December 14, 2015

آقای عراقچی جوابی‌ داری؟




علی عراقچی، برادرزاده عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته‌ای کشورمان، در ژنو مشغول به تحصیل و... است! او در حاشیه مذاکرات هسته ای، تصاویر و اخبار حاشیه‌ای را در صفحات شخصی خود در شبکه‌های اجتماعی مخابره می کند... این بی‌ همه چیز در این اقتصاد خراب ایران از کجا پول آورده با این سر و صورت تراشیده و مکتبی‌ در سویس این گونه زندگی‌ کند؟ چرا از حق مردم محروم ایران اینگونه میدزدید و خرج الاغ زاده‌های خود می‌کنید؟

رمزی کلارک دادستان کّل آمریکا در پاریس و تهران همراه خمینی بود. او در تمام مراحل سفر خمینی تا سقوط رژیم شاهنشاهی همراه خمینی بود و به عنوان نماینده جیمی کارتر جریان این کودتا را رهبری میکرد

Ramsey Clark, Jimmy Carter's attorney genera whol helped the Islamic regime establishes itself in Iran. Here you see him in Friday's prayers in Paris and Tehran, leading the terrorists to take over the Shah of Iran's regime.

این تصویر وحشتناک ، تصویر جنایات عثمانی هاست !!!! همانهایی که امروزه با حمایت از داعش باعث مرگ هزاران نفر می شوند . اینان دختران ارمنی هستند که توسط عثمانی ها به این روز افتاده اند!!! نسل کشی ارامنه 191

دکتر عبدالجلیل کلانتر پزشک مشهور و حاذق که به مناطق محروم سرکشی میکند و بیماران نیازمند را مجانی جراحی میکند ،درود بر این انسان شریف


دکتر کلانتر فوق تخصص جراحی پلاستیک ومتولد رامهرمز ،استان خوزستان است

درود بر مردان بزرگ و نیک اندیش

این دختر 12 ساله جنگزده سوریه به عقد مرد مسلمان61 ساله درآمد.


نگو نه. این سنت اسلام و محمد و آل بیمار جنسی اش می باشد.
همراه با فیلم
https://www.facebook.com/NikJafarzadehjfrzadh/videos/vb.210802065711326/433187270139470/?type=2&theater
بنابر گزارش شبکه تلویزیونی آلمان صدها مورد اینچنین در کمپ اسرای سوری اتفاق می افتد حتی آنها خریداری می کنند بعنوان کنیز و برده که هنگام مقاربت جنسی جز زنان رسمی محسوب نگردد زیرا از نظر اسلام کنبز برده مرزی ندارد و سکس با آن نیز مجاز است.
ابن اسلام است.

مهدی جلالی: «زیاد می‌بینم کسانی را که خارج از کشور زندگی می‌کنند، نسبت به حکومت خود سهل و آسان‌گیر هستند، »

مهدی جلالی: «زیاد می‌بینم کسانی را که خارج از کشور زندگی می‌کنند، نسبت به حکومت خود سهل و آسان‌گیر هستند، حتا تخلفات، دروغ‌ها، و فساد آنان را توجیه می‌کنند، اما نسبت به حکومت کشور میزبان خود طلب‌کار هستند. مثلا در رابطه‌ی میان ایران و آمریکا مشکلی با بی‌اخلاقی‌های حکومت خود ندارند اما کوچک‌ترین بی‌اخلاقی از آمریکا را برنمی‌تابند. نقش شهروند بازی کردن را برای کشور میزبان خود بلدند، نه برای کشور خود.»

خدا اجازه خرج بودجه بیت‌المال برای برگزاری کنسرت را نمی‌دهد؛ تطهیر حکومت پهلوی، کار جریان نفوذ است


عضو هیات‌رییسه مجلس خبرگان رهبری در ایران می‌گوید «خدا اجازه‌ی خرج بودجه بیت‌المال را برای کنسرت‌هایی که در آن‌ها خدا فراموش شود، نمی‌دهد».
به گزارش خبرگزاری "ایسنا"، احمد خاتمی در سخنانی در شهرستان رفسنجان گفت: «نفوذ سیاسی، اقتصادی و بدتر از آن نفوذ فرهنگی وجود دارد و هر جریانی که بخواهد دین‌داری مردم را کم کند مانند برگزاری کنسرت‌های موسیقی، جریان نفوذ است. نباید بیت‌المال خرج کنسرت‌های غفلت‌آور از خدا شود.»
وی با بیان این‌که رهبر جمهوری اسلامی از روز "عید فطر" تا کنون ۸۰ بار از واژه‌ی نفوذ استفاده کرده، افزود: «بعضی از واژه نفوذ می‌ترسند و تا می‌گوییم نفوذ، می‌گویند استفاده ابزاری می‌شود و بعضی هم از این‌که بحث نفوذ باز شود هراس دارند، اما آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
آقای خاتمی ادامه داد: «جریانی که در پی کاستن نفرت مردم نسبت به امریکا باشد نفوذی است. جریانی که بخواهد مردم را از شعار مرگ بر آمریکا خسته کند، جریان نفوذ آمریکایی است، مردم همان‌طور که نماز می‌خوانند و آن را بر خود واجب می‌دانند، از جهاد و شعار مرگ بر آمریکا خسته نمی‌شوند.
او با تاکید بر این‌که «سیاه‌نمایی علیه مجموعه نظام نیز نوعی نفوذ است» اضافه کرد: «جریانی که تطهیر حکومت دین‌ستیز، اخلاق‌ستیز و استقلال‌ستیز پهلوی را بخواهد ایجاد کند، جریان نفوذ است.»

مهر و موم آرام‌گاه توت‌انخ‌آمون از فراعنه مصر باستان در سال ۱۹۲۲. این مهر و موم به مدت باورنکردنی ۳۲۴۵ سال دست‌نخورده باقی ماند.

اعتراض زنان به اجباری شدن حجاب در ایران بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹

اسامه بن‌لادن به همراه خانواده‌اش در سوئد - ۱۹۷۰

«جهان از نظر ترامپ» کارتون از پاتریک چَپِت/ اینترنشنال نیویورک تایمز

آغار به کار زنان اسکی‌سوار پلیس برای برخورد با «جرایم اخلاقی» و «بدپوششی» در پیست‌های اسکی



فرمانده نیروی انتظامی تهران از حضور نیروهای اسکی‌سوار پلیس در ارتفاعات این شهر با هدف «برقراری نظم»، «نظارت بر اماکن عمومی و رستوران‌های کوهستانی»، «کمک به مصدومان» و «جلوگیری از بروز جرایم اخلاقی و اجتماعی» خبر داد.
حسین ساجدی‌نیا» روز یکشنبه (۲۲ آذر-۱۳ دسامبر) با اعلام خبر استقرار تیم‌های اسکی پلیس «در ارتفاعات برف‌گیر و پیست‌های اسکی اطراف تهران نظیر شمشک، دربندسر و توچال» به وب‌سایت خبری پلیس ایران گفت: «ماموران با حضور مستمر خود در حاشیه پایتخت توانسته‌اند تا اندازه زیادی وقوع سرقت و زورگیری، درگیری و مزاحمت، کشف حجاب و استعمال مواد مخدر را کاهش دهند و امروز ما شاهد تامین امنیت مطلوبی در مناطق کوهستانی حاشیه تهران بزرگ هستیم.»
آقای ساجدی‌نیا با بیان این‌که «به دلیل حضور خانواده‌ها در ارتفاعات کوهستانی و تفرج‌گاه‌های ویژه اسکی، نیاز به بهره‌گیری از پلیس زن در قالب پلیس کوهستان و پلیس اسکی احساس می‌شد» اضافه کرد: «از این رو تعدادی از ماموران پلیس زن نیز با اخذ آموزش‌های اسکی، در قالب پلیس در پیست اسکی مستقرند تا به همراه دیگر ماموران با مصادیق ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی نظیر کشف‌حجاب، بدپوششی، مزاحمت نوامیس، آلودگی صوتی و دیگر جرایم اخلاقی برخورد کنند.»
«موتورسیکلت‌های مخصوص کوهستان، موتورهای چهارچرخ و تجهیزات اسکی برای فصول سرد و برفی» از جمله تجهیزاتی هستند که به گفته‌ی رییس پلیس تهران در اختیار ماموران این نیرو در پیست‌های اسکی و ارتفاعات تهران قرار گرفته است.

ممانعت از قرار گرفتن پرچم جمهوری اسلامی در محل جلسه اردوغان و جهانگیری



اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهوری اسلامی و رجب طیب اردوغان، رییس جمهوری ترکیه، روز شنبه (۲۱ آذر-۱۲ دسامبر) در حالی در عشق‌آباد، پایتخت ترکمنستان با هم دیدار کردند که به نوشته‌ی برخی رسانه‌ها، این دیدار با تنش‌ها و حاشیه‌هایی همراه بوده است.
آن‌گونه که تلویزیون دولتی ایران خبر داده، طرف ترکیه‌ای به عنوان میزبان این دیدار، دو پرچم ترکیه را بر روی میز قرار داده بود و به طرف ایرانی اجازه‌ی جایگزینی پرچم جمهوری اسلامی به جای یکی از دو پرچم ترکیه را نداد.
در تصاویر منتشرشده از این دیدار نیز تنها یک پرچم بزرگ ترکیه در پشت سر اردوغان و جهانگیری دیده می‌شود و هیچ نشانی از پرچم جمهوری اسلامی نیست.
از سوی دیگر، وب‌سایت "الف" متعلق به احمد توکلی، عضو مجلس شورای اسلامی، به نقل از خبرگزاری‌های ترکیه‌ای نوشته که دیدار اردوغان و جهانگیری در هتل محل اقامت هیات‌های دو کشور برگزار شد.
این وب‌سایت، «نبود پرچم ایران»، «تفاوت صندلی‌ها»، «نحوه نشستن و حالت چهره» رییس جمهوری ترکیه را از جمله «بی‌حرمتی»های اردوغان به اسحاق جهانگیری دانسته است.
در عین حال، آن‌گونه که خبرگزاری "صداوسیما" گزارش داده، به دنبال تنش‌های به وجود آمده بر سر پرچم، خبرنگاران و عکاسان ایرانی اجازه‌ی ورود به جلسه را پیدا نکردند.
به نوشته خبرگزاری دولتی "ایرنا"، در این دیدار، رییس جمهوری ترکیه از اسحاق جهانگیری به خاطر انتشار گزارش‌هایی علیه خانواده‌اش در رسانه‌های ایرانی انتقاد کرد. آقای جهانگیری نیز در پاسخ به وی مدعی شده که «رسانه‌ها در ایران در کنترل دولت نیستند و حتی علیه دولت نیز مطلب می‌نویسند».
او خطاب به اردوغان گفته: «شما از زبان مقام‌های رسمی دولت ایران سخنی علیه دولت ترکیه نشنیده‌اید و این در حالی است که مقام‌های رسمی شما اظهارات منفی و نادرست بسیاری علیه جمهوری اسلامی ایران، دولت و مقدسات مردم ایران بیان کرده‌اند.»

گزارش حذف‌شده «تابناک» از صدها ایرانی گم‌شده در عراق؛ سال‌خوردگانی که توسط فرزندان‌شان رها شده‌اند



وب‌سایت خبری "تابناک" نزدیک به محسن رضایی (فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی) در گزارشی از مفقود شدن صدها ایرانی در مراسم "اربعین" امسال در عراق خبر داده و نوشته که برخی از آن‌ها به دلایلی چون «حمل‌ونقل مواد مخدر» یا «همراه داشتن پول‌های تقلبی» بازداشت شده‌اند و برخی دیگر نیز سال‌خوردگانی هستند که توسط فرزندان‌شان در عراق «رها» شده‌اند.
این وب‌سایت در بخشی از گزارش خود نوشته: «از جمعیت بیش از یک میلیون نفری ایرانیانی که در هفته‌ها و روزهای گذشته خود را به کربلا رساندند، هنوز شماری‌شان یافت نشده‌اند؛ یعنی معلوم نیست که در عراق جامانده‌ و در غربتِ عراق دچار مشکل شده‌اند، به ایران بازگشته‌اند و در وطن دچار مشکلات مترقبه و غیرمترقبه شده‌اند یا اتفاق دیگری برای‌شان روی داده که نتوانسته‌اند به منازل خود باز گردند.»
این گزارش با اشاره به سابقه‌دار بودن این اتفاق در سال‌های گذشته، اضافه می‌کند: «کافی است مقطع مشابه اربعین و پس از اربعین در سال گذشته را مرور کنیم تا برخی حدس‌های ناخوشایندمان جامه عمل بپوشند، چراکه می‌بینیم سال گذشته نیز شمار افراد بازنگشته از اربعین کم نبوده و این عدم بازگشت آنقدر تداوم یافته که حالا می‌توان رسما آن افراد را گم‌شده نامید.»
"تابناک" در ادامه، پیگیری خانواده‌های برخی از گم‌شدگان را از روی «رفع تکلیف» دانسته و افزوده: «از این‌ها دردناک‌تر اینجاست که بدانیم متاسفانه برخی از سودجویان، فرصت اربعین را فضای برای خلاص شدن از برخی سختی‌های‌شان در نظر گرفته و دست به اقدامات بی‌شرمانه‌ای می‌زنند که باید به شدت با آن مقابله کرد؛ اقدام به رها کردن پدر یا مادر پیر در عراق!»
این وب‌سایت در پایان تاکید کرده که برخی مسوولان کاروان‌های ایرانی نیز در مقابل گم شدن اعضای زیرمجموعه‌شان، «پاسخ‌گو» نیستند.
گفتنی است پیش‌تر در اواسط آبان‌ماه امسال، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور جمهوری اسلامی در یک گفتگوی تلویزیونی گفته بود که در جریان مراسم اربعین سال گذشته در عراق، حدود ۳ هزار ایرانی گم شده‌اند.
حسین ذوالفقاری در عین حال مدعی شده بود که گم‌شدگان "اربعین" سال قبل، بعد از «مدت‌ها» پیدا شدند و توانستند به ایران برگردند.
متن کامل گزارش "تابناک" را که از بعد از مدتی از روی این وب‌سایت حذف شد، در اینجا می‌توانید بخوانید.
h

جهادی‌های اسلام‌گرا بعد از پایان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی به کجا رفتند و چه کردند؟ - بخش دوم یادداشتی از توس تهماسبی

در همان زمان که بحث های بن لادن و ظواهری به "تصمیم نهایی" نزدیک می شد، حکومت البشیر با فشار سعودی بن‌لادن را مجبور به ترک سودان کرد. بن‌لادن انتظار چنین رفتاری را از حکومت اسلامی سودان نداشت. او به درخواست آنها سخاوتمندانه در صنایع غذایی و کشاورزی سودان سرمایه‌گذاری کرده بود. پس از عزیمت بن‌لادن، حکومت البشیر-ترابی بر تمام دارایی‌های بن‌لادن که ارزش آنها به دویست میلیون دلار می‌رسید، چنگ انداخت. بن‌لادن و ظواهری تصمیم گرفتند به افغانستان بروند. در آن زمان افغانستان تنها جایی بود که به آنها امکان آزادی عمل می‌داد. بن‌لادن و یارانش در جلال‌آباد که تحت حاکمیت یونس خالص فرمانده بنیادگرای دوران جنگ با شوروی بود، مستقر شدند. پس از مدت کوتاهی گروه طالبان بر منطقه مسلط شدند. آنها بن‌لادن را به گرمی پذیرفتند.
بن لادن و ظواهری در اولین اقدام به سراغ آرشیوی رفتند که بن لادن در سال 1989 از بیش از 20 هزار جنگجوی عرب جنگ افغانستان تهیه کرده بود. پروژه جدید آنها متفاوت از کارهای قبلی بود. نیازی به نیروی خیلی زیاد نبود. آنها "دنبال درجه یک ها بودند." بن لادن و ظواهری افرادی را که دارای تخصص ها یا ویژگی‌های مورد نیاز بودند، مشخص کرده و آنها را افغانستان دعوت می‌کردند. افرادی چون ابوخباب مصری که متخصص مواد منفجره در ارتش مصر بود یا مصطفی ابولیزید و ابو هادی العراقی که در امور امنیتی تخصص داشتند، همچنین استراتژیست هایی چون ابو مصعب سوری که در جنگ های سبوعانه اوائل دهه‌هشتاد اسلام گرایان با ارتش سوریه آبدیده شده بود و کتابش تحت عنوان "تجربه سوریه" در میان پیکارجویان مشهور بود و بسیاری دیگر. القاعده در اطراف قندهار و جلال آباد سه پادگان تحت نام‌های صدیق، فاروق و جاور تاسیس کرد که در آنها دوره‌هایی نظیر کار با موادمنفجره، کمین و جنگ شهری، مقاومت در برابر بازجویی و اخلال در سیستم امنیت فرودگاه‌ها تدریس می‌شد. ابومصعب زرقاوی هم که در سال‌های بعد گروه دولت اسلامی یا داعش را پایه‌گذاری کرد، پس از آزاد شدن از زندان در اردن در سال 1999 به افغانستان نزد القاعده آمد و با اینکه جاه طلبی زیاد و تفاوت برنامه هایش با بن لادن و ظواهری باب میل آنان نبود اما چون در او استعداد رهبری و سازماندهی می دیدند، کمکش کردند تا در اطراف هرات پادگانی مخصوص خود تاسیس کند.
در فوریه 1998 بن لادن و ظواهری در بیانیه ای تاسیس "جبهه جهانی اسلامی برای جهاد علیه یهودیان و صلیبی ها" را اعلام کردند. این بیانیه فراخوانی به قتل نظامیان و غیر نظامیان آمریکایی و متحدین آنها در هر کشوری که حضور دارند، بود و ادامه‌ی این قتال را تا زمان آزادی مسجد الاقصی و خروج ارتش‌های کفر از تمام سرزمین‌های اسلامی، واجب عینی اعلام می‌کرد. در واقع صدور این بیانیه نشان می‌داد که از زمان عزیمت بن لادن و ظواهری از سودان به افغانستان یعنی سال 1996، آنها تمهیدات و امکانات قابل توجهی را فراهم کرده بودند.
بن‌لادن به طور ویژه تحت تاثیر حوادث لبنان در سال‌های 1982 و 83 بود که دو انفجار انتحاری در سفارت و مقر تفنگداران آمریکا که در مجموع بیش از سیصد آمریکایی را به قتل رسانده بود، موجب خروج زودهنگام این کشور از لبنان شد. بن‌لادن و ظواهری به این نتیجه رسیده بودند که در شرایط ضعف و نابرابری شدید در قدرت که مسلمانان بدان گرفتار بودند، تنها عملیات انتحاری است که می تواند با نتایج چشمگیرش قواعد میدان را تغییر دهد.
برای بن‌لادن و ظواهری بسیار اهمیت داشت تا برای پیروانشان توجیه شرعی این نوع عملیات را ارائه دهند. بن‌لادن مدت کوتاهی پس از استقرار در افغانستان، دانشکده علوم شرعی القاعده را تاسیس کرد که مدیریت آن با ابوعبدالله مهاجر بود که در دانشگاه‌های پاکستان الهیات خوانده بود. او برای صدور مجوز شرعی عملیات انتحاری به ماجرای البراء ابن مالک در جنگ‌های رده با مدعیان جدید پیامبری در زمان خلیفه اول متوسل شد. هنگامی که در محاصره قلعه حدیقه الموت کار بر مسلمانان بسیار سخت شد، برا‌ءابن‌مالک که نوجوان کم‌ سن و سالی بود، گفت مرا در منجنیق بگذارید و به داخل قلعه پرتابم کنید. او گرچه دست و پایش شکست اما آنقدر زنده ماند که درهای قلعه را به روی مسلمانان باز کند. حالا القاعده برای اولین عملیات بزرگ خود آماده بود.
در 7 اوت 1998 دو انفجار مهیب سفارت خانه‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا را هدف گرفت. در دارالسلام تانزانیا 11 نفر کشته و 85 نفر زخمی شدند که هیچکدام از کشته ها آمریکایی نبودند. در نایروبی کنیا تلفات بسیار سنگین تر بود: 213 نفر کشته شدند که تنها 12 نفرشان آمریکایی بودند و بیش از 2 هزار نفر زخمی شدند که 150 نفر از آنها بینایی خود را از دست دادند. این عملیات نام القاعده و بن‌لادن را بر سر زبان ها انداخت و موجب بیعت بسیاری از گروه‌های کوچک در گوشه و کنار دنیا با القاعده گردید. آمریکا در واکنش، با تعدادی موشک کروز به یک پادگان القاعده در خوست حمله کرد که تنها شش کشته برجای گذاشت.
پس از این عملیات چند نفر از رزمندگان القاعده در مورد شرعی بودن کشته شدن تعداد زیادی از مسلمانان آفریقایی که هدف عملیات نبوده‌اند، دچار شبهه شده و از ابوعبدالله مهاجر سوال کردند. او و دیگر سران القاعده در پاسخ به فتوایی منسوب به ابن‌تیمیه در قرن هفتم هجری اشاره کردند که در کتاب شاگردش ابن‌اثیر مورد تایید قرار گرفته بود. در آن زمان مغولان در مواردی در حمله به شهرهای مسلمانان، تعدادی از اسرای مسلمان را سپر خود قرار می‌دادند. زمانی که در این مورد به ابن‌تیمیه مراجعه شد، فتوا داد که اگر شرایط به ‌گونه‌ای است که نمی توان به دشمنان دست یافت، مگر از طریق کشتن اسرای مسلمان، کشتن آنان واجب است.
القاعده در دو سطح عملیاتی مشغول برنامه‌ریزی بود. سطح اول حملات تروریستی معمول بود که اهدافش سفارت خانه‌ها یا نیروهای نظامی آمریکا به خصوص نیروی دریایی و ناوگان این کشور بودند. بعد از یک بار ناکامی، القاعده موفق شد، یک ضربه قابل توجه نیروی دریایی آمریکا بزند. در 12 اکتبر سال 2000 یک قایق کوچک که حامل سیصد کیلو مواد منفجره بود، خود را به بدنه ناو آمریکایی کول در بندر عدن کوبید و با ایجاد شکاف بزرگی در بدنه ناو 17 نفر از خدمه را به کام مرگ فرستاد. این عملیاتی بدیع و بی‌سابقه بود، اما بن‌لادن و ظواهری فهمیده‌بودند که این نوع عملیات و یا بمب گذاری هایی که علیه نیروهای آمریکایی در عربستان صورت گرفته، قادر نیست آمریکا را وادار به خروج از خاورمیانه کرده و یا شیرازه نظم سیاسی خاورمیانه را پاره کند. به علاوه حملات به سفارت خانه‌ها و ناوگان ایالات متحده به تعداد زیاد ممکن نبود، چرا که پس از حملات اولیه، تدابیر جدید امنیتی، حملات مشابه را تقریبا ناممکن می‌کرد. بنابراین القاعده به دنبال سطح بالاتری از عملیات بود که شدت آن در تاریخ حملات تروریستی بی‌سابقه باشد.
در آغاز سال 1999 خالد شیخ محمد طرح عملیات محیرالعقولی را به بن‌لادن پیشنهاد داد. خالد شیخ محمد از پدر و مادری پاکستانی در کویت متولد شده، در جوانی به اخوان‌المسلمین پیوسته و سپس به آمریکا رفته و در دانشگاه داکوتای شمالی در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کرده بود. خالد در سال 1987 برای نبرد با ارتش شوروی به افغانستان رفته و برادرش را درهمین جنگ از دست داده بود. طرح خالد بسیار بدیع، فوق‌العاده خطرناک و در عین حال بسیار ساده و حتی کم خرج بود: در یک روز معین و به شکل همزمان چهار هواپیمای مسافربری در خاک آمریکا ربوده شده و به شکل انتحاری سه هدف را که نماد قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا هستند یعنی ساختمان کنگره، ساختمان پنتاگون و برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی را هدف قرار می‌دهند.نبوغ این طرح استفاده از شیوه ای کهنه و مرسوم در عملیات تروریستی دهه‌های اخیر برای هدفی کاملا متفاوت بود. از دهه شصت میلادی به اینسو ده‌ها مورد هواپیماربایی تروریستی رخ داده بود اما به فکر هیچکس نرسیده بود که به جای گروگان گرفتن مسافران و طرح تقاضاهای مختلف، از خود هواپیمای مملو از مسافر همچون یک موشک کروز غول پیکر سرنشین دار برای هدف قراردادن حساس‌ترین مراکز سیاسی-نظامی استفاده شود.
بن‌لادن پس از مدتی تامل با طرح موافقت کرد و قرار شد با حفظ اسرار عملیات در جمعی بسیار کوچک، خالد تدارک کار را آغاز کند. خالد می‌دانست که القاعده در آمریکا افراد موثری برای این عملیات، در اختیار ندارد. عملیات در آمریکا شرایط و دشواری‌های خاص خود را داشت.القاعده در همین ایام در انجام یک عملیات نسبتا محدود در آمریکا شکست خورده بود. در دسامبر 1999 محمد رسام عضو الجزایری القاعده همراه با با ماشین بمب گذاری شده اش در لس‌انجلس به دام پلیس افتاده بود. بنابراین خالد به دنبال افرادی رفت که ساکن اروپا باشند و شانس آنها برای گرفتن ویزای آمریکا و ورود به مدارس خلبانی بازرگانی این کشور زیاد باشد. در نهایت یک شبکه کوچک مرتبط با القاعده در هامبورگ انتخاب شد که سردسته‌ی آنها محمد عطا فرزند یک خانواده ی مرفه مصری بود. آنها به سرعت ویزای آمریکا و پذیرش در یکی از مدارس خلبانی فلوریدا را بدست آوردند. آنها خلبانی هواپیماهای کوچک یک موتوره را به سرعت فرا گرفته و شروع به تمرین هدایت هواپیماهای مسافربری از طریق یک شبیه ساز پیشرفته کردند. بررسی های عطا نشان داد که برای کنترل هر هواپیما چهار نفر کافی است که یکی از آنها که آموزش خلبانی دیده‌بود، سردسته‌ی گروه به شمار می‌رفت.
درهمین حال در پادگان‌های القاعده در افغانستان پنهان‌کاری شدت می‌گرفت. جاسوس سازمان اطلاعاتی انگلستان که خود پیشتر از اعضای وفادار القاعده بود و ما او را با نام مستعار رمزی می‌شناسیم، احساس می‌کند که واقعه مهمی در راه است، اما درباره‌ی کم و کیف آن اطلاعی کسب نمی‌کند. او بعدها با حسرت جلسه‌ای از سران القاعده در مهمانخانه‌ای در کابل را به خاطر می‌آورد که در آن ابوحفص المصری مرد شماره 3 القاعده نامه ی گروه نومحافظه‌کاران حزب جمهوری خواه خطاب به بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا را برای حضار قرائت می‌کند. در این نامه‌ی رسمی که در جراید آمریکا منتشر شد، گروه رامسفلد، چنی، ولفوویتز و...از کلینتون می‌خواهند که صدام حسین را سرنگون کند و عراق را به نمونه دمکراسی در منطقه و ضامن نفوذ آمریکا در خاورمیانه بدل سازد. کلینتون در پاسخ با این طرح مخالفت می‌کند. بخشی از پاسخ کلینتون مورد توجه خاص ابوحفص المصری قرار گرفته است و آن را تاکیدی ویژه برای حضار می‌خواند: آمریکا هرگز سراغ جنگ و اشغال کشوری نخواهد رفت، مگر آنکه حادثه‌ای در حد و اندازه‌ی هجوم ژاپن به بندر پرل‌هاربر رخ دهد. در اینجا ابوحفص با لبخند می‌گوید: ما به آنها یک پرل‌هابر می دهیم" زمانی که ابومصعب سوری می‌گوید برای این‌کار به سه ناوهواپیمابر نیاز داریم، ابوحفص باز هم با خنده می گوید: حتی چهارتا! ما چهار ناو هواپیمابر می‌فرستیم! رمزی گیج می شود: منظور اینها چیست؟
زمانی که در ژوئیه 2001 برای ابلاغ پیام‌های القاعده در حال آماده شدن برای سفر به لندن است، ابوحفص مصری او را احضار می کند و می‌گوید: حتما قبل از سپتامبر برگرد، اگر نتوانستی تا آن تاریخ برگردی، همانجا بمان و به هیچ وجه بازنگرد تا ما با تو تماس بگیریم. وقتی رمزی می‌پرسد چرا؟ پاسخ می‌دهد اتفاق مهمی در پیش است و افغانستان ممکن است، مورد حمله قرار بگیرد. سخن رسول‌الله به کمان داران در روز احد را به خاطر بسپار که فرمود حتی اگر دیدید پرندگان به سوی ما آمده و ما را از زمین بلند می‌کنند، از جای خود تکان نخورید، تو هم اگر دیدی هواپیماها از همه سو به ما حمله می کنند از مخفی‌گاهت بیرون نیا و همانجا بمان." رمزی همه‌ماجرا را برای سرویس اطلاعاتی انگلیس بازگو می‌کند. آنها هم می گویند اطلاعات خودشان هم نشان می‌دهد حمله‌ای در پیش است اما آنها گمان می کنند حمله‌ای به سفارت خانه‌ها یا ناوگان آمریکا در منطقه رخ دهد.
بالاخره در صبح روز 11 سپتامبر 2001، محمد عطا هواپیمای ربوده شده‌ی اول را در ساعت 8:46 دقیقه به برج شمالی مرکز تجارت جهانی می‌کوبد. 17 دقیقه بعد عضو دیگر شبکه ی هامبورگ مروان‌الشیحی کار برج دوم را تمام می‌کند. در ساعت 9:37 دقیقه هانی هانجور عربستانی هواپیمای سوم را به ضلع مخصوص تفنگداران دریایی در ساختمان پنج ضلعی پنتاگون می‌کوبد و 189 نفر را به قتل می‌رساند. تنها هواپیمای چهارم به هدایت زیادجراح ناکام ماند و نتوانست ساختمان کنگره را هدف قرار دهد. هواپیمای او در اثر درگیری مسافران با افراد او در دشت پنسیلوانیا سقوط کرد و تمام سرنشینانش کشته شدند. در نتیجه‌ی این حملات به غیر از هواپیماربایان 2974 نفر کشته شدند که از نود ملیت مختلف بودند.
این‌بحث را پی می‌گیرم.

جهادی‌های اسلام‌گرا بعد از پایان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی به کجا رفتند و چه کردند؟ یادداشتی از توس تهماسبی



پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال 1989، حدود 25 هزار جنگجوی جهادی عرب در افغانستان حضور داشتند. این پدیده‌ای منحصر به فرد در تاریخ مدرن خاورمیانه بود. یک ارتش شبه نظامی که نه ملیت و نه تابعیت دولتی داشت. بسیاری از این جنگجویان وابسته به سازمان های اسلام گرایی بودند که در کشورهایی مانند اردن، لیبی، مصر، سوریه و...زیر فشار و سرکوب دولتی قرار داشتند. بخش دیگر جوانان مسلمان آرمان گرایی بودند که برای بیرون راندن قوای شوروی از یکی از سرزمین های اسلامی آمده بودند و افغانستان میدانی بود که آنها را صاحب تجربه نظامی، خط مشی سیاسی و اعتماد به نفس کرد. آنها دیگر جوانان بی تجربه دیروز نبودند، هر کدام از آنها می توانستند رهبری هسته‌ای کوچک را در گوشه و کنار خاورمیانه بر عهده گیرند.حوادث سال آخر حضور شوروی در افغانستان و ماه های پس از آن باعث یاس، سردرگمی و اضطراب جهادی های عرب شد. توافق مسکو و واشنگتن در ژنو و تمایل آمریکا به تضعیف گروه‌های جهادی تندرو که از طریق کاهش شدید کمک ها و کنار زدن آنان از روند تصمیم گیری ژنو خود را نشان داد، این احساس را در میان جهادی ها پدید آورد که آمریکا در آخرین لحظه پیروزی را از چنگ آنان ربوده است.
حوادث عجیب بعدی این تصور را تقویت کرد: کمی قبل از آغاز روند خروج سربازان شوروی ، کمپ تسلیحات مجاهدین در شهر راولپندی پاکستان با ده هزار تن سلاح منفجر شد. چند هفته بعد در نتیجه‌ی توطئه‌ای ماهرانه هواپیمای حامل ضیا الحق رئیس جمهور و ژنرال اختر عبدالرحمن رئیس قدرتمند سازمان اطلاعات پاکستان سرنگون شد و در نتیجه‌ی آن بزرگترین حامیان سیاسی مجاهدان جنگ افغانستان به قتل رسیدند و بالاخره در 24 نوامبر 1989 عبدالله عزام پیشوای جنگنجویان عرب و تئوریسین جهاد افغانستان در انفجار بمبی در مسجد تاسع‌الیل پیشاور کشته شد. اسامه بن لادن مرید عزام و سازمان دهنده و مدیر تدارکات مجاهدین عرب به این نتیجه رسید که افغانستان فعلا جای ماندن نیست. او علاقه‌ای به درگیر شدن در نبرد قدرت میان ربانی و مسعود از سویی و حکمتیار در سوی دیگر نداشت. اکثریت قاطع پیکارجویان عرب هم با او موافق بودند. تنها حدود 100 نفر از آنان به گروه حکمتیار پیوستند. از سوی دیگر بن‌لادن فهمیده بود که سازمان اطلاعات پاکستان در پس حمایت از جمهوری اسلامی پشتون مورد نظر حکمتیار انگیزه‌‌ای ناسیونالیستی و محدود به شبه قاره دارد ولی موضوع مورد علاقه‌ی بن‌لادن نبرد با قدرت های جهانی کافر و بیرون راندن آنان از تمام سرزمین های اسلامی بود.
بن‌لادن پیش از ترک افغانستان دست به اقدامی زد که بعدها اهمیتی بسیار یافت. بن لادن آرشیو دقیق و کاملی از سوابق و توانایی هایی پیکارجویان عرب نبرد افغانستان تهیه کرد. گرچه او در آن زمان نمی دانست که برنامه‌های آینده‌اش دقیقا کدامند اما این آرشیو کمک کرد تا میراث نبرد افغانستان حفظ شده و امکان ایجاد ارتباط میان جنگنجویان در آینده فراهم باشد. بن لادن به همراه هزاران جنگنجو به سرزمین های مختلف عربی بازگشتند. بن لادن به عربستان بازگشت. او در بازگشت با استقبال موج جدید اسلام‌گرایی در عربستان مواجه شد. مساجد، جلسات و میزگردهای اسلامی میزبان او شدند تا تجربه خود از نبرد افغانستان و نظراتش در مورد آینده را بازگو کند. در ابتدا روابط بن‌لادن با حکومت سعودی بد نبود اما با حضور نظامیان آمریکایی در اواسط سال 1990 برای مقابله با اشغال کویت توسط صدام وضعیت تغییر کرد. بن‌لادن با حضور نظامیان آمریکایی در عربستان مخالفت کرد. در مقابل حکومت عربستان برای او جلسات سخنرانی‌اش محدودیت های جدی وضع کرد. در این زمان به تازگی حکومت اسلام‌گرای عمرالبشیر-حسن‌ترابی در سودان مستقر شده بود. بن لادن به پیشنهاد برخی از دوستان مصری جنگ افغانستان در سودان اقامت گزید. بن‌لادن و دوستانش این احساس را داشتند که جهاد آنان در افغانستان دیوار برلین را فروریخته و ابرقدرت شوروی را از هم پاشیده است. این موضوع اعتماد به نفس زیادی به آنان می‌بخشید. آنان می‌دیدند که اکنون آمریکا و متحدانش به قدرت مسلط در جهان و خاورمیانه تبدیل شده‌اند. طبعا این فکر به ذهن آنان خطور کرد که چرا نتوانند آمریکا را هم از پا دراورند. البته در آن زمان بن‌لادن هنوز با بن‌لادن القاعده و یازده سپتامبر فاصله داشت. او هنوز تصمیم نهایی خود را نگرفته‌بود و نمی دانست از چه راه ها و وسایلی باید در راه تحقق هدف کلی خود بهره گیرد.
در دسامبر 1992 گروهی از یاران بن لادن در نبرد کوتاه ولی تاثیرگذاری با نیروهای آمریکایی در سومالی درگیر شدند. نیروهای آمریکایی برای وادار کردن ژنرال محمد فرح عیدید به توافق با رقیبش و پایان جنگ داخلی سومالی دخالت کرده بودند. جنگجویان بن لادن در نقش مربیان نظامی نیروهای عیدید، نقش خود را به خوبی ایفا کردند. دو هلیکوپتر بلک‌هاوک سرنگون و حدود 30 نفر از نیروهای آمریکایی کشته شدند. این نبرد کوتاه منجر به عقب نشینی و خروج آمریکا از سومالی گردید. دوستان بن‌لادن با هیجان ماجراهای نبرد را برای بن‌لادن تعریف کردند. او همانطور که بعدها بیان کرد به این نتیجه رسید که روحیه ی آمریکایی ها از روس‌ها بسیار ضعیف تر است.
بعد ماجرای جنگ داخلی بوسنی و خشونت های صرب‌ها علیه مسلمانان پیش آمد. بن‌لادن در این ماجرا یکی از محافلی بود که به تجهیز و تدارک کمتر از هزار نفر جنگنجوی عرب کمک کرد که در چند مرحله به بوسنی فرستاده شدند. جنگجویان عرب در بوسنی سرسختانه جنگیدند و پیروزی های کوچکی نیز بدست آوردند اما در نهایت حادثه ای رخ داد که در جهت‌گیری های بعدی القاعده بی‌تاثیر نبود. زمانی که خبر قرارداد صلح دیتون که با میانجیگری آمریکا امضا شده بود به جهادی‌ها رسید بر آشفته شدند و با آن مخالفت کرد. آنها که دست کشیدن از نبرد برایشان ناگوار بود، این مسئله را عنوان کردند که در قرارداد به مسلمانان بوسنی نسبت به جمعیت شان زمین کمتری اختصاص داده شده است. آنان همقطاران بوسنیایی‌شان را به شورش دعوت کرده و قرار گذاشتند تا فرماندهانشان را فردای آن روز به دیدار روسای ارتش بوسنی فرستاده تا آنان را نافرمانی نسبت به قرارداد صلح دیتون متقاعد کنند.ظهر روز 14 ژانویه 1995 در مسیر بازگشت در یک روستای کروات جبشه، یک ایست بازرسی اتومبیل فرماندهان عرب را متوقف می کند و پس از چند دقیقه یک کامیون پر از سرباز در آن نقطه توقف کرده، سربازان بیرون آمده و با رگبار بستن ماشین فرماندهان جهادی، هر چهار نفرشان را به قتل می رسانند. در این حادثه شیخ انور شعبان پیشوای دینی رزمندگان عرب بوسنی و نیز سه تن از جنگجویان کهنه‌کار جنگ افغانستان یعنی ابوحارث‌اللیبی، ابوانجشه، و ابوزیاد النجدی کشته‌می شوند. یک از اعضای القاعده که در آن جمع حضور داشت و بعدها به نفوذی انتلجنت سرویس در القاعده تبدیل شد و ما او را با نام مستعار "رمزی" می‌شناسیم، تعریف می‌کند که این حادثه چگونه مجاهدین عرب را از پا دراورده، به فغان می‌آورد: برخی فرماندهان مانند ابونعالی الجزایری و ابوایوب مغربی فرو ریختند و خالد شیخ محمد فریاد میزد "والله که از آمریکایی ها انتقام می گیریم." پیکارجویان عرب می ‌خواستند روستای کروات جبشه را با خاک یکسان کنند اما متوجه می شوند که این بار ارتش بوسنی در مقابل آنان خواهد ایستاد. آنان مجبور شدند بوسنی را با یاس و حسرت ترک کنند.
همزمان نبرد دیگری در چچن جریان داشت. در اینجا هم یکی از مجاهدین جنگ افغانستان که دوست و مرید بن لادن بود یعنی سیف‌الاسلام خطاب اهل جزیره‌العرب فرماندهی گروهی از جنگجویان عرب را بر عهده داشت که در کنار شامیل باسایف فرمانده چچنی و جنگجویانش با ارتش روسیه می‌جنگیدند.در اینجا هم برخلاف میل پیکارجویان در پایان جنگ اول چچن قراداد صلحی در سال 1995 امضا شد اما برخلاف بوسنی در چچن دست پیکارجویان بازتر بود و در نهایت توانستند صلح را برهم زده و جنگ دوم چچن را در سال 1999 رقم زنند. خطاب از طریق عضو گیری از جوانان مسلمان داغستان و آموزش آنان در چچن، حملاتی پی در پی را به نیروهای روسی در داغستان ترتیب داد. در یکی از این حملات در اواخر سال 1997 نیروهای خطاب با حمله به یک پایگاه ارتش روسیه در داغستان، 60 تانک و خودروی زرهی را منهدم و بیش از صد سرباز روسی را به قتل رساندند. روسیه در پاسخ به چند روستا در داغستان حمله هوایی کرد و فضا برای آغاز دوباره درگیری ها مساعد شد. بن‌لادن از طریق یک موسسه خیریه اسلامی موسوم به حرمین که دفتری در باکو مستقر کرده بود، بخش مهمی از نیازهای تدارکاتی خطاب را تامین می‌کرد. نمایندگان بن‌لادن برای حفظ این راه ارتباطی ماهانه چهل هزار دلار به مقامات دولت آذربایجان رشوه می‌دادند.
نقطه عطف در در تدوین استراتژی بن لادن و تاسیس سازمان القاعده، پیوستن ایمن‌الظواهری و گروه مصری های وابسته به جهاد اسلامی به بن‌لادن در سودان بود. تا آن زمان اقدامات بن‌لادن اتفاقی و واکنشی بودند نه در راستای یک هدف بزرگ سیاسی. او ویارانش تلاش می‌کردند در هر سرزمینی که مسلمانان با کفار در حال جنگ هستند، به یاری آنان بروند. بدون هماهنگی با بن لادن بسیاری از پیکارجویان عرب افغانستان در جنگ های داخلی تاجیکستان و الجزایر و یا نبرد میان آذربایجان و ارمنستان شرکت کرده بودند. عده دیگری نیز به کشورهایی نظیر اردن و مصر رفته تا در هسته‌های کوچک مخفی به مبارزه‌ی مسلحانه با حکومت مشغول شوند. بن‌لادن کم‌کم به این نتیجه می‌رسید که این نوع مبارزه پراکنده راه به جایی نمی‌برد. علاوه بر این تا اواسط دهه نود دیدگاه دینی-سیاسی بن‌لادن دیدگاهی محدود و محافظه‌کار نشات گرفته از فقه کهن جزیره‌العرب بود که همچون جریان غالب فقه اهل سنت در مورد برخورد یا مبارزه با حکومت‌های مستقر در کشورهای اسلامی بسیار محتاطانه برخورد می‌کرد. بن لادن تا قبل از استقرار نیروهای آمریکایی در عربستان رابطه بدی با حکومت سعودی نداشت. پس از آن هم او راه نقد و اصلاح حکومت را انتخاب کرد و کمیته‌ای تحت عنوان "کمیته نصیحت و اصلاح" تشکیل داد که دفتر آن در لندن قرار داشت. در این سال‌ها حملاتی علیه ایالات متحده صورت گرفته بود که گرچه در برخی موارد ردپای جنگنجویان عرب جنگ افغانستان وجود داشت اما این حملات ارتباطی به بن‌لادن و گروهش نداشتند، مهمترین حملات عبارت بودند از انفجار بمب در زیرزمین مرکز تجارت جهانی نیویورک در سال 1993 که تدارکش از سوی جنگجویان عرب مقیم پایگاه حکمتیار در جلال‌آباد صورت گرفته بود، انفجار ساختمان پلیس ملی سعودی در ریاض در 13 نوامبر 1995 که 14 کشته در پی داشت و بالاخره انفجارمجتمع مسکونی نیروهای آمریکایی در الخبر عربستان.
آغاز روابط نزدیک بن‌لادن با ایمن الظواهری و گروه مصری های وابسته به جهاد و جماعت اسلامی شرایط را تغییر داد. ظواهری و اطرافیانش به سنت اسلام‌گرایی رادیکال مصری تعلق داشتند که در امتداد جریان رادیکال انشعابی از اخوان در دهه‌ی شصت میلادی به پیشوایی فکری سید قطب و تلاش های سیاسی و تشکیلاتی رهبرانی چون صالح سریه، شکری مصطفی و عبدالسلام فرج در قالب گروه هایی نظیر جماعه التکفیر و الهجره، جماعت اسلامی و جهاد اسلامی خوانشی تکفیری-آرمانشهری از اسلام را پی ریختند که بر خلاف جو غالب فقه اهل سنت، تمام حکومتهای جوانع اسلامی را باطل و غاصب دانسته، به دنبال سرنگونی آنها بود. این گروه‌ها در دهه هشتاد و نود میلادی نبرد چریکی-تروریستی خونینی با حکومت مبارک داشتند که به هدف مورد نظر آنان منجر نشد.ایمن الظواهری در یک خانواده سرشناس مصری به دنیا آمده بود. پدربزرگش شیخ الاحمدی‌الظواهری در نیمه نخست قرن بیستم شیخ‌الازهر بود و پدربزرگ مادری‌اش عبدالوهاب عزام از برجسته‌ترین اندیشمندان و ادبای مصری و برادر عبدالرحمن عزام، نخستین دبیرکل اتحادیه عرب بوده‌است. ظواهری در دوران تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره به گروه جهاد اسلامی مصر پیوست و در جریان ترور سادات به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان برای ارائه خدمات پزشکی به آوارگان و مجاهدین افغان راهی پیشاور شد.
زمانی که او در اواسط دهه نود در سودان به بن‌لادن پیوست، از امکان تحقق ایده‌های عبدالسلام فرج بنیانگذار جهاد اسلامی در مورد سرنگونی رژیم مصر از طریق مبارزه مسلحانه مایوس شده بود. عبدالسلام فرج ایده‌ی سیاسی خود را در فضای یاس پس از جنگ 1967 و سرکوبی اخوان تدوین کرده بود. او به این نتیجه رسیده بود، بدون ازمیان بردن دشمن نزدیک یعنی حکومت مصر، امکان مبارزه موثر با دشمن دور که آن زمان بیشتر در مورد اسرائیل مصداق پیدا می‌کرد، وجود ندارد. اما اکنون پس از نزدیک به دو دهه مبارزه مسلحانه و ناکامی در سرنگونی حکومت مبارک، ظواهری به این نتیجه رسیده‌بود که منبع اصلی قدرت و توان رژیم‌های حاکم بر کشورهای اسلامی، حمایت آمریکا و کشورهای غربی است، بنابراین پیش از هر گونه تلاش برای برپایی حکومت اسلامی، باید با آمریکا وارد نبرد شد تا از سرزمین های اسلامی و عربی بیرون رانده شود. ظواهری پس از بحث های طولانی بن‌لادن را متقاعد کرد که لازم نیست، منتظر بماند تا آمریکا یکی از کشورهای اسلامی را اشغال کند تا فرصتی مناسب همچون افغانستان دهه هشتاد برای جهادی سرنوشت ساز فراهم گردد. به اعتقاد ظواهری مجاهدین مسلمان باید ابتکار عمل را به دست گیرند و به آمریکا و منافعش در سراسر جهان حمله کنند تا ناچار به رها کردن خاورمیانه گردد. این دیدگاه دو سال بعد از اتحاد بن لادن و ظواهری به این شکل تحول پیدا کرد که ضربه اصلی باید در خاک آمریکا و به قدری سنگین باشد که ارتش آمریکا را همچون شوروی در دهه‌ی هشتاد به خاورمیانه بکشاند و سپس در باتلاق یک جنگ چریکی بزرگ و طولانی به خروج نهایی از خاورمیانه وادار سازد.
.
ادامه دارد

«جنگ ادیان» کارتون از ماریان کامنسکی، کارتونیست اهل اسلواکی