با اعیاد نیمه شعبان و نخل طلایی همخوانی نداشت. خنده‌های تلخ، گریه‌های شیرین.رواج خودکشی در ملاءعام
کارتون چاپ نشده‌ای از آروین
(چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵)
کارتون چاپ نشده‌ای از آروین
(چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵)
Cartoon © Arvin
May 27, 2016
دو نشانۀ متعصبان
«تعصب» که در ادبیات دینی به آن «جاهلیت» هم می‌گویند، شایع‌ترین بیماری فکری در جوامع عقب‌افتاده است. درمان آن نیز بسیار دشوار است؛ چون هیچ کس خو...د را متعصب نمی‌داند. تعصب، چیزی است که ما آن را همیشه در دیگری می‌بینیم و دیگری در ما. ما نمی‌توانیم به او ثابت کنیم که متعصب است و او نیز نمی‌تواند تعصب ما را به ما نشان دهد. اما دو ویژگی مهم در انسان‌های متعصب وجود دارد که خوش‌بختانه تا حدی قابل اندازه‌گیری است و از این راه میتوان میزان و مقدار تعصب را در انسانها حدس زد:
یک. غلبۀ کمّی و کیفی باورهای متافیزیکی بر دانش‌های زمینی.
باورهای متافیزیکی انسان متعصب، بسیار بیش از دانش‌های دنیوی او است. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوس باورهای او سرشار است، کاسۀ دانشش پر نیست. باورهای متافیزیکی در غیبت دانش‌های زمینی، از سنگ و چوب، بت می‌سازند و از زمین و زمان، مقدسات. اگر نیوتن یا زکریای رازی متعصب نبودند، از آن رو است که دانسته‌های علمی آنان، بسیار بیش از باورهای فراعلمی و فرازمینی ایشان بود. نیز به همین دلیل است که دیو تعصب، معمولا قربانیان خود را از میان جوانان و مردم کم‌سواد می‌گیرد.
دو. ناآشنایی با «دیگر»ها.
متعصب، معمولا شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بی‌خبری از اندیشه‌ها و باورهای دیگران، او را به آنچه دارد، دلبسته‌تر میکند. انسانها هر چه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگ‌تری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند.
بنابراین، انسان متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیده‌شناس باشد، عقیده‌پرست است. حاضر است در راه عقیده‌اش جان بدهد ولی حاضر نیست دربارۀ عقیده‌اش بیندیشد و بخواند و بپرسد.
متعصبان را به‌راحتی میتوان سازمان‌دهی کرد و به کارهای سخت واداشت. آنان، کنش‌گر و سراپا غیرت و اراده‌اند، و هیچ نیرویی در برابرشان تاب مقاومت ندارد، مگر حکومت قانون. برای مهار خشونت و زیاده‌خواهی متعصبان، در کوتاه‌مدت هیچ راهی وجود ندارد، جز تقدیس و تقویت قانون و استوارسازی پایه‌های آن. تعصب، تا آنجا که قانون را نقض نکند، خطری برای جامعه ندارد. گرفتاری از وقتی آغاز میشود که قانون در برابر متعصبان و خشونت‌طلبان کوتاه بیاید و دست آنان را باز یا نیمه‌‌باز بگذارد. از همین رو است که زنان و مردان تعصب‌مدار، قانون‌گریزترین مردم روزگارند. آنان خود را تافته‌های جدابافته می‌دانند و عقیدۀ خود را مقدس‌تر از هر قانونی. قانون را تا آنجا گردن می‌گذارند که پشتیبانشان باشد؛ نه بیش از آن. کشوری که در آن، سخن از عقیده، بیش از قانون و حقوق باشد، بهشت متعصبان است.
باورهای متافیزیکی انسان متعصب، بسیار بیش از دانش‌های دنیوی او است. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوس باورهای او سرشار است، کاسۀ دانشش پر نیست. باورهای متافیزیکی در غیبت دانش‌های زمینی، از سنگ و چوب، بت می‌سازند و از زمین و زمان، مقدسات. اگر نیوتن یا زکریای رازی متعصب نبودند، از آن رو است که دانسته‌های علمی آنان، بسیار بیش از باورهای فراعلمی و فرازمینی ایشان بود. نیز به همین دلیل است که دیو تعصب، معمولا قربانیان خود را از میان جوانان و مردم کم‌سواد می‌گیرد.
دو. ناآشنایی با «دیگر»ها.
متعصب، معمولا شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بی‌خبری از اندیشه‌ها و باورهای دیگران، او را به آنچه دارد، دلبسته‌تر میکند. انسانها هر چه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگ‌تری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند.
بنابراین، انسان متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیده‌شناس باشد، عقیده‌پرست است. حاضر است در راه عقیده‌اش جان بدهد ولی حاضر نیست دربارۀ عقیده‌اش بیندیشد و بخواند و بپرسد.
متعصبان را به‌راحتی میتوان سازمان‌دهی کرد و به کارهای سخت واداشت. آنان، کنش‌گر و سراپا غیرت و اراده‌اند، و هیچ نیرویی در برابرشان تاب مقاومت ندارد، مگر حکومت قانون. برای مهار خشونت و زیاده‌خواهی متعصبان، در کوتاه‌مدت هیچ راهی وجود ندارد، جز تقدیس و تقویت قانون و استوارسازی پایه‌های آن. تعصب، تا آنجا که قانون را نقض نکند، خطری برای جامعه ندارد. گرفتاری از وقتی آغاز میشود که قانون در برابر متعصبان و خشونت‌طلبان کوتاه بیاید و دست آنان را باز یا نیمه‌‌باز بگذارد. از همین رو است که زنان و مردان تعصب‌مدار، قانون‌گریزترین مردم روزگارند. آنان خود را تافته‌های جدابافته می‌دانند و عقیدۀ خود را مقدس‌تر از هر قانونی. قانون را تا آنجا گردن می‌گذارند که پشتیبانشان باشد؛ نه بیش از آن. کشوری که در آن، سخن از عقیده، بیش از قانون و حقوق باشد، بهشت متعصبان است.
ﻧﺎﻣﻪ فارسی ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻟﻨﮓ ﺑﻪ ﺷﺎﺭﻝ ﺷﺸﻢ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﻧﺎﻣﻪ فارسی ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻟﻨﮓ ﺑﻪ ﺷﺎﺭﻝ ﺷﺸﻢ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻟﻨﮓ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 714 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ( ﺣﺪﻭﺩ 680 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ) ﺩﺭ ﺗﺮﮐﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ , ﻃﺎﯾﻔﻪ ﻭﯼ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﻮﻡ ﺗﺎﺗﺎﺭ ﺑﻮﺩ.... ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺗﺮﮎ ﺑﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺗﺮﮎ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ.
ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻟﻨﮓ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 714 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ( ﺣﺪﻭﺩ 680 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ) ﺩﺭ ﺗﺮﮐﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ , ﻃﺎﯾﻔﻪ ﻭﯼ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﻮﻡ ﺗﺎﺗﺎﺭ ﺑﻮﺩ.... ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺗﺮﮎ ﺑﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺗﺮﮎ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ.
ﻭﯼ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺮ ﻓﻼﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺑﺮ ﻟﺸﮕﺮ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻧﮑﺎﺭﺍ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﺎﯾﺰﯾﺪ (ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺍﯾﻠﺪﯾﺮﯾﻢ ﯾﺎ ﺁﺫﺭﺧﺶ) ﺭﺍ ﺍﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ!
ﺗﻨﻬﺎ ۱۲ ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺑﺎﯾﺰﯾﺪ , ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۱۸ﻣﺮﺩﺍﺩ۷۸۱ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻪ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﺻﻠﯽ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺘﻦ ﺑﺎﺯﻧﻮﯾﺴﯽ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ.
ﭘﺮﺳﺶ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺣﺎﮐﻢ ﺗﺮﮎ ( ﺗﺮﮎ ﻭﺍﻗﻌﯽ) ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﺗﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ! ﭼﺮﺍ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ؟ ﭼﺮﺍ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﮑﺎﻡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ؟
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﻫﻤﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﮎ ، ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ , ﺣﺘﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻭ ﭘﯿﻐﺎﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻠﺨﺎﻧﺎﻥ ﻣﻐﻮﻝ (ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ) ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﺮﺑﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺮﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺑﻮﺩ , ﺍﻏﻠﺐ ﺳﻼﻃﯿﻦ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ , ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﺘﺤﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﯾﺲ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻨﻬﺎ ۱۲ ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺑﺎﯾﺰﯾﺪ , ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۱۸ﻣﺮﺩﺍﺩ۷۸۱ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻪ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﺻﻠﯽ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺘﻦ ﺑﺎﺯﻧﻮﯾﺴﯽ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ.
ﭘﺮﺳﺶ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺣﺎﮐﻢ ﺗﺮﮎ ( ﺗﺮﮎ ﻭﺍﻗﻌﯽ) ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﺗﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ! ﭼﺮﺍ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ؟ ﭼﺮﺍ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﮑﺎﻡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ؟
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﻫﻤﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﮎ ، ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ , ﺣﺘﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻭ ﭘﯿﻐﺎﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻠﺨﺎﻧﺎﻥ ﻣﻐﻮﻝ (ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ) ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﺮﺑﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺮﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺑﻮﺩ , ﺍﻏﻠﺐ ﺳﻼﻃﯿﻦ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ , ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﺘﺤﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﯾﺲ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ.
کهن ترین خط جهان که هنوز رمز گشایی نشده است
کهن ترین خط جهان که هنوز رمز گشایی نشده است :
خط پروتو ایرانی ( یا همان پروتو عیلامی )
ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮐﺎﻭﺵﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﻠﯿﻞﺭﻭﺩ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺗ...ﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﻒ ﮐﺘﯿﺒﻪﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺧﻂ، ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ ﺭﺍ ﺧﻂ " ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻘﺪﻡ " ( ﭘﺮﻭﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ) ﺑﻨﺎﻣﯿﻢ.
خط پروتو ایرانی ( یا همان پروتو عیلامی )
ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮐﺎﻭﺵﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﻠﯿﻞﺭﻭﺩ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺗ...ﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﻒ ﮐﺘﯿﺒﻪﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺧﻂ، ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ ﺭﺍ ﺧﻂ " ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻘﺪﻡ " ( ﭘﺮﻭﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ) ﺑﻨﺎﻣﯿﻢ.
ﺩﮐﺘﺮ ﯾﻮﺳﻒ ﻣﺠﯿﺪﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : «ﺧﻂ ﭘﺮﻭﺗﻮ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﻫﻪ ﻗﺮﻥ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ (1899 ﻣﯿﻼﺩﯼ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺳﺎﻝ1278 ﻫﺠﺮﯼ ﺷﻤﺴﯽ ) ﺗﻮﺳﻂ ﮊﺍﮎ ﺩﻣﻮﺭﮔﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺩﺭﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺷﻮﺵ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ غرب ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ .
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺁﻥ ﺗﺎ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺣﺪﻭﺩ 1500 ﻗﻄﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﻣﺸﺎﺑﻬﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺷﻮﺵ ﺯﯾﺮ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﺎﭖ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻫﻤﺰﻣﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺑﺎ ﺧﻂ "ﺳﻮﻣﺮﯼ ﻣﻘﺪﻡ " ( ﺣﺪﻭﺩ 3100-2650 ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ) ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻂ "ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ "، ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ . ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺳﯽ ﺭﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﻣﺤﻞ ﯾﺎ ﻣﺤﻮﻃﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﮐﺸﻒ ﺷﻮﺩ ، ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ .
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻓﺮﺽ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺒﻌﯿﺖ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏﻏﺮﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﻮﺵ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﺳﯿﻠﮏ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺩﻭﻡ ﺁﻥ ﻗﺮﻥ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﯾﮑﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺷﻮﺷﯽﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎﯼ ﻣﻘﺪﻡ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺑﻠﮑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﻏﺮﺏ ﻣﺮﮐﺰﯼ، ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﺯﺑﮑﯽ ﺩﺭ ﻓﻼﺕ ﻣﺮﮐﺰﯼ، ﺩﺭ ﺗﻞﻣﻠﯿﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﻭ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﺍﻧﮕﺸﺖﺷﻤﺎﺭ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺣﻔﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺮﻕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﯾﺤﯿﯽ، ﺩﺭ ﺷﻬﺪﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺮ ﭼﺴﺐ "ﺁﻏﺎﺯ ﺍﯾﻼﻣﯽ " ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ .»
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : « ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﻮﺵ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺎﻓﺘﻪﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺭﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﺵ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﻏﺮﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻗﺮﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺷﻬﺪﺍﺩ ﺷﻬﺮ ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﮐﻮﯾﺮﯼ، ﺗﭙﻪ ﯾﺤﯿﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﺻﻮﻏﺎﻥ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝﻫﺎ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﻭﺳﻌﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼ ﺣﻔﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﮔﺴﺘﺮﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﻗﺼﺎ ﻧﻘﺎﻁ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ .»
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺿﯿﺤﺎﺕ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : «ﺁﯾﺎ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺧﻂ "ﺍﯾﻼﻣﯽﻣﻘﺪﻡ " ﺍﺯ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺧﻂ " ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻘﺪﻡ " ﯾﺎ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ؟ »
ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮔﺮﻭﻩ ﮐﺎﻭﺵﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﻭﺵﻫﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﻃﯽ ﻓﺼﻞﻫﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ :« ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺩﻭﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ( LinearELAMITE ) ﺩﺍﺩ. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1905 ﻣﯿﻼﺩﯼ (1284 ﻫﺠﺮﯼ ﺷﻤﺴﯽ ) ﮐﺸﻒ ﻣﺘﻨﯽ ﺩﻭ ﺯﺑﺎﻧﯽ، ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺁﮐﺪﯼ ﮐﻬﻦ ﺍﺯ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺷﻮﺵ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺭﻣﺰﮔﺸﺎﯾﯽ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﺨﺶ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻟﻮﺡ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ_ ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﻭﺭ_ ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻧﯿﺰ ﺷﻬﺮﺕ ﺩﺍﺭﺩ . ﻭﯼ ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ 2240 ﺗﺎ 2220
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﯾﻼﻡ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻓﺮﻭﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺳﻠﺴﻠﻪ " ﺍﻭﺍﻥ " ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ . ﻣﺪﺕﻫﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ، ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺳﺎﺭﮔﻮﻥ ﺁﮐﺪﯼ ﺍﯾﻼﻡ ﺯﯾﺮ ﺳﻠﻄﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺁﮐﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ- ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 2240 ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﯾﻼﻡ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻠﺴﻪ ﺁﮐﺪ ﺍﻋﻼﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻡ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ .
ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﺘﯿﺒﻪﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﻣﺎ ﻋﻤﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﺧﻄﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻼﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻣﺎﻣﺪﺍﺭﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺩﺭ ﺍﯾﻼﻡ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﺎ ﻣﺪﺕ 900 ﺳﺎﻝ، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺘﻮﻥ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﻦﺍﻟﻨﻬﺮﯾﻨﯽ ﺁﮐﺪﯼ ﮐﻬﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪ .
ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻗﺮﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺳﯽ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺨﯽ ﺑﯿﻦﺍﻟﻨﻬﺮﯾﻨﯽ ﺭﺍ ﺍﻗﺘﺒﺎﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ .
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪﺯﺍﺩﻩ ﺍﻓﺰﻭﺩ : « ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻼﻡﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻃﺒﯿﻌﯽﺗﺮﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺣﺲ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺴﻠﻂ ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﯿﻦﺍﻟﻨﻬﺮﯾﻨﯽﻫﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﺶ ﺭﻧﺞ ﻣﯽﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺯﺩﻭﺩﻥ ﺧﻂ ﺍﮐﺪﯼ ﺁﺛﺎﺭ ﻗﯿﻤﻮﻣﯿﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﺩﺍﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﺭﯾﺸﻪ " ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻘﺪﻡ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻗﺮﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ
ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﻧﻮﺱﺗﺮ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻂ "ﺁﮐﺪﯼ ﮐﻬﻦ " ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪﺍﻧﺪ. »
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪﺯﺍﺩﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ :« ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺁﻗﺎﯼ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﺍ ﻭﺍﻻ ﺳﺮﺷﻨﺎﺱﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻌﺘﺒﺮﺗﺮﯾﻦ ﺍ ﯾﻼﻡﺷﻨﺎﺱ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ، ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭﯼ ﻭ "ﭘﯿﻮﺗﺮﺍﺳﺘﺎﯾﻦ ﮐﻠﺮ " ﻭ " ﯾﺎﮐﻮﺏ ﺩﺍﻫﻞ " ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ.
ﻣﻘﺎﯾﺴﻪﺍﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺘﻦ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ- ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺳﺎﻟﻢﺗﺮ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﺳﻄﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﯾﻼﻣﯽ 51 ﻋﻼﻣﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ 29 ﻋﺪﺩ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ 22 ﻋﺪﺩ ﺑﻘﯿﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺁﻥﻫﺎﺳﺖ. ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺍﺯ ﺗﻌﺪﺍﺩ 54 ﻋﻼﻣﺖ 24 ﻋﺪﺩ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﯾﮕﺪﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ 30 ﻋﺪﺩ ﺑﻘﯿﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﺍﯼ ﺍﺳﺖ . ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮﺁﻥ، ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺍﺯ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﺳﺎﺩﻩ ﻫﻨﺪﺳﯽ ﻟﻮﺯﯼﻫﺎ، ﻣﺜﻠﺚﻫﺎ، ﻣﺴﺘﻄﯿﻞﻫﺎ ﻭ ﺩﺍﯾﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﻌﻀﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﮐﻮﺗﯿﮏ - ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻋﻼﯾﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﮐﻬﻦﺗﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺻﻨﺪﻝ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ- ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ
ﺩﺍﺭﺩ .»
ﻭﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩ : «ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ، ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻇﺮﻭﻑ ﺳﻨﮕﯽ ﮐﻠﻮﺭﯾﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﮊ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﺑﺮﺵ ﺑﺎ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏﻫﺰﺍﺭ ﻣﺘﺮ ﻣﺮﺑﻊ ﺩﺭ ﺑﺨﺶﻫﺎﯼ ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ ﯾﺎ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﮊ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ 40 ﺗﺎ 550 ﻣﺘﺮﯼ ﺷﺮﻕ ﺁﻥ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 300 ﻣﺘﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﺮﻕ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﻏﺮﺑﯽ ﻫﻠﯿﻞﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻧﮕﯿﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻗﯿﻖ ﺍﺯ ﯾﮑﺎﯾﮏ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻄﻮﻁ ﺁﺑﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﮎﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﻇﺮﻭﻑ ﺳﻔﺎﻟﯽ، ﺳﻨﮓ ﮐﻠﻮﺭﯾﺘﯽ/
ﺻﺎﺑﻮﻧﯽ، ﭘﯿﮑﺮﻩﻫﺎﯼ ﻣﻔﺮﻏﯽ ﻭ ﻣﻬﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺳﻨﮓ ﻻﺟﻮﺭﺩ، ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﻭ ﻃﻼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺣﻔﺎﺭﺍﻥ ﻏﯿﺮﻣﺠﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻌﻠﻖ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﻫﯿﭽﮕﻮﻧﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪﯼ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﮐﺮﯾﻦ 14 ﺍﺯ ﺳﻪ ﻻﯾﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦﻫﺎﯼ ﺍﺯ 2850 ﺗﺎ 2450 ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻨﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺩﮊ ﻭ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺳﻪﮔﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ .
ﻗﻄﻌﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺁﺟﺮ ﮐﺘﯿﺒﻪﺩﺍﺭ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ "ﮐﺘﯿﺒﻪﺷﺎﻫﯽ " ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﮊ ﻭ ﻟﻮﺡ ﺁﺟﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻣﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺗﻌﻠﻖ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺟﺎﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻃﻼﻉ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ "ﮐﺘﯿﺒﻪﺷﺎﻫﯽ " ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺻﻮﻻ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﺟﺮﻫﺎﯼ ﮐﺘﯿﺒﻪﺩﺍﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺸﯿﻨﺪﻩﺍﻧﺪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺑﺮﭘﺎﯾﯽ ﺑﻨﺎﯾﯽ ﯾﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺎﺥ ﯾﺎ ﻣﻌﺒﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﯼﺟﺎﯼ ﭼﯿﺪﻣﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎﯼ، ﺍﺟﺮﻫﺎﯼ ﮐﺘﯿﺒﻪﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﻨﺎﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﺟﺮﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﻨﺎﯼ ﯾﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺷﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻟﺬﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﺟﺮﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ( Royal Inscription ) ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺁﻥ ﺗﺎ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺣﺪﻭﺩ 1500 ﻗﻄﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﻣﺸﺎﺑﻬﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺷﻮﺵ ﺯﯾﺮ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﺎﭖ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻫﻤﺰﻣﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺑﺎ ﺧﻂ "ﺳﻮﻣﺮﯼ ﻣﻘﺪﻡ " ( ﺣﺪﻭﺩ 3100-2650 ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ) ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻂ "ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ "، ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ . ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺳﯽ ﺭﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﻣﺤﻞ ﯾﺎ ﻣﺤﻮﻃﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﮐﺸﻒ ﺷﻮﺩ ، ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ .
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻓﺮﺽ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺒﻌﯿﺖ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏﻏﺮﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﻮﺵ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﺳﯿﻠﮏ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺩﻭﻡ ﺁﻥ ﻗﺮﻥ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﯾﮑﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺷﻮﺷﯽﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎﯼ ﻣﻘﺪﻡ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺑﻠﮑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﻏﺮﺏ ﻣﺮﮐﺰﯼ، ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﺯﺑﮑﯽ ﺩﺭ ﻓﻼﺕ ﻣﺮﮐﺰﯼ، ﺩﺭ ﺗﻞﻣﻠﯿﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﻭ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﺍﻧﮕﺸﺖﺷﻤﺎﺭ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺣﻔﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺮﻕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﯾﺤﯿﯽ، ﺩﺭ ﺷﻬﺪﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺮ ﭼﺴﺐ "ﺁﻏﺎﺯ ﺍﯾﻼﻣﯽ " ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ .»
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : « ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﻮﺵ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺎﻓﺘﻪﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺭﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﺵ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﻏﺮﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻗﺮﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺷﻬﺪﺍﺩ ﺷﻬﺮ ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﮐﻮﯾﺮﯼ، ﺗﭙﻪ ﯾﺤﯿﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﺻﻮﻏﺎﻥ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝﻫﺎ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﻭﺳﻌﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼ ﺣﻔﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﮔﺴﺘﺮﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﻗﺼﺎ ﻧﻘﺎﻁ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ .»
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺿﯿﺤﺎﺕ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : «ﺁﯾﺎ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺧﻂ "ﺍﯾﻼﻣﯽﻣﻘﺪﻡ " ﺍﺯ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺧﻂ " ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻘﺪﻡ " ﯾﺎ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ؟ »
ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮔﺮﻭﻩ ﮐﺎﻭﺵﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻮﻃﻪﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﻭﺵﻫﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﻃﯽ ﻓﺼﻞﻫﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ :« ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺩﻭﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻣﻘﺪﻡ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ( LinearELAMITE ) ﺩﺍﺩ. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1905 ﻣﯿﻼﺩﯼ (1284 ﻫﺠﺮﯼ ﺷﻤﺴﯽ ) ﮐﺸﻒ ﻣﺘﻨﯽ ﺩﻭ ﺯﺑﺎﻧﯽ، ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺁﮐﺪﯼ ﮐﻬﻦ ﺍﺯ ﺣﻔﺮﯾﺎﺕ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺷﻮﺵ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺭﻣﺰﮔﺸﺎﯾﯽ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﺨﺶ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻟﻮﺡ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ_ ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﻭﺭ_ ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻧﯿﺰ ﺷﻬﺮﺕ ﺩﺍﺭﺩ . ﻭﯼ ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ 2240 ﺗﺎ 2220
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﯾﻼﻡ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻓﺮﻭﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺳﻠﺴﻠﻪ " ﺍﻭﺍﻥ " ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ . ﻣﺪﺕﻫﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ، ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺳﺎﺭﮔﻮﻥ ﺁﮐﺪﯼ ﺍﯾﻼﻡ ﺯﯾﺮ ﺳﻠﻄﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺁﮐﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ- ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 2240 ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﯾﻼﻡ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻠﺴﻪ ﺁﮐﺪ ﺍﻋﻼﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻡ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ .
ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﺘﯿﺒﻪﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﻣﺎ ﻋﻤﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﺧﻄﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻼﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻣﺎﻣﺪﺍﺭﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺩﺭ ﺍﯾﻼﻡ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﺎ ﻣﺪﺕ 900 ﺳﺎﻝ، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺘﻮﻥ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﻦﺍﻟﻨﻬﺮﯾﻨﯽ ﺁﮐﺪﯼ ﮐﻬﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪ .
ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻗﺮﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺳﯽ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺨﯽ ﺑﯿﻦﺍﻟﻨﻬﺮﯾﻨﯽ ﺭﺍ ﺍﻗﺘﺒﺎﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ .
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪﺯﺍﺩﻩ ﺍﻓﺰﻭﺩ : « ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻼﻡﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻃﺒﯿﻌﯽﺗﺮﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺣﺲ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺴﻠﻂ ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﯿﻦﺍﻟﻨﻬﺮﯾﻨﯽﻫﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﺶ ﺭﻧﺞ ﻣﯽﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺯﺩﻭﺩﻥ ﺧﻂ ﺍﮐﺪﯼ ﺁﺛﺎﺭ ﻗﯿﻤﻮﻣﯿﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﺩﺍﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﺭﯾﺸﻪ " ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻘﺪﻡ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻼﻣﯽﻫﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻗﺮﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ
ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﻧﻮﺱﺗﺮ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻂ "ﺁﮐﺪﯼ ﮐﻬﻦ " ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪﺍﻧﺪ. »
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﯿﺪﺯﺍﺩﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ :« ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺁﻗﺎﯼ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﺍ ﻭﺍﻻ ﺳﺮﺷﻨﺎﺱﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻌﺘﺒﺮﺗﺮﯾﻦ ﺍ ﯾﻼﻡﺷﻨﺎﺱ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ، ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭﯼ ﻭ "ﭘﯿﻮﺗﺮﺍﺳﺘﺎﯾﻦ ﮐﻠﺮ " ﻭ " ﯾﺎﮐﻮﺏ ﺩﺍﻫﻞ " ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﻼﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ.
ﻣﻘﺎﯾﺴﻪﺍﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺘﻦ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ- ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺳﺎﻟﻢﺗﺮ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﺳﻄﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﯾﻼﻣﯽ 51 ﻋﻼﻣﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ 29 ﻋﺪﺩ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ 22 ﻋﺪﺩ ﺑﻘﯿﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺁﻥﻫﺎﺳﺖ. ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺍﺯ ﺗﻌﺪﺍﺩ 54 ﻋﻼﻣﺖ 24 ﻋﺪﺩ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﯾﮕﺪﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ 30 ﻋﺪﺩ ﺑﻘﯿﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﺍﯼ ﺍﺳﺖ . ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮﺁﻥ، ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺍﺯ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﺳﺎﺩﻩ ﻫﻨﺪﺳﯽ ﻟﻮﺯﯼﻫﺎ، ﻣﺜﻠﺚﻫﺎ، ﻣﺴﺘﻄﯿﻞﻫﺎ ﻭ ﺩﺍﯾﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﻌﻀﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﮐﻮﺗﯿﮏ - ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ ﻋﻼﯾﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﮐﻬﻦﺗﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺻﻨﺪﻝ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﮐﻮﺗﯿﮏ- ﺍﯾﻨﺸﻮﺷﯿﻨﮏ
ﺩﺍﺭﺩ .»
ﻭﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩ : «ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ، ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻇﺮﻭﻑ ﺳﻨﮕﯽ ﮐﻠﻮﺭﯾﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﮊ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﺑﺮﺵ ﺑﺎ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏﻫﺰﺍﺭ ﻣﺘﺮ ﻣﺮﺑﻊ ﺩﺭ ﺑﺨﺶﻫﺎﯼ ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ ﯾﺎ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﮊ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ 40 ﺗﺎ 550 ﻣﺘﺮﯼ ﺷﺮﻕ ﺁﻥ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 300 ﻣﺘﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﺮﻕ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﻏﺮﺑﯽ ﻫﻠﯿﻞﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻧﮕﯿﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻗﯿﻖ ﺍﺯ ﯾﮑﺎﯾﮏ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻄﻮﻁ ﺁﺑﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﮎﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﻇﺮﻭﻑ ﺳﻔﺎﻟﯽ، ﺳﻨﮓ ﮐﻠﻮﺭﯾﺘﯽ/
ﺻﺎﺑﻮﻧﯽ، ﭘﯿﮑﺮﻩﻫﺎﯼ ﻣﻔﺮﻏﯽ ﻭ ﻣﻬﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺳﻨﮓ ﻻﺟﻮﺭﺩ، ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﻭ ﻃﻼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺣﻔﺎﺭﺍﻥ ﻏﯿﺮﻣﺠﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻌﻠﻖ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻨﺎﺭﺻﻨﺪﻝ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﻫﯿﭽﮕﻮﻧﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪﯼ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﮐﺮﯾﻦ 14 ﺍﺯ ﺳﻪ ﻻﯾﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦﻫﺎﯼ ﺍﺯ 2850 ﺗﺎ 2450 ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻨﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺩﮊ ﻭ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺳﻪﮔﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ .
ﻗﻄﻌﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺁﺟﺮ ﮐﺘﯿﺒﻪﺩﺍﺭ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ "ﮐﺘﯿﺒﻪﺷﺎﻫﯽ " ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﮊ ﻭ ﻟﻮﺡ ﺁﺟﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻣﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺗﻌﻠﻖ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺟﺎﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻃﻼﻉ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ "ﮐﺘﯿﺒﻪﺷﺎﻫﯽ " ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺻﻮﻻ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﺟﺮﻫﺎﯼ ﮐﺘﯿﺒﻪﺩﺍﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺸﯿﻨﺪﻩﺍﻧﺪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺑﺮﭘﺎﯾﯽ ﺑﻨﺎﯾﯽ ﯾﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺎﺥ ﯾﺎ ﻣﻌﺒﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﯼﺟﺎﯼ ﭼﯿﺪﻣﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎﯼ، ﺍﺟﺮﻫﺎﯼ ﮐﺘﯿﺒﻪﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﻨﺎﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﺟﺮﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﻨﺎﯼ ﯾﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺷﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻟﺬﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﺟﺮﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ( Royal Inscription ) ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ
درگیری خونین در حوزه علمیه خرم آباد میان طرفداران رفسنجانی و خامنه ای
سایت های حکومتی رژیم امروز خبر از درگیریهای خونین میان طلاب طرفدار رفسنجانی و نیروهای انصار حزب الله و بسیجی های حامی خامنه ای را منتشر کرده و خبر از ضرب و شتم خونین طلاب طرفدار رفسنجانی توسط نیرویهای انصار حزب الله را دادند که طی آن تعدادی از طلاب بشدت زخمی و مشروح شدند.
به گزارش خبرگزاری های حکومتی، در پی انتشار برخی اخبار در شبکه‌های اجتماعی مبنی بر اینکه روز گذشته در درگیری طلاب حوزه علمیه خرم آباد با برخی افراد منسوب به بسیج، چند تن از طلبه ها با آجر و بیل مصدوم و شیشه های حوزه شکسته شد، فرماندار خرم آباد در گفت و گو با ایلنا این خبر را تایید کرد.
روز گذشته حوزه علمیه خرم آباد میزبان حسین اله کرم بود و صحبت های او در خصوص دیدار جنجالی فائزه هاشمی با واکنش تند یکی از حضار و فحاشی های عجیب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، همسر و دخترش شد.
فحاشی بی سابقه این فرد با واکنش برخی طلاب همراه شد اما همراهان این فرد، به طلاب معترض حمله ور شدند و درگیری میان این دو گروه بوجود آمد. ضرب و شتم برخی طلبه ها، سردادن شعار علیه روحانیت، حمله به اتاق های حوزه و شکسته شدن شیشه ها، خروجی این درگیری نیم ساعته بود.
به گزارش خبرگزاری های حکومتی، در پی انتشار برخی اخبار در شبکه‌های اجتماعی مبنی بر اینکه روز گذشته در درگیری طلاب حوزه علمیه خرم آباد با برخی افراد منسوب به بسیج، چند تن از طلبه ها با آجر و بیل مصدوم و شیشه های حوزه شکسته شد، فرماندار خرم آباد در گفت و گو با ایلنا این خبر را تایید کرد.
روز گذشته حوزه علمیه خرم آباد میزبان حسین اله کرم بود و صحبت های او در خصوص دیدار جنجالی فائزه هاشمی با واکنش تند یکی از حضار و فحاشی های عجیب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، همسر و دخترش شد.
فحاشی بی سابقه این فرد با واکنش برخی طلاب همراه شد اما همراهان این فرد، به طلاب معترض حمله ور شدند و درگیری میان این دو گروه بوجود آمد. ضرب و شتم برخی طلبه ها، سردادن شعار علیه روحانیت، حمله به اتاق های حوزه و شکسته شدن شیشه ها، خروجی این درگیری نیم ساعته بود.
ملاناسور چيست ؟
ملاناسرها گونه اى از دايناسورها هستند كه در طول تاريخ منقرض ...
نشده اند.
١٤٠٠ سال پيش ملاناسورها
از بيابانهاى عربستان به سرزمينهاى شمالى حمله ور گشتند
آنها از خون مردم مي آشامند و از مال و جان تغذيه ميكنند و در شهوت از مادر و خواهر خود هم نميگذرند.
اين موجود فاقد هرگونه مغز و فهم و درك بوده و علاقه عجيبى به پول ، قدرت و قتل عام دارد وحشى گرى و نفهمى اين گونه در طول حيات وحش زبان زد مى باشد
نمونه هاى مختلف از آن ديده شده اما ملاناسر در دو دسته اصلى سر سياه و سر سفيد تقسيم بندى مى شوند
اين موجودات را در بيابانهاى عربستان و
ايران ، كوهستانهاى افغانستان و سرزمين عراق كنونى مى توان مشاهده كرد به وفور
البته نمونه اى خاص از ملاناسرها در جنگل هاى فيضيه به صورت بعضا رام مشاهده شده كه آنها هم در
تعليمات وحشى گرى و خونخوارى در حال كسب
توحش مى باشند
براى رام كردن گونه هايي كه كسب توحش كرده اند هنوز هيچ راه حلى پيدا نشده كه بتوان نسلش را منقرض كرد
و انسانها را از معرض آسيب اين موجود وحشى در آمان نگهداشت
نشده اند.
١٤٠٠ سال پيش ملاناسورها
از بيابانهاى عربستان به سرزمينهاى شمالى حمله ور گشتند
آنها از خون مردم مي آشامند و از مال و جان تغذيه ميكنند و در شهوت از مادر و خواهر خود هم نميگذرند.
اين موجود فاقد هرگونه مغز و فهم و درك بوده و علاقه عجيبى به پول ، قدرت و قتل عام دارد وحشى گرى و نفهمى اين گونه در طول حيات وحش زبان زد مى باشد
نمونه هاى مختلف از آن ديده شده اما ملاناسر در دو دسته اصلى سر سياه و سر سفيد تقسيم بندى مى شوند
اين موجودات را در بيابانهاى عربستان و
ايران ، كوهستانهاى افغانستان و سرزمين عراق كنونى مى توان مشاهده كرد به وفور
البته نمونه اى خاص از ملاناسرها در جنگل هاى فيضيه به صورت بعضا رام مشاهده شده كه آنها هم در
تعليمات وحشى گرى و خونخوارى در حال كسب
توحش مى باشند
براى رام كردن گونه هايي كه كسب توحش كرده اند هنوز هيچ راه حلى پيدا نشده كه بتوان نسلش را منقرض كرد
و انسانها را از معرض آسيب اين موجود وحشى در آمان نگهداشت
گرد هم آیی در کویت و مسئله ای به نام خوزستان!
گرد هم آیی در کویت و مسئله ای به نام خوزستان!
در این کشور گردهم آیی برگزار شده و در آن مدعی اشغال 91 ساله کشور الاهواز شده اند یعنی خوزستانی که ساکنین غیر عرب آن مثل بختیاری ها در اکثریت هستند را میخواهند سرزمینی عربی معرفی کنند اگر این مصداق فاشیسم نیست چه اسمی میتوان به روی آن گذاشت؟
:هم میهنان عرب برای ما محترم هستند وانسان های بزرگی را به جامعه هدیه داده اند اما خوزستان سرزمینی عربی نیست و متعلق به همه اقوام ساکن آن و ملت ایران است.
در این کشور گردهم آیی برگزار شده و در آن مدعی اشغال 91 ساله کشور الاهواز شده اند یعنی خوزستانی که ساکنین غیر عرب آن مثل بختیاری ها در اکثریت هستند را میخواهند سرزمینی عربی معرفی کنند اگر این مصداق فاشیسم نیست چه اسمی میتوان به روی آن گذاشت؟
:هم میهنان عرب برای ما محترم هستند وانسان های بزرگی را به جامعه هدیه داده اند اما خوزستان سرزمینی عربی نیست و متعلق به همه اقوام ساکن آن و ملت ایران است.
چرا کریم خان زند از انگلیسی ها متنفر بود؟
چرا کریم خان زند از انگلیسی ها متنفر بود؟
با استقرار سلسله زندیه در ایران در سال ۱۱۸۱ ، انگلیسی ها در ظاهر برای تجدید فعالیت خود در شیراز و بوشهر و در باطن برای استعمار و جاسوسی با کریم خان زند وارد مذاکره شده تا انحصار تجارت خارجی جزیره خارک را تحصیل کنند اما نمایندگان دولت انگلیس مدتی در شیراز بلاتکلیف بودند و نتوانستند با کریم خان زند به توافق برسند چرا که کریم خان پیشنهاد انگلیسی ها را برای تجارت به ضرر ایران میدید به همین خاطر دستور داد نمایندگان دولت انگلیس هرچه زودتر ا...یران را ترک کنند.
اما انگلیس دست بردار نبود و بار دوم در سال ۱۱۸۳ ، هیئتی جدید را به شیراز ارسال کرد.اینبار انگلیسی ها متعهد شدند که در مقابل تصرف جزیره خارک ، نیروی دریایی در اختیار دولت ایران گذاشته و به تجارت پارچه و ابریشم ایران کمک نمایند اما باز هم با پاسخ سرد کریم خان زند مواجه شدند چرا که کریم خان زند پیشترها با فتح جزیره خارک و برقراری آرامش در خلیج پارس ، عملا نیازی به اجرای درخواست انگلیسی ها نداشت.
برای بار سوم انگلیسی ها در سال ۱۱۸۵ هجری ، تقاضای خود را تکرار کرده و انحصار تجارت جزیره خارک را درخواست کردند ولی باز هم با پاسخ منفی خان زند مواجه بودند.
آخرین بار نیز در سال ۱۱۸۹ ، بار دیگر انگلیسی ها هیئتی را به شیراز ارسال کردند ولی این هیئت به محض ورود به شیراز ، به دستور کریم خان زند توقیف و از ایران اخراج شد.به گفته دکتر نوایی ، ظاهرا این لر بی سواد ولی باهوش ( کریم خان ) به هیچ وجه به عمال انگلیسی روی خوش نشان نداد زیرا میدانست اگر به این تجارت شریف رو بدهد به او همان خواهد رسید که به نواب و راجه های هند رسید.کریم خان زند علی رغم بی سوادی و عدم اطلاع از جریانات سیاسی آن روز گار ، همواره در تلاش بود ایران را از تجاوز بیگانگان محفوظ دارد و با شک و تردید نسبت به روس و دولت های اروپایی مینگریست.به گفته دکتر نوایی کریم خان به سردی انگلیسی ها را به حضور میپذیرفت ، و گاها مقامات لشکری و کشوری از این کار کریم خان زند ناراحت میشدند و میگفتند ایران به کالاهای اروپایی نیاز دارد اما کریم خان زند در پاسخ میگفت مردم ایران هرچه میخواهند خود میتوانند ببافند و بپوشند و نیازی به کالاهای فرنگی ندارند.و پیوسته میگفت انگلیس با خدعه و نیرنگ ممالک هند را تصرف کردند ولی ما ریشخند فرنگی را به ریش خود نمیپذیریم.
با استقرار سلسله زندیه در ایران در سال ۱۱۸۱ ، انگلیسی ها در ظاهر برای تجدید فعالیت خود در شیراز و بوشهر و در باطن برای استعمار و جاسوسی با کریم خان زند وارد مذاکره شده تا انحصار تجارت خارجی جزیره خارک را تحصیل کنند اما نمایندگان دولت انگلیس مدتی در شیراز بلاتکلیف بودند و نتوانستند با کریم خان زند به توافق برسند چرا که کریم خان پیشنهاد انگلیسی ها را برای تجارت به ضرر ایران میدید به همین خاطر دستور داد نمایندگان دولت انگلیس هرچه زودتر ا...یران را ترک کنند.
اما انگلیس دست بردار نبود و بار دوم در سال ۱۱۸۳ ، هیئتی جدید را به شیراز ارسال کرد.اینبار انگلیسی ها متعهد شدند که در مقابل تصرف جزیره خارک ، نیروی دریایی در اختیار دولت ایران گذاشته و به تجارت پارچه و ابریشم ایران کمک نمایند اما باز هم با پاسخ سرد کریم خان زند مواجه شدند چرا که کریم خان زند پیشترها با فتح جزیره خارک و برقراری آرامش در خلیج پارس ، عملا نیازی به اجرای درخواست انگلیسی ها نداشت.
برای بار سوم انگلیسی ها در سال ۱۱۸۵ هجری ، تقاضای خود را تکرار کرده و انحصار تجارت جزیره خارک را درخواست کردند ولی باز هم با پاسخ منفی خان زند مواجه بودند.
آخرین بار نیز در سال ۱۱۸۹ ، بار دیگر انگلیسی ها هیئتی را به شیراز ارسال کردند ولی این هیئت به محض ورود به شیراز ، به دستور کریم خان زند توقیف و از ایران اخراج شد.به گفته دکتر نوایی ، ظاهرا این لر بی سواد ولی باهوش ( کریم خان ) به هیچ وجه به عمال انگلیسی روی خوش نشان نداد زیرا میدانست اگر به این تجارت شریف رو بدهد به او همان خواهد رسید که به نواب و راجه های هند رسید.کریم خان زند علی رغم بی سوادی و عدم اطلاع از جریانات سیاسی آن روز گار ، همواره در تلاش بود ایران را از تجاوز بیگانگان محفوظ دارد و با شک و تردید نسبت به روس و دولت های اروپایی مینگریست.به گفته دکتر نوایی کریم خان به سردی انگلیسی ها را به حضور میپذیرفت ، و گاها مقامات لشکری و کشوری از این کار کریم خان زند ناراحت میشدند و میگفتند ایران به کالاهای اروپایی نیاز دارد اما کریم خان زند در پاسخ میگفت مردم ایران هرچه میخواهند خود میتوانند ببافند و بپوشند و نیازی به کالاهای فرنگی ندارند.و پیوسته میگفت انگلیس با خدعه و نیرنگ ممالک هند را تصرف کردند ولی ما ریشخند فرنگی را به ریش خود نمیپذیریم.
نام اثر: مجسمه بلاهت!
نام اثر: مجسمه بلاهت!
خالق اثر: آخوند
مواد سازنده: حماقت، جهالت، تعصب، خرافات
قدمت:۱۴۰۰ سال
زمان نمایش اثر: محرم هر سال...
.
- نمایش این اثر هنری، سالانه میلیاردها تومان درآمد خالص را به جیب سازنده اش سرازیر میکند!
خالق اثر: آخوند
مواد سازنده: حماقت، جهالت، تعصب، خرافات
قدمت:۱۴۰۰ سال
زمان نمایش اثر: محرم هر سال...
.
- نمایش این اثر هنری، سالانه میلیاردها تومان درآمد خالص را به جیب سازنده اش سرازیر میکند!
ساخت و افتتاح بیمارستان فوق پیشرفته در عراق به دست ایران.
ساخت و افتتاح بیمارستان فوق پیشرفته در عراق به دست ایران.
این بیمارستانم ساخته شده تا عراقیهایی که تو جنگ ۸ ساله جوانان و دلاوران ایرانی را به خاک و خون کشیدند و زنده به گور کردند الان بتونن راحت و در ارامش زندگی کنند.
❌ ساخت بیمارستان سوانح و سوختگی در شرق تهران منتفی شد
...
این بیمارستانم ساخته شده تا عراقیهایی که تو جنگ ۸ ساله جوانان و دلاوران ایرانی را به خاک و خون کشیدند و زنده به گور کردند الان بتونن راحت و در ارامش زندگی کنند.
❌ ساخت بیمارستان سوانح و سوختگی در شرق تهران منتفی شد
...
مرتضی طلایی :
🔺با این وجود با جدیت بیشتری ساخت بیمارستان سوختگی در محدوده غرب تهران در حال پیگیری است ولی کمبود بودجه باعث متوقف شدن این طرح شد
🔺با این وجود با جدیت بیشتری ساخت بیمارستان سوختگی در محدوده غرب تهران در حال پیگیری است ولی کمبود بودجه باعث متوقف شدن این طرح شد
فاحشه دیروز و تجزیه طلب امروز
ایرانیها به مسی رحم نکردن رسما کلاستون تعطیل پانعرب کوچولو
فاحشه دیروز و تجزیه طلب امروز
خانم سحر بیت مشعل Sahar Beit Mashal یکی از دانشجویان رشته حقوق واحد دانشگاه آزاد فرهنگ شهر اهواز ( اواخر دهه 70 ) که در آن واحد با دو تن از پسرهای آن دوره دوست بود و ارتباط نزدیک داشت و در نهایت باعث رسواییش شد با آن صورت پُر از جوش و آکنه و لکه اش که نشان میداد نه سیرت درستی دارد و نه صورت درستی ، امروزه خود را به مافیای کشورهای عربی به ارزانی فروخته است و در ازای این خودفروشی و وطن فرو...شی از کشورهای عربی مواجب می گیرد.
ایشان در شب های گذشته در شبکه من و تو برنامه ای داشتند و برای جداسازی خوزستان از ایران توهمات و مزخرفات دیکته شده ای را عنوان کردند !!!
سحر جان یادت میاد که یکی از دوست پسرهایت جناب آقای سعید.الف در سال 78 برای درمان صورتت قرص داکسی سایکلین می خرید و شما هم در خونه دانشجوی ها از خجالتش در می آمدی حالا خودت رو به چه قیمتی به ال سعود فروختی ؟!!!
خیلی حرفها از جانب خیلی دوستان آن دوران با مدرک و مسند موجود می باشد که بوقتش علنی خواهد شد تا ذات یک ماده شتر وطن فروش پانعرب رو شود.
پ.ن : این خانم بی اصل و نسب که بزور فارسی حرف می زد چندسالیست به کمک حزب الاحوازیه و پانعربیسم به انگلیس رفته تا با سخنان خود با احساسات و آبروی اقوام شریف عرب ایرانی بازی کند.
در صفحه شخصی اش به بانوان ایرانی پیشنهاد داده خودفروشی به مردان عرب زا از راه درست انجام دهید !!! :))
کاری که خودش کرد و می کند.
فاحشه دیروز و تجزیه طلب امروز
خانم سحر بیت مشعل Sahar Beit Mashal یکی از دانشجویان رشته حقوق واحد دانشگاه آزاد فرهنگ شهر اهواز ( اواخر دهه 70 ) که در آن واحد با دو تن از پسرهای آن دوره دوست بود و ارتباط نزدیک داشت و در نهایت باعث رسواییش شد با آن صورت پُر از جوش و آکنه و لکه اش که نشان میداد نه سیرت درستی دارد و نه صورت درستی ، امروزه خود را به مافیای کشورهای عربی به ارزانی فروخته است و در ازای این خودفروشی و وطن فرو...شی از کشورهای عربی مواجب می گیرد.
ایشان در شب های گذشته در شبکه من و تو برنامه ای داشتند و برای جداسازی خوزستان از ایران توهمات و مزخرفات دیکته شده ای را عنوان کردند !!!
سحر جان یادت میاد که یکی از دوست پسرهایت جناب آقای سعید.الف در سال 78 برای درمان صورتت قرص داکسی سایکلین می خرید و شما هم در خونه دانشجوی ها از خجالتش در می آمدی حالا خودت رو به چه قیمتی به ال سعود فروختی ؟!!!
خیلی حرفها از جانب خیلی دوستان آن دوران با مدرک و مسند موجود می باشد که بوقتش علنی خواهد شد تا ذات یک ماده شتر وطن فروش پانعرب رو شود.
پ.ن : این خانم بی اصل و نسب که بزور فارسی حرف می زد چندسالیست به کمک حزب الاحوازیه و پانعربیسم به انگلیس رفته تا با سخنان خود با احساسات و آبروی اقوام شریف عرب ایرانی بازی کند.
در صفحه شخصی اش به بانوان ایرانی پیشنهاد داده خودفروشی به مردان عرب زا از راه درست انجام دهید !!! :))
کاری که خودش کرد و می کند.
عباس گچی آدم خوش مشرب و مردم داری بود،ﺧﻴﻠﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ...
.
در روزگاری که هنوز پای ماشین به زندگی ایرانیان
باز نشده بود، مردم جهت حمل مصالح ساختمانی از الاغ
استفاده میکردند، و جماعتی را که این شغل را پیشه خود...
کرده بودند، الاغدار می نامیدند.
درمیان این صنف، شخصی بود بنام عباس گچی که صاحب
بیشترین الاغ بود، و برای خودش صاحب اسم ورسمی بود.
در روزگاری که هنوز پای ماشین به زندگی ایرانیان
باز نشده بود، مردم جهت حمل مصالح ساختمانی از الاغ
استفاده میکردند، و جماعتی را که این شغل را پیشه خود...
کرده بودند، الاغدار می نامیدند.
درمیان این صنف، شخصی بود بنام عباس گچی که صاحب
بیشترین الاغ بود، و برای خودش صاحب اسم ورسمی بود.
عباس گچی آدم خوش مشرب و مردم داری بود،
و همه اورا بخاطر درست کاریش دوست داشتند، و
با وجودیکه مشروب زیاد میخورد، و همیشه به دنبال
الاغ هایش درحال جابجایی مصالح، با صدای دلنشینش
آواز هم میخواند، با اینحال مردم کاری به مشروبخواری
اونداشتند.
دست برقضا بعداز مدتی ورشکست می شود،
و از مال دنیا هیچ چیز برایش باقی نمی ماند، و مجبور
به فروش الاغ هایش میشود، و محل زندگی خودرا ترک
نموده، و عازم سفری بدون مقصد، باجیب خالی، و بدون
هیچ امیدی، سر به بیابان میگذارد...
پس ازطی یکی دو روز پیاده روی، تشنه و گرسنه
به شهرکوچکی میرسد،و بخاطر اینکه جایی نداشته،
وارد مسجدجامع شهر میشود و درگوشه ای مینشیند،
و تاچندروز توسط خادم مسجد پذیرایی مختصری میشود و
کم کم وارد صف نماز جماعت شده، ساکن مسجد میشود ،
و دراین مدت به خطبه های ملای مسجد گوش داده..، و از
کتاب های مذهبی مسجد جهت کسب دانش مذهبی استفاده
میکند، و خیلی زود در دل مردم جا باز میکند.
پس ازمدتی...
ملای مسجدفوت نموده، و مردم اورا به عنوان جانشین
ملای فوت شده به امام جماعت مسجد انتخاب میکنند..!
روزگار بدین منوال میگذرد، وبعد از چهار - پنج سال،
گذر یکی از همشهری های او به همان شهر می افتد،
و برای ادای نماز، عازم مسجدجامع میشود، و به صدای
دلنشین موعظه و تلاوت قرآن توسط ملای مسجد گوش
میدهد، و شک میکندکه آیا این، همان عباس گچی است؟
پس از نماز، سراغ امام جماعت رفته، و ضمن سلام و
احوال پرسی میگوید : حاج آقا...! شما شباهت بسیار
زیادی به یکی از آشنایان سابق من دارید...؛ به اسم
عباس گچی..
ملای مربوطه پاسخ میدهد :
من همان عباس گچی هستم، که میگویی...
شخص میگوید ؛
آخر چطور میشود که یک آدم عرق خور، که همیشه
کارش پشت سر الاغ ها.. و آوازخواندن بود..،کارش
به اینجا برسد که به یک مرد خدا...!، و روحانی...!،
تبدیل شود..؟!، این یک معجزه ی الهی است....!!!!
عباس گچی میگوید :
زیاد شلوغش نکن، و هندوانه زیر بغل من نگذار...
من هیچ فرقی نکرده ام، و همان عباس گچی هستم.
تنهافرقی که پیش آمده...
جابجایی من و الاغ هاست...
قبلا من پشت سر الاغ ها بودم...،
حالا الاغ ها پشت سر من هستن... همین !!!
و همه اورا بخاطر درست کاریش دوست داشتند، و
با وجودیکه مشروب زیاد میخورد، و همیشه به دنبال
الاغ هایش درحال جابجایی مصالح، با صدای دلنشینش
آواز هم میخواند، با اینحال مردم کاری به مشروبخواری
اونداشتند.
دست برقضا بعداز مدتی ورشکست می شود،
و از مال دنیا هیچ چیز برایش باقی نمی ماند، و مجبور
به فروش الاغ هایش میشود، و محل زندگی خودرا ترک
نموده، و عازم سفری بدون مقصد، باجیب خالی، و بدون
هیچ امیدی، سر به بیابان میگذارد...
پس ازطی یکی دو روز پیاده روی، تشنه و گرسنه
به شهرکوچکی میرسد،و بخاطر اینکه جایی نداشته،
وارد مسجدجامع شهر میشود و درگوشه ای مینشیند،
و تاچندروز توسط خادم مسجد پذیرایی مختصری میشود و
کم کم وارد صف نماز جماعت شده، ساکن مسجد میشود ،
و دراین مدت به خطبه های ملای مسجد گوش داده..، و از
کتاب های مذهبی مسجد جهت کسب دانش مذهبی استفاده
میکند، و خیلی زود در دل مردم جا باز میکند.
پس ازمدتی...
ملای مسجدفوت نموده، و مردم اورا به عنوان جانشین
ملای فوت شده به امام جماعت مسجد انتخاب میکنند..!
روزگار بدین منوال میگذرد، وبعد از چهار - پنج سال،
گذر یکی از همشهری های او به همان شهر می افتد،
و برای ادای نماز، عازم مسجدجامع میشود، و به صدای
دلنشین موعظه و تلاوت قرآن توسط ملای مسجد گوش
میدهد، و شک میکندکه آیا این، همان عباس گچی است؟
پس از نماز، سراغ امام جماعت رفته، و ضمن سلام و
احوال پرسی میگوید : حاج آقا...! شما شباهت بسیار
زیادی به یکی از آشنایان سابق من دارید...؛ به اسم
عباس گچی..
ملای مربوطه پاسخ میدهد :
من همان عباس گچی هستم، که میگویی...
شخص میگوید ؛
آخر چطور میشود که یک آدم عرق خور، که همیشه
کارش پشت سر الاغ ها.. و آوازخواندن بود..،کارش
به اینجا برسد که به یک مرد خدا...!، و روحانی...!،
تبدیل شود..؟!، این یک معجزه ی الهی است....!!!!
عباس گچی میگوید :
زیاد شلوغش نکن، و هندوانه زیر بغل من نگذار...
من هیچ فرقی نکرده ام، و همان عباس گچی هستم.
تنهافرقی که پیش آمده...
جابجایی من و الاغ هاست...
قبلا من پشت سر الاغ ها بودم...،
حالا الاغ ها پشت سر من هستن... همین !!!
عکس های داخل تلفن همراه رضا ضراب هنگام دستگیری در آمریکا
قاضی پرونده رضا ضراب تاجر ایرانی تبار مقیم ترکیه که به اتهام نقض مقررات تحریم علیه ایران در فاصله سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ در آمریکا دستگیر و زندانی شد، محتویات تلفن همراه رضا ضراب هنگام دستگیری در فرودگاه شهر میامی فلوریدا را در اختیار رسانه ها قرار داده است.
منبع: عصر ایران
Subscribe to:
Posts (Atom)