November 13, 2015

خدا به دنبال جمعیت نیست...!!!


این کشیش خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی خانمان با لباسهای ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا وارد می شود...!
خودش ماجرا را اینطور تعریف می کند:
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم.
به خیلی ها سلام کردم ، اما فقط سه نفر از بین آن همه جمعیت جواب سلام مرا دادند!
به خیلی ها گفتم گرسنه هستم ، اما هیچکس حاضر نشد حتی یک دلار به من کمک کند!
سپس وقتی رفتم در ردیف جلو روی صندلی نشستم انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به صندلی های عقب تر بروم!
به هرحال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند ،
تمام افراد حاضر در کلیسا شروع به کف زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه ای که در عکس مشاهده می کنید به قسمت جلوی کلیسا می رود.
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند ،
عده ای هم شروع به گریه می کنند.
این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل اینگونه آغاز می کند:
گرسنه بودم ، غذا دادید...
تشنه بودم ، آب دادید...
مریض بودم ، به عیادتم آمدید...
و سپس ادامه داد:
خیلی ها به کلیسا می روند ، اما شاگرد راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست...!!!
خدا به دنبال دستی ست که کمک می کند ،
قلبی که محبت می کند ،
چشمی که برای دیگران نگران است ،
و پایی که برای ناتوان برداشته می شود...
خدای مهربان را که نباید فقط درآسمانها به دنبالش گشت!....
میشود خدا را در همین جا میان آدمها پیدا کرد!....
در دل کسی که امید را به زندگی نا امیدی برمیگرداند.....
درچشمان کسی که خنده را به جای غم در دلها می نشاند.....
در دستان کسی که از بزرگی و مهربانیش گره از کارخیلیها گشوده میشود.....
و درقلب و روح کسانیکه اندازه خوبیهایشان به بلندای آسمان است....
آری...خدا را میشود همه جا دید و احساس کرد....

کاریکاتور

همزمان با اعتراضات هموطنان آذری‌زبان بر علیه برنامه‌ی فیتیله ٬ مهراب قاسم‌خانی دل‌نوشته‌ای را منتشر کرده

همزمان با اعتراضات هموطنان آذری‌زبان بر علیه برنامه‌ی فیتیله٬ مهراب قاسم‌خانی دل‌نوشته‌ای را منتشر کرده و در آن از روزگاری نوشته که همه‌ی مردم بدون هیچ پیشداوریهمدیگر را دوست داشتند.
متن نوشته‌‌ی این فیلمنامه نویس که در اینستاگرام منتشر شده بدین شرح است:
يادش به خیر. يه زمان‌هایی بود كه همه اينجا همديگه رو دوست داشتن. نه جايگاه اجتماعى مهم بود، نه وضعيت مالى، نه اعتقادات و نه قومیت‌ها.
همه‌مون داشتيم كنار هم زندگى مي‌كرديم و حال مي‌كرديم. شوخى مي‌كرديم و جوك مي‌گفتيم، ولى به هم اطمينان داشتيم چون دوست داشتيم همو. همه قوميت‌ها و لهجه‌ها توى نمايش‌هاى تلويزيونى كنار هم زندگى ميكردن و با هم شوخى مي‌كردن. راديو كه كلاً روى لهجه مي‌چرخيد. همه مون صبح جمعه با شما رو گوش ميكرديم و دوسش داشتيم. شخصيت هاى ترك و لر و شمالى و جنوبى و تهرانى و اصفهانى و شيرازى كنار هم داشتن زندگى ميكردن و جوك ميگفتن و با هم شوخى ميكردن و به هيچ كسى هم برنمي‌خورد. چون مي‌دونستيم دوست داريم همو. به هم اطمينان داشتيم. ما و شما نداشتيم. همه‌مون ما بوديم.
بر اساس قوميت دوستامون رو انتخاب نمي‌كرديم. بر اساس قوميت ازدواج نمي‌كرديم. اينجورى تربيت شده بوديم. اينجورى بهمون ياد داده بودن. توى خونمون بود... يادش بخير. الان ديگه دوست نداريم همو. به هم اطمينان نداريم. مرزبندى مي‌كنيم. خودى و غير خودى داريم. ديگه ما نيستيم. ديگه دوست و صميمى نيستيم. شوخى نداريم با هم. بهمون برمي‌خوره. ديگه مدت‌هاست توى تلويزيون و راديو كنار هم نمي‌شينيم. عليه هم كمپين راه ميندازيم. از هم شكايت مي‌كنيم. به هم فحش مي‌ديم. وارد مسابقه‌اى شديم كه هر كى تنفر بيشترى داشته باشه و بيشتر بهش بربخوره و بلند تر عربده بكشه غيور تره. مطمئنم كه توى اين مسابقه هيچ برنده‌اى وجود نداره. آخرش همه‌مون ميبازيم... يادش بخير...

اینان هوسباز و جنایتکار بودن نه معصوم ومقدس

سخن بزرگان

عکس:پاکترین دولت تارخ

فروش کودکان به قیمت ۴ تا ۱۰میلیون تومان در تهران

یک عضو شورای شهر تهران در آنتن زنده تلویزیون اعلام کرد زنی را می شناسند که فرزندش را فروخته و با ۵۰ مرد در یک خانه مجردی زندگی می کند. این بخشی از آسیب هایی بود که فاطمه دانشور اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین در این چند روز اخباری درباره خرید و فروش نوزادان منتشر شده است. شب گذشته محمدحسین رنجبران سردبیر گفتگوی ویژه خبری ابعاد این موضوع را با حضور فاطمه دانشور رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران روشن کرد. در این برنامه به صورت تلفنی رئیس پلیس پایتخت، حسین ذبحی معاون دادستان کل کشور و مسعودی فرید معاون سازمان بهزیستی حضور داشتند.
آنچه در پی می خوانید مشروح میزگرد گفتگوی ویژه خبری بود.کودکان کار_0.jpg
خبرها وقتی رصد می کردیم تک و توک در سالهای گذشته بحث خریدو فروش نوزادان بوده ولی در یک هفته گذشته اخبار زیادی در این باره منتشر شده که منشا آن شما هستید. اتفاق خاصی افتاد که فعال شدید؟
دانشور: این موضوع واقعیت دارد و برای حلش باید مسئله بیان شود. موضوع تازه نیست و این پدیده را بارها و بارها شاهد بودم که در اقصی نقاط کشور به خصوص در تهران اتفاق افتاده. در شورای شهر که وارد شدم عینی تر اینها را دیدم. در بازدیدهایی که سمن ها از مناطق آسیب داشتند، خبر فعالیت هایشان را می دادند و به وضوح صحبت از خرید و فروشش نوزادان می شد.
چه پیگیری هایی داشتید؟
دانشور: از طریق مسئولان پیگیر بودم. دو ماه پیش آمار اینها زیاد شد. ماموران شهرداری متکدی ای را گرفتند که بچه ای را در بغل داشت که ۳ روز بود فوت شده بود و هنوز با آن داشت گدایی می کرد. من یک پیامک به آقای نهاوندیان رئیس دفتر رئیس جمهور زدم و گفتم فکری برای کودکان این شهر که در پارکها متولد می شوند، بکنید. بخش زیادی از این مشکل درباره انباشتگی است. من نماینده مردم هستم و حرفی را بیخود نمی گویم. اگر گزارشهای سمن ها از اتفاقاتی که در حاشیه شهر می افتد، نبود و گزارشهای شهرداری نبود، به این صراحت حرف نمی زدم.
موضوع فعالیت باندها در این مسایل را از کجا دریافت کردید؟
دانشور: این بخش باید با مداخله پلیس پیگیری شود. دکتر هاشمی وزیر بهداشت همکاری کردند و مکاتبه ای با بیمارستانهایی که زنان کارتن خواب و خانمهایی که روابط خارج از نکاج دارند و باردار می شود، کردند و مادرانی که معتاد بودند و مصرف دوگانه هروئین و شیشه داشتند و بعضا مبتلا به HIV بودند در این بیمارستانها پذیرش می شدند. این خانم ها مراحل را طی می کنند. این اتفاق مال دو هفته پیش است. ایشان بچه اش را می فروشد؛ وقتی مددکار پیگیری کرد به زندگی این خانم رسید. این خانم در یک خانه مجردی بین ۵۰ مرد داشت زندگی می کرد که مصرف کننده و حامل مواد مخدر بودند. زمانی که مددکار با این اوباش حرف می زد، آنها با چاقو سرشان را می خاراندند و جواب می دادند. محیط اینقدر ناامن بود.
گزارش به پلیس دادید؟
دانشور: ما گزارش را به شهرداری دادیم و این نهاد هم شروع به مداخلات با نیروی انتظامی کرده و البته این مسایل با موقعیت ضرب و جرح جواب نمی دهد.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ به صورت تلفنی وارد شد.
شما تاکید کردید که برای همین منظور جلسه داشتید و پیگیری کردید و گفتید اگر به صورت باندی باشد، پیگیری و برخورد می شود؟
فرمانده پلیس تهران بزرگ: اشاره شد به جلسه ای که با عزیزان داشتیم. ۳ روز پیش با برخی از مسئولان شهر تهران جلسه داشتیم. از نمایندگان مجلس و دعوت از دو نفر از اعضای شورای شهر نیز صورت گرفت.
خانم دانشور دعوت نبودند؟
فرمانده پلیس تهران بزرگ: خیر. دو نفر از آقایان را دعوت کردیم و برخی از معاونان شهرداری و قوه قضاییه که نمایندگانشان حضور پیدا کردند ولی از شورای شهر آقای طلایی و آقای ناصحی دعوت بودند که حضور پیدا نکردند. قرار بود بیایند ولی گفتند کار برایشان پیش آمده و نیامدند. جلسه خوبی بود و بحث فقط وضعیت زنان نبود، بلکه معتادان متجاهر و متکدیان بود. این به پلیس چندان مربوط نمی شود مگر زمانی که قوه قضاییه دستور بدهد. همه عزیزان قولهای خوبی دادند. جلسه عملیاتی بود و معاون دادستان حضور داشتند و با دادستان نیز صحبت کردیم و ایشان ۳ نفر از معاونان خود را در این باره گذاشتند.
شما ازدیاد خرید و فروش نوزادان را تایید می کنید؟
فرمانده پلیس تهران بزرگ: با شهردار فردای آن روز جلسه داشتیم و با قولهای مساعد همه دوستان وضعیت مطلوبی را در آینده نزدیک داشته باشیم. بی رودربایستی باید صحبت کنم.
این برای ما هم ناراحت کننده است ولی وظیفه داریم حساس سازی کنیم.
فرمانده پلیس تهران بزرگ: این را اشاره کنم که هر دفعه از طرف صدا و سیما کسی صحبت می کند مسایلی را مطرح می کند ولی بعد کسی پیگیری نمی کند. این موضوع بار اول نیست اینطور مطرح می شود. ۴ سال پیش من اعلام کردم در ارتباط با خانمهای معتاد متجاهر نزدیک به ۱۰۰ نفر در پارکهای تهران بیشتر نیستند و معتادان متجاهر مرد هم بیش از ۵ هزار نفر نیستند. بعد از گذشت ۴ سال ما بیش از ۱۵۰۰ نفر خانم معتاد متجاهر و بیش از ۱۵ هزار نفر معتاد متجاهر مرد داریم. ولی هیچ اقدامی صورت نگرفته. قطعا بدانید دو سال دیگر چند هزار نفر به اینها اضافه می شود. ولی مشکلی را حل نمی کنند. باید فکری در این باره کرد. عمده بحث این است که می گوییم خانمها معتاد شده. بعد می گوییم سن اعتیاد خانمها کم شده. بعد می گویند اینها خانمهای آسیب دیده هستند. بعد می گویند اینها ایدز دارند. بعد هم می گویند اینها در کنار خیابان فوت کرده اند.
در یک هفته اخیر خانم دانشور را هم دعوت می کردید. شما چرا اطلاعات را هنوز در اختیار پلیس نگذاشتید؟
دانشور: هیچکس در شورای شهر در آسیبهای اجتماعی به اندازه من ورود نکرده. مسایلی را به صورت تخصصی در آسیبهای اجتماعی دارم برای برنامه ششم هم لازم است. چرا یکی از مشکلات حل نشده؟ چون در اسناد بالادستی برنامه های توسعه اول تا پنجم به آن نپرداختیم. باید در برنامه ششم، باید دستگاه بهزیستی تقویت شود.چرا اطلاعات را به پلیس ندادید؟
دانشور: به عنوان عضو شورای شهر، مسایل را در اختیار شهرداری گذاشتیم و رئیس سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهر تهران که آقای هوشیار است، اطلاعات را به پلیس داده.
این اطلاعات در اختیار شما قرار گفته؟
فرمانده انتظامی تهران بزرگ: خیر، این اطلاعات به دست ما نرسیده. به آقای هوشیار هم که در جلسه بود، گفتیم چیزی نداد. اگر این اطلاعات به پلیس برسد سریعا رسیدگی می شود. ما در همه حوزه ها اطلاعات داریم. این کودکان را که سر راه می گذارند ما اطلاعاتش را داریم. اطلاعات مشکلات بیمارستانها را داریم. حتی آمار کودکانی که معتاد هستند و از پدر و مادر بیمار یا معتاد به دنیا می آیند را می دانیم. حتی در بهزیستی هم این کودکان را جدا می کنیم. هر اطلاعاتی را که در اختیار ما بگذارند، رسیدگی می کنیم.
دانشور: این موضوع را ۱۰ سال است دنبال می کنیم. پلیس نمی تواند به تنهایی این مشکل را حل کند. بعضا من به سختی می توانم این مسئولان را ببینم. فریاد کشیدم که بیایید این اطلاعات را از من بگیرید. راهکار اصلی، هماهنگی بین بخشی بهزیستی، شهرداری، وزارت کار، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان است. چند بخش باید درگیر شوند که این موضوع رفع شود. این خیلی باید به صراحت مطرح شود. این هماهنگی بین بخشی را باید ایجاد که قدرت دستش است. باید نهاد ریاست جمهوری وارد شود.
شما گفتید سختگیری های بهزیستی باعث فروش نوزادان شده؟
دانشور: بله. رقمهای فروش نوزاد سالم بین ۴ تا ۱۰ میلیون است.
حبیب الله مسعودی فرید معاون اجتماعی بهزیستی به صورت تلفنی وارد برنامه شد.
شما بحث سختگیری هایتان را قبول دارید؟
فرید: نه، این را قبول ندارم. از تعداد بچه هایی که در سال پذیرش می کنیم حدود ۸۵ درصد پدر و مادر مشخص و در اصل سرپرست غیر موثر دارند. به این راحتی نمی توان اینها را واگذار کنیم. برای هر بچه که قابل واگذاری است ۷ خانواده متقاضی داریم که باید اینها را از لحاظهای مختلف بررسی کنیم. بخشی از این بررسیها را نیز قوه قضاییه انجام می دهد. ما مسئولیم این مسایل را داشته باشیم چون ممکن است یک بچه برود بعد از یک سال او را برمی گردانند که خیلی آسیب می بیند. باید دید چرا افراد می خواهد بچه شان را بفروشند؟ عامل اول اعتیاد است. عوامل دیگر هم مسایل اقتصادی است برای کسی که می خواهد بچه شان را بفروشد. درباره این خانمها، عامل اصلی اعتیاد است که توان فکر کردن را از خانمها می گیرد.
شما افزایش خرید و فروش را شما در تهران و مشهد تایید می کنید؟
مسعودی فرید: موارد خرید و فروش در استانهای مختلف به ما هم رسیده. این خرید و فروش جرم است و کسی که اطلاع دارد باید به ناجا اعلام کند.
به لحاظ قانونی، قوانین محکمی برای برخورد داریم؟
مسعودی فرید: بله نیروی انتظامی در همان محل صورتجلسه می کنند و بچه به بهزیستی واگذار می شود. اگر دوستان موارد را به پلیس یا قوه قضاییه اطلاع دهند، ما وارد می شویم. هر کودکی که اطلاع داده شود، به راحتی پذیرش می شود.
دکتر ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت آمارها سیاه نمایی است و درست نیست. آیا اینطور است؟
مسعودی فرید: آمار و اطلاعاتی به ما داده شده ولی آمار دقیق نداریم. این آمار نباید دست بهزیستی باشد. باید نیروی انتظامی و قوه قضاییه داشته باشد.
آمار را کجا باید دربیاورند؟
دانشور: مددکاران بهزیستی و سمن ها باید داشته باشند.
مسعودی فرید: نه به این صورت نیست. بهزیستی که نمی تواند همه گوشه های شهر را نگاه کند تا ببیند جرم واقع شده یا نه. سالانه ۱۰۰۰ کودک وارد سیستم نگهداری می شود که ۸۵ درصد اینها سرپرست غیر موثر دارند و همگی را نمی گوییم معتاد هستند. بلکه مثلا جرم یا مشکل حاد روانی دارند.
حسین ذبحی معاون دادستان کل کشور به صورت تلفنی وارد گفتگو شد.
می گویند آمار در این زمینه نیست. به عنوان معاون دادستان کل، آمار را چه کسی باید داشته باشد؟
ذبحی: ابتدائا در خصوص آمار، دستگاه های متولی که وظیفه جمع آوری کودکان خیابانی و بی سرپرست را دارند، مانند بهزیستی باید آمار را داشته باشند. بحث کودکان خیابانی یا بی سرپرست و بدسرپرست و سواستفاده های اینها در دو محور قابل بررسی است. یکی اینکه کودکان به لحاظ اینکه مادران آواره، کارتن خواب و فراری از خانه و بیمار هستند، این فرزندان به لحاظ اصل موضوع که اعتیاد و کارتن خوابی است، در مظان آسیب قرار می گیرند و خودشان و زندگی شان را نمی توانند تامین کنند چه رسد به نگهداری بچه ها. بحث آنها در مقوله معتادان خیابانی و کارتن خواب است. ستاد مبارزه با مواد مخدر و دستگاه های متولی نسبت به جمع آوری اینها اقدام می کنند. فرزندان در اختیار این مادران دو نوع هستند. یک دسته متعلق به مادران هستند. به لحاظ اینکه مادرها صلاحیت و توان نگهداری ندارند، بر اساس ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی و مواد ۴۰ تا ۴۳ قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۹۱ باید بعد از جمع آوری اینها از طریق بهزیستی و مراجع قضایی نسبت به تعیین سرپرستان صاحب صلاحیت اقدام شود.
قوانین فعلی بازدارندگی لازم را دارد؟ برخی قوانین می گوید خرید و فروش کودک بین ۱ تا ۲ میلیون تومان بیشتر جریمه ندارد؟
ذبحی: از بعد قضایی اگر نگاه کنیم یک امر است. ولی این یک آسیب اجتماعی است که باید مدیریت و ساماندهی شود. بچه ها باید به افراد دارای صلاحیت داده شود. گروه دیگر از این کودکان متعلق به مادران نیست. این کودکان به عنوان کودکان بی سرپرست مشمول حمایت قانونی هستند. باید این بچه ها را از افراد بگیرند تا در اختیار بهزیستی باشد تا به متقاضیان بدهند. بعد دیگر متکدیان هستند. در این بحث که افرادی اینها را عامل تکدی می کنند، یک مقوله مجزاست. بحث تکدی گری یک جرم و معضل اجتماعی سازمان یافته است. چون آحاد مردم از روی رقت و صدقه، کمک های زیادی به گدایان می کنند اشخاصی این افراد را در اختیار می گیرند و با سواستفاده از مادران و بچه ها گروه های سازمان دهی شده درست می کنند. باید اینها با بررسی های اطلاعاتی شناسایی شوند و عواملشان مجازات شوند.
لایحه ای را ۷ سال پیش قوه قضاییه داده است و در کمیسیون حقوقی در حال بررسی است و نتیجه این تشکیل شورای عالی حل مشکلات کودکان و نوجوانان است. ظاهرا در مجلس نهم هم تصویب نخواهد شد. در حالی که تصویب این کمک به حل مشکلات می کند. شما چرا پیگیری نکردید؟
ذبحی: لوایحی که از قوه قضاییه ارسال می شود پیگیری ما را به دنبال دارد. تصویب قوانین بهتر، راهگشا خواهد بود ولی این به این معنی نیست که در حال حاضر ما قانون نداریم. ما در جریان تصمیمات و پیشرفتها هستیم. آنچه به عنوان تکدی در جامعه است، یک بعد هماهنگی می طلبد ولی باید فرهنگسازی شود تا مردم با حس رقت و کمک به این افراد باعث رونق کار آنها نشوند. یک و نیم سال قبل بود که شهرداری تهران پلاکاردهایی را نصب کردند که تذکر می داد به این افراد کمک نشود. بررسی کارشناسی نشان داد در تمام محلاتی که این تابلوها بود، متکدیان حضور ندارند.
دانشور: مهمترین و فوری ترین راهکاری که می توانیم داشته باشیم تشکیل فوری یک کمیته برای این کودکان است. این کمیته در هر جایی که تشکیل شود فایده ندارد. تنها باید در نهاد ریاست جمهوری تشکیل شود که قدرت دارد. مثلا گفتند دو نفر از اعضای شورای شهر به یک جلسه دعوت شدند و نرفتند. جایی باید این جلسه باشد که مسئولان حضور داشته باشند. نقش مددکاری اجتماعی نیز نباید فراموش شود. اینها قدرت مداخله و اختیار ندارند. قانون باید درست شود. باید کارت شناسایی مخصوص داشته باشد و سریع نشان دهد ورود جدی و سریع کند. یک بچه ۴ ساله سر این قضیه فوت کرد.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ: ورود جدی ما جمع آوری است و لذا شهرداری و بهزیستی باید ورود کند. پلیس آمادگی دارد که در کمتر از ۴۸ ساعت اینها را در سطح شهرها و تهران جمع آوری کند. این جلسه اخیر پرثمر بوده و انشاالله تا هفته های آتی وضعیت مطلوبی را داشته باشیم. بیایید یک فکری به حال زنان آسیب دیده کنیم تا مشکلات بچه ها نیز حل شود.
مسعودی فرید: بچه هایی که به ما داده می شود، از طریق قوه قضاییه می آیند. ممکن است بچه ای به ما داده شود و برخی داده نشود. لذا اصل این آمار در قوه قضاییه است.



کارتن‌خوابها‎

آزارهای جنسی خیابانی به روایت مخاطبان ایران وایر


روز ششم نوامبر فیلم کوتاهی درباره گزارش آزارهای جنسی در وسایل نقلیه عمومی در صفحه فیس بوک ایران وایر منتشر شد. فیلمی که با همکاری سازمان حمل و نقل لندن، پلیس و شبکه اجتماعی «تامبلر» تهیه شده و خبر از این می داد که این سه نهاد، در یک حرکت مشترک، امکان گزارش دهی برای آزارهای جنسی در وسایل رفت و آمد عمومی در این شهر را فراهم کرده اند.
این ویدیوی کوتاه با استقبال گسترده خوانندگان ایران وایر روبرو شد و محصول این استقبال، به اشتراک گذاشتن تجربه هایی بود که هر کدام از خوانندگان به تلخی از سر گذرانده بودند.  
گروه نخست زنانی هستند که تجربه های تلخشان را به اشتراک می گذارند؛ به آسانی می شود گفت در ایرانی به ندرت زنی وجود دارد که حداقل یک بار تجربه تلخ آزار جنسی خیابانی را از سر نگذرانده باشد تا جایی که به گفته یکی از کاربران، وقوع و تجربه آزار جنسی به حدی عادی است که تقریبا جزو تجاوز به محدوده فرد تلقی نمی شود.
«اکرم قیصری» یکی ازکاربرانی است که ماجرایی تلخ را روایت کرده است:« يادمه وقتي پسرم دو ساله بود و توي بغلم خواب بود. با هر دو دستم او را گرفته بودم و هيچ قدرت دفاع نداشتم يك نفر توي كوچه تلاش مي كرد كه به باسنم دست بزند و من خودم را به ديوار چسباندم و فقط جيغ كشيدم بچه ام از خواب پريد و او هم با من گريه مي كرد. هر وقت يادم مي آید پر از خشم مي شوم؛ يعني اخر نامردي و بي وجداني بود.»
زهرا حسینی هم از تجربه آزار جنسی در یک سوپرمارکت حرف می زند: «یادمه ۱۶ سالم که بود در ایران همچین اتفاقی برای خودم افتاد. مغازه لبنیات فروشی خواستم پول جنس ها رو بپردازم یه نفر از پشت حسابی خودش را به من می مالید، خیلی شلوغ بود و نمی شد فاصله گرفت. »
«مینو علی نقلی»، از روشی دفاعی در قبال آزارهای خیابانی می نویسد که برایش کاربرد داشته: «متاسفانه در أيران اگر اعتراض كني بيشتر موقع ها مقصر شناخته ميشي. من راه حل خيلي خوبي پيدا كرده بودم، يك كمي خياطي بلدم و هميشه تو كيفم چند سنجاق قفلي داشتم. وقتي به اين مواردها برخورد مي­كردم، سنجاق را باز مي­كردم و نوك انرا به طرف مقابل مي­ گرفتم، باور كنيد خيلى خوب كار مي­كرد. به دوستانم هم ياد داده بودم.»
تقریبا غالب کاربران زنی که زیر این پست اظهار نظر کرده اند به این نکته اشاره کرده اند که به دفعات تجربه آزار جنسی خیابانی را از سرگذرانده اند. مهسا موسوی کامنتش را با این سوال شروع می کند که «كدوم خانومی هست كه همچين چيزى رو به دفعات تجربه نكرده باشه؟وچه احساس بد و وحشتناكى به آدم دست ميده كه تا روزها آزار ميده فكرش هركسى رو ؛ واقعا فقط يه بيمار جنسى از لمس يه غريبه تو خيابون لذت مي­بره.»
«باران راد» هم نوشته فقط زمانی که چهارده ساله بوده، یک موتورسوار از پشت او را لمس کرده و بعد از این اتفاق تا ساعت ها احساس لرز و لکنت زبان رهایش نمی کرده است. تعدادی از کاربران فیس بوکی به دیگران توصیه می کنند که در قبال این قبیل دست درازی ها سکوت نکرده و از خودشان واکنش نشان دهند. به نظرمی رسد از نظر این عده، واکنش فردی بهترین جایگزین برای جای خالی برخورد قانون و مراجع انتظامی است.
فیروزه گلسرخی پیشنهاد می کند زنان در مقابل چنین آزارهایی به هیچ وجه سکوت نکنند «من با بلندترين و خشن ترين شكل ممكن اعتراض مي كنم. اصلا هم نميترسم كسي بگه اشكال از منه، چون بقيه مردم همه حكايت را مي دونند. به دخترهايم هم تاكيد مي كنم که بلند و رسا واكنش نشون بدن. »
یک مخاطب ایران وایر تجربه متفاوتی دارد، او در مسیر کاشان به قم و و زمانی که چهارده ساله بوده در یک اتوبوس برون شهری توسط یک شیخ به ظاهر محترم مورد آزار قرار گرفته است: «دقیقا صندلی پشتم یه شیخ خیلی محترم نشسته بود، تا قم این آقا شیخه منو دیوونه کرد، همش با دستش از بغل صندلی به شونم سیخ سیخ می کرد یا از پائین با پاش، عوضی چه احساس بدی بهم داده بود حالم بهم می خورد.»
عده بیشتری از کامنت گذاران به این نکته اشاره می کنند که در صورت نشان دادن هر نوع واکنشی مورد قضاوت قرار می گیرند. به گفته بهار صادقی «در ایران اگه یه زن بروز بده که همچین سواستفاده ایی شده ازش، اول از همه خودش مواخذه میشه که چرا چادر سرش نکرده است.»
مقصر قلمداد کردن قربانی، تفکر غالبی است که زنان را از هر نوع دفاع و واکنشی منصرف می کند. تفکری که عده دیگری از کامنت گذاران زیراین پست، به شکل علنی از آن دفاع می کنند. اینکه کرم از خود درخت است؛ غالبا تفکری مردانه است و بر پایه آن، گروهی بر این باورند که سر و وضع و لباس فرد آزار دیده می تواند در بروز این اتفاق موثر باشد. به عبارتی آنان به عارضه «کرم خودِ درخت» یا «بخشی از تقصیر به گردن قربانی است» باورمندند و کارشان سرزنش قربانی، به جای تنبیه تجاوزگر است.
مرتضی باجی در پاسخ به خانمی که تجربه یکی از آزارهایش را نوشته، می نویسد:« کار زشتی بود. در کل سگ صفت بوده. ولی یکم فکر کنیم شاید ما کمی ایراد داریم. اول خودمان را درست کنیم»
بروس علی هایزنبرگ نوشته است: « خانم هم زیاد بدش نمی آید» و «حامد اورتون» خطاب به خانمی که در این مورد معترض بوده توصیه می کند: « شما حجابتان را درست کنید، مانتوهای تنگ نپوشید و ما مردها را تحریک نکنید تا خودتان راحت باشید.» این کامنت هم از علی اردکانی است: «مثل آدم برو توی خیابان تا کسی جرات نکند بیاید به سمتت.»
در کنار تعدادی از کامنت گذارانی که نسبت به بروز این اتفاق اظهار انزجار می کنند، دسته دیگری هم به ناکارآمدی گزارش دهی در مورد آزارهای جنسی در خیابان در ایران اشاره می کنند. این که پرونده های زورگیری و تجاوز که مدارک متقنی هم دارند راه به جایی نمی برد؛ چه برسد به آزارها و لمس بدن یا تعرض جنسی در خیابان یا وسایل نقلیه عمومی.
یک مخاطب ایران وایر به این نکته اشاره می کند که قربانی راه به جایی نمی برد چون امکان اثبات این تعرض وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، اهمیت چندانی ندارد: «چه را گزارش می­کنند؟ مثلا به پلیس می­گن یکی تو مترو انگولکم کرد، خوب کی کجا عکسی ازش دارن؟ یا بلافاصله با دوربین داخل کابینو چک می­کنن؟ یا چی؟ تو کشوری که تو روز روشن زور گیری می کنن و متواری می شن این جور کارا خیالی بیش نیست تاره اگه بعدا به دختره نگن میخواستی با حجاب و چادر بیای بیرون و مقصرش کنن.» کاربر دیگری هم در تایید می نویسد: « به دختر 8 ساله تجاور کرده بودند و پلیس هیچ کاری نکرد، چه برسه به یه انگل توی اتوبوس.»
پیمان شیطان اظهار نظرکننده دیگری است که بر این باورت است که:« در ایران آزار جنسی رو میخواین به کی گزارش کنین؟ همونا که خودشون مریض جنسی هستن؟ همونا که میگن کرم از درخته؟ همونا که تازه گزارش بدی، می­گن خودش با پای خودش اومد تو تور؟»  
 اما در میان اظهارنظرها، تجربه مردانی است که تجربه آزار جنسی شان را با دیگران در میان گذاشته اند، هم جالب توجه است.
«بنیامین قلی زاده» می گوید او که یک مرد است بارها آلت مردانه را در مترو و اتوبوس حس کرده، چه برسد به زن ها و اینکه ملت ایران بعد از سی و هفت سال تربیت اسلامی الان به زامبی تبدیل شده اند. «سورنا فریاس» و «سینا»، سینا هم از تجربه آزار جنسی خیابانی می گویند. سینا می گوید در دوران نوجوانی اش این اتفاق را تجربه کرده است: « یادمه یه روز تو مرکز شهرمون وقتی داشتم از مدرسه دوران راهنماییم با یکی دوتا از دوستام برمی گشتیم خونه، یه مریض جنسی که سنش بالا بود، دنبال ما بود و حرفایی بهم می زد که در اون سن، واقعا واسم تعجب آور، چندش آورو آزاردهنده بود. حالا من که مذکر بودم همچین اتفاقی برام افتاد، چه برسه به خانم ها.»
ایران وایر در تلاش است راهکارهای رسانه ای برای گزارش آزار جنسی در ایران تدارک ببیند. به همین جهت مخاطبان ایران وایر می توانند اگر راه حلی به ذهن شان می رسد، با میان در میان بگذارند.

پرستو فروهر: گفته‌اند عکس‌های قتلگاه فروهرها گم شده

گزارش


جمعه 13 نوامبر 2015 محمد تنگستانی


۱۷سال پیش در آذر ١٣٧٧ نیرو‌های امنیتی وزارت اطلاعات پروانه و داریوش فروهر را در منزلشان به قتل رساندند. قتل این شخصیت ملی و سیاسی ایران بخشی از مجموعه‌ای از قتل‌ها بود که به عنوان «قتل‌های زنجیره‌ای» از آن یاد می‌کنند.  
 در سال‌های گذشته «پرستو فروهر» آذر ماه هر سال از آلمان به ایران می‌رود که در سالگرد قتل پدر و مادرش یاد و خاطره آن‌ها را با برگزاری مراسم بزرگداشت گرامی بدارد. در سال‌های گذشته برگزاری مراسم بزرگداشت فروهرها با محدودیت‌ها و مشکلات امنیتی گوناگونی روبه‌رو بوده است.
امسال هم پرستو فروهر مانند سال‌های گذشته برای برگزاری مراسم بزرگداشت فروهرها به ایران سفر کرده است. آیا این بار قفل ممنوعیت‌ها شکسته می‌شود؟
پرستو فروهر می‌گوید:
مثل هر سال برای گرفتن بزرگداشت سالروز قتل پدر و مادرم به ایران آمده‌ام و مثل هر سال امید دارم که این مراسم را بشود در خور آن دو بزرگوار برگزار کرد. مراسم در یکم آذر در خانه و در قتل‌گاه آن‌ها برگزار می‌شود. تاکنون هیچ‌گونه تماسی از سوی مقامات سیاسی و اطلاعاتی برای اینکه ممنوعیتی برای این مراسم باشد با من گرفته نشده است. چون گرفتن مراسم در خانه نیازی به گرفتن هیچ مجوزی ندارد مسلماً من به هیچ نهادی مراجعه‌ نخواهم کرد. اگر قرار باشد با ممنوعیت روبه‌رو باشم خودشان هستند که تماس می‌گیرند، تاکنون اما هیچ تماسی گرفته نشده و امیدوارم امسال قفل ممنوعیت شکسته شود.
یک عکس خبری: حیاط قتلگاه فروهرها
یک هفته قبل از بازگشت پرستو فروهر به ایران عکسی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به همراه یادداشتی به قلم او منتشر شد. این عکس لحظه بیرون بردن اجساد پروانه و داریوش فروهر را نشان می‌داد.
عکس حیاط قتلگاه فروهرها را سازمان هنری – رسانه‌ای «اوج» از زیرمجموعه‌های رسانه‌ای سپاه پاسداران در کتابی با عنوان «سال سی» منتشر کرده است. مقدمه این کتاب را محمد حسین صفار هرندی، وزیر پیشین ارشاد اسلامی در دوران محمود احمدی‌نژاد نوشته.  
 شخصی به نام محمد علی شیخ‌زاده که بنا به گفته نویسندگان «سال سی» یکی از عکاسان روزنامه کیهان بوده است، از قتلگاه داریوش و پروانه فروهر عکس گرفته است.
یکی از عکاسان خبری رسانه‌های ایران درباره عکس حیاط قتلگاه فروهرها برای ایران‌وایرمی‌نویسد:
عکس خیره‌کننده‌ای‌ست، از واقعه‌ای وحشتناک و تاریک که همه ما تا به حال بر اساس شنیده‌ها و نوشته‌ها تصویری از آن را در ذهن خودمان ساخته بودیم. عکسی غیرحرفه‌ای و بدون تکنیک است. عکسی که نگاه عکاس در آن وجود ندارد و فقط ثبت یک لحظه است. عکاس روی بالکن یا از پنجره‌ اتاق، تماشاگر صحنه بوده است. شاید کار یک مأمور امنیتی باشد که تنها از روی وظیفه برای درج پرونده موظف به گرفتن چند عکس بوده است. حتماً عکس‌های دیگری هم وجود دارد. ذهن ‌من درگیر آن عکس‌هاست، عکس‌هایی که شاید جزییات بیشتری را برای آیندگان روشن کنند. مثل فلاش قوی و تختی که روی این عکس تابانده شده است. اما این عکس تلخ که به عنوان عکاس مایلم آن را یک «تصویر تاریخی» بنامم فوق‌العاده با ارزش است. آدم را وامی‌دارد تا با دقت به تمام جزییات آن توجه کند. خیسی موزاییک‌ها. تاب خالی گوشه حیاط... چهره تک تک افراد. گروهی که بیرون تصویر چشم و گوششان تیز کار دیگری‌ست که مهم از تماشای حمل جسد است. مرد مسنی با عصا… آن‌ دیگری دست در جیب و آن یکی دست به پشت همه تماشاگران یک فاجعه انسانی - چه سکوت هولناکی در این عکس است. گروهی که چشم و گوششان برای دیدن چیزی که بیرون از تصویر است تیز شده، چیزی مهم‌تر از تماشای حمل جسد!
چیزی حمل می‌شود: جنازه دو آزادیخواه
پرستو فروهر می‌گوید  
سعی کردم ردیابی کنم که این عکس چه چیز‌هایی را می‌خواهد بگوید و در عین حال چه چیزی را تحریف می‌کند و چه چیزی را از ما پنهان نگاه می‌دارد و در واقع به این نگاه کردم که چطور تحریف تاریخ در ظاهر انتشار یک عکس می‌تواند اتفاق بیفتد.
در «سال سی» عکس‌های خبری دویست عکاس و خبرنگار در سه دهه گذشته منتشر شده. این عکس‌ها نمایانگر وقایع مهم تاریخی پس از انقلاب است. آیا عکس قتلگاه فروهرها تنها عکسی‌ست که از این قتل و سایر قتل‌های زنجیره‌ای وجود دارد؟ بعید به نظر می‌رسد. پرستو فروهر می‌گوید:  
مأمور اداره آگاهی که مسئول رسیدگی به این پرونده بود به من گفت که ۱۱۸قطعه عکس و دو نوار ویدیویی وجود دارد و در پرونده هم برگه تحویل این‌ها به دستگاه قضایی نیرو‌های مسلح وجود داشت ولی موقعی که به ما اجازه پرونده‌خوانی دادند این عکس‌ها و فیلم‌ها در داخل پرونده نبود. هرچه هم اعتراض کردیم، قاضی پرونده گفت: «گفته‌اند گم شده». هیچ وقت، هیچ عکسی از آن شب و آن اتفاق منتشر نشده است و تمام عکس‌هایی که گرفته شده و گفته شده بود فوق‌العاده محرمانه اعلام شده است. فقط قاضی اول پرونده چند روز بعد از قتل عکسی نشانم داده بود که پیکر بی‌جان پدرم و مادرم در آن حالتی که پیدایشان کرده بودند را نشان می‌داد. عکسی که در کتاب «سال سی» منتشر شده اما  عکسی نیست که توسط اداره آگاهی گرفته شده باشد یا حداقل در شناسنامه کتاب چنین چیزی نوشته نشده. واقعیت این است که تاریخ این عکس هم در کتاب اشتباه نوشته شده، تاریخ این عکس یکم آذر ماه سال هفتاد و هفت است در حالی که در فهرست این کتاب تاریخ عکس را یکم آبان نوشته‌اند.
 پرستو فروهر شرحی هم بر عکس قتلگاه پدر و مادرش نوشته که در رسانه‌های خارج از ایران منتشر شده و بازتاب گسترده‌ای هم داشت. این یادداشت با این جملات آغاز می‌شود:
عکس، حیاط خانه‌ داریوش و پروانه فروهر را نشان می‌دهد در شب یکم آذر سال ۱۳۷۷. سیاه و سفید است و به مکانِ واقعه از بالا نگاه می‌کند. زاویه‌ دید دوربین را که پی بگیری به ایوان خانه می‌رسی، کنار پله‌های مشرف به حیاط. عکاس اینجا ایستاده بوده است. شب است. بیست و سه نفر در عکس دیده می‌شوند، یک زن و بیست‌ودو مرد پیر و جوان. حاضران به دو گروه تقسیم شده‌اند، آنها که نظاره می‌کنند و آنها که در حال انجام کاری هستند. نمی‌دانم این کار را چه می‌توان نامید.
چیزی حمل می‌شود.
پرستو فروهر می‌گوید:
 من حرفه‌ام تصویر است، شاید توانایی‌ام برای خواندن یک تصویر در آن یادداشت به کمک‌ام آمده بود. برای اینکه نگاهی تحلیلی به آن داشته باشم که این تصویر چه چیزی‌هایی را نشان نمی‌دهد و به چه چیز‌هایی بی‌اعتناعی کرده است و چه واقعیتی را به اسم واقعیت مستند به ما حقنه می‌کند. قاعدتاً حرفه‌ام به من برای خوانش این تصویر کمک کرده است.

در سفر روحانی به فرانسه گفت‌وگو درباره‌ سوریه نباید باعث انحراف از توجه به وضعیت وخیم حقوق بشر درایران شود، چهار سازمان مدافع حقوق بشر

(پاریس) ـ جمعه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ (۲۲ آبان ۱۳۹۴) ـ حقوق بشر در ایران باید در رأسِ گفت‌وگوهای روحانی و اولاند در دیدار روز سه‌شنبه ۱۷ نوامبر آنها قرار گیرد.
شمار موارد نقض حقوق بشر از زمان انتخاب رئیس جمهوری کنونی در ایران افزایش قابل ملاحظه‌ای یافته است و گفت‌وگو درباره‌ی سوریه نباید بر این موارد نقض حقوق بشر سایه افکند.
به گزارش سازمان‌های ما:
- بیش از ۸۰۰ تن در ۹ ماه اول ۲۰۱۵ اعدام شده‌اند که بیشترین تعداد از سال ۱۹۸۹ به بعد است؛
- دادگاه‌‎ها متهمان را به مجازات‌های غیرانسانی، مثل قطع عضو، درآوردن چشم، آزمایش بکارت، شلاق و غیره محکوم می‌کنند؛
- در حدود ۱۰۰۰ نفر محکومیت‌های طولانی زندان را به دلایل سیاسی یا به‌خاطر فعالیت‌های حقوق بشری سپری می‌کنند؛
- حقوق زنان زیر پا گذاشته می‌شود؛
- اقلیت‌های قومی و دینی تحت آزار هستند و بسیاری از خداباوران (بهایی، مسیحی، درویش، اهل سنت و دیگران) به‌خاطر اعتقادشان به زندان افتاده‌اند.
سه مدافع حقوق بشر عضو سازمانِ عضو فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر هم اکنون در ایران در زندان به سر می‌برند: نرگس محمدی، عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف‌زاده. سازمان‌های ما از آقای اولاند می‌خواهند از همتای ایرانی خود خواستار آزادی آنها و کلیه‌ی مدافعان حقوق بشر زندانی در ایران شود.
رئیس جمهور فرانسه بایستی از فرصتِ موجود در این دیدار، استفاده کند و خواهان تضمین برگزاری انتخابات پارلمانی آزاد و شفاف ـ در سازگاری با میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران تصویب کرده است ـ در فوریه ۲۰۱۶ شود.
برای اطلاعات بیشتر درباره‌ی مدافعان حقوق بشر زندانی در ایران، نگاه کنید به: http://en.freedom-defenders.org/
فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر (FIDH)
جامعه‌ی حقوق بشر فرانسه (LDH)
کانون مدافعان حقوق بشر (DHRC)
جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران (LDDHI)

کاریکاتور:خطر بزرگ

این فیلم را پیش از این بارها ندیده‌اید؟

نظرسنجی‌های مراکز مستقل افکار سنجی در ایران (توسط موسسهٔ آینده و موسسهٔ ملی پژوهش افکار عمومی در سال۱۳۸۱) نشان دادند که اکثریت مردم ایران و بخش قابل توجهی از نخبگان سیاسی (عملگرا‌ها) با ایالات متحده و کشورهای غربی دشمنی ندارند و خواهان رابطه با این کشور‌ها هستند. از دههٔ هفتاد به بعد مردم ایران به تدریج متوجه بی‌حاصلی یا ضرر دشمنی و نفرت از ایالات متحده و غرب به طور کلی شدند. افکار عمومی و حتی افکار بخش قابل توجهی از نخبگان سیاسی نسبت به تمدن غربی و آمریکا تغییر یافته است. یکی از اعضای شورای شهر در مورد برخی از همکارانش می‌گوید: «یک عده در شورای شهر وکیل مدافع آمریکا هستند.» (فارس ۱۲ ابان ۱۳۹۴) یکی از اعضای مجلس در همین مورد می‌گوید «برخی مسئولان معتقدند بدون تکیه به سرمایه‌گذاران خارجی نمی‌توان کاری از پیش برد و خود را محتاج آمریکا می‌دانند و می‌خواهند از این طریق حق زیستن مسالمت‌آمیز کنار آنها را کسب کنند.» (علیرضا زاکانی، تابناک ۱۲ بهمن ۱۳۹۴) نظر سنجی‌های موسسات مستقل نظر سنجی در دههٔ هفتاد خورشیدی (پیش از بسته شدن) این تغییر را منعکس می‌کرد.
اما تصور خامنه‌ای و منصوبان وی در نهادهای نظامی و امنیتی چیز دیگری است و هزینهٔ این تصور را تک‌تک شهروندان ایرانی می‌پردازند. سیل سخنان نفرت‌انگیز نسبت به ایالات متحده از سوی خامنه‌ای و منصوبان وی و طرح مسئلهٔ «نفوذ» بالاخص بعد از توافق اتمی واکنش در برابر این تغییر در افکار عمومی است.
همچنین خامنه‌ای در ماندن بر فراز فهرست دشمنان سرسخت آمریکا و رهبری جریان اسلامگرایی در منطقه بعد از مذاکرات هسته‌ای و حضور در مذاکرات سوریه با دشواری مواجه است. دوگانگی در رفتار موجب نفرت‌پراکنی بیشتر وی و وفادارانش شده است. این نفرت‌پراکنی در پروژه‌ای تازه در حال تحقق بیرونی است.
وجوه ایدئولوژیک و سیاسی این دشمنی
دشمنی خامنه‌ای با غرب هم ایدئولوژیک و هم سیاسی است. دشمنی ایدئولوژیک وی (تا حد وحشی معرفی کردن همهٔ شهروندان کشورهای غربی) برای برساختن یک هویت تخیلی و توهمی بر اساس تنفر است. این موضوع از ابتدای فعالیت سیاسی خامنه‌ای به بخشی از هویت وی و وفادارانش تبدیل شده است. وجه دیگر دشمنی وی با ایالات متحده و غرب معطوف است به مدیریت سیاست داخلی و به‌ویژه مدیریت جناح‌ها و سازمان سرکوب با این دشمنی. این امر در دوره‌های مختلف اسامی متفاوتی داشته است. نام تازهٔ تنش‌زدایی شده است «نفوذ» (در بیان خامنه‌ای) و «فتنه» (در بیان فرماندهان سپاه): «فتنهٔ چهارم فتنهٔ نفوذ است» (فرمانده سپاه، فارس ۱۱ آبان ۱۳۹۴). نام آن در دوران خاتمی «شبیخون فرهنگی» و «تهاجم فرهنگی»، «خانهٔ عنکبوت» و «براندازی نرم» بود. این بار نام تنش‌زدایی «نفوذ» است چون خامنه‌ای از دکترین عادی‌سازی دولت روحانی در سیاست خارجی هراسان است، همچنان که از دکترین گفت‌وگوی دولت خاتمی در برابر دول غربی هراسان بود.

وقتی خامنه‌ای از «نفوذ» یا «رخنه» سخن می‌گوید منظورش «ارتباطات تجاری، فرهنگی، علمی و رسانه‌ای میان شهروندان ایرانی غیرخودی و شهروندان و موسسات غربی است که از مجرای حکومت نگذشته باشد و مورد تایید دستگاه‌های نظامی و امنیتی نباشد.» او به «نفوذ» و «رخنه‌»ی غرب به عنوان فعالیت نیروهای اطلاعاتی خارجی در نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی نگاه نمی‌کند بلکه آن را تاثیر‌گذاری فکری می‌داند: «سلطه با شکل استعمار کهنه و نو دیگر عملی نیست. اکنون به‌دنبال این هستند که تفکرات در درون عناصر فعال، هوشمند و نخبهٔ یک کشور جوری شود که اهداف آنها را برآورده کند.» (۲۰ آبان ۱۳۹۴) بنابراین جلوگیری از نفوذ به زعم وی به معنای مهندسی فرهنگی و محدود کردن جریان اطلاعات بوده و خواهد بود. دو پیش فرض این دیدگاه آن است که اولا «ایرانیان» در این ارتباطات چیزی برای عرضه ندارند و بیشتر گیرنده هستند تا عرضه‌کننده و دوم آنکه هر چه از غرب می‌رسد مسموم است.
از همین جهت تلاش حسن روحانی برای تفکیک کار اطلاعات سپاه و خامنه‌ای با استفاده از تعبیر «بازی با کلمهٔ نفوذ» تلاش بیهوده‌ای است چون اطلاعات سپاه‌‌ همان کاری را می‌کند که خامنه‌ای می‌خواهد. پروژهٔ مقابله با نفوذ پروژهٔ خامنه‌ای است. این پروژه مثل پروژهٔ ساخت یک فیلم یا نمایش با یک طرح مشخص تعریف و بعد سناریونویسی و پرونده‌سازی برای آن به دستگاه‌های امنیتی سپرده شده است. این پروژه‌ها از الگوی مشخصی تبعیت می‌کنند و گروه‌های مشخصی را مورد هدف قرار می‌دهند.
فیلم سینمایی «پروژهٔ نفوذ» چگونه ساخته می‌شود؟
برای آنکه سخنان خامنه‌ای مبنی بر نفوذ سر راست شود اطلاعات سپاه گروهی را به اتهام باز کردن زمینه‌های نفوذ بازداشت و احضار می‌کند تا نظریهٔ خامنه‌ای شاهد بیرونی پیدا کند. این بازداشت‌ها و احضار‌ها (مثل پروژه‌های امنیتی سابق) چهار گروه را هدف قرار می‌دهند تا نقش «آدم‌های بد» را در این فیلم در برابر «سربازان گمنام امام زمان» بازی کنند:

۱. فعالان شبکه‌های اجتماعی ایرانی و غیر ایرانی مثل ده‌ها تن از فعالان شبکه‌های اجتماعی (در قزوین) و یک آمریکایی-لبنانی (نزار ذکا تحت عنوان «افسر ارشد عملیاتی آژانس توسعهٔ فراملی امریکا» در متن منتشره از سوی بازجویان در رسانه‌های نزدیک به اطلاعات سپاه به عنوان جاسوس معرفی می‌شود، عبارتی که حاکی از نظامی بودن وی است در حالی که سازمان کمک‌های مالی آمریکا نه یک سازمان نظامی و نه یک سازمان اطلاعاتی است)؛
۲. اهالی کسب و کار مرتبط با شرکت‌های غربی که عمدتا تابعیت دوگانه دارند مثل بازداشت یک ایرانی- آمریکایی دیگر (سیامک نمازی، غیر از چهار آمریکایی- ایرانی و آمریکایی که قبلا صورت گرفته و آزاد نشده‌اند)؛ بستن مغازه مرغ سوخاری کنتاکی (که هیچ ارتباطی با شرکت آمریکایی با این نام نداشت) یک روز بعد از افتتاح در همین چارچوب قابل فهم است؛
۳. روزنامه‌نگاران مثل چهار روزنامه‌نگار (تا امروز) و احضار حدود ۲۰ روزنامه‌نگار برای بازجویی (سحام نیوز، ۱۲ آبان ۱۳۹۴)، با اتهام پروژهٔ نفوذ دشمن در مطبوعات (تذکر ۱۲ عضو مجلس به وزارت ارشاد، ۳۰ شهریور ۱۳۹۴) و «شبکهٔ نفوذی دولت‌های غربی» (اطلاعیهٔ سپاه پاسداران، ۱۲ آبان ۱۳۹۴)؛
۴. فعالان سیاسی مثل اعضای شورای مرکزی احزاب سیاسی منتقد و ناهمرنگ (مثل کوروش زعیم عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران).

گیشهٔ خوب
برای مردمی و محبوب جلوه دادن این نمایش، رسانه‌های دولتی، سپاه و بسیج، و شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی به چهار روش تمسک جسته‌اند که در گذشته نیز از همین الگو پیروی شده است:

۱. جهت دادن شعار‌ها و تبلیغات تظاهرات خیابانی به این پروژهٔ امنیتی (این بار مصادف شد با ۱۳ آبان)
۲. انتشار نامه به نام هنرمندان و دانشگاهیان (مثل انتشار نامهٔ ۱۲ هزار استاد بسیجی/خودی به سران سه قوه، کسانی که عمدتا در دورهٔ احمدی‌نژاد و از طریق بورسیه‌های غیر رقابتی به عضویت هیئت علمی درآمده‌اند)؛ این نامه‌ها برای حیرت‌انگیز بودن در برابر نامه‌های منتقدان که چند ده و چند صد امضا دارند یکباره تعداد امضا کنندگان را به چند هزار افزایش می‌دهند.
۳. بازی کردن نقش قربانی توسط رسانه‌هایی که در چمدان نیروهای امنیتی هستند (نگاه کنید به انتشار متن بازجویی نزار ذکا در روزنامهٔ کیهان و خبرگزاری فارس). مجموعهٔ این نوع رسانه‌ها جشنوارهٔ مطبوعات سال ۹۴ را برای نوعی مظلوم‌نمایی تحریم کردند. و
۴. انتشار اطلاعیه‌هایی از سوی برخی اعضای مجلس، گویی اینان مردم را نمایندگی می‌کنند. تذکر ۱۲ عضو مجلس به وزارت ارشاد غیر از پرونده‌سازی چنین کارکردی را هم - به زعم حکومت- دارد.
برنده و بازنده‌ها
قهرمان این فیلم در ‌‌نهایت خود خامنه‌ای است چون نهاد‌ها و طیف‌های سیاسی درون نظام بر سر این ماجرا‌ها درگیر می‌شوند (نگاه کنید به برخوردهای رئیس قوهٔ قضاییه با روحانی و تهدیدات مقامات سپاه علیه تردیدکنندگان در باب نفوذ). خامنه‌ای در ‌‌نهایت به میدان می‌آید و در مقام فصل‌الخطاب به جدال‌ها پایان می‌دهد در عین اینکه بخشی از مخالفان و منتقدان در این مسیر سرکوب می‌شوند. در این میان دولت هم که کاری از پیش نمی‌تواند ببرد سکهٔ یک پول می‌شود.

نوبت دولت روحانی است
این اقدامات عملی برای اخلال در روند تنش‌زدایی و عادی‌سازی دولت روحانی در عرصهٔ سیاست خارجی است و روحانی در عکس‌العملی که به بحث نفوذ نشان می‌دهد آشکار می‌سازد که می‌داند چه خواب‌هایی برای او و دولتش دیده‌اند. بر اساس همین نگرانی او نقش رسانه‌های نزدیک به اطلاعات سپاه در اجرای این پروژه را آشکار کرده است: «از برخی از نشریات می‌توان فهمید که فردا چه کسی دستگیر می‌شود، کجا تعطیل می‌شود و آبروی چه کسی می‌رود.» خامنه‌ای در دو سال اول دولت روحانی به دلیل نیاز به این دولت برای رفع تحریم‌ها برنامه‌های امنیتی خود علیه قوهٔ مجریه را (که در دولت‌های قبل عینا اجرا شده است) به تاخیر انداخت اما پس از توافق هسته‌ای نوبت این دولت برای «وابسته شدن به استکبار» فرا رسیده است.
این پیام‌ها توسط شرکت‌های غربی نیز به خوبی دریافت شده است و آنها در سرمایه‌گذاری در ایران به شدت تردید کرده‌اند. این رفتار‌ها در حوزهٔ تجارت که در ‌‌نهایت به دستور دولت مبنی بر عدم ورود کالاهای آمریکایی منجر شد (که در شرایط جهانی شدن کسب و کار نوعی لطیفه است) نوعی «خود- تحریمی» است.

دعوا بر سر...
نمایش «پروژهٔ نفوذ» غیر از تعارض در سطح میان خودی‌ها و جاسوس‌ها در بطن نیز تعارض میان منافع طرفین در ایران را منعکس می‌کند و از این جهت فیلمنامه‌نویسان می‌توانند بر کشش داستان سرمایه‌گذاری کنند. دعوای بر سر رابطه با آمریکا یا نوع ارتباط با آن کشور در ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی (کاهش سرمایهٔ سیاسی دولت روحانی در آستانهٔ انتخابات مجلس، امنیتی کردن فضای سیاسی و کاهش روابط فرهنگی و علمی میان ایران و غرب) خلاصه نمی‌شود. این دعوا وجه اقتصادی نیز دارد. بحث اصلی در میان جناح‌ها (که خامنه‌ای خود را همیشه در یک سر این جناح‌بندی دیده) این است که در دوران پسا تحریم کدام بخش از جامعه از درآمدهای نفتی و کسب و کار‌ها سود می‌برد. ظاهرا منافع سپاه و بیت در این زمینه تضمین نشده است.
حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، گفته که میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران زندانی جنبش سبز، «روزی» آزاد خواهند شد. 
خبرنگاران روزنامه ایتالیایی کوریره دلا سرا در یک مصاحبه اختصاصی با آقای روحانی از او پرسیده‌اند: «شما دو سال پیش وعده دادید که رهبران جنبش سبز، موسوی و کروبی، را آزاد خواهید کرد. آیا به وعده خود عمل می‌کنید؟» 
رئیس جمهور ایران در پاسخ به گفتن این جمله کوتاه بسنده کرده است: «آن‌ها روزی آزاد خواهند شد.» 
میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ بودند که با اعلام رسمی جمهوری اسلامی به پیروزی مجدد محمود احمدی‌نژاد منجر شد. 
این نتیجه اما با مخالفت آقایان موسوی و کروبی و هواداران آن‌ها مواجه شد که برای ماه‌ها، تهران و برخی دیگر از شهرهای ایران را به محلی برای تظاهرات و تجمعات اعتراضی خود تبدیل کردند. 
درخواست از روحانی برای عمل کردن به وعده‌هایش؛ دانشگاه تهران، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳
درخواست از روحانی برای عمل کردن به وعده‌هایش؛ دانشگاه تهران، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳
ادامه این اعتراضات در بهمن ماه ۱۳۸۹ باعث شد تا میرحسین موسوی همراه با همسرش زهرا رهنورد و مهدی کروبی و فاطمه کروبی، همسر او، بدون برگزاری دادگاه در حبس خانگی قرار بگیرند. خانم کروبی پس از مدتی از حصر خارج شد. 
آزادی این افراد و زندانیان سیاسی از وعده‌های اصلی حسن روحانی، در مبارزات انتخابی خود پیش از رسیدن به مقام ریاست جمهوری بود. 
او از جمله در اردیبهشت سال ۱۳۹۲ گفته بود که «مشکل نیست شرایطی را در یک سال آینده بشود فراهم کرد که نه تنها آن‌هایی که در حصرند آزاد شوند بلکه حتی آن‌هایی که به خاطر سال ۸۸ در زندان هستند هم آزاد شوند.

چرا حکومت ایران در مهار بحران‌های قومی ناتوان است


15976
بی بی سی :  اعتراض‌های قومی بر اساس آنچه شماری از اعضای قومیت‌ها، توهین به خود می‌بینند هر از گاهی در ایران رخ می‌دهد و به نظر می‌رسد در ده سال اخیر هم تناوب این اعتراض‌ها بیشتر شده و هم آستانه تحمل پایین‌تر رفته است. اما برخورد حکومت ایران با این گونه اعتراض‌ها تغییر محسوسی نکرده است و هنوز نشان از تدبیری کلان و مطالعه شده دیده نمی‌شود که نشان دهد حکومت به دنبال شیوه‌ای است تا از تبدیل شدن این اعتراض‌ها به چالش‌های کلان امنیتی در آینده پیشگیری کند.
(در مورد اعتراض های اخیر بیشتر بخوانید: تعطیلیبرنامه فیتیله، عذرخواهی رئیس صدا و سیما، اعتراض در چند شهر، تذکر شورای امنیت کشور)
شیوه‌ای که تاکنون از حکومت دیده شده این است که اولاً پیش از به پا شدن اعتراض‌ها، اقدام پیشگیرانه مؤثری انجام نمی‌دهد، در برابر اعتراض‌ها به برخورد با افرادی که خاطی تشخیص می‌دهد، آن هم در پایین‌ترین رده تصمیم‌گیری، بسنده می‌کند و پس از به پا شدن اعتراض‌ها نیز برخورد امنیتی را سرلوحه کار قرار می‌دهد.
حداکثر کارآیی این شیوه، خاموش کردن اعتراض‌های خیابانی است، اما در مقابل، هم بر نارضایی‌ها می‌افزاید و هم حجم مطالبات معترضان را افزایش می‌دهد، علاوه بر اینکه فضای امنیتی و ناخوشایند را حتی بر آن بخش از جامعه که از اعتراضات کنار مانده، تحمیل می‌کند.
اینکه جمهوری اسلامی نتوانسته با وجود تکرار این روند در دوره‌ای طولانی، شیوه‌ای کارآمد و بلندمدت بیندیشد شاید به ذات سیاست‌های این نظام برگردد، سیاست‌هایی که آن چنان در این نظام نهادینه شده‌اند که دیگر بخشی از هویت و ضامن بقای آن به شمار می‌روند.
یکی از کارآمدترین شیوه‌ها برای مهار حرکت‌هایی مشابه آنچه این روزها در چند شهر ترک‌نشین ایران جریان دارد، توسل به نخبگانی از میان قومیت‌هاست که هم میان قوم خود محبوبیت و نفوذ کلام داشته باشند و هم به همبستگی میهنی و آرمان‌های ملی وفادار باشند.
شخصیت‌هایی فرهنگی یا سیاسی که بین قوم خود محبوب و در عین حال، مورد اعتماد و مقبول نظام باشند، می‌توانند در شرایط بحران، معترضان را به آرامش فرابخوانند و در عین همدلی با آنان، در صورتی که واکنش‌های معترضان، خارج از تناسب، ناشی از تعصب و هیجان‌زدگی یا سوء برداشت باشد، توجیهشان کنند و جلوی گسترش بحران را بگیرند. همین نخبگان می‌توانند خواسته‌ها و دغدغه‌های معترضان را به حکومت انتقال دهند، برایشان ضمانت اجرا بگیرند و حکومت را وادار کنند سیاست‌هایی پیشه کند که پیشگیری کننده بروز بحران‌های بعدی باشد.

بخش مهمی از همین نقش را رسانه‌ها، به‌ویژه رسانه‌های محلی نیز می‌توانند بازی کنند. اگر دغدغه حکومت این باشد که عواملی خارجی به دنبال دامن زدن به بحران و بهره بردن از آن هستند، باز همین نخبگان و رسانه‌ها هستند که می‌توانند با به دست گرفتن ابتکار عمل، عوامل خارجی را به حاشیه برانند.
اما رفتار نظام جمهوری اسلامی به گونه‌ای بوده که هم امکان بهره‌گیری از نخبگان و هم رسانه‌ها را کاملاً از خود سلب کرده است. این نظام با نگرشی سیاه و سفید و تقسیم شهروندانش به خودی و غیرخودی و دوست و دشمن، نخبگان را در برابر این انتخاب قرار داده که یا اندیشه‌ها و سیاست‌های حاکم را تمام و کمال و بدون حق نقد واقعی بپذیرند یا اینکه کلاً به کنار رانده شوند و هیچ سهمی در شئون کشور نداشته باشند. بخشی از وفادارترین و بلندپایه‌ترین افراد داخل نظام با همین نگرش حذف و تصفیه شده‌اند، چه رسد به شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی که به سیاست‌های حکومت نقد دارند.
بدین ترتیب، در شرایطی که حکومت بیش از همیشه نیازمند میانجیگری نخبگان است، کسی را در کنار خود نمی‌یابد چرا که نخبگان قومیت‌ها را به دست خود به دو صف مقابل یکدیگر تقسیم کرده: آنانی که یکسره «ذوب» در نظامند اما میان قوم خود نفوذ و مقبولیت تعیین کننده ای ندارند و آنانی که مقبول قوم خودند اما مردود حکومت. رفتار نخبگان قومیتی مقبول حکومت نیز معمولاً به جای آنکه به حل بحران کمک کند، نفت بر آتش می‌ریزد: عده‌ای سرسختانه در مقابل معترضان می‌ایستند و عده‌ای می‌کوشند از بحران به نفع اهداف سیاسی خود بهره بگیرند، بخصوص هنگامی که انتخاباتی در پیش باشد یا بتوانند از این فرصت برای حذف رقیبان سیاسی استفاده کنند.
نخبگانی که میان قوم خود مقبول اما مورد بی اعتمادی حکومتند نیز حتی اگر در چنین شرایطی، به رفتار معترضان نقدی داشته یا حتی با آن مخالف باشند، ترجیح می‌دهند یا ساکت بنشینند یا با معترضان همدلی کنند: وقتی پدر طردشان کرده، بهتر است دست کم برادر را در کنار خود داشته باشند تا اینکه یکسره تنها بمانند.

رسانه‌های داخلی نیز بخصوص از نوع محلی‌اش، یا دربست در خدمت تبلیغ مواضع حکومتند یا اینکه برد و نفوذ آن چنانی ندارند که بتوانند بر شرایط اثر بگذارند.
البته مؤثرترین عامل در پیشگیری از بروز این نوع بحران‌ها و مهار آنها، حس همبستگی ملی است که آستانه تحمل شهروندان را نیز بالا می‌برد. در قالی رنگارنگ ایرانی که تار و پودش از زبان‌ها و گویش‌های گوناگون بافته شده، دستمایه کردن لهجه و عادات یکدیگر برای طنزپردازی سابقه‌ای چه بسا به کهنگی همین قالی دارد و به جزئی از فرهنگ عامه ایرانی تبدیل شده و به هنر و ادب کهنسال کشور هم راه یافته است. اما در طول تاریخ ملت ایران، کمتر به اندازه سال‌های اخیر دیده شده که حتی وقتی طنز از مرز ریشخند هم گذشته، اعتراضی جدی و بحران آفرین آفریده باشد.
آیت الله روح الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی از همان آغاز به دست گرفتن قدرت نشان داد که دلبستگی چندانی به مظاهر ملی ندارد. حتی نام ایران کمتر از زبان او شنیده شد. در گفتمان حاکم، اسلام جای ایران را گرفت و امت جای ملت را. هر آنکه به غیر از مذهب شیعه اثنی شعری و ولایت فقیه باور داشت، عملا از گردونه بیرون رانده و دفع شد. نگاهی به رفتار و سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی در عمر سی و شش ساله‌اش نشان می‌دهد که این نظام در جایگزین کردن همبستگی ملی با همبستگی مذهبی ناکام مانده است و گاه به نظر می رسد که تار و پود آن قالی نفیس در خطر از هم گسستن است.
در نبود سیاست‌گذاری کلان، اندیشه‌مند، حساب‌شده و بلندمدت برای مهار بحران‌های قومی کار به آنجا می‌کشد که گروه‌هایی از خود ملت هم رو به روی یکدیگر می‌ایستند: عده‌ای خود را در معرض توهین دائمی می‌بینند و در مقابل،‌ عده‌ای دیگر آنها را «بی‌جنبه»‌ می‌خوانند. نخبگان و مصلحان هم گریزی از انفعال پیش روی خود نمی‌بینند. وخیم‌تر شدن این وضعیت، چشم‌اندازی نگران‌کننده از جامعه‌ای قطبی شده را پیش رو قرار می‌دهد که نمونه‌هایش در همسایگی ایران، عبرت جهانیان شده است.

دستگیریهای بیشتر در ایران پس از چراغ سبز خامنه‌ای به تندروها برای سرکوب


Khamenei-media-crackdown
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران :  (۱۸ آبانماه ۱۳۹۴)—در یک کارزار جدید سرکوب در ایران و پس از آنکه آیت الله علی خامنه‌ای رهبر ایران طی هفته‌های گذشته نسبت به «نفوذ» آمریکا در ایران پس از توافق هسته ای ابراز نگرانی کرد و خواستار مراقبت مسوولین در این زمینه شد، چندین روزنامه نگار ظرف هفته گذشته در ایران دستگیرشدند.
این روزنامه نگاران که توسط سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شدند شامل عیسی سحرخیز، احسان مازندرانی، آفرین چیت‌ساز، و سامان صفرزایی و احتمالا نفر پنجمی که تا این زمان هویت وی هنوز تایید نشده هستند. همه این افراد یا منتقد سیاست‌های تندروها بودند و یا از دولت حسن روحانی، که برای مذاکرات هسته ای و همکاری مجدد ایران با سایرکشورها تلاش کرده، حمایت کرده اند. این دستگیری‌ها درپی بازداشت‌های چندماه گذشته چندین شهروندی که تابعیت دوگانه ایرانی-آمریکایی داشته‌اند، و همچنین چندین تن از شخصیت‌های فرهنگی انجام شده است.
به نظر می‌رسد این سرکوب، که ظرف ماههای گذشته بر شدت آن افزوده شده، با هدف از بین بردن هرنوع انتظاری برای ایجاد روابط حسنه گسترده‌تر با آمریکا پس از توافق هسته‌ای صورت گرفته باشد. اظهارات تندوتیزی که برای اولین بار توسط علی خامنه‌ای در خصوص یک “توطئه نفوذی” مطرح شد، بلافاصله توسط سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس که خواهان دستگیری چنین “جاسوس” های “نفوذی” بودند تکرار شد.
هادی قائمی مدیر اجرایی کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران گفت: “پیشروی تندروها تنها در انزوای ایران و بدگویی به آمریکا میسر بوده است. آنها از همکاری مجدد با غرب به شدت وحشت دارند.” وی افزود: “و شهروندان ایران هزینه این وحشت را می‌پردازند.”
در یک سخنرانی خطاب به فرماندهان سپاه پاسداران در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، علی خامنه از سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران خواست تا با نقشۀ “نفوذ” به رهبری آمریکا مقابله کند و گفت که “تلاش دشمن برای نفوذ، از جمله تهدیدات بزرگ است” و ” نفوذ اقتصادی و امنیتی البته خطرناک است و پیامدهای سنگینی دارد اما نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن، خطر بسیار بالاتری است.”
تندروها از اندرزهای خامنه‌ای استفاده کردند تا یک حمله پرشتاب به افرادی که آنها را دشمن خود می‌پندارند را آغاز کنند. کمی بعد از اظهارات رهبر، نماینده مجلس ایران بیژن نوباوه وطن طی یک مصاحبه با خبرآنلاین گفت که ۱۲ نماینده مجلس در نامه ای در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۴ خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی علی جنتی و وزیر اطلاعات سید محمود علوی خواستار “مقابله جدی با جریان صدها نفری نفوذی سرویس‌های جاسوسی غربی در روزنامه ها و رسانه های زنجیره‌ای” (اصلاح طلب) شدند.
این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس افزود: “لیست ۱۳-۱۲ نفره ای از این افراد اعلام شده است که این مسئله تحت پیگیری است و وزرای مربوطه نیز از این موضوع اطلاع دارند.”
در تاریخ ۱۱ آبان، محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مستقیما تحت نظر علی خامنه فعالیت می‌کند نیز در این خصوص اظهاراتی بیان کرد و مدعی “فتنه جدیدی” که به رهبری دولت آمریکا به دنبال “نفوذ به کشور” است شد و تاکید کرد که “آمریکایی‌ها با استفاده از مذاکره به‌دنبال نفوذ هستند؛ حضرت آقا فرمودند مذاکره با آمریکا یعنی نفوذ، لذا با این بیان آقا، ما مذاکره را معادل نفوذ می‌دانیم.”
سپاه پاسداران دلایل خودش را برای وحشت از گشایش روابط با غرب دارد. رقابت های تجاری جدید از سوی سرمایه‌گذاران خارجی تسلط سپاه پاسداران بر اقتصاد کشور را تهدید می‌کند و موازین شفافیتی را همراه خود خواهد آورد که میتواند برای شبکه های فاسد مشکلاتی ایجاد کند. درواقع به نظر می‌رسد که برخی از دستگیری‌ها دقیقا با هدف منصرف کردن سرمایه‌گذاران خارجی از راه‌اندازی دفاتر خود در ایران صورت گرفته باشد.
در پاسخی که به نحوی غیرمنتظره‌ صریح بود و تئوری “نفوذ” آیت‌الله خامنه ای را سراسر به چالش می‌کشید، رییس جمهور حسن روحانی در جلسه هیئت دولت در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۹۴ گفت : “بیخودی یکی دو نفر را از اینجا و آنجا به بهانه‌ای نگیریم که پرونده سازی کنیم و بعد این پرونده را در کشور بزرگ کنیم و بگوییم این خط، خطِ نفوذ است، این جریان، جریانِ نفوذ است.” وی افزود: “با کلمه نفوذ بازی نکنیم. بازی با کلمات به ضرر کشور هست. به ضرر وحدت ملی است.”
اما خامنه‌ای دیدگاه و نیت واضح خود برای محدودکردن سرمایه سیاسی روحانی را در سخنانی که در تاریخ ۱۰ آبانماه خطاب به محمدجواد ظریف و مقامات عالیرتبه وزارت امور خارجه بیان کرد، اظهار نمود. وی گفت: “سیاست خارجی کشور مانند همه کشورهای جهان بر منافع بلند مدت و اصول و ارزشها استواراست و با رفت و آمد دولتها با سلایق سیاسی گوناگون، تغییر نمی کند، دولتها فقط در تاکتیک‌ها و ابتکارات اجراییِ راهبردهای سیاست خارجی تأثیرگذار و دخیلند.”
با نزدیک شدن کشور به انتخابات مجلس در اسفندماه سال جاری، این سرکوب حالت اضطراری پیدا کرده است. دولت روحانی با به سرانجام رساندن توافق هسته‌ای در میان شهروندان ایرانی سرمایه سیاسی پیدا کرده است و تندروها در سپاه پاسداران، مجلس و قوه قضاییه با استفاده از چراغ سبز رهبری برای سرکوب، تلاش در تضعیف روحانی و متحدان وی دارند.
جدی بودن تندروها در احساس خطر از جانب توافق هسته‌ای اغراق‌آمیز نیست. مقامات خود وضعیت موجود را به دوران تهدیدات بزرگ در تاریخ جمهوری اسلامی ایران تشبیه می‌کنند.
در سخنرانی ۱۱ آبانماه خود، فرمانده کل سپاه پاسداران محمدعلی جعفری دوران پس از توافق هسته‌ای، “برجام” را “فتنه چهارم” خواند و اشاره کرد که جنگ ایران و عراق “فتنه اول” بوده، تظاهرات دانشجویی سال ۱۸ تیر ۱۳۸۸ “فتنه دوم” و اعتراضات سال ۸۸ به نتایج انتخابات “فتنه سوم” بوده است. وی افزود: ” اگر این باور در فکر مردم ایجاد شود که در مسئله هسته‌ای توافق شد پس در مسایل دیگر هم می‌شود توافق کرد، این یک خطر و فتنه است.”
دستگیری‌های اخیر و بازداشت‌هایی که ظرف ماههای گذشته صورت گرفته‌اند همگی نشانه‌های آشکار این سرکوب هستند، اما یک کارزار تشدید آزار و اذیت نیز در خفا علیه روزنامه نگاران در جریان بوده است. کمپین مطلع شده است که با دنبال کردن یک الگوی ارعاب، روزنامه نگاران زیادی در ایران مورد تماس، آزار و تهدید سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی قرار گرفته‌اند.
این الگو دارای سابقه قبلی است: در دیماه ۱۳۹۰، دو ماه پیش از آخرین انتخابات مجلس ایران، موجی از دستگیری‌های روزنامه نگاران، وبلاگ‌نویسان، و فعالان مدنی صورت گرفت. در تاریخ ۱۸ دیماه ۱۳۹۰، یک روز پس از دستگیریها، وزیر اطلاعات وقت حیدر مصلحی ادعا کرد که افرادی که به دنبال اهداف آمریکا بودند دستگیر شده‌اند و اینکه “جاسوسان” دستگیرشده با نقاط تماسی در خارج از کشور از طریق شبکه های اجتماعی در تماس بوده‌اند.
آن انتخابات در سال ۱۳۹۰ منجر به یک مجلس تندرو شد که راه اکثر طرحهای معتدل‌تر روحانی را مسدود کرده و قوانین فرامحافظه‌کار و سرکوب‌گرایانه‌ای را برای تصویب پیشنهاد کرده است.
هادی قائمی گفت: “این دستگیری‌ها یک کارزار آشکار ارعاب است.” وی افزود: ” حسن روحانی باید در دفاع از شهروندان خود سخن بگوید و جامعه بین‌المللی باید شدیدا در برابر چنین رفتار غیرقانونی‌ایی واکنش نشان دهد.”

واکنش یغما گلرویی به توقف برنامه عموهای فتیله ای


30479992789021123970
پخش برنامه «فیتیله‌» روز جمعه ۱۵ آبان ماه از شبکه دو سیما که موجبات رنجش خاطر هموطنان عزیز آذری پیش آمد و منجر به تعطیلی این برنامه شد با واکنش های متفاوتی روبرو شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سهره نیوز،یغما گلرویی ترانه سرا،شاعر،نویسنده و مترجم ایرانی در یادداشتی در صفحه اینستاگرامش نوشت:
===========
تعصب داشتن به هر چیزی بد و خطرناک است. تعصب به فاشیسم می انجامد و امان از روزی که ملیت، عقیده، زبان، یا قومیت رنگ تعصب به خود بگیرد. من زاده ی ارومیه هستم و آذری زبان دوم من بوده همیشه، ایرانی ام و اهل جهان. به زبان مملکتم و زبان و فرهنگ زادگاهم علاقه مندم و در آثارم هم این علاقه پیداست. آن برنامه تلویزیونی که این روزها اسباب جدل شده را هم دیده ام. اپیزود لوسی بوده که لهجه آذری را احتمالن برای پنهان کردن بیمزه گی خود به خدمت گرفته اما سوال اینجاست اگر جای لهجه ی آذری، مثلن لهجه جایی دیگر مثل کشور همسایه افغانستان – که در برنامه های طنز زیادی به کار رفته – در آن استفاده می شد کسی اعترضی می کرد؟ بدون شک همه یک صدا به آن می خندیدیم. چون دست انداختن زبان و ‌گویش تا جایی که پرش به پر قوم و خویش و پشته ی ما نگیرد با مزه است. قومپرستی از تعصب ناشی می شود. تهرانی برای آذری جک می سازد، آذری در تعریف همان جک، کورد را جانشین خود می کند، کورد آن جک را به لر نسبت می دهد و لر، هنگام نقل کردن آن لطیفه گیلانی را جایگزین قوم خود می کند. همه هم به زبان و قومیت خود مغرورند و متعصب. دهان کسی را پر خون می کنند که بخواهد زبانشان را دست بیندازد و فکر می کنند دارند از فرهنگشان دفاع می کنند.
در اشتباه و توهین آمیز بودن کار آن برنامه تلویزیونی حرفی نیست. خود دست اندرکارانش معترفند و عذرخواهی هم کرده اند. صدا و سیما هم برای ژست احترام به قومیت ها گذاشتن، پخش برنامه را متوقف کرده اما مشکل ریشه دارتر از اینهاست. مشکل نادیده گرفتن فرهنگ و زبان قومیت های مختلف از طرف دولت مرکزی در تمام صد و اندی سال بعد از مشروطه است. همین رسانه ی مثلن ملی به ظاهر دوستدار اقوام مختلف تا به حال چقدر به شناخت مردم از زبان آذری کمک کرده؟ کورد را چقدر معرفی کرده؟ خوزستانی را چطور شناسانده؟ بلوچ و ترکمن و لر و تالشی و قشقایی و مازندرانی را چه؟ یعنی تا چه اندازه تصویرگر چهل تکه ی زیبایی بوده که ایران صدایش می زنیم؟ نادیده گرفتن قومیت ها به عقده و‌ تعصب می انجامد و این مشکلی ست که راه حلش هر چه باشد در بوق خشونت دمیدن نیست.
کاش جای یقه دراندن برای توهینی سهوی در برنامه ای تلویزیونی، نسبت به اتفاقات مهم ناگواری که در اطرافمان رخ می دهد واکنش آگاهانه و بدون خشونت نشان می دادیم و تعقل را جانشین تعصب می کردیم. کاش به موضوعات مهمتر فرهنگی و اجتماعی و زیست محیطی که این سرزمین با آن ها دست به گریبان است می پرداختیم. شاید در این صورت دریاچه ی ارومیه هم امروز زنده بود.

روزنامه جمهوری اسلامی سپاه پاسداران را به «اقدام علیه دولت و ملت» متهم کرد


0,,15223505_4,00
رادیو زمانه :   روزنامه جمهوری اسلامی در واکنش به بازداشت شماری از روزنامه‌نگاران، بدون این‌که به نام سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، نهاد امنیتی بازداشت‌کننده آن‌ها اشاره کند، این سازمان را متهم کرده که با «پول، رسانه و سلاح‌هایی» که در اختیار دارد، «کلیدواژه نفوذ را به عنوان سرنیزه‌ای در پهلوی دولت و گلوگاه ملت فرو برده است.»

این روزنامه که در سرتاسر یادداشت خود به نام سپاه اشاره‌ای نکرده، جلوگیری از فعالیت شرکت‌های آمریکایی «مک دونالد» و «کی. اف. سی» و بازداشت چند روزنامه‌نگار توسط این نهاد نظامی را به عنوان «اوج فعالیت‌های ضدنفوذ» سپاه برشمرده و گفته که «با تهدید روزنامه‌نگاران پشتیبان دولت می‌کوشند تا با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهند.»
روزنامه جمهوری اسلامی، کسانی را که «غوغای نفوذ» سر می‌دهند، متهم کرده که «بیشترین سهم را در ایجاد زمینه‌های رخنه دشمنان در عرصه‌های گوناگون کشور فراهم کرده‌اند.»
هفته گذشته اعلام شد که سازمان اطلاعات سپاه پاسداران پنج روزنامه‌نگار را بازداشت کرده است.
عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت محمد خاتمی، آفرین چیت‌ساز ستون‌نویس روزنامه ایران، احسان مازندرانی خبرنگار سابق پارلمانی و مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان و سامان صفرزایی خبرنگار ماهنامه اندیشه پویا، از جمله روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده هستند. اطلاعات سپاه پاسداران در اطلاعیه‌ای آن‌ها را «اعضای شبکه نفوذی همکار با دولت‌های متخاصم غربی که در فضای مجازی و مطبوعات کشور فعال بودند» معرفی کرد.
همزمان با انتشار یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی، یدالله جوانی، مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ایران در یادداشتی که در روزنامه جوان وابسته به سپاه، امروز چهارشنبه ۲۰ آبان نوشته هشدار داده با کسانی که «نفوذ» را مورد تردید قرار می‌دهند، باید برخورد شود.
در همین حال علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران روز گذشته درباره بازداشت روزنامه‌نگاران گفت «به نظر می‌رسد این مسأله به‌زودی قابل حل باشد.»
پیش‌تر نیز حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران از بازداشت این روزنامه‌نگاران انتقاد کرده بود. او گفته بود: «این جوانان سرمایه‌های نظام هستند و نباید دلسردشان کنیم. انشاءالله همه چیز درست می‌شود.»
بحث نفوذ دشمن، پس از سخنرانی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در ۲۵ شهریور در مقابل فرماندهان سپاه مطرح شد و در راهپیمایی ۱۳ آبان به صورت سازماندهی شده وارد شعار‌ها شد.