January 14, 2016

عکس:

«بهشت کره شمالی»


کارتون از آرنت فن دام، کارتونیست هلندی

ترجمه فارسی متن داخل کارتون: با این بمب اتمی، ما از بهشت کمونیستی‌مان در مقابل دولت‌های شیطانی محافظت می‌کنیم!

ما رکورد زدیم!

بیش از ۱۸ میلیون ایرانی‌ دچار اختلالات روانی هستند

یک مقام "وزارت بهداشت" می‌گوید بیش از ۱۸ میلیون ایرانی‌ دچار اختلالات روانی هستند که بالغ بر نیمی از این آمار مربوط به مبتلایان به افسردگی است.
احمد حاجبی، "رییس اداره سلامت روان وزارت بهداشت"، روز چهارشنبه (۲۳ دی-۱۳ ژانویه) در گفتگویی با خبرگزاری "فارس" شمار مبتلایان به اختلالات روانی در ایران را ۲۳/۶ درصد جمعیت کشور اعلام کرد و گفت: «شایع‌ترین اختلال روانی، افسردگی بوده که آمار ۱۲/۷درصدی را به خود اختصاص داده است.»
آقای حاجبی اضافه کرد که در حال حاضر «تقریبا به‌طور متوسط به ازای هر ۲۵ هزار نفر جمعیت، یک نفر کارشناس سلامت روان جذب کار می‌شود و خدمات لازم را به مردم ارائه می‌دهد.»
آمار تازه‌ی وزارت بهداشت از شمار ایرانیان مبتلا به اختلالات روانی در مقایسه با آمار پیشین ارائه‌شده از سوی این وزارت‌خانه، رشدی ۲/۵ درصدی را نشان می‌دهد.
پیش‌تر در شهریورماه ۱۳۹۲، علی‌اکبر سیاری در جلسه‌ی معارفه‌ی خود به عنوان “معاون امور بهداشتی وزارت بهداشت”، از اختلالات روانی ۲۱/۱ درصد مردم کشور و ۳۴/۲ درصد از شهروندان تهرانی خبر داده و خواستار “توجه جدی” و “سریع” در این باره شده بود.
در مهرماه همان سال نیز، عباس‌علی ناصحی، “مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت” اعلام کرده بود که ۳۴/۷ درصد جمعیت ایران نیازمند “خدمات سلامت روان” هستند که از این میان تنها ۱۸/۵ درصد «حداقلی از خدمات» را دریافت می‌کنند.
آقای ناصحی با اشاره به نتایج “پیمایش ملی” سال ۸۹-۹۰ گفته بود که «۲۶/۵ درصد از زنان و ۲۱/۶ درصد از مردان بین ۱۵ تا ۶۴ سال دچار اختلالات روانی هستند».

حسین امانت، طراح برج آزادی: امیدوارم نور آزادی بر همه ایران بتابد

حسین امانت، طراح برج آزادی: امیدوارم نور آزادی بر همه ایران بتابد

امروز چهل و پنجمین سالگرد افتتاح برج شهیاد که دولت ایران بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نام آن را به برج آزادی تغییر داد است. به همین مناسبت مصاحبه ایران وایر با حسین امانت، معمار برج، را که چند ماه پیش منتشر شد را دوباره منتشر می کنیم. 

هنوز 24 ساله نشده بود که آگهی روزنامه «اطلاعات» برای مسابقه طراحی بنای یادبود جشن‌های 2500 ساله ایران را می‌بیند و دست به کار می‌شود. حدود دو ماه روی طرحش کار می‌کند و می فرستد. برنده مسابقه می‌شود و معمار مشهورترین سازه ایرانی؛ برج و میدان «شهیاد» که بعد از انقلاب اسلامی، «آزادی» نامیده شد.
مهندس «حسین امانت» حالا 73 سال دارد و در کانادا زندگی می‌کند. آخرین بار، 37 سال پیش این برج را از نزدیک  دیده است. او پنج ماه پس از انقلاب 57 ایران را ترک کرد.
حسین امانت یک معمار بهایی بود و هرگز نتوانست به وطن برگردد. او در این سال ها گاهی خبرهای مربوط به این بنا را دنبال می‌کرده اما در چند روز اخیر بسیاری از دوستان و آشنایانش تصاویر برج آزادی را که غرق در نور و کلمات بوده، برایش فرستاده‌اند.
کنسرت نور در برج و میدان آزادی توسط «فیلیپ گایست»، هنرمند آلمانی طراحی و اجرا شده است. سفارت آلمان به مناسبت «روز ملی اتحاد آلمان» از این هنرمند دعوت کرده به ایران بیاید و او چند شب با  استفاده از نور، کلماتی به زبان های فارسی، انگلیسی، آلمانی و فرانسه در ستایش صلح روی دیواره برج منعکس کرده است. «ایران وایر» از حسین امانت درباره این روزها و خاطراتش پرسیده است:
احتمالا تصاویری از مراسم نورپردازی در برج میدان شهیاد یا آزادی تهران برایتان فرستاده اند؛ چه احساسی داشتید وقتی این تصاویر را دیدید؟
  • بله؛ ایمیل مربوط به کنسرت نور میدان شهیاد را از ده منبع مختلف دریافت و اسلایدها را تماشا کردم. خیلی برایم جالب بود. خیلی خوشحال شدم که این بنا هنوز زنده است و اگر می‌خواهند یک کار جدید انجام دهند، روی این ساختمان انجام می‌دهند. به ویژه این که کنسرت نور یک نوع کاری است که به این بنا صدمه نمی‌زند؛ یعنی کسی تصرفی در آن نمی‌کند. اسلایدها را که تماشا کردم، دیدم آدم‌های زیادی آن‌جا جمع شده‌اند و به نورها نگاه می‌کنند. برای من همه این‌ها جالب بود. نوشته‌های روی بنا هم من را یاد خیلی چیزهای دیگر انداخت؛ مثل نوشته‌های روی مزار خیام که مهندس «سیحون» ابداعش کرد و خط نقاشی را روی کار آورد. این کاری که هنرمند آلمانی انجام داده و شعر و کلمات فارسی را با نقوش ایرانی روی برج منعکس کرده، جالب توجه است و دنیایی از ایده‌های نو را به ذهن من آورد. با نور کارهای زیادی می‌توان انجام داد. این بنا برای تاریخ و فرهنگ ایران ساخته شده است و حالا نورپردازی امکان این را ایجاد می‌کند که صحنه‌هایی از تاریخ، مثلا اشعار شاهنامه فردوسی را روی بدنه برج شهیاد بیاندازیم و بعد موازی آن، برنامه‌ای مرتبط برای برج اجرا کنیم. این که کلماتی همچون «آزادی» و «صلح» روی این بنا نقش بسته، شادی و امید را تداعی می‌کند. امیدوارم که این نور بر همه ایران بتابد.
مردم با این سازه ارتباط زیادی برقرار کرده‌اند. خیلی‌ها وقتی از ایران دور می‌شوند، می‌گویند دلمان برای میدان شهیاد یا آزادی تنگ شده است. خیلی از مردم شهرهای مختلف ایران هم کنار این برج عکس دارند. چرا این‌قدر این برج مورد توجه مردم قرار گرفته است؟
  • این بنا مربوط به فرهنگ و تاریخ ایران است و به همین دلیل برای مردم جالب است. من فکر می‌کنم یک مقدار از این توجه بر می‌گردد به موقعیت بنا در میدان شهیاد که یک میدان وسیع بسیار مهم است. این میدان به بنا قدرت تاثیرگذاری می‌دهد و به مردم می‌گوید اگر شهر شما خانه شما است، این میدان و بنا اتاق نشیمن خانه شما است. شما در این اتاق می‌توانید میهمانی بگیرید، برنامه اجرا کنید و فیلم ببینید. برای من هم این سازه بسیار عزیز است و من را به وطن خودم مربوط می‌کند. این سازه برای من  یک راه ارتباطی با ملت ایران، تاریخ ایران و فرهنگ ایران است. یک ارتباط قلبی با آن دارم. یک اتفاقی افتاده، یک کاری شده و خوش‌بختانه مردم دوستش دارند و من هم از بابت این موضوع خوشحالم.
شما برای معماری برج آزادی در مسابقه شرکت کردید. یادتان می آید این ایده چه طور در ذهن‌تان شکل گرفت؟
  • دو ماه خودم کار کردم اما یکی دو شب مانده به تحویل پروژه، از دوستانم خواستم که بیایند و به من کمک کنند چون نمی‌توانستم به تنهایی پروژه را بکشم و در واقع، ایده ام را خلق کنم. آن‌ها آمدند، کمک کردند، پروژه را تحویل دادم و رسید به جایی که الان آن ساختمان آن جا است. وقتی برنده شدم، خوشحال شدم اما حس خوشحالی من همیشه  تبدیل به یک احساس مسوولیت بزرگ می‌شود و این اجازه را نمی‌دهد که در حالت نشئه موفقیت بمانم.
چند سال است که این بنا را ندیده‌اید؟
  • من نوامبر سال 1978 از ایران آمدم اما نه به این فکر که همیشه بیرون از ایران بمانم. برای دیدن خانواده آمدم ولی برای همیشه این‌جا ماندم و دیگر بعد از آن نشد این بنا را ببینم. این بنا به جای خود اما مهم‌تر از آن، نشده که ایران را ببینم.
چرا؟ فکر می‌کنید به خاطر عقیده‌تان با شما برخورد شود؟
  • بله؛ من فکر می‌کنم دلیل اصلی آن همین است. خیلی‌ها به من می‌گویند تو بی‌خودی این فکر را می‌کنی ولی من اصراری ندارم که ریسک کنم. ملت ایران همه واقعا محبت دارند و من مطمئنم که راضی به هیچ نوع زحمتی برای من نمی‌شوند اما کسانی هستند که معلوم نیست چه واکنشی نشان می‌دهند. برای این است که من با وجود همه شوقی که برای دیدن ایران دارم، نمی‌توانم بروم. هنوز کسانی که هم‌عقیده من هستند، به خاطر عقیده‌شان در زندان به سر می برند و هنوز فرزندان کسانی که با من هم‌عقیده اند، به خاطر عقیده‌شان نمی‌توانند به دانشگاه بروند. به این ترتیب، دلیلی ندارد که من الان خودم را وارد این محیط بکنم. از دورعشق می‌ورزم و انشالله یک وقتی می‌‌رسد که آن‌جا را دوباره در آغوش بگیرم.
الان هم در کارهایتان از معماری ایرانی الهام می‌گیرید؟
  • با عشق، معماری ایران را دنبال می‌کنم. چیزهایی در معماری ایرانی وجود دارد که هر طوری باشد، هیچ معماری هیچ‌وقت این جنبه‌های مهم فرهنگ را فراموش نمی‌کند حتی اگر همیشه بیرون از آن‌جا باشد؛ مثل زبان فارسی می‌ماند که من در کودکی آن را فراگرفته‌ام و هنوز به یاد دارم. زبان معماری ایرانی هم زبان با ارزشی است که همیشه در کار انسان تاثیر دارد. باید بگویم من خیلی خوشحالم که در آن مملکت متولد شده ام، در آن مملکت مدرسه و دانشگاه رفتم و کار کرده ام و حالا هم الحمدالله فرصت دارم این طرف دنیا کار کنم. این کاری که این‌جا می‌کنم، کاملا از آن چه آن جا آموخته‌ام تاثیر گرفته است؛ از ساختمان‌ها، فضاها، میدان‌ها، ایوان‌ها و کوچک ترین جزییات بناهای قدیمی ایران. این‌ها همیشه همراه من است و ملکه ذهنم شده و هر کاری که می‌کنم، بدون این که خودم بخواهم، معماری ایرانی در آن ظاهر می‌شود. معماری ایرانی شکل قوس و گنبد و این حرف‌ها نیست، ریتمی است از فضا، حجم، رنگ و نور که در ارتباط با بدن و روح انسانی وجود دارد. ثابت شده که این معماری صحیح است و تاثیرگذار. پس ما این جوهر  را می‌گیریم و در کارهای امروزمان اجرا می‌کنیم.
کار‌های معماران ایرانی داخل کشور را دنبال می‌کنید؟
  • تا حدی که وقت دارم. معماران ایران بسیار توانا هستند و در بین معماران و شهرسازان ایرانی کسانی را داریم که در سطح بین‌المللی هستند و من از آن ها یاد می‌گیرم. اما باید یک امکانی به آن‌ها داده شود که فکرهای درست‌ خود را در شهر و در دامنه معماری اجرا کنند. وقتی این فکر و پشتیبانی نیست، یک حالت بلبشو در معماری پیدا می‌شود چون هر کس هرچه دلش بخواهد، انجام می‌دهد و قدرتی که با خیرخواهی بخواهد افکار صحیح را در دامنه شهری پیاده کند، متاسفانه در حال حاضر دیده نمی‌شود. نتیجه‌اش هم این می‌شود که ساختمان‌ها هر کدام ساز خودشان را می‌زنند و شما هماهنگی لازم را در بافت شهری نمی‌بینید. به نظر من، این هم مرحله‌ای از تاریخ معماری ایران است. این استعدادها هستند و به مجرد این‌که این فضای امن، فضای خیرخواهانه، صمیمانه و باصداقت در جامعه ایرانی تقویت شود، استعدادهای موجود خودشان را نشان خواهند داد. حالا هم که کمی دارد فضا عوض می‌شود، امیدوارم اجازه دهند که همه مردم در آزادی زندگی کنند و هنرمندان هم آزاد باشند چون فقط در یک محیط آزاد است که هنر رشد می‌کند. شاهکارهایی که در معماری قدیم ایران بوده، در چنین فضاهایی پیدا شده است. امیدوارم فضا این‌قدر باز شود که هنرمندان ایران که پر از استعدادند، خودشان را نشان بدهند. ان‌شاءالله هر چه سریع تر اثرات این نور را خواهیم دید.



کاریکاتور مانا نیستانی پلیس فتا حواسش به همه چیز هست

خاطرات زندگی با امام زمان در زندان اوین


«این ها حتی اگر امام زمان هم زنده بود، دستگیرش می کردند.»
این یک جمله اعتراضی مشهور است که خیلی از زندانیان قدیمی، کنایه وار درباره رفتار دستگاه امنیتی ایران به کار می برند. این احتمال اما واقعیت دارد؛ آن ها گاهی همسلول «امام زمان» بوده اند.
در بندهای اختصاصی سپاه و وزارت اطلاعات در زندان اوین، متهمانی وجود دارند که به اتهام ادعای ارتباط با امام زمان، نماینده امام زمان و یا جدی تر از آن، ادعای امام زمان بودن بازداشت و بازجویی شده اند. اغلب این متهمان از پیروان خود سوء استفاده های بسیاری کرده اند و پرونده اخلاقی یا مالی سنگینی دارند. اما اتهام رسمی آن ها، «اقدام علیه امنیت ملی» است.
خبرگزاری «فارس» در بهمن ماه سال 1393 از دستگیری فردی به نام «حمید.ع» خبر داد که فاقد تحصیلات آکادمیک بوده، خود را به همه زنان محرم می دانسته و به شاگردانش تعرض می کرده است.
«رضا» مدتی با یکی از به اصطلاح فرماندهان امام زمان هم بند بوده است. آن فرد مدعی بوده برای توجه به دستور و فرمان امام زمان، پیش از آن ساکن جزیره «خضرا» بوده و یکی از ملازمان واقعی امام دوازدهم است. او ادعا می کرده که دست خط آن حضرت را دارد و در جای مهمی محفوظ نگه داشته است. به ادعای وی، طی آن دست خط بوده که امام زمان ماموریت همراهی با خود را به او عطا کرده است.
اما مدعیان ارتباط با امام زمان محدود به مردان زندانی نمی شوند؛ در بند زنان زندان رجایی شهر، زنی زندانی است که ادعا می کند سال ها با امام زمان در ارتباط بوده، با او مکاتبه می کرده و به همین علت، دست شفابخشی دارد و قادر است با دعا برای دیگران، معجزه کند.
او می گوید امام زمان به او ماموریت داده است مسجدی مشابه مسجد «جمکران» قم بنا کند.
دستگاه قضایی این متهمان را با عنوان «مدعیان دروغین امام زمان» توصیف می کند. این افراد به اعتقاد رضا، زندانی ساکن اوین، از بیماری های حاد روانی و روحی رنج می برند. بسیاری از آن ها در جریان دادرسی، برای تایید سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی و یا به دستور قاضی، به مراکز درمان بیمارهای روانی فرستاده می شوند.
رضا به «ایرانوایر» می گوید: «آن ها تعادل روانی درستی ندارند. گاهی به خاطر قدرت و توجه این کار را می کنند اما برخی از آن ها شیادان و کلاهبردارهایی هستند که به خاطر منافع اقتصادی دست به چنین ادعایی در بین مشتری ها و مریدان خودشان می زنند. آن ها اکثرا دعانویس و دعا فروش هستند و هر دعا را به قیمت میلیون ها تومان به پیروان و مشتریان خود می فروشند. گاهی یک آینه معمولی را با ادعای قدرت فراطبیعی آن، به قیمت میلیون ها تومان خرید و فروش کرده اند.»
یکی از زندانی های سابق بند ۳۵۰ اوین درباره افرادی که ادعای ارتباط با امام زمان را داشته اند، می گوید: «وزارت اطلاعات هر ساله تعدادی پرونده را در این مورد  ارزیابی و رسیدگی می کند. هر سال تعدادی از افراد مدعی ارتباط با امام زمان به خاطر طرح ادعاهایی این چنینی، بازداشت و بازجویی می شوند و اگر اتهام آن ها ثابت شود یا خودشان در زمان بازجویی در این ادعا ثابت قدم باشند، به "افساد فی الارض" متهم می شوند که اتهام سنگینی است وعواقب زیادی در پی دارد. بیش تر این افراد به نوعی بیماری روانی مبتلا هستند و در صورت اثبات این بیماری، دیگر مسوولیتی متوجه آن ها نیست و بیمار محسوب می شوند. این افراد بعد از اندک زمانی بازداشت، حتی ممکن است بدون محاکمه آزاد شوند.»
از رضا می پرسم روزگار این افراد در زندان چه طور می گذرد؟
می گوید:«اکثر آن ها فال گیر، جن گیر، کلاهبردار و یا حتی متجاوز جنسی بوده اند. در واقع، اگر دیوانه نباشند، به دنبال سوء استفاده های مالی و جنسی و همین طور کلاهبرداری های مذهبی و یا اقتصادی هستند. حکم برخی از آن ها ارتداد است. معمولا ارتداد شامل حال کسانی می شود که  پیروان و مریدانی نیز به دور خودشان جمع کرده اند و با این کار خودشان، جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه را  که خودشان را نماینده ولی عصر در دنیای معاصر می دانند، زیر سوال برده اند. به همین خاطر است که وزارت اطلاعات با مدعیان امام به سختی برخورد می کند.»
«ب. غ» از  زندانیان بند ۲۰۹ اوین است که از تجربه هم سلولی شدن خود با یکی از این امام زمان های قلابی در این بند وزارت اطلاعات حرف می زند: «هم سلولی من از رفتار، گفتار و اعمالش مشخص بود که از نوعی بیماری روحی رنج می برد. او به شدت غرق در خرافه بود و خود را امام زمان واقعی می نامید.»
به گفته این زندانی، رفتار سیستم قضایی و زندانبانی کشور با  این گروه از متهمان که احتیاج به رسیدگی ویژه روان پزشکی نیز دارند، گاهی بسیار نامناسب و غیر انسانی است. پیش می آید که آن ها را کتک می زنند و همیشه با فحش، لعن و نفرین و ناسزا به سراغ شان می روند. آن ها هیچ قدرت دفاعی از خودشان ندارند و هیچ رسانه ای هم رنج‏شان را منعکس نمی کند.
«ب» می گوید سال گذشته یک زندانبان از وجود یک زن در بند 209 خبر داده که مدعی بوده همسر امام زمان است. این زن بعدها به بند عمومی منتقل شده و برای زنان دیگری که اعتقادات مذهبی داشته اند، دعا می نوشته و پول می گرفته است.
زندانبان به آقای «ب» گفته شخصا در جریان بازجویی زن مدعی همسری امام زمان بوده و با وجود همه فشارهای حین بازجویی، از ادعایش دست برنداشته و در انتهای بازجویی خطاب به بازجو گفته است: «شما ثابت کنید که من زن امام زمان نیستم. مگر شما به روایات شیعه اعتقاد ندارید، مگر نمی دانید امام زمان در زمان های مختلفی می توانسته با زنان با فضیلت شیعی ازدواج کند؟»
زندانیان با سابقه بندهای عمومی می گویند افراد مدعی ارتباط با امام زمان بیش تر وقت ها در فضای زندان مورد تمسخر و آزار قرار می گیرند.
رضا یکی از خاطراتش را در این مورد تعریف می کند: «یک روز دیدم یک مدعی در حال اسم نویسی و جمع کردن لیست سربازان امام زمان است. شخصا اسمم را به عنوان بالاترین و اولین سرباز امام زمان نوشتم. همه زندانی ها دور او جمع شده بودند. لیست پر و پیمانی برایش نوشتیم و او چند روزی خوش بود.»
رضا معتقد است: «آن ها معمولا توسط عده ای بازی خورده اند و از خودشان اختیاری ندارند، یا در اختیار باندهای کلاه‏برداری و یا در معرض تعالیم برخی فرقه ها قرار گرفته اند و چون خودشان سلامت روانی و قدرت تمییز و تشخیص درست را از نادرست ندارند، به شدت در خرافه غرق می شوند. این افرادباور دارند که تنها راه نجات جامعه بشری هستند.»
«ب» از زندانیان بند 209 اوین در مورد تجربه همنشینی با یکی از این افراد می گوید: «مدت زمانی که من با یکی از این افراد بودم، او نسبت به بهداشت فردی به شدت بی توجه بود. رهبر جمهوری اسلامی را با یک اسم زنانه مخاطب قرار می داد و به او می گفت "شمسی خانم". او معتقد بود رهبر ایران، مرد نیست. همچنین می گفت رهبر ایران نماینده او نیست و دروغ می گوید.»

جزئیات یک جنایت تمام‌ایرانی در ژاپن


n00055070-b
روزنامه «اعتماد»:  اتفاق در ساعت یک و ٣٠ دقیقه ٢٩ آذرماه رخ داد. آنها شش نفر بودند. شش مرد ایرانی نقابدار که همگی سال‌ها پیش برای کار به ژاپن رفته بودند. نه ویزای قانونی داشتند و نه پلیس توانست ردپایی از آنها پیدا کند. قاتلانی که هموطن و هم‌خون و همشهری مقتول بودند.
تصاویر قتل در آن شب را شهروندان ناگویا با تلفن همراهشان ضبط کردند و تحویل پلیس دادند. در این تصاویر عده‌ای با خودروهایشان راه مقتول (مهرداد) را بستند و مجبورش کردند تا از خودرویش پیاده شود. شش مرد که با ماسک صورت‌هایشان را پوشانده بودند با چاقو و میله‌های آهنی مهرداد را کتک زدند و او را در کنار خودرویش در خیابان رها کردند. شهروندان ژاپنی پیکر نیمه‌جان مهرداد را به بیمارستان منتقل می‌کنند اما او در راه به دلیل شدت خونریزی به کما می‌رود و بعد از شش ساعت جان می‌دهد. شاهدان عینی که در محل حضور داشته‌اند به پلیس ژاپن گفته‌اند که شش مرد نقابدار به زبان فارسی با هم صحبت می‌کردند.
ازدواج با زن ژاپنی به امید خوشبختی
مهرداد، جوان ٢٧ ساله‌ای است که شش سال پیش بی‌هیچ پشتوانه‌ای برای کار و درآمد بالاتر راهی ژاپن شد. او بعد از مدتی توانست به درآمد قابل توجهی برسد و ازدواج کند. خانه پدری او در خیابان جوادیه تهران است. او قبل از سفر به ژاپن همراه با دایی‌اش در مغازه‌ای در خیابان گمرک مشغول به کار بود. نظامی‌فروشان منطقه گمرک فیلم پخش‌شده از کشته‌شدن مهرداد را در گوشی‌هایشان دارند و بعد از گذشت دو هفته از این حادثه هنوز آن را برای هم نمایش می‌دهند. جوان‌های جوادیه راسته میدان گمرک به سمت بالا را پر از حجله کرده‌اند. حرف و حدیث‌ها بعد از کشته‌شدن مهرداد فراوان است. اما کسی تمایل چندانی ندارد تا این ماجرا را برای غریبه‌ها تعریف کند. دایی مهرداد هنوز در این خیابان مغازه دارد. اسم مهرداد را که می‌شنود اندکی سکوت می‌کند: «خواهرم همین یک پسر را داشت. هنوز نمی‌تواند ماجرای کشته‌شدن مهرداد را باور کند. مهرداد از همون اول عشق ژاپن بود. از بچگی همیشه می‌گفت بیا بریم ژاپن کار کنیم، ازدواج کنیم. سال‌های اولی که رفته بود درآمدش خیلی خوب بود. برای مادر و پدرش پول می‌فرستاد. آنها هم از اینکه پسرشان در دیار غربت کار می‌کند و زندگی خوبی دارد خوشحال بودند. تا اینکه چهار سال پیش تماس گرفت و گفت با یک دختر ژاپنی آشنا شده و می‌خواهد با او ازدواج کند. از عکس‌هایی که می‌فرستاد معلوم بود وضع زندگی‌اش خیلی رو به راه است. مسافرت‌ها و هتل‌های آنچنانی و خانه‌هایی که ما فقط در فیلم‌ها می‌توانستیم ببینیم. وقتی با پدر دختر مورد علاقه‌اش به ایران آمد و در تهران با او ازدواج کرد اول از همه مادرش خوشحال بود که عروسش مسلمان می‌شود و بعد با پسرش ازدواج می‌کند. در تمام این سال‌ها مهرداد اطلاعاتی از جزئیات کارش به ما نمی‌داد. حتی نمی‌گفت با ایرانی‌ها در ارتباط است. ما هم همیشه فکر می‌کردیم همه‌ چیز خوب است. پدر زنش میلیاردر بود و یک نمایشگاه ماشین در شهر ناگویا داشت.»
او ادامه می‌دهد: «وقتی مهرداد را کشتند همسرش با ما تماس گرفت و داستان را گفت. پلیس او را از روی مدارکی که در جیب‌هایش داشت شناخته بود و اسمش را در تلویزیون اعلام کرده بود. تصاویری که آنها پخش کرده بودند از داخل بیمارستان بود. همان شش ساعتی که مهرداد در بیمارستان در حال جان دادن بود. پلیس ژاپن در آن بخش خبری گفته بود که مهرداد به دست هموطنانش به قتل رسیده است. گفتند شش نفر ایرانی مهرداد را کشته‌اند.»
عروسم مسلمان شد و به ژاپن برگشت
پدر مهرداد درباره نحوه قتل پسرش به پلیس گفته: پسرم مهرداد شش سال قبل برای کار به صورت قانونی به ژاپن رفت. او چند ماه بعد به ایران بازگشت و گفت در یک نمایشگاه خودرو در شهر ناگویا کار پیدا کرده است. او از شغلش راضی بود و خبر ازدواجش با یک دختر ژاپنی را داد. به من و مادرش گفت که این دختر صاحبکارش است و خیلی او را دوست دارد. همان موقع من و مادرش با ازدواج او مخالفت کردیم. به هر حال خانواده ما سنتی و مذهبی بود و برای خودمان آداب و رسوم و قواعدی داشتیم. وقتی به او گفتیم که آن دختر مسلمان نیست و تو نمی‌توانی با او ازدواج کنی گفت که قرار است همراه با پدر دختر به ایران بیایند و صحبت‌های نهایی را اینجا انجام دهیم. چند ماه بعد مهرداد همراه دختر و پدرش به ایران آمد. وقتی مهرداد از او خواست تا مسلمان شود خیلی زود موافقت کرد و بعد از اینکه دختر مسلمان شد در تهران با هم ازدواج کردند و به ژاپن برگشتند. سه سال پیش هم نوه‌ام به‌دنیا آمد. در این مدت پسرم از زندگی‌اش راضی بود و همراه پدرزنش کار و کاسبی خوبی راه انداخته بود. عکس‌ها و فیلم‌های مهرداد و همسر و فرزندش را می‌دیدیم و از اینکه زندگی خوبی دارند خوشحال بودیم. تا اینکه روز یکشنبه عروسم با ما تماس گرفت و در حالی که پای تلفن اشک می‌ریخت، گفت تعدادی مرد ایرانی مهرداد را در حال برگشت به خانه از ماشینش پیاده کرده‌اند و با ضربات چاقو و میله آهنی کشته‌اند. همان وقت، تلویزیون ژاپن هم خبر کشته شدن او را پخش کرد.
پدر مهرداد اینها را به پلیس گفته و تقاضای شناسایی و دستگیری قاتل مهرداد را داشته است.
اقامت غیرقانونی مقتول در ژاپن
یکی از خبرگزاری‌های ژاپن به نام «کیودو» مدعی شده که مقتول هیچ سابقه‌ای در اداره مهاجرت ژاپن نداشته است و به نظر می‌رسد از مسیرهای غیرقانونی وارد این کشور شده باشد. پلیس ژاپن با استناد به مدارک به دست آمده، احتمال ارتباط این پرونده با موضوع قاچاق مواد مخدر را مطرح کرده است. در ویدئویی که در یک دوربین مداربسته نزدیک حادثه ضبط شده نشان داده می‌شود که با گذشت پنج دقیقه از وقوع این حادثه، این افراد بار دیگر به محل حادثه بازگشته و داخل خودروی مقتول را جست‌وجو کرده‌اند. همچنین مقتول پیش از توقف شیء سیاهی را به بیرون پرتاب کرده که براساس گزارش پلیس، شی مزبور کیسه‌ای سیاه‌رنگ حاوی ۴٠ عدد سرنگ استفاده نشده بود.
در حال حاضر جسد مهرداد به ایران منتقل شده و با توجه به اینکه صحنه درگیری توسط دوربین‌های مداربسته محل وقوع نزاع ضبط شده بود، خانواده مقتول پس از بررسی تصاویر چهار متهم ایرانی پرونده را شناسایی کردند و تحقیقات در رابطه با قتل مرد جوان ادامه دارد.

بازداشت متهم برگزاری رقص خیابانی در رشت


0,,4081492_4,00
باشگاه خبرنگاران جوان :این گروه تاتر با اجرای حرکات رقص گیلانی با لباس محلی در خیابان علم الهدی رشت به صورت مختلط با اعضای گروه نمایش   شامل دو پسر و دو دختر به رقص پرداخته بودند که این کار واکنش‌های زیادی را به همراه داشت .
شنیده ها حاکیست؛خبر این رقص در رسانه‌های فارسی زبان خارجی هم منعکس شده بود.
مدعی العموم گیلان امروز مسئول سازمان فرهنگی هنری شهر داری رشت را احضار و بازداشت کرد.

حضور دوباره ناصر ملک‌مطیعی پس از ۳۳ سال روی پرده سینما


n00045411-b
رادیو فردا : با اکران فیلم سینمایی «نقشِ نگار»، ناصر ملک‌مطیعی بازیگر n00045411-bقدیمی سینما، بعد از ۳۳ سال دوباره روی پرده سینماهای ایران رفت.
فیلم «نقشِ نگار» ساخته علی عطشانی از روز چهارشنبه ۲۳ دی در سینماهای ایران به اکران عمومی درآمده و ناصر ملک‌مطیعی در این فیلم نقش کوتاهی ایفا کرده است.
آخرین باری که این بازیگر قدیمی سینمای ایران در فیلمی بازی کرد و روی پرده سینما دیده شد، به سال ۱۳۶۱ و بازی در فیلم «برزخی‌ها» ساخته ایرج قادری مربوط می‌شد.
در این فیلم که مدت کوتاهی روی پرده بود و با اعتراض گروهی از مخالفان، اکرانش متوقف شد، به غیر از ناصر ملک مطیعی، محمدعلی فردین نیز ایفای نقش می‌کرد.
«برزخی‌ها» اولین و آخرین فیلمی بود که فردین پس از انقلاب اسلامی اجازه حضور در آن را پیدا کرد و سپس تا آخر عمر در حسرت سینما و دیده شدن روی پرده باقی ماند.
پس از «برزخی‌ها»، فردین و ملک‌مطیعی دیگر اجازه فعالیت در سینمای ایران را نیافتند و برخی دیگر از بازیگران این فیلم مانند ایرج قادری و سعید راد نیز پس از بازی در چند فیلم دیگر، سال‌ها از فعالیت در سینمای ایران منع شدند.

ناصر ملک مطیعی سال ۱۳۰۹ در تهران متولد شد و در طول دوران فعالیتش در سینمای پیش از انقلاب در بیش از ۹۰ فیلم سینمایی بازی کرد و ۹ فیلم را نیز به عنوان کارگردان جلوی دوربین برد.
در سال‌های بعد از انقلاب و در دوران ممنوعیت فعالیت ناصر ملک‌مطیعی، تلاش‌هایی برای حضور دوباره او در برخی فیلم‌های سینمایی صورت گرفت؛ مهمترینِ آنها، تلاش مسعود کیمیایی برای گرفتن اجازه بازی او در فیلم «سربازهای جمعه» در سال ۸۲ بود.
کیمیایی می‌خواست نقش گروهبان میانسال فیلم خود را به ناصر ملک‌مطیعی بسپارد اما این اجازه به او داده نشد تا سرانجام این نقش نصیب بهزاد جوانبخش شود.
کمال تبریزی و تهیه‌کننده‌اش هم بدشان نمی‌آمد تا ناصر ملک مطیعی ایفاگر یکی از نقش‌های فیلم «پاداش» باشد. فیلمی که سال ۸۷ جلوی دوربین رفت و حتی تست گریم این بازیگر هم زده شد، اما اجازه بازی به او داده نشد.
اما سرانجام رویای دیده شدن دوباره روی پرده، در حالی که ناصر ملک مطیعی وارد نهمین دهه زندگی‌اش شده، محقق شد.
او پس از بازی در فیلم «نقش نگار» و حضور مجدد در یک فیلم سینمایی پس از ۳۱ سال، این‌گونه از عشقش به سینما گفته است:‌ «دیگر توانی برای کار کردن در سینما ندارم اما زمانی که دوربین فیلمبرداری را می‌بینم خاطرات برایم زنده می‌شود؛ من در سینما هرگز دنبال فخرفروشی نبوده‌ام بلکه سینما برای من عشق است».

بابک زنجانی، عامل تعویق اکران فیلم
فیلم سینمایی «نقش نگار»، در سال ۹۲ ساخته شد و نکته‌ای که تا به امروز نمایش این فیلم را به تعویق انداخت، نه بازی ناصر ملک‌مطیعی، بلکه حضور بابک زنجانی به عنوان سرمایه‌گذار این فیلم بود.
بابک زنجانی که این روزها به خاطر اتهامات اقتصادی در زندان اوین به سر می‌برد و در جلسات دادگاهش حاضر می‌شود، در سال‌های آغازین دهه نود، سرمایه‌گذاری در سینما را هم به مجموعه فعالیت‌های خود اضافه کرد؛ این ورود به سینما باعث تولید چند فیلم مانند «هیچ‌کجا هیچکس» ساخته ابراهیم شیبانی شد.
پس از مشکلات مالی پیش آمده برای بابک زنجانی و توقیف برخی اموال او، فیلم «نقش نگار» هم به خاطر  مسائل حقوقی برای دو سال پشت خط اکران باقی ماند.
بابک زنجانی در جشن رونمایی این فیلم در سال ۹۲ درباره ورودش به سینما در زمانی که حاشیه‌های زیادی هم اطرافش وجود داشت، گفته بود: «من سرمایه‌گذار هستم و قرار نیست در فیلم بازی کنم تا برایم حاشیه به وجود آید؛ اما می‌دانم هیچ اتفاقی نمی‌افتد چراکه مجموعه ما یکی از پاک ترین مجموعه‌هاست که در کشور فعالیت می‌کند».
با وجود این، اکران فیلم «نقشِ نگار» با سرمایه‌گذاری یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومانی بابک زنجانی،‌ چندین و چندبار طی سال‌های ۹۳ و ۹۴ به تعویق افتاد و سرانجام با حذف نام او از تیتراژ، روی پرده رفت.
«نقش نگار» یک ملودرام خانوادگی است که بهرام رادان، الهه حصاری، آتیلا پسیانی، سعید چنگیزیان و گوهر خیراندیش بازیگرانش هستند.
فیلمی که در فصل مرده سال و روزهای منتهی به جشنواره اکران شده و تنها عامل جذابیت و استقبال تماشاگران از آن، کنجکاوی برای دیدن یک بازیگر قدیمی روی پرده سینماست.

معلوم شد احمدی‌نژاد از کجا خط می‌گرفت

img14165322

img14165322
پاسخ دفتر هاشمی رفسنجانی به ادعای فرمانده سابق نیروی انتظامی
شرق: واکنش‌ها به ادعاهای اخیر اسماعیل احمدی‌مقدم درباره حوادث سال ۸۸ همچنان ادامه دارد. پس از آنکه مجید انصاری، از اعضای مجمع روحانیون مبارز، در گفت‌وگو با «شرق»، ادعاهای فرمانده پیشین نیروی انتظامی درباره خودش و مجمع روحانیون را کذب محض خواند، روز گذشته نوبت دفتر آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بود که با ارسال جوابیه‌ای به روزنامه «شرق»، مطالب مطرح‌شده توسط احمدی‌مقدم را به چالش بکشد. متن جوابیه دفتر آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، خطاب به روزنامه «شرق»، به این شرح است:
در پی درج مصاحبه سردار احمدی‌مقدم، فرمانده سابق نیروی انتظامی کشور در آن روزنامه مورّخ (۲۲/۱۰/۹۴) که در آن، مطالب خلاف‌واقعی را به آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نسبت داده بود، دستور فرمایید جوابیه دفتر ایشان جهت تنویر افکار عمومی در آن نشریه وزین درج شود:
گویا سلسله آرزو‌های بازنشستگی سیاسی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی که سال‌هاست دست و پای اخلاق و انصاف تندروها را بسته، پایانی ندارد. مخصوصا در فصول انتخابات که رنگ و لعاب‌های خصمانه‌ نو و جدیدی به‌خود می‌گیرد و جریان عصبانی تخریب‌گر، براساس اندیشه‌های ماکیاولی که «رسیدن به هدف، هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند»، هرکسی را که به عللی مانند ماجرای «بنیاد تعاون» و «شرکت سرمایه‌گذار قدر» ذره‌ای ظرفیت داشته باشد، به‌خدمت می‌گیرند تا با سوءاستفاده از مسئولیت‌های ملی، تهمت‌ها، شایعات و دروغ‌های سیاسی خود را مستند جلوه دهند. متأسفانه تازه‌ترین مصداق این شیوه مذموم، سخنان سردار اسماعیل احمدی‌مقدم است که صراحتا بوی «کینه‌ورزی» می‌دهد.
پس از گذشت سال‌ها از وقایع سال ۸۸، از زبان آقای احمدی‌مقدم فاش شد که آنچه را آقای احمدی‌نژاد در شب مناظره با مهندس موسوی، از جلسات و هماهنگی‌ها و حمایت‌های واهی و خیالی آقایان هاشمی‌رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، مهندس موسوی و ناطق‌نوری گفته بود، براساس گزارش‌های فرمانده نیروی انتظامی وقت بوده است که توسط ایشان مجددا تکرار شده، تنها تفاوت آن اتهامات و این دروغ‌ها، اضافه‌شدن نام حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج سیدحسن‌آقا خمینی است که اگر نگوییم کارکردی تبلیغاتی برای حضور آن یادگار فرهیخته امام راحل در انتخابات اسفند‌ماه خبرگان دارد، باید پذیرفت که در طول این شش سال به اطلاعات سردار احمدی‌مقدم اضافه شده!! وگرنه اگر آقای احمدی‌نژاد آن روزها از حضور ایشان نیز در جلسات تخیلی خبر داشت، مطمئنا از فرصت مناظره استفاده می‌کرد و ایشان را نیز از تهمت‌های خود بی‌نصیب نمی‌گذاشت.
گذشته از برخی تعابیر و اصطلاحاتی که جناب آقای احمدی‌مقدم به‌خاطر نگاه‌کردن خویش در آیینه سیاسی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، بر‌ زبان آورد و معلوم شد که ادبیات گفتاری فرمانده ناجا، مخصوصا در مقطع اتفاقات ۸۸ چگونه بود؛ در‌خصوص ادعا و دروغ آشکار برگزاری جلسات منظم!! با حضور آقایان سیدمحمدخاتمی، مهندس میرحسین موسوی، حاج سیدحسن‌آقا خمینی و علی‌اکبر ناطق‌نوری در دفتر آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، باید گفت که مستند به اسناد تصویری و شنیداری فراوانی که دوستان آقای احمدی‌مقدم از مدت‌ها قبل از انتخابات ۸۸ و تا سال‌ها پس از آن، از تمام رفت‌‌و‌آمدهای ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام تهیه می‌کردند، آقایان خاتمی، موسوی و سیدحسن خمینی، یک‌بار و آن هم پس از انتخابات سال ۸۸ به دیدار آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی آمده بودند که در آن جلسه توصیه اکید رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به آنان، حرکت در مسیر قانون بود و شاید آنچه از آقای ناطق‌‌نوری و جلسات ایشان با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی گفته‌اند، مربوط به روزهای جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام است که از سال‌ها پیش، پس از جلسه مجمع، حضرات آیات و حجج‌الاسلام‌والمسلمین واعظ طبسی (تولیت آستان قدس رضوی)، موحدی کرمانی (نماینده سابق ولی‌فقیه در سپاه پاسداران)، هاشمی‌شاهرودی (رئیس سابق قوه قضائیه)، درّی‌نجف‌آبادی (دادستان سابق کل کشور)، امامی‌کاشانی (رئیس مدرسه عالی شهید مطهری)، ناطق‌نوری (رئیس دفتر بازرسی ویژه دفتر مقام معظم رهبری)، ابراهیم امینی (امام‌جمعه وقت قم و دبیر سابق مجلس خبرگان رهبری) و دکتر حسن روحانی (دبیر سابق شورای امنیت ملی و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک) در جلسه‌ای دیگر، به مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حوزوی می‌پردازند که هنوز هم با تغییراتی، ادامه دارد.
درباره‌ آمدن آقای مهندس موسوی به صحنه‌ انتخابات نیز شاید آقای احمدی‌مقدم عمدا چشم‌هایش را به‌روی واقعیت‌های سیاسی آن روزها بسته، چون آنگونه که ادعا می‌کند و می‌گوید از یک سال قبل واحد بررسی و رصد رسانه‌ها را در نیروی انتظامی به‌راه انداختیم، اگر به صفحات روزنامه‌ کیهان و چند روزنامه همسوی آنان در آن روزها نگاهی انتظامی می‌کرد، متوجه می‌شد که با تعابیر «نخست وزیر امام»، «نخست وزیر ارزانی»، «نخست وزیر دفاع مقدس» و… چه تلاش‌هایی می‌شد که آقای مهندس موسوی به جای آقای خاتمی بیاید و کار به‌جایی رسیده بود که حتی یک‌بار رهبر معظم انقلاب به آقای هاشمی‌رفسنجانی فرمودند که عده‌ای از شما گله دارند که آقای خاتمی را تشویق می‌کنید که بیایند، برای اینکه آقای مهندس موسوی نیاید؛ البته با توضیحات آقای هاشمی، رهبری معظم توجه فرمودند که اینها دروغ می‌گویند.
آقای احمدی‌مقدم در بخش دیگری از مصاحبه‌ خویش به دروغ‌های دیگری درباره آقای مهدی هاشمی و حمایت از اراذل و اوباش اشاره کرد که به‌کرات در برخی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های مدعی اخلاق منتشر شد و تنها سند آنان اعترافات برخی زندانیان بود که اگرچه مقام معظم رهبری به‌کرات فرمودند که اعترافات دستگیر‌شدگان درباره دیگران هیچ وجاهت قانونی ای ندارد؛ اما گویا این جماعت که در این مقطع آقای احمدی‌مقدم سخنگوی آنان شده است، به هیچ‌یک از سخنان شرعی، فقهی، اخلاقی، اسلامی و انسانی دلسوزان واقعی نظام توجه نمی‌کنند و آنچه برایشان مهم است، انتخابات پیش‌رو است که از همین الان از بیم اقبال مردم به آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، تمام رشته‌های خود را پنبه می‌بینند و به‌همین‌خاطر متوسل به هر کار غیراخلاقی و حرف‌های دروغ می‌شوند.
امیدواریم سایر گزارش‌ها و اطلاعات فرمانده سابق نیروی انتظامی کشور نیز با این‌ حال‌و‌روز نباشد و آنچه را که آقای احمدی‌مقدم از جلسات سیاسی و مسائل دیگر گفته‌اند، صرفا با اهداف سیاسی و انتخاباتی با‌شد؛ وگرنه بسیار جای تأسف است که فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین تصمیمات انتظامی خویش را براساس گزارش‌های دروغ گرفته است. نکته دیگر در مصاحبه فرمانده سابق ناجا، میزان پایبندی ایشان به ادب گفتاری، آن‌هم درباره شخصی است که در طول هشت سال دفاع‌مقدس، فرمانده ایشان بود و جای تأمل است که همه این توهین‌ها، تهمت‌ها، دروغ‌ها و بی‌نزاکتی‌ها را درباره کسی می‌گوید که خودش تأکید می‌کند که «سیاست بیت رهبری حفظ آقای هاشمی است» و این نشان از «کیاست و هوش» جناب آقای احمدی‌مقدم است که «مطلبی را می‌گوید؛ اما پس از مدتی، مطلب دیگری می‌گوید که صحبت اولش را نقض می‌کند».
احمدی‌مقدم چه گفته بود؟
اسماعیل احمدی‌مقدم در گفت‌وگو با نشریه رمزعبور گفته بود: «وزارت اطلاعات به‌نحوی آقای هاشمی را در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری هدایت و حتی تشجیع می‌کرد. آقای هاشمی بعد از انتخابات خیلی عصبانی بود. تصمیم گرفتم پیش ایشان بروم. قبل از دیدار، با دفتر حضرت آقا هماهنگ کردم که به آقای هاشمی چه بگویم بهتر است؟ سیاست بیت رهبری حفظ آقای هاشمی است. احمد توکلی به خود من می‌گفت از هاشمی نباید منتظری و از میرحسین نباید بنی‌صدر بسازیم. استراتژی ما این باشد که از هاشمی، منتظری درست نکنیم».
فرمانده اسبق نیروی انتظامی در بخش دیگری از سخنان خود مدعی شده بود: «پیش از انتخابات جلساتی در دفتر آقای هاشمی تشکیل می‌شد که بخش راهبردی در آنجا بود. این جلسات در دفتر آقای هاشمی با حضور خاتمی، هاشمی، میرحسین، ناطق و سیدحسن خمینی تشکیل می‌شد و برنامه‌ریزی‌ها در آنجا بود. در آنجا روی یک کاندیدا با هم توافق کردند؛ البته ابتدا موسوی در جلسات عضو نبود، زمانی که کاندیداتوری او قطعی شد به جمعشان اضافه شد. برگزاری جلسات مشخص می‌کرد که آنها در‌حال سازماندهی هستند تا با تمام ‌قوا در میدان حاضر شوند. ما با این مجموعه‌ اطلاعاتی که در‌اختیار داشتیم، حدس می‌زدیم انتخابات پرچالشی در پیش‌روی داریم؛ اگر انتخابات را ببرند جشن پیروزی دارند و پس از انتخابات با افزایش سرعت‌عمل کارهای نکرده ‌دوم خرداد را می‌خواهند انجام دهند»

پدران و پسران موسیقی ایران


نگاهی به خانواده هایی که در شکل گیری موسیقی نقش داشته اند؛

روزنامه ابتکار: برخی معتقدند هنر، موروثی است و هنرمندان مشهوری هستند که همیشه بر تاثیر جایگاه و پیشینه‌ی خانوادگی‌شان در شکل‌گیری شخصیت هنری خود تاکید دارند. شاید تعداد پدران و پسران نام‌آشنا در موسیقی ایران خیلی زیاد نباشد؛ اما نکته این است که نه‌تنها این پسران راه پدران‌شان را ادامه داده‌اند، بلکه هر کدام به بیان ایده‌های خود در موسیقی نیز پرداخته‌اند.در عرصه‌ی موسیقی، پسرانی هستند که نه فقط به واسطه‌ی پیشینه‌ی پدرشان، بلکه به واسطه‌ی استعداد‌های خودشان، این میراث خانوادگی را حفظ کرده‌اند. پسرانی که گاهی دوشادوش پدران‌شان و گاهی برای ارائه‌ی ایده‌های جدید، به تنهایی روی صحنه می‌روند.
کامکارها
هسته‌ی اصلی گروه «کامکارها» در سال 1344 توسط حسن کامکار در سنندج تشکیل شد. هوشنگ، ارژنگ، قشنگ، پشنگ و بیژن در کنار پدرشان ساز می‌زدند. کامکارها اولین تمرین‌های خود را شب‌ها در کنار حوض کوچک حیاط خانه‌شان انجام می‌دادند. با بزرگ شدن فرزندان حسن کامکار، به‌تدریج این گروه موسیقی نیز کامل‌تر و بزرگ‌تر شد.حدود سال 1350 برخی افراد خانواده‌ی کامکار از جمله هوشنگ، بیژن، پشنگ و ارسلان برای فراگیری موسیقی آکادمیک به تهران آمدند و در دانشکده‌ی هنرهای زیبا مشغول تحصیل شدند و در گروه‌هایی مانند «شیدا» و «عارف» نقش موثر داشتند.اولین کنسرت‌های رسمی این خانواده با نام «گروه کامکارها» در اولین سال‌های پس از انقلاب، در مجموعه‌ی آزادی و تالار وحدت برگزار شد و به مرور زمان استعدادهای جوان از همین خانواده در کنار گروه قرار گرفتند.گروه «کامکارها» یکی از قدیمی‌ترین گروه‌های موسیقی ایران است که پیوند خونی مهم‌ترین عامل پیوستگی فعالیت آن‌هاست.این گروه کنسرت‌های متعددی در داخل و خارج از کشور اجرا نموده و در برخی جشنواره‌های بزرگ موسیقی جهانی از جمله WOMAD به مدیریت پیتر گابریل، سامر استیج (نیویورک) و تالارهای بزرگ و مهم اروپا و آمریکا همواره حضور داشته‌است.گروه کامکارها در اکثر شهرهای کردستان عراق کنسرت‌هایی را برگزار کرده، هم چنین در سال ۱۳۸۰ برای اولین بار در تاریخ کشور ترکیه توانست برنامه موسیقی کُردی را در شهرهای استانبول و دیار بکر اجرا کند که نقطه عطفی در رخدادهای موسیقی این مناطق به شمار می‌آید. از دیگر اجراهای مهم کامکارها، می‌توان به شرکت در جشنواره موسیقی لوچیانو بریو، (آهنگساز ایتالیایی) اشاره کرد؛ این کنسرت‌ها که در سال ۱۳۸۳ در بسیاری از شهرهای انگلستان اجرا شد، حاصل همکاری گروه کامکارها و ارکستر سیمفونیای لندن و نشان دهنده هم آوایی دو نوع موسیقی کردی و موسیقی مدرن جهانی بود.اجرای کنسرتینو کمانچه با ارکستر سمفونیک «مالمو» ی سوئد در سال ۱۳۸۴ نیز یکی دیگر از موفقیت‌های این گروه در همین دوران بود.این گروه با دعوت از دیگر اساتید موسیقی کشور، درسال ۱۳۷۶ آموزشگاه آزاد موسیقی کامکارها را در تهران بنیان نهاد.
شجریان‌ها
قطعا پسر محمدرضا شجریان بودن شرایط موثری را برای همایون شجریان پدید آورده است تا امروز از او به‌عنوان یکی از خوانندگان مطرح در عرصه‌ی آواز ایران یاد شود.همایون از سال 1370 محمدرضا شجریان را در کنسرت‌های آمریکا، اروپا و ایران به‌عنوان نوازنده‌ی تنبک همراهی کرد و از 1378 به‌ بعد، هم‌خوانی با پدرش را در کنسرت‌ها آغاز کرد. او اولین‌بار در آلبوم «یاد ایام» تنبک نواخت و پس از آن، کنسرت‌های بسیاری را با بزرگان موسیقی اجرا و آثار زیادی را همراه آن‌ها در ایران و جهان منتشر کرد که از این میان می‌توان به آلبوم‌های «بی‌تو به‌سر نمی‌شود» و «فریاد» اشاره کرد که هر دو اثر در سال‌های 2003 و 2005 نامزد دریافت جایزه‌ی گرمی (اسکار دنیای موسیقی) شدند.او از سال 1382 با انتشار آلبوم «نسیم وصل» فعالیت‌های مستقل خود را آغاز کرد و «خداوندان اسرار» که چندی پیش منتشر شد، هجدهمین اثر اوست.البته همایون شجریان تا سال 1388 پدرش را در اجراها همراهی می‌کرد.
ناظری‌ها
درست است که حافظ ناظری وقتی سن کمی داشت، ایران را ترک کرد، اما قطعا پدرش، شهرام ناظری نقش زیادی در پیشرفت هنری‌اش داشته است.حافظ در اجراهای پدرش سه‌تار و دف می‌نواخت و در آثاری مانند «آواز اساطیر» و «حیرانی» حضور داشت. او مدت‌ها بعد، سازی را به نام «حافظ» ابداع کرد که از سه‌تار الهام گرفته شده بود. فعالیت‌های مستقل حافظ ناظری با آلبوم «بُعد یازدهم» آغاز شد که جزو آثار پرحاشیه در ایران محسوب می‌شد. دیپاک چوپرا و ذاکرحسین نیز در این اثر حافظ را همراهی کرده بودند.پس از انتشار اولین آلبوم حافظ ناظری و انتشار ادعاهایش درباره‌ی فعالیت‌های موسیقی و تحصیلاتش در آمریکا، مقالات و اظهار نظراتی منتشر شد. با این حال، پسر شهرام ناظری در میان آماج انتقادها، دلسرد نشد و حالا هم به‌طور جدی مشغول کار روی اثر جدیدش است. حافظ می‌گوید: «من مرد جنگم؛ کوتاه نمی‌آیم».
پورناظری‌ها
تهمورس، پسر بزرگ کیخسرو پورناظری (بنیانگذار گروه شمس) است که «نه فرشته‌ام، نه شیطان» از آثار مطرح این آهنگساز محسوب می‌شود. او در نواختن تار، سه‌تار، تنبور، دیوان، بربت و دف، ماهر است، اما سازهایی را مانند کمانچه و سنتور نیز می‌نوازد.او علاوه بر این‌که در اجراهای گروه «شمس» در کنار پدرش، کیخسرو پورناظری ساز زده، اجراهای مستقلی در ایران و خارج از کشور نیز داشته است. «چرا رفتی» یکی از قطعات مشهور ساخته‌ی اوست که با صدای همایون شجریان اجرا شده و تور کنسرت «چرا رفتی» نیز در سراسر ایران روی صحنه رفت.تهمورس در این سال‌ها تلاش‌ کرده است تا جریان‌های نوینی را در موسیقی ایران ایجاد کند.سهراب نیز پسر کوچک این خانواده‌ی کرمانشاهی است که پدرش از دو سالگی تلاش کرد به او نواختن تنبور را بیاموزد.سهراب پورناظری در 13 سالگی به‌عنوان عضوی از گروه «شمس» با صحنه‌ی اجرای موسیقی آشنا شد و در همان زمان، آموختن تکنیک‌های کمانچه‌نوازی را نزد اردشیر کامکار آغاز کرد. او پس از دو سال توانست در گروه «شمس» به‌عنوان تک‌نواز، کمانچه هم بنوازد. سهراب به‌دلیل شیوه‌ی نواختن ساز تنبور و تکنیک‌های منحصربه‌فردی که دارد، در محافل هنری زبانزد است.
علیزاده‌ها
تهمورس و سهراب پورناظری در میانه‌ی دهه‌ی 70 تحولی را در فعالیت‌های گروه «شمس» ایجاد کردند.صبا علیزاده که تحصیلات تکمیلی‌اش را در کالیفرنیا انجام داده، پسر حسین علیزاده است که در زمینه‌ی کمانچه‌نوازی فعالیت چشمگیری داشته است. او در کنسرت‌های گروه «هم‌آوایان» در کنار پدرش ساز می‌زند و اتفاقا خودش هم ایده‌هایی در موسیقی ایرانی دارد.مجله‌ی «پالم اسپرینگ‌لایف» در‌بار‌ه‌ی صبا نوشته است: «صبا علیزاده آهنگساز و کمانچه‌نواز توانمند ایرانی است. ذوق هنری صبا علیزاده او را به سمت ارائه‌ی ترکیبی از موسیقی سنتی و الکترونیک می‌کشاند. در‌ حال حاضر او علاوه بر اجرای تک‌نوازی‌های صوتی با کمانچه، برای اجرای الکتروآکوستیک با هنرمندان موسیقی مانند جاستین اشر و لوئیس لوپز همکاری می‌کند.»
مشکاتیان‌ها
آیین مشکاتیان، سال‌وسن زیادی نداشت که پدرش پرویز مشکاتیان را از دست داد؛ اما روحیه‌ی پدر در او نیز نفوذ داشت و به واسطه‌ی هم‌نشینی با خانواده‌ی پدربزرگش (محمدرضا شجریان) و دایی‌اش (همایون شجریان) به کسب هنر در زمینه‌ی سازهای کوبه‌ای پرداخت.او در بسیاری از کنسرت‌ها مانند اجرای گروه «سیاوش» به‌عنوان نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای روی صحنه می‌آید و اجرا می‌کند.
خواجه‌امیری‌ها
احسان خواجه‌امیری جزو پسرانی است که راه پدرش را با قالبی متفاوت ادامه داد. ایرج خواجه‌امیری سال‌ها در حوزه موسیقی اصیل ایرانی فعالیت می‌کرد و از همان پنج سالگی پسرش را به سمت نواختن سازهای ویلن و سنتور سوق داد.احسان خواجه‌امیری در سن 17 سالگی آلبوم «من و بابا» را منتشر کرد و پدرش او را در تولید این اثر یاری داد. او در سال 1384 اولین کنسرت رسمی‌اش را برگزار و آلبوم‌های متعددی را روانه‌ی بازار کرد.پسر ایرج خواجه‌امیری یکی از خوانندگان شناخته‌شده‌ی پاپ در ایران است.

80 درصد کارخانه‌های ما تعطیل هستند


محسن رضایی: در حال حاضر درصد کمی از مشکلات مربوط به تحریم است اما اکثر شهرک‌های صنعتی و 70 تا 80 درصد کارخانجات ما تعطیل هستند و کار نمی‌کنند.
به گزارش صراط نیوز، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام شب گذشته در برنامه گفت و گوی ویژه خبری با اشاره به شرایط اقتصادی پسابرجام توضیح داد: شروع برجام تجارت ما را آسان‌تر می‌کند اما باید چیزی برای تجارت داشته باشیم و اگر قرار باشد همچنان نفت ما مبادله شود تأثیر زیادی نخواهد داشت.
رضایی گفت: در شرایطی که قیمت نفت تا این حد پایین نیامده بود و ما یک میلیون بشکه می‌فروختیم درآمد بیشتری داشتیم در مقایسه با زمانی که بخواهیم با قیمت فعلی دو میلیون بشکه بفروشیم، در حال حاضر درصد کمی از مشکلات مربوط به تحریم است اما اکثر شهرک‌های صنعتی و 70 تا 80 درصد کارخانجات ما تعطیل هستند و کار نمی‌کند لذا اگر نقدینگی و مشکلات کسب و کار حل نشود و چرخ تولید راه نیفتد، وضعیت تغییری نخواهد کرد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه قیمت نفت پایین است و دولت سال آینده با مشکل مواجه می‌شود واقعیت دارد، افزود: نقش عربستان در قیمت نفت بسیار مؤثر است.

گفتنی است حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود وعده داده بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخند هم چرخ کارخانه ها. اما با گذشته دو سال و نیم از عمر دولتش، بسیاری از سانتریفیوژهای کشور به دلیل تعهد دولت در برجام، عملا از فعالیت بازایستاده اند و در حوزه اقتصادی نیز، تنها چیزی که به چشم می خورد "رکود" است.

سلطنت ‌طلب‌ها به سفارت عربستان حمله کردند!




به گزارش آفتاب، رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفته: سربازان امام زمان مثل موش گوش سربازان آمریکایی را گرفتند و گفتند اینجا جای شما نیست، اما برخی رسانه های کشور معلوم نیست کجایی هستند پیام تشکر وزیر امور خارجه امریکا را تیتر کردند؛ که باید گفت اصلا غلط کرده که تشکر کرده و سربازانشان غلط کردند که به خلیج فارس آمدند.
نقدی با بیان اینکه برخی رسانه های داخلی بدنبال بزک کردن چهره آمریکا هستند گفت: از طرفی عناصری که سلطنت‌طلب هستند وارد دستگاهای نظام می‌شوند و قتل‌های زنجیره‌ای را راه می‌اندازند بدون دادگاه و قاضی برخی را می‌کشند و روز دیگری به صورت برخی خانمها اسید می‌پاشند که چهره حزب اللهی ها را بد جلوه دهند.
وی ادامه داد: روز دیگر با دست های پشت پرده برنامه ریزی می‌کنند و به سفارت عربستان می‌ریزند تا چهره بچه های ما را خراب کنند وگرنه 100 نفر نصف شب از کجا آمدند و حمله کردند؟

از کرامات تمساح...