October 24, 2015

چه زود یادمان رفت باز بر حسینی زجه می زنیم که حتی علت مرگش را نمی دانیم اما فرزندان هاشورای88را چه اسان از یاد بردیم

قابل توجه مسلمانانی که میخواهند "سگ حسین" باشند. یاد بگیرید!

ده روز با امام حسین در تهران شب سوم، جاده چالوس و یزید زمان


ف.م.سخن - خبرنامه گویا
...سخن٬ امام را تا دم پاچنار می برد و آن جا یک تاکسی دربست به مقصد خانه می گیرد. اما همین که تاکسی از خیابان قوام می خواهد وارد خیابان استانبول شود٬ ناگهان دسته ی سینه زنی بزرگی در مقابل آن ها ظاهر می شود.
سخن- حال تان بهتر شد امام جان؟
[راننده تاکسی با شنیدن کلمه ی امام نگاه مشکوک و خشمگینی به سخن و امام می اندازد]
سخن [با حالت راس و ریس کردن]- ایمان جان اگه می خوای پنجره رو وا کنم؟ [به طرف امام با چشم و ابرو٬ راننده را نشان می دهد و چشمکی می زند]
امام- نه! حالم خوبه! این جا چه خبره؟!
سخن- دسته ی سینه زنی ه! دارن می رن طرف بهارستان!
امام- سینه زنی؟! یعنی چی؟!
[راننده دوباره نگاه مشکوکی به سخن و امام حسین می اندازد]
سخن رو به راننده- ایشون سال ها در خارج از کشور زندگی کردن و برای اولین بار به ایران برگشتن! زیاد با سنت های ما آشنا نیستن!
راننده [در حالی که لبخند می زند و دندان طلایش از لای لب هایش می درخشد]- آره! معلومه! قیافه اش واسه همین خیلی معصوم ه! البته ببخشیدا! اسم ایشون چی بود؟!
[امام حسین تا می خواهد جواب بدهد٬ سخن تووی حرف ایشان می پرد]- ایمان خان!
راننده- ولی من اول اش امام شنیدم!
سخن- بله! در فرانسه به ایمان٬ اِمان می گن برای همین شما احتمالا اِمان رو امام شنیدین!
راننده [در حالی که اخم هایش در هم می رود]- آره! اون ایران بر باد ده هم از فرانسه اومد! اون [بییییپ] ولی اسم اش امام بود! [راننده شروع می کند به بد و بیراه گفتن. امام حسین به علامت سوال و تعجب به سخن نگاه می کند و به علامت سوال و متوجه موضوع نشدن و «این یارو داره چی می گه» سر تکان می دهد. سخن به علامت ساکت باشین انگشت روی دماغ می گذارد].
راننده [انگار در خواب و برای خودش حرف می زند همین طور ادامه می دهد]- پیش از این که اون [بیییییپ] بیاد و بعدش هم این دار و دسته ی خامنه ای [بییییییپ] و سپاه بیان٬ ما دین و ایمان داشتیم. شما فک می کنی اگه الان زمان اون خدا بیامرز بود٬ من داشتم توو تاکسی کار می کردم؟! به جان شما پیش از انقلاب٬ آرزوم رسیدن به ماه محرم بود و راه افتادن با بچه های محل تووی دسته های سینه زنی! آی امام حسین! الهی قربونت برم! کجایی که ما رو از دست این یزید ها نجات بدی!
yazid_663826626.jpg
کاریکاتور: نیک آهنگ کوثر
[امام حسین تا آمد بگوید من اینجا هستم و یزید کو تا بزنم لت و پارش کنم٬ سخن سریع صحبت راننده را دنبال کرد]
سخن- بله! یادش بخیر آقا! دین سر جای خودش بود٬ سیاست سر جای خودش٬ تفریح و زدن و رقصیدن هم جای خودش!
راننده [که انگار اصلا حرف سخن را نشنیده در حال تکان دادن سر به چپ و راست]- ای مونس شکسته دلان حال ما ببین / ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین //...
سخن [شعر او را ادامه می دهد]- اولاد خویش را که شفیعان محشرند / در ورطه عقوبت اهل جفا ببین//... [راننده بغض اش می ترکد و شروع می کند به های های گریه کردن...]
[امام حسین که هاج و واج مانده٬ تحت تاثیر شعر و سخنان راننده اشک به چشم می آورد. راننده که انگار ناگهان از خواب بیدار شده چهره ی خشمگین به خود می گیرد]
راننده- اون وقت این [بیییییپ]ها اومدن سرِ کار و دین و دنیا را از ما گرفتند! ای لعنت به هر چی آخونده دزد و شیاد ه! آقا راست اش من بعضی وقتا فک می کنم نکنه این دین و ایمونی که داشتیم اصلش همین بوده و ماها از اول گول خوردیم! یعنی این امام ها و این امام زاده ها و...
[سخن برای این که کار به جاهای باریک نکشد٬ فوری تووی حرف راننده می پرد]
سخن- راستی آقای راننده! تو شهر چه خبر؟! حتما خیلی شلوغ پلوغه؟!
راننده- شلوغ؟! ای آقا شما هم انگار از فرانسه اومدی! همه زدن بیرون و الان توو جاده ها غلغله است! بساط پیک نیک و هواخوری به راهه! شب هم که میشه همه ی دختر پسرا می رن حسین پارتی... الان توو رادیو گفتن جاده چالوس یه طرفه شده! این قدر که جمعیت زیاده!
امام حسین- آقای ساربان [سخن حرف امام را تصحیح می کند: -«منظورشون آقای راننده است. در قدیم به راننده ساربان می گفتند ایشون از همون کلمات قدیم استفاده می کنه». امام حسین با دهان باز به سخن نگاه می کند و بعد ادامه می دهد]
امام حسین- ...این جاده چالوس که می گین کجاست؟ می تونیم ما هم بریم ببینیم اونجا چه خبره؟ لابد اون جا هم جایی ه مثه صحرای کربلا که مردم رفتن به جنگ ظالم هایی مثه یزید! نه؟!
راننده [قاه قاه می خندد. این قدر می خندد که اشک از چشمان اش سرازیر می شود. امام حسین هم خنده اش می گیرد. سخن ولی برای حفظ احترام امام حسین به شدت در مقابل خنده مقاومت می کند]
راننده- جاده چالوس؟! صحرای کربلا؟! جنگ ظالم؟ یزید؟ هاهاهاهاهاها!
امام [در حال خنده رو به سخن]- حرف ام خیلی خنده دار بود؟! هاهاها! کجاش خنده دار بود؟! به قول تو سوتی دادم؟! هاهاهاها!
سخن [در حالی که سعی می کند آرام و متین سخن بگوید]- خنده ی آقای راننده بی دلیل نیست. این جاده چالوس ما٬ جاده ای ه مثل جاده ی «العین» در زمان شما! با صحرای کربلا خیلی فرق داره! اِمان جان! توو این سال هایی که شما این جا تشریف نیاوردین٬ همه چیز توو ایران ما بر عکس شده! یعنی چه جوری بگم... الان حکومتی که بر سر کاره٬ درست مثه حکومت یزید و بدتر از اونه٬ ولی همین مردم که این طوری واسه ی مبارزه ی امام حسین با یزید تو سر و کله شون می زنن٬ یک کلمه هم علیه حکومت حرف نمی زنن و هیچ کاری علیه اون نمی کنن! یعنی چه جوری بگم٬ یزید و یزیدی ها الان حی و حاضر دارن توو ایران حکومت می کنن و پوست مردم رو زنده زنده می کنن٬ ولی جز یک گروه کوچیک از جوونا کسی در مقابل ظلم یزید زمان نمی ایسته...! جالب اینجاست که یزیدی ها خودشون رو حسینی جا می زنن٬ و به اسم حسین٬ بچه های ظلم ستیز ما رو می زنن و می کشن و تووی زندان ها٬ بلاهای وحشتناک به سرشون میآرن! بعد هم برای شما... ببخشید سرفه ام گرفت... برای امام حسین سینه می زنن و تباکی می کنن! مردم هم که این دوز و کلک ها رو می بینن و زورشون به یزید نمی رسه٬ میرن جاده چالوس٬ به جای این که سرشون رو بر باد بدن٬ سرشون رو باد بدن!... چی گفتم... این صداقت خیلی بهتر از تباکی ه!
امام حسین- تباکی؟! این دیگه یعنی چی؟!
سخن- یعنی گریه کردن دروغی! یعنی دست ات رو بذاری جلو چشمات٬ بعد بدن ات رو تکون تکون بدی که یعنی داری هق هق واسه امام حسین و مظلومیت اش گریه می کنی!
امام حسین- عجب!
سخن- بله! واقعا عجب! خلاصه هر کی هم علیه یزیدهای زمان٬ خامنه ای و جنتی و مصباح و کوفت و زهرمار حرفی بزنه٬ می گن علیه حسین های زمان حرف زده٬ می گیرن پوست اش رو می کنن!
امام حسین- حالا این بچه ها رو که می گیرن٬ مثل ما با اسب و شمشیر و لشکر و تجهیزات به جنگ حکومت شما می رن؟
سخن- نه آقا! اسب و شمشیر کجا بود! الان دیگه مبارزه ی مسلحانه اون جوری که شماها می کردین٬ یعنی امام حسین می کرد٬ از مد افتاده! الان مبارزه ی بدون خشونت مُده! یعنی امام حسین به جای خود٬ الگوی گاندی و ماندلا به عنوان پارادایم اندیشه های مدرن در نظر گرفته می شه و مبارزه بر اساس این پارادایم صورت می گیره!
امام حسین- !
سخن- ساده تر بگم٬ بچه های ما فقط با زبون و نوشته می گن آقا ظلم نکنین! حق مردم رو ضایع نکنین! مردم رو آزاد بذارین! دین حکومتی رو حقنه نکنین! جلوی شادی مردم رو نگیرین! بذارین خود مردم حکومت خودشون رو انتخاب کنن! با لباس و موی سر و سبک و سلیقه ی مردم کاری نداشته باشین! فقط همین! بعد حکومت نامرد٬ می زنه با تیر و تفنگ بچه های ما رو ناکار می کنه و به زندان می اندازه و شکنجه های وحشتناک می کنه٬ طوری که وقتی از زندان بیرون می آن٬ یا از ایران خارج می شن و می رن تووی یه کشور خارجی٬ یا این که یه گوشه ساکت و صامت می شینن٬ شاید خداوند خودش به حال مردم ایران رحم کنه و اونا رو از شر حکومت ظلم نجات بده! این طور بگم که اگه خود جناب عالی هم امروز در ایران به حکومت اعتراض کنین٬ بر می گردن به شما می گن یزید٬ و خدمت تون می رسن!... [سخن که سوتی داده است٬ سکوت می کند]...
راننده [با نگاه مشکوک و از روی ارادت به امام حسین]- دسته تموم شد. آقا٬ قربون تون برم٬ بریم جاده چالوس یا می خواین برگردین خونه؟
امام حسین- نه٬ بریم جاده چالوس ببینیم چه خبره!
راننده [با خوشحالی]- عالی! بساط کباب و منقل و حصیر و گلیم هم توو صندوق دارم. اگه اجازه بدین با تلفن همراهم به خانم بچه ها هم که می خواستن با آقا دایی برن جاجرود بگم بیان همون جا که ما می ریم دور هم باشیم. آقای اِمان خان! هاهاهاهاها! شاید حرف اونا رو هم بشنفین و از خداوند بخواین که خودش به داد ما مردم برسه! هاهاهاها!
«ادامه دارد...»

اندیشه‌های حسینیان...کاریکاتور

خط قرمز جنتی

کالبدشکافی گزارش خبرگزاری فارس درباره جیسون رضائیان


واکنش ها به سقوط و مرگ مبهم احسان کریمی انترن دانشگاه علوم پزشکی بهشتی


استان وایر: درحالی که گمانه زنی ها درباره سقوط و مرگ مبهم احسان کریمی دانشجوی سال آخر دانشگاه علوم پزشکی از طبقه ششم یکی ساختمان نیمه ساز در اطراف بیمارستان لقمان ادامه دارد، مدیرکل دانشجویی وزارت بهداشت به انتشار اخبار متفاوت در این باره واکنش نشان داده و گفته است: "علت وقوع حادثه از سوی مسئولان انتظامی و قضایی کشور در حال بررسی است و نشر هر گونه اطلاعاتی خارج از مسیر قانونی بی‌پایه و اساس بوده و مصداق شایعه پراکنی و قابل پیگیری است."
نبی مطلبی مدیرکل دانشجویی وزارت بهداشت دو روز پیش هم با تاکید براینکه "هیچ‌کس از چرایی این اتفاق اطلاعی ندارد"، به روزنامه فرهیختگان گفته بود: احسان کریمی دانشجوی نخبه اهل زرینه در استان کردستان، و ودارای "رتبه 73 کنکور و دانشجوی سال آخر رشته پزشکی بود و از نظر روحی هیچ مشکل خاصی نداشت و هیچ ماده مخدر خاصی مصرف نمی‌کرد."
پیشتر هم سایت رسمی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی  از احسان کریمی به عنوان یک دانشجوی موفق این دانشگاه نامبرده است. براساس اعلام این دانشگاه "روز یکشنبه مورخ 26 مهرماه سال جاری حوالی ساعت ده و نیم صبح یک مورد حادثه سقوط از ساختمان نیمه کاره در حوالی بیمارستان لقمان تهران به اورژانس و سپس نیروی انتظامی اطلاع داده می شود. مصدوم حادثه با هویت احسان کریمی که خود انترن بیمارستان لقمان بوده است، بلافاصله توسط اورژانس به بیمارستان مذکور منتقل می شود اما به دلیل شدت مصدومیت و جراحات وارده جان خود را از دست می دهد. علت دقیق حادثه از سوی پلیس، پزشکی قانونی و سایر مراجع ذیصلاح در حال بررسی است."
در اطلاعیه رسمی این دانشگاه هرگونه مشکلات روحی یا روانی این دانشجو رد شده و آمده است: "احسان کریمی از جمله دانشجویان موفق دانشگاه علوم پزشکی بهشتی تهران بوده که دوره علوم پایه خود را زودتر از موعد مقرر به پایان رسانده و با نمرات خوب دوره انترنی جراحی عمومی خود را در بیمارستان لقمان تهران آغاز کرده بود. وی در یکی از خوابگاه های این دانشگاه سکونت داشته و طبق اظهارات اساتید، دوستان و مسئولان مربوطه سابقه ای دال بر مشکلات روحی و روانی نداشته است."
 با گذشت چند روز از مرگ مبهم احسان کریمی، روز جمعه نبی مطلبی مدیرکل دانشجویی وزارت بهداشت باردیگر با تاکید بر اینکه "علت وقوع حادثه از سوی مسئولان انتظامی و قضایی کشور در حال بررسی است"، گفت: " نشر هر گونه اطلاعاتی خارج از مسیر قانونی بی‌پایه و اساس بوده و مصداق شایعه پراکنی و قابل پیگیری است."
نبی مطلبی با اعلام این‌که به محض اطلاع از سقوط و مرگ احسان کریمی "تیمی از کارشناسان وزارت بهداشت به محل وقوع حادثه اعزام شدند و ضمن مطالعه پرونده تحصیلی و شناسنامه سلامت روان این دانشجو با هم‌خوابگاهی‌های وی به گفتگو پرداختند"، گفت: "به اذعان همه همکاران، هم‌خوابگاهیان، اعضای هیأت علمی و دوستان متوفی و همچنین بررسی‌های اولیه تیم وزارت بهداشت، دانشجوی، احسان کریمی یکی از پرتلاش‌ترین؛ موفق‌ترین و سالم‌ترین دانشجویان دانشگاه بوده و هیچگونه سوابقی از اختلالات روحی، ‌روانی یا معضلات اخلاقی از وی گزارش نشده است."
مدیرکل دانشجویی وزارت بهداشت از درگذشت احسان کریمی که او را "دانشجوی نمونه" نامیده، به عنوان "ضایعه‌ای دردناک" یاد کرده و گفته است: "وزارت بهداشت در حفظ امنیت و سلامت دانشجویان بسیار حساس بوده و تمام تلاش خود را جهت تأمین امنیت جسمی و روانی دانشجویان علوم پزشکی کشور به کار گرفته است و در این حادثه جهت بررسی دقیق‌تر پرونده، اداره کل دانشجویی این وزارتخانه تیمی را مأمور بررسی و پیگیری این موضوع کرده و تا مشخص شدن دلیل این حادثه ناگوار به پیگیری‌های خود ادامه خواهد داد."
همزمان ایرنا گزارش داده است که روز پنج شنبه "مراسم ختم دکتر احسان کریمی، دانشجوی پزشکی دانشگاه بهشتی تهران که روز یکشنبه 26 مهر درگذشت در زادگاهش شهر زرینه از توابع شهرستان دیواندره برگزار شد." این آیین در مسجد جامع شهر زرینه و با حضور جمع زیادی از مردم، دوستان و خانواده این احسان کریمی موفق برگزار شد.

مادران زندانیان سیاسی. برای مادر امین انواری‎

تجاوز جنسی به مردان؛ روایت چند قربانی


«تقریبا هر روز در مدرسه مورد سواستفاده جنسی قرار می‌گرفتم. بچه‌های کلاس بالایی دست‌مالی‌ام می‌کردند و فردای آن روز با زهرخند نگاهم می‌کردند. دوران ابتدایی حتی یک روز هم نبود که با دلخوشی به مدرسه بروم. آن نگاه‌ها٬ زهرخندها و اشاره هم‌کلاسی‌ها به هم٬ هنوز هم در خاطرم هست».
وقتی رضا که الان ۳۳ ساله است از خاطرات آزار و اذیت‌های جنسی در دوران مدرسه برای‌مان نوشت در انتها تاکید کرد: «اسمم رو مستعار بنویس، بنویس رضا». مثل باقی مردانی که قبول کردند درباره تجربیات خود از تجاوز جنسی در دوران‌های مختلف زندگی‌شان برای‌مان روایت کنند، با نام های مستعار.
سهیل٬ ۳۶ ساله یکی دیگر از آن‌ها است. پسری که در دوران راهنمایی مورد سواستفاده جنسی توسط هم‌کلاسی‌هایش قرار گرفته بود و امروز به هموفوبیا مبتلا شده. در آن سال‌ها او به خاطر جثه ریز و قد کوتاهش از طرف «سال‌ بالایی‌ها» مورد آزار جنسی قرار می‌گرفت. دستشویی مدرسه برایش حکم «قتل‌گاه» داشت: «غیر از دست‌مالی‌هایی که هر از گاهی می‌شدم٬ یک‌بار رفته بودم دست‌شویی که سر و کله دو نفرشان پیدا شد. یکی از آن‌ها سرم را محکم نگه داشته بود و دیگری آلتش را در دهانم فرو کرده بود. هیچ‌کاری نمی‌توانستم انجام دهم. فقط می‌خواستم آن لحظه تمام شود».
سهیل برای فرار از آزار و اذیت‌هایی که با آن مواجه شده بود، مانند «سال بالایی‌ها»، خودش هم در مواقعی بچه‌های کوچک‌تر را مورد آزار قرار می‌داد. سواستفاده‌هایی که به یکی از کابوس‌های همیشگی‌اش تبدیل شده و سعی دارد به هیچ‌وجه به آن‌ها فکر نکند.
از تجاوز جنسی به مردان مثل هر تابوی دیگری آماری در دست نیست. اما گفته می‌شود احتمال رخ‌دادن چنین مساله‌ای برای کودکان زیر ۱۸ سال یک به چهار در دختران و یک به شش در پسران است. با در نظر گرفتن چنین آماری و با توجه به بالا بودن آمار آزار و اذیت جنسی زنان می‌توان در خصوص این آمار در مردان نیز گمانه‌زنی‌هایی کرد که شاید دور از ذهن تابوزده‌ ما باشد.
تجاوز جنسی در دوران سربازی مردان نیز بسیار پیش می‌آید؛ دورانی که آن‌ها از هرگونه رابطه جنسی محروم هستند و احتمالا چنین نیازی را در یکدیگر جست‌وجو می‌کنند. امیر٬ ۴۵ سال دارد و در روایت خاطرات آن روزهای خود گفت: «شبی که می‌خواستم برای خواب آماده شوم٬ یکی از بچه‌ها به تختم خزید و دستش را به سمت آلت تناسلی‌ام برد و شروع به مالیدن کرد. او را پس زدم اما این اتفاقی معمول در دوران سربازی بود. در حمام٬ موقع خواب٬ دست‌شویی و هر جایی که فکر کنید ممکن بود کسی به شما نزدیک شود. حتی یک‌بار از سوی فرمانده گروه تهدید شدم که اگر فلان رفتارم را ادامه دهم در دفترش حسابم را خواهد رسید. منظورش دقیقا تهدید جنسی بود».
فواد صابران٬ روان‌پزشک ساکن پاریس است که مراجعه‌کنندگان ایرانی٬ فرانسوی و عرب‌زبان دارد. بعضی از مردانی که به او مراجعه کرده‌اند، پس از گذشت چندین ماه و جلب اعتمادشان پرده از تجاوزهای جنسی که مورد آن واقع‌ شده‌اند٬ پرده برداشتند. هرچند که به گفته این روان‌پزشک بیان مساله تجاوز «بسیار سخت» است: «مثل اعتراف به فلاکت است و اعتراف به این مساله کار بسیار دشواری است».
او در توضیح به کار بردن کلمه «فلاکت» گفت:‌ «ما هنوز در فرهنگ جنگ هستیم حتی در اروپا. در تمام دنیا مردانگی مردها در جنگ خلاصه می‌شود. این جنگ‌جو بودن مانع از این است که چنین اعترافی کنند. یعنی اعتراف به این‌که از او استفاده زنانه شده است٬ از مردانگی افتاده و تبدیل به یک زن شده. مثل گریه کردن می‌ماند. تقریبا تمام فرهنگ‌ها مانع گریه کردن مردها می‌شوند. به طوری‌که اگر زنی گریه نکند به او "شیر مرد" می‌گویند. این مساله جزئی از تابوی جنگ‌جویی است و جنگ از آن مردان است، در حالی‌که به نظر من شهامت جنگیدن و مردن در جنگ ‌کم‌تر از مادری است که در روزمره‌هایش و نگهداری از فرزندان‌ خود٬ با زندگی می‌جنگد. جنگیدن نوعی خودکشی‌ و شهامت در ادامه زندگی است».
این روان‌پزشک با مردانی برخورد داشته که در زندان‌های جمهوری اسلامی خصوصا در زندان سنندج مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند. در این نوع از آزار و اذیت جنسی هدف متجاوز شکستن زندانی و «تحقیر» اوست اما وقتی این اتفاق در جامعه و میان مردم عادی رخ می‌دهد اهداف دیگری دارد؛ از جمله «انتقام».
صابران در این خصوص توضیح داد: «داستان سه نفر از این مردان را جلوی چشم خود دارم که برای انتقام خانوادگی مورد تجاوز قرار گرفتند. یعنی دعوا بین مردهای خانواده بوده و مردهای یک خانواده به پسر خانواده‌ دیگر تجاوز کردند».
علت دیگر می تواند «کج‌نهادی» یا همان لذت جنسی بردن از تجاوز باشد. در این وضعیت، متجاوز از دو راه برای نیل به هدف خود وارد می‌شود. به گفته صابران «بعضی وقت‌ها که کج‌نهادی با خشونت همراه است٬ فرد را می‌گیرند و به زور به او تجاوز می‌کنند و مساله برای متجاوز تمام می‌شود. اما در بیشتر مواقع متجاوز برای جذب پسر مورد نظر خود تله‌گذاری می‌کند. روز اول سر راه او قرار می‌گیرد٬ روز دوم با او هم‌کلام می‌شود و روز سوم شکلات خود را با او تقسیم می‌کند. در واقع در کودک احساس دین ایجاد می‌کند که حتی کودک در قرارهای بعدی با پای خود به تله می‌افتد. مثل شکارچی‌ها که برای گیر انداختن پرنده‌ها جلوی تله دانه می‌ریزند».
یکی از پیامدهای مهم تجاوز جنسی مساله‌ ایجاد «حس گناه» در فرد آسیب‌دیده است. حس گناهی که به گفته این روان‌پزشک در برخی مواقع که تجاوز با خشونت اتفاق افتاده می‌تواند کم‌تر از تجاوزی باشد که با ظاهری نرم و تله‌گذاری صورت گرفته است.
صابران در خصوص ایجاد حس گناه در کودکان می گوید که بنا به تجربه وی٬ وقتی به کسی تجاوز می‌شود فرد با احساس گناه تقصیر را بر دوش خود احساس می‌کند. به طور مثال بچه‌های ۷ تا ۱۳ ساله که چنین مساله‌ای را بیان نمی‌کنند به این دلیل است که متجاوز به آن‌ها گفته: «تو من را جذب و تحریک کردی» و کودک این مساله را باور می‌کند:‌ «این باور در کودک چنان قوی‌ست که کار را به جایی می‌رساند که برای بخشیده شدن گناهش٬ خود به سمت متجاوز می‌رود».
رفتن به سمت متجاوز یا انتقام گرفتن از خود به دلیل حس گناه مساله‌ای است که بخشی از کارگران جنسی نیز به آن دچار هستند. انجمنی در فرانسه که روی این مساله کار می‌کند، توانسته تعداد بسیاری از این کارگران جنسی را از حس گناه و شغلی که بر اساس آن انتخاب کرده‌اند برهاند. به گفته صابران بسیاری از «فاحشه‌ها به این سمت می‌روند تا تاوان گناه خود را پس بدهند. مثلا پدر با دختر خوابیده و دختر برای پس دادن تاوان این رفتار پدر به سمت فاحشگی رفته است». این اتفاق در مورد برخی مردان هم رخ داده، آنها قربانی تجاوز می شوند و قربانی باقی می مانند. 

در جلسه محرمانه منزل حسین الله کرم چه گذشت؟


Hosein-Allahkaram-sahamnews-600x377.jpg
بنا بر برخی تصمیمات از سوی محافل خاص، قرار است گروه‌های موسوم به حزب‌الله با فرماندهی «حسین الله کرم» مجددا سازماندهی شده و اقدامات تخریبی علیه مردم و دولت را در آستانه دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری آغاز کنند.
به گزارش «سحام» پایگاه خبری آمدنیوز ضمن انتشار این مطلب نوشته است که روز سه شنبه ۲۱ مهرماه سال‌جاری جلسه‌ای با حضور افراد محدودی در منزل «حسین الله کرم» فرمانده نیروهای موسوم به «انصار حزب‌الله» برگزار گردید، بر اساس تصمیمات این ٬جلسه محرمانه٬ مقرر شد برخی افراد حاضر از جمله ٬فرزند٬ حسین الله کرم، وظیفه سازماندهی نیروهای موسوم به حزب‌الله برای ٬حمله٬ و ٬به آتش کشیدن٬ شعبات رستوران‌های زنجیره‌ای «مک دونالد» و «کی اف سی» در ایران را عهده‌دار شوند.
طبق اعلام خبرگزاری‌ها نمایندگی دو رستوران زنجیره‌ای «مک دونالد» و «کی اف سی» هم اکنون در ایران به ثبت رسیده و این دو کمپانی آمادگی پیدا کرده‌اند تا نسبت به افتتاح شعب خود در ایران اقدام نمایند.

کار‌شناس وزارت خارجه ایران خطاب به وزیر خارجه عربستان: اندازهٔ قد و وزنت صحبت کن

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab. ir)- یک کار‌شناس مسائل منطقه در وزارت خارجه به سخنان اخیر وزیر خارجه عربستان واکنش نشان داد.
به گزارش «انتخاب»، یک‌ کار‌شناس مسائل منطقه در وزارت امور خارجه در پاسخ به سخنان وزیر خارجه عربستان گفت: ظاهرا عادل جبیر که بیشتر عمرش را در آمریکا گذرانده و به ادبیات آمریکایی‌ها عادت کرده، فراموش کرده از جانب کشوری صحبت می‌کند که ۷ ماه است با تمام توان نظامی‌اش و با تعدادی متحدین‌اش وارد جنگ وحشیانه‌ای علیه کشور همسایه مسلمان خود شده و مردم بی‌دفاع یمن را به خاک و خون کشیده و از هیچ جنایتی فروگذار نکرده ولی نتوانسته هیچ پیروزی به دست آورد.
این کار‌شناس با ذکر اینکه سخنان تکراری و سخیف وزیر سعودی فاقد ارزش پاسخگویی هم سطح سیاسی و یا واکنش رسمی وزارت خارجه ایران می‌باشد، اضافه کرد: بهتر است مقامات عالی سعودی قبل از اینکه این وزیر خارجه عصبی، ناشی و بی‌تجربه کاری بدستشان بدهد به او نصیحت کنند که به اندازه قد و وزن خود و سنجیده سخن بگوید و حد بردباری مردم بزرگ ایران را نیازماید.

ماه محرم؛ هیئت انگلیسی زبان های مقیم تهران


اگر به عنوان برخی از هیئت ها توجه کنید، نام شهر حاضرین در هیئت را نوشته و بعد به آن یک «مقیم تهران» را چسبانده اند. اما این بار ما به سراغ هیئت انگلیسی زبان های مقیم تهران رفته‌ایم:
مجله مهر - «برنامه عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) به زبان انگلیسی با حضور انگلیسی زبان های مقیم تهران و دانشجویان رشته زبان انگلیسی دانشگاه ها هر شب بعد از نماز مغرب تا 11 محرم...» این جملات بخشی از متنی بود که در شبکه های اجتماعی مانند تلگرام و واتساپ دست به دست می چرخید و کنجکاوی ما را هم برانگیخت تا سری به این هیات عزاداری که با زبان انگلیسی بود بزنیم. مرضیه هاشمی، خبرنگار، مستندساز و گوینده آمریکایی- ایرانی که اکنون مجری پرس تی‌وی، شبکه انگلیسی‌زبان است، بانی و بنیان گذار این گروه کوچک شناخته می شود. او از دو سال پیش آن را با برگزاری دعای کمیل هر پنجشنبه آغاز کرده و در حال حاضر او و همراهانش در تلاش اند تا بتوانند علاوه بر اینکه گروه شان را به مردم معرفی کنند، مسلمانان خارجی زبان را نیز که در ایران زندگی می کنند دور هم جمع کنند تا حس غربت شان نیز از آنها گرفته شود.
یک شب از شب های ماه محرم میهمان گروه دعای کمیل به زبان انگلیسی در نمازخانه ایوان شمس بودیم. بهروز علیپور و مرضیه هاشمی کسانی هستند که در زمینه تشکیل این گروه با مجله مهر هم کلام شدند تا از خودشان، روند راه اندازی گروه شان و هدف آینده ای که در نظر دارند بگویند. همچنین با برخی از اعضای این گروه نیز صحبت کردیم که می توانید در ادامه بخوانید.
گروهی با کمیت کم اما کیفیت بالا
نماز خانه ایوان شمس آنقدر شلوغ نبود که جای سوزن انداختن نداشته باشد اما دور هم جمع شدن همین تعداد هم آنقدر جذاب به نظر می رسید که نمی توان به سادگی از چنین جمعی عبور کرد. چون فرقشان در این است که تک تک شان با تصمیم و انتخاب شخصی دین اسلام را پذیرفته اند، ایرانی نیستند یا اگر ایرانی اند سال های سال از کشور دور بودند. آنها دور هم جمع می شوند و با زبانی که برایشان آشناتر است مشغول به عزاداری اند. مرضیه هاشمی به عنوانن سخنران دقایقی به زبان انگلیسی درباره امام حسین (ع) و قیامش در تاسوعا و عاشورا صحبت می کند و بعد از آن نوبت به حاج آقا عبدالله حسینی می رسد که با لباس روحانیت پشت میکروفن می رود و او هم با زبان انگلیسی در وصف امام حسین (ع) و یارانش سخنرانی می کند.
بعد از دو سال حضورمان را علنی کردیم
بهروز علیپور، یکی از فعالان این گروه است و از دو سال پیش زمانی که این گروه برای اولین بار شکل گرفت در کنار آنها بوده. او لیسانس هنراسلامی و فوق لیسانس علوم سیاسی دارد و درباره روند شکل گیری گروه اینطور توضیح می دهد: «گروه دعای کمیل به زبان انگلیسی با همت خانم مرضیه هاشمی که نام اصلی شان «ملانی ایوت فرانکلین» است و فواد ایزدی و آقای مرندی به راه افتاد. محل شکل گیری این گروه ابتدا در دانشکده مطالعات جهان تهران بود. در آن زمان پنجشنبه ها بچه های علاقمند در مسجد دانشکده دور هم جمع می شدند و دعای کمیل می خواندند.»
او درباره اینکه اعضای گروه را چه اقشاری تشکیل می دهند گفت: «اعضای این گروه یا خارجی های مسلمان ساکن ایران هستند. یا ایرانی هایی که قبلا خارج از ایران بودند و الان به ایران برگشته اند یا دانشجوهایی که در رشته زبان انگلیسی تحصیل می کنند. در حال حاضر نیز اعضای اصلی گروه 50 نفر هستند اما در برخی روزها به طور متغیر به 100 نفر هم می رسد.»
بهروز علیپور شناخته شدن این گروه را از زمانی می داند که ماه رمضان امسال در پارک ملت مراسم افطاری برگزار کردند: «از زمانی تعداد اعضای این گروه بیشتر شد و در بین مردم کمی شناخته شد که ماه رمضان امسال مراسم افطاری در پارک ملت برگزار کردیم. در صورتی که نزدیک به دو سال گروه ما اصلا اعلام حضور نکرد چون می خواستیم گروه به خوبی جا بیافتد. سپس ماه رمضان امسال برای اولین بار گروه را به پارک ملت بردیم که بازتاب خوبی هم داشت. این گروه در این زمان بود که به صورت علنی با مردم در ارتباط قرار گرفت. مردم هم واکنش خوبی نشان دادند. برخی درباره علت مسلمان شدن آنها سوال می کردند و برایشان جالب بود و در کل استقبال خوب بود. البته مخالفت هایی هم بود اما نتیجه رضایت بخشی به همراه داشت. آن شب در پارک ملت سفره افطار انداختیم و هر کسی که در آنجا بود با ما کنار سفره افطار نشست. ما خودمان هم از مردم دعوت می کردیم با ما همسفره شوند. اتفاق مثبتی بود که موجب شد بخواهیم به چنین روندی ادامه بدهیم. چون بعد از آن تماس ها نیز شروع شد و از ما پرسیدند که گروه ما کجاست و ارتباط ها شکل گرفت و تعداد افراد زیاد شدند تا اینکه به محرم رسیدیم.»
او می گوید وقتی استقبال خوب مردم را دیده اند گروهی را در شبکه های مجازی مانند واتساپ و تلگرام راه انداختند تا مردم بیشتری با این گروه آشنا شوند: «به منظور اطلاع رسانی وسیع تر صفحه ای در واتساپ و تلگرام راه اندازی کردیم و خیلی ها از این طریق با ما در ارتباط قرار گرفتند. برای آنها جالب است که مراسم عزاداری امام حسین (ع) به زبان انگلیسی است و کنجکاو هستند تا سبک برگزاری مراسم اینچنینی را ببیند. علاوه بر آن مسلمان های خارجی و ایرانی هایی که بعد از سال ها به ایران برگشته اند وقتی متوجه می شوند چنین گروهی وجود دارد ترغیب می شوند سری به اینجا بزنند. دانشجویان زبان انگلیسی نیز چنین مراسمی برایشان جذابیت به سبک خودشان را دارد.»
چون ضدآمریکایی بودیم به ما مکان ندادند!
علیپور با اشاره به آنکه برخی مشکلات مانع از آن شده است تا این گروه یک مکان ثابت داشته باشد از جا به جایی های فراوان شان در این دو سال می گوید: «می خواستیم در نمازخانه دانشگاه بمانیم اما مسائلی پیش آمد نخواستند این گروه که یک مقدار نگاه ضد آمریکایی دارد با توجه به شرایط فعلی در دانشکده مطالعات جهان بماند و به همین دلیل به بهانه های مختلف گفتند آنجا نباشیم. بنابراین ما هم به ساختمان روبرو که دانشکده ادبیات خارجی بود رفتیم؛ اما باز هم به همان بهانه از آنجا بیرون آمدیم و به ساختمان نهاد رهبری در خیابان زرتشت رفتیم. یک مدت آنجا بودیم تا اینکه حسینه ای سمت دیباجی جنوبی که برای خانواده شهید نوریان بود نقل مکان کردیم. مدتی هم در آنجا بودیم و الان می خواهیم جایمان را تغییر دهیم. فعلا نیز 10 روز محرم در نمازخانه ایوان شمس مستقر شده ایم.»
هدف راه اندازی یک مرکز آموزش اسلام به زبان انگلیسی است
به گفته علیپور در حال حاضر ارتباط مسلمانان ایران با مسلمانان کشورهای دیگر محدود است و شکل گیری چنین گروه هایی کمک می کند تا ارتباطات این گروه ها نیز قوی تر شود:‌ «قصد ما این است یک مرکز اسلامی راه بیندازیم تا مسلمان های داخل ایران بتوانند با مسلمان های خارج از ایران ارتباط برقرار کنند. از نظر من ارتباط ایران با خارج از کشور کم است. اگر بتوانیم از طریق این جمع ارتباط بین المللی برقرار کنیم بسیار خوب می شود. شعارمان هم این است که نه مرزی داریم و نه نژادی. یکسری مجموعه برنامه نیز برخی از اعضای این گروه برگزار می کنند. به عنوان مثال کنفرانس افق نو که سه سال است به ریاست آقای نادر طالب زاده برگزار می شود در آن بحث بین المللی با رویکرد استبداد و ظلم به خصوص آمریکا مطرح می شود و هدفش این است که وجهه آمریکا را نشان بدهد که در آن آدمکشی و نژادپرستی به شکل برجسته ای به چشم می خورد.»
او در پایان صحبت هایش از هدف نهایی بزرگشان می گوید که راه اندازی یک مرکز آموزش اسلام به زبان انگیسی است: «هدف بزرگمان این است که جایی برای بچه ها داشته باشیم تا در آنجا آنها اسلام را به زبان انگلیسی آموزش ببینند. چون زبان بین المللی است و از این طریق می توانند داشته هایشان را در جوامع دیگر منتقل کنند. می خواهیم کلاس هایی برگزار کنیم و مفاهیم اسلام را درس بدهیم. اگر بتوانیم جایی داشته باشیم که زیر نظر آموزش و پرورش باشد و آموزش ها با تایید این وزارت خانه انجام گیرد عالی خواهدشد. چنین نمونه هایی در خارج از ایران نیز وجود دارد. البته برای رسیدن به این هدف زمان زیادی لازم است.»
همیشه پای مرضیه هاشمی درمیان است!
مرضیه هاشمی، بانی راه اندازی گروه دعای کمیل به زبان انگلیسی در پاسخ به این سوال که چطور این ایده به ذهنش رسید و گروه را راه اندازی کرد گفت: «من بیش از 30 سال است که مسلمان شده ام و علاوه بر ایران در آمریکا فعالیت های مذهبی داشته اند. در خارج از ایران نیز فعالیت مسلمان ها خودجوش بود. در طول هفته همه دغدغه و مشغله های خودشان را داشتند و روز شماری می کردند برای رسیدن آخر هفته تا دور هم جمع شویم و مراسم مذهبی مانند دعای کمیل برگزار کنیم و با هم باشیم. وقتی برخی از بچه ها از آمریکا و نقاط مختلف دیگر دنیا به ایران آمدند متوجه شدم در تهران و در این شهر بزرگ آنها به دلیل کار و مسائل مختلف زندگی غرق شده اند و فعالیت هایشان هم فردی شده. به همین دلیل دیگر فعالیت های قبلی شان را نداشتند و متوجه شدم واقعا حیف است و وقتی با چند نفر دیگر در این خصوص صحبت کردم دیدم باید کاری انجام بدهیم و بچه ها را دوباره جمع کنیم. این قدم اول است و هدف بسیار بزرگ تر که ان شالله به دنبال ایجاد یک مرکز هستیم. همچنین مولودی انگلیسی، روضه خوانی و... سینه زنی هم در برنامه داریم که به زودی آن را هم انجام خواهیم داد.»
حس غربت را از مسلمانان خارجی دور می کنیم
او دلیل دیگری که موجب شد این گروه را راه اندازی کند از بین بردن حس غربت مسلمان های غیر ایرانی ها دانست و گفت: «در حال حاضر خوشبختانه در ایام محرم کمی گسترش پیدا کرده ایم. خارجی هایی که مسلمان شده و به ایران آمده اند تنها هستند و باید آنها را به نوعی از حس غربت خارج کنیم. به نظرم این سبک گروهی که ما تشکیل داده ایم می تواند بسیار کمک کننده باشد. در حال حاضر نیز تمرکز مان بر روی تهران است؛ در صورتی که خارجی های مسلمان شده در سرتاسر ایران پراکنده هستند و اگر بشود آنقدر این گروه را گسترش بدهیم که به تمام کشور اشاعه پیدا کند فوق العاده ایده آل خواهدشد.»
این گروه سنگ بنایی است برای یک جمع بین المللی
از جمله اعضای این گروه رضا هاشمی، فرزند مرضیه هاشمی است که متولد کشور آمریکاست و در حال حاضر در ایران زندگی می کند و در کنار مادرش فعالیت های مذهبی این گروه را دنبال می کند. همچنین لیلا کاشانی نیز دانشجوی زبان انگلیسی است که با علاقمندی به این گروه در برنامه های مختلف آنها حضور دارد. حمید رضا غلامزاده که دارای مدرک لیسانس مترجمی زبان و فوق لیسانس مطالعات آمریکاست نیز از همان ابتدای شکل گیری گروه با اعضای آن آشنایی داشته است و می گوید: «من از سال ها قبل اعضای این گروه را می شناختم و در مراسم دعای کمیل و سخنرانی های آنها که به زبان انگلیسی بود نیز شرکت می کردم. از همان ابتدا که این گروه شکل گرفت با این هدف بود که به آرامی و آهستگی کارشان را شروع کنند و به برکت دعاهایی که در این گروه خوانده می شود خودش راه درست را پیدا می کند و در جامعه جاری می شود. جمع کوچک است اما با هدف بزرگ تا سنگ بنایی شود برای یک جمع بین المللی وسیع.»

فواد ایزدی نیز از جمله بانیان راه اندازی این گروه است که بعد از زندگی 23 ساله در آمریکا در حال حاضر استاد دانشگاه تهران دانشکده مطالعات جهان است و درس مطالعات آمریکا را تدریس می کند. او نیز در این زمینه می گوید: «من از سال ها پیش با خانم هاشمی آشنا بودم و می دیدم که دغدغه زیادی در خصوص آنکه مسلمان های خارجی در ایران را دور هم جمع کند دارد. به همین دلیل خواندن دعای کمیل بهانه ای در همین زمینه بود. من و اعضای دیگر این گروه نیز با علاقه و انگیزه، ایشان را همراهی کردیم و امیدوار هستیم تا همچنان این روند ادامه داشته باشد و به هدف نهایی هم دست پیدا کنند.»

اصلی ترین دلیل مرگ زنان ایرانی چیست؟


رییس اداره سلامت میانسالان و بانوان وزارت بهداشت ضمن اشاره به آمار بالای کم تحرکی و چاقی میان زنان، بیماری‌های قلبی و عروقی را اولین عامل مرگ و میر میان آنها خواند.

دکتر مطهره علامه در گفت‌و‌گو با ایسنا با بیان این که بیماری‌های قلبی و عروقی اولین علت مرگ زنان بین سنین 30 تا 70 سال است، گفت: بیماری‌های قلبی و عروقی به خصوص بیماری عروق کرونر اولین عامل مرگ زودهنگام زنان یعنی بین سنین 30 تا 70 سال در کشور است.

پشت پرده واردات گندم به نام کشورهای ممنوعه


در شرایطی که ضریب خوداتکایی گندم در سال جاری به 85 درصد و واردات آن تا حدود 1.5 میلیون تن کاهش یافت، انتشار نام کشورهای ممنوعه آلوده به بیماری "سیاهک ناقص گندم" در میان واردکنندگان گندم حاشیه‌های بسیاری در پی داشت، چراکه با وارد شدن حتی یک کیلوگرم گندم آلوده، هزاران و شاید میلیون‌ها تن تولید ملی این محصول استراتژیک به مخاطره می‌افتد که البته به گفته مسئولان تاکنون گندم آلوده‌ای به ایران وارد نشده است و برخی محموله‌های گندم وارداتی فقط به نام این کشورها ثبت شده‌اند.
اما هنوز برخی اختلاف نظرهای بین مسئولان گمرک و سازمان حفظ نباتات در چگونگی محاسبه کشورها محل تامل و ابهام است، چرا برخلاف اظهارات مسئولان قرنظینه‌ گیاهی مبنی بر این که نام واسطه‌های تجاری در سایت گمرک منتشر می‌شود نه کشورهای مبدأ تولیدکننده این محصول، گمرک اعلام کرد: مجوز‌ها برای واردات از سوی سازمان‌های مختلف از جمله قرنطینه نباتی به محموله داده می‌شود نه به اشخاص حقیقی و حقوقی و تنها وضعیت محموله بررسی می‌شود نه این‌که چه کسی مالک آن است.
به گزارش ایسنا، هندی‌ها و پاکستانی‌ها سال‌های سال است که در میان تحریم‌های غرب علیه ایران می خواهند به جای تبادل پول با ایران محصولات و کالاهای خود را روانه ایران کنند اما در این میان گندم در این دو کشور و الیته عربستان،‌ افغانستان،‌ عراق، بنگلادش، چین، ژاپن، تایلند، مالزی، میانمار، اندونزی، فیلیپین، ترکیه، مکزیک و برخی کشورهای آفریقایی آلوده به بیماری خطرناکی به نام "سیاهک ناقص گندم" است که به گفته گیاه پزشکان اگر مزارع گندم کشوری آلوده به این بیماری شوند ممکن است سال‌های سال نتوان دیگر هیچ گیاه و سبزی در آنجا کاشت.
البته طی این سال‌ها علیرغم تلاش‌های کشورهایی مانند هند و پاکستان برای فروختن گندم آلوده‌شان به ایران، مسئولان وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفظ نباتات ایستادگی کرده و بارها دست رد به سینه همسایگان دیرینه‌مان زده‌اند اما چندی پیش گمرک آماری را در فهرست صادرات و واردات محصولات و کالاهای غیر نفتی خود منتشر کرده بود که در نگاه نخست برای هر خواننده‌ای نگران کننده به نظر می‌رسد، چرا که نام‌ سه کشور آلوده و ممنوعه هند، ترکیه و چین در میان واردکنندگان گندم دیده می‌شود.
بر اساس این آمار طی شش ماهه نخست امسال یک میلیون و 503 هزار و 400 تن گندم به ارزش 432 میلیون و 400 هزار دلار از 18 کشور مختلف به ایران وارد شده‌ است که از نظر وزنی 62 درصد و از نظر ارزشی 68 درصد نسبت به نیمه نخست سال گذشته کاهش داشته است و در این میان هند سهمی حدود 2000 تن کمترین سهم و ترکیه با بیش از 285 هزار تن بیشترین سهم را در واردات گندم ممنوعه به ایران داشته است.
این مسئله در ابتدا اعترض شدید وزارت جهاد کشاورزی را در پی داشت، چراکه محمد علی باغستانی میبدی - رییس سازمان حفظ نباتات - گفت: هیچ مجوزی برای واردات گندم از کشورهای ممنوعه و مشکوک به بیماری "سیاهک ناقص گندم" صادر نشده است و گمرک باید در زمینه‌ واردات گندم از کشورهایی مانند هند، چین و ترکیه که در فهرست ممنوعیت واردات این محصول بودند، پاسخگو باشد.
همچنین عباس کشاورز - معاون وزیر جهاد کشاورزی - ازاعتراض شدید به گمرک و پیگیری فوری مسئله خبر داد و اعلام کرد: گندم‌های هندی به دلیل مشکوک بودن به بیماری، مجوز واردات از سوی این وزارتخانه را نداشتند اما واردات آن از سوی یک شرکت هندی و از طریق قزاقستان انجام شده است.
اما پس از پیگیری و بحث و بررسی‌های مختلف نتیجه چیز دیگری را نشان داد، چرا که اکبر آهنگران - مدیرکل دفتر قرنطینه سازمان حفظ نباتات - اعلام کرد که گندم وارد شده به نام کشورهای آلوده‌ای مانند هند، ترکیه و چین، از این کشورها وارد نشده و نام آن‌ها به دلیل آنکه واسطه تجاری بوده‌اند ثبت شده است.
این در حالی است که عسگری - معاون امور فنی و امور گمرکی - در پاسخ به اعتراض وزارت جهاد کشاورزی مبنی بر واردات ‌گندم از کشورهای ممنوعه با اشاره به مجوز‌های سازمان قرنطینه نباتی به عنوان زیرمجموعه وزارت جهاد برای واردات محموله‌های گندم وارد شده تصریح کرد کهمجوز‌ها برای واردات از سوی سازمان‌های مختلف از جمله قرنطینه نباتی به محموله داده می‌شود نه به اشخاص حقیقی و حقوقی و تنها وضعیت محموله بررسی می‌شود نه این‌که چه کسی مالک آن است.
این اظهارات خود شائبه‌ در زمینه چگونگی واردات و صادرات محصولات کشاورزی را بیشتر می‌کند، چرا که اگر مبنای محاسبه گمرک محموله‌ است نه شخصیت حقیقی و حقوقی واردکننده، پس گندم وارد شده به نام هند به این کشور تعلق داشته و ممنوع بوده است اما اگر نام طرف تجاری معامله شونده در سایت گمرک ثبت شده، باید پرسید حتی در معاملات تجاری نیز باید محموله و جایی که یک کالا یا خدمت تولید شده در نظر گرفته و محاسبه شود تا بتوان آمار دقیق اقتصادی در از تراز تجاری و معاملات تجاری بین‌شان استخراج کرد.

جدا از این که یک اشتباه محاسباتی یا رویکردی متفاوت باعث شد تا چنین مباحثی پیرامون گندم مطرح شود و این دانه طلایی را به صدر اخبار منتشر شده بکشاند، مسئولان دستگاه‌های نظارتی باید بیش از پیش در کنترل واردات و صادرات محصولات کشاورزی دقت نظر داشته باشند و در راستای حفاظت و صیانت از سلامت کشاورزی ایران نسبت به چنین مسائلی حساسیت بیشتری به خرج دهند.

هیچ وقت برای یک ایرانی مجسمه نسازید


روزآنلاین: در مراسم روز ملی صنعت، از مجسمه جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی هم پرده برداری شد. در این مراسم که روز چهارشنبه در سالن اجلاس سران برگزار شد،و اسحاق جهانگیری، معاون حسن روحانی و محمد رضا نعمت زاده، وزیر صنعت و معدن هم در آن حضور داشتند،علاوه بر پرده برداری از این مجسمه، لوح تقدیری هم "به پاس مجاهدت های" ظریف به وی اهدا شد.
ساخت مجسمه ظریف که از آغاز تصدی پست وزارت خارجه، حضوری گسترده در فضاهای مجازی و تبلیغاتی داشته، واکنش های متفاوتی در پی داشته است؛در میان سکوت موافقان دولت،مخالفان این نوع "تجلیل های فرمایشی" را نفی کرده و کاربران فضای مجازی هم به ساختن «جک»مشغول شده اند. ظریف خود اما به "ژستی" در برابر مجسمه اش اکتفا کرده و مانند دیگر مواردی که از او تجلیل به عمل آمده، راه سکوت را برگزیده است. او که هم از سپاه کارت صد آفرین گرفته، هم هوادارانش او را کاندیدای جایزه صلح نوبل کرده بودند، و هم برخی گفته اند او را برای ریاست جمهوری آماده می کنند، تاکنون در برابر تمام موارد مشابه، واکنشی رضایت آمیز اما توام با سکوت داشته است؛از جمله وقتی رسانه های هوادار دولت به او القابی چون مصدق، آرش کمانگیر و امیر کبیردادند.
اما سخن مخالفان از نوع دیگری است. برخی معتقدند دولتی ها با این نوع بزرگ نمایی ها قصد "رویین تن" کردن او در برابر انتقادات را دارند و برخی نیز آن را به ویژگی های شخصی وی نسبت می دهند.از جمله سایت دانادر این زمینه نوشته است: "قرار نبود در جمهوری اسلامی و زیر علم انقلاب اسلامی،صاحب منصبان، رسما خود را طبقه ممتازه تلقی کرده و به خاطر تکلیفی که [فارغ از کیفیتش ] انجام داده اند، تمنای مجسمه تراشی برای خود داشته باشند...تازه خود هم پرده اش را بردارند.اگر کسی حقیقتا قهرمان ملی است، لابد توده مردم خود این را می فهمندو لازم نیست به زور مجسمه و مدال به آنها حقنه کنند که... فلانی قهرمان ملی است... فهم عمومی را نمی شود به این سادگی مهندسی کرد".
نظر نیوز در همین راستا به انتشار واکنش ها پرداخته و از جمله به نقل از احمد پورنجاتی، نوشته است: "من تجلیل و قدردانی از تلاش های دکتر ظریف را کاری پسندیده و شایسته وی می دانم اما رونمایی از پردیس جناب ظریف ـ که خیلی بیشتر شبیه چهره وزیر صنعت و تجارت از کار در آمده ـ در مراسم روز ملی صادرات را چه عرض کنم!"
این سایت در ادامه از محمد محبی جمله ای آورده که به نقل از دکتر مصدق، گفته است: "خدا لعنت کند آن کسی را که در حیات و یا در ممات من از من چهره بسازد و آن را بت قرار دهد."

دیگر سایت ها نیز از شوخی ها با پرده برداری از مجسمه ظریف نوشته اند و از جمله اینکه: "هیچ وقت برای یک ایرانی مجسمه نسازید."

اینهمه بگیر و ببند، تهدید و سرکوب برای چیست؟


لیلا جدیدی
اینها همه از هراس در برابر پتانسیل جنبش اجتماعی است

رژیم استبدادی - مذهبی ولایت فقیه چه ناشیانه با تهدید و سرکوب معترضان و مخالفان، میزان هراس خود را از پتانسیلی که جنبش اجتماعی می تواند داشته باشد به معرض دید گذاشته است. هر چه این اعتراضات افزایش پیدا می کند، رژیم بیشتر پشت سنگر سرکوب بازداشت، زندان و اعدام می خزد.
با نگاه مختصری و محدودی به آخرین گزارشها پیرامون بازداشت و رفتار با زندانیان سیاسی و تهدید خانواده های آنان که این روزها شدت و حدت بیشتری گرفته، هراس جمهوری اسلامی از نیروی عظیم مردمی که یکسر با آن مخالف و از هستی اش بیزارند را می توان دید.
آتنا دائمی فقط 27 سال دارد و به دلیل کشیدن یک کاریکاتور انتقادی به زندان زنان زندان اوین فرستاد شده و سلامتی اش در خطر است. محمد مهدوی فر به اتهام سرودن یک مثنوی ۳۲ بیتی به دادگاه احضار شده. ناهید گرجی به دلیل گذاشتن پستهای انتقادی در فیس بوک متحمل بدترین رفتار شده. سعید شیرزاد، یک فعال حقوق کودکان، در بند بسر می برد. امیر امیر قلی، یک فعال دانشجویی، دو ماه در زندان انفرادی مورد شکنجه روحی و غیره قرار می گیرد. امین انواری که به تازگی شاهد اعتراضات شجاعانه مادرش بودیم، تنها 20 سال دارد. مادر و برادر او نیز تهدید شده اند که اعتراض نکنند.
همه آنها و صدها تن دیگر به جرم دفاع از حق خود و به جرم آگاه و مسوول بودن اسیر گشته اند و به آنها اتهاماتی چون تبانی علیه نظام، اخلال در امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مقدسات، توهین به رهبری و... زده شده است.
بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، تنها در شهریور ماه، 25 نفر در شهرهای مختلف ایران به طور مخفیانه و یا در ملاءعام اعدام شده اند. از جمله اعدام شدگان، بهروز آلخانى، زندانى سیاسى است که از تحویل جنازه وی به خانواده اش نیز خودداری شد. همین خبرگزاری لیستی که شامل اسامی و اتهامات ۱۱۰ تن از زندانیان محکوم به اعدام زندان تنها در شهر سنندج را منتشر کرده است.
محکومیت به حبس محمود صالحی، فعال کارگری به ۹ سال، بازداشت علی نجاتی، فعال کارگری، احضار جمیل راست خدیو، فعال کارگری به وزارت اطلاعات، هفت سال و ده ماه حکم جدید برای بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری، تنها تازه ترین موارد چنگ و دندان اندازی رژیم در دوران عقب نشینی اش است.

اما کابوس رژیم ولایت فقیه با این تبهکاریها به آخر نخواهد رسید. این رشته سر دراز دارد، هر یک از این زندانیها نمونه ای از هزاران ایرانی جان به لب رسیده و معترض است.