November 4, 2017
سقوط ارزش لیره ترکیه پس از افشای جزئیات پرونده رضا ضراب و ارتباط او با اردوغان
رادیوزمانه، دادستانهای آمریکایی میگویند که رضا ضراب، تاجر طلای ایرانیتبار که به جرم دورزدن تحریمهای ایران در زندان به سر میبرد، تحت حمایت رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه بوده است. پس از افشای این خبر ارزش لیره ترکیه سقوط کرد.
وبسایت خبری «بلومبرگ» جمعه دوم نوامبر / ۱۲ آبان به افشای جزئیات پرونده قضایی تشکیلشده برای ضراب در دادگاهی در منهتن نیویورک پرداخت.
بر اساس این گزارش، دادستانها گفته اند که «بر اساس پیشبینی دولت، شواهدی به دادگاه ارائه خواهند شد که نشاندهنده نقش اساسی دولت ترکیه و مقامهای نظام بانکی این کشور در طرح دورزدن تحریمها [علیه ایران] هستند.»
دولت ایالات متحده عقیده دارد که ضراب مغز متفکر عملیاتی پیچیده بوده که به دولت ایران برای دور زدن تحریمها علیه برنامه هستهای این کشور کمک کردهاست. ضراب در اوج عملیات، یعنی سال ۲۰۱۲، روزانه یک تن (هزار کیلوگرم) طلا میخریده و به ایران میفرستاده است.
گفتگو با اردوغان در عروسی
به گفته دادستانها، ضراب در تماسی تلفنی در ۱۶ آوریل ۲۰۱۳ با یکی دیگر از متهمان این پرونده از تلاشهایش برای خریداری یک بانک جهت تسهیل معاملات ایران خبر داده بود و نیز از اینکه در یک عروسی در همان آوریل ۲۰۱۳ با اردوغان سخن گفته است: «روز عروسی سراغ او [اردوغان] رفتم و گفتم چه کار میخواهم بکنم. وقتی برگردم خواهم گفت، آقای نخستوزیر، اگر قبول کنید، مجوزش را به من بدهید، حتی اگر بانک را خریده باشم از طریق ب.د.د.ک (سازمان تنظیم مقررات بانکی ترکیه) وارد عمل میشوم.»
اردوغان آن زمان نخستوزیر ترکیه بود.
ضراب این سخنان را با هاکان آتیلا، معاون مدیر ارشد اجرایی هالک بانک، یکی از بزرگترین موسسات مالی ترکیه در میان گذاشته بود. آتیلا در اواخر ۲۰۱۵ و پس هنگام ورود به فرودگاه بینالمللی جان اف کندی از سوی افبیآی دستگیر شد. پرونده تشکیلشده علیه آتیلا بر همان مدارک پرونده ضراب مبتنی است، اما او تمام اتهامات را رد کرده.
وکلای آتیلا در مدرک منتشرشده دیگری از این دادگاه گفته اند که «ضراب اساساً در پرونده مشارکتی نکرده است» و شاید آتیلا تنها متهمی باشد که به دادگاه خواهد رفت.
به گزارش رویترز، این ادعا میتواند به این معنا باشد که ضراب در حال همکاری با دادستانهای آمریکایی است تا پس از پذیرفتن قرار مجرمیت، با حکم سبکتری مواجه شود.
اردوغان در این پرونده متهم نشده، اما روابط واشنگتن و آنکارا بر سر پرونده ضراب تنشآلود شده است.
به گزارش رویترز، پس از افشای جزئیات پرونده تشکیلشده علیه ضراب و آتیلا در دادگاه نیویورکی، ارزش لیره در برابر دلار آمریکا سقوط کرد.
بازداشت ضراب در ایالات متحده چندماه پیش از کودتای نافرجام ژوئیه ۲۰۱۶ در ترکیه رخ داد. از آن زمان اردوغان تلاش کرده تا او را خلاص کند. دولت او ۲۰۱۵ از لورتا لینچ، دادستان کل وقت آمریکا خواستار آزادی ضراب شد. اردوغان شخصاً این مسئله را در دیدار سپتامبر ۲۰۱۵ با جو بایدن مطرح کرد و پریت بهارارا، دادستان آمریکایی متهمکننده ضراب و ریشارد برمن، قاضی پرونده او را به داشتن ارتباط با گولن متهم کرد. او گفت که این دو از سوی سازمان گولن «شام و شراب» گرفتهاند.
بهارارا بعدتر از سوی ترامپ اخراج شد و رودلف جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، و مایکل موکاسی، دادستان کل پیشین آمریکا وکالت ضراب را برعهده گرفتند.
بر اساس اسنادی که در دادگاه حوزه منهتن نیویورک ثبت شده، ظفر چاغلیان، وزیر اقتصاد وقت ترکیه بیش از ۴۵ میلیون دلار به صورت نقدی، جواهر و کالاهای لوکس از ضراب دریافت کردهبود. وقتی پلیس به خانه سلیمان اصلان ــمدیر ارشد اجرایی هالک بانک، موسسهای برای پولشویی ضراب ــ وارد میشود، جعبهکفشهایی مملوء از وجه نقد به ارزش چهار و نیم میلیون دلار کفش میکند. چاغلیان و اصلان هر دو تمام اتهامات را رد کردند. مکالمههای تلفنی شنودشدهای، از جمله بین اردوغان و پسرش نیز در پرونده بود که به نقشداشتن اعضای خانواده اردوغان اشاره میکند.
بابک زنجانی، متهم ردیف نخست پرونده فساد نفتی در ایران که به اعدام محکوم شده است، از همکاران نزدیک رضا ضراب بود.
میخواهند ارتش را به سپاه آلوده کنند
کیهان لندن ـ دلیل ناکامی اقتصادی برجام و عاطل ماندن تفاهمنامهها و توافقنامهها، نه مواضع ترامپ یا دولت روحانی بلکه نقش سپاه پاسداران در اقتصاد است. در همان دورهای هم که شادی برجام و وعدههای آنچنانی دولت روحانی، قند در دل برخیها آب میکرد، کیهان لندن به تکرار بر این انسداد تأکید کرد.
دولت روحانی هم خیز نرم برداشت (وعدهی پروژههای بزرگ به سپاه) هم دندان نشان داد (وقتی که سپاه را «دولت با تفنگ» خواند) تا شاید بتواند دست سپاه را که نبض اقتصادی کشور را در دست دارد، کمی کوتاه کند. از سوی دیگر با کشورهای خارجی به ویژه اروپاییها مراوده کرد تا آنها نقش سپاه را در اقتصاد زیرسبیلی در کنند تا شاید پس از رونق گرفتن «بازار» بتواند «تفنگ» آنها را از دستشان درآورد. اما اقتصاد منطق خود را دارد و سیاست نمیفهمد! آمریکا خیلی زودتر از اروپاییان فهمید که هر امتیازی بدهد به جیب سپاه میرود بدون آنکه دولت روحانی (یا هر دولت دیگری) بتواند از پس سپاه برآید. برای اجرای برجام، باید دست سپاه را کوتاه کرد.
از آن سو، رهبری جمهوری اسلامی در شرایط خطر، یادش آمد که این کشور ارتش هم دارد! در ماههای گذشته با تغییراتی در فرماندهی ارتش تلاش شد تا این دو نهاد نظامی هر چه بیشتر به هم نزدیک شوند. اما نه با «ملّی» شدن سپاه بلکه با «ارزشی» و «عقیدتی» و «انقلابی» و «اسلامی» شدن ارتش! اگر زمانی تصور میرفت که ممکن است روزی سپاه به عنوان یک نهاد برآمده از انقلاب که دوراناش دیگر به سر رسید، در ارتش ادغام شود، اما پس از چهار دهه، ارتش در سپاه ادغام میشود حتی اگر ظاهرا دو نهاد جداگانه باشند! از دستوراتی که برای تغییر زبان و بیان رایج در ارتش صادر شده تا هندوانههایی که سرداران سپاه و فرماندهان «انقلابی» و «ارزشی» زیر بغل ارتش میدهند، همگی نشان از آن دارند ارتش در میدان سپاه خلع سلاح میشود!
از نظر سیاسی، جمهوری اسلامی با ارتش مانند «فرزند سرراهی» برخورد کرده و سپاهیان را بر زانوان پدرانهی خود نشانده و نوازش کرده بود زیرا همواره از کودتای ارتشیان هراس داشت. از نظر اقتصادی، در طول سه دهه پس از جنگ عراق، سپاه، این فرزند لوس و دردانه، چنان همه چیز را بالا کشید که ارتش گاه از پرداخت حقوق پرسنل خود درمیماند و اقدام به فروش زمینهای پادگانها نمود. از نظر ملی و اجتماعی اما ارتش از سپاه بسیار سر و برتر است. ارتش به طور سنتی یک نهاد ملّی و نه «عقیدتی» و «انقلابی» و «اسلامی» است؛ حافظ مرزها و امنیت کشور و شهروندان کشور است و نه مانند پاسداران، حافظ «جمهوری اسلامی» و «حاکمان» و «ارزش»های آنها. ارتش وارد بازیهای سیاسی و اقتصادی نشده و از همین رو بر عکس سپاه، محبوب مانده است. این همه اما ظاهرا در حال تغییر است. جمهوری اسلامی برای ارتش نقشه کشیده است. میخواهد آن را به سپاه آلوده کند. حتی صحبت از دادن پروژههای کوچک اقتصادی به ارتش است. در جایی که سپاه به شدت زیر فشار تحریمها و تهدیدهای دولت آمریکا قرار گرفته، رژیم ایران میخواهد نه با نهادهای «ملّی»، که ندارد، بلکه با دو نهاد نظامی مبتنی بر «اسلام» و «انقلاب» و «ارزشهای عقیدتی» در برابر یک جنگ اقتصادی مرگبار مقاومت کند که نه هیچ کدام از اینها و نه موشکهایش در آن به درد نمیخورند. جمهوری اسلامی، سپاه و ارتش، هر دو را میبازد.
ارزیابی محرمانه آلمان: احتمال فروپاشی "غرب" در دهههای آینده
دویچه وله - طراحان راهبردهای نظامی در وزارت دفاع آلمان، فروپاشی "غرب" در شکل کنونی آن را در دهههای آینده محتمل میدانند. این سند تحلیلی با عنوان "چشمانداز راهبردی۲۰۴۰" روندهای محتمل اروپا و جهان را بررسی کرده است.
وزارت دفاع آلمان برای نخستینبار در سندی تحلیلی روندهای محتمل سیاسی و اجتماعی در اروپا و جهان را تا سال ۲۰۴۰ بررسی کرده است. براساس اطلاعاتی که هفتهنامه "اشپیگل" بهدست آورده، طراحان راهبردهای نظامی آلمان در این سند گفتهاند احتمال از بین رفتن جبهه "غرب" در شکل کنونی آن در دهههای آینده وجود دارد.
این سند "چشمانداز راهبردی ۲۰۴۰" (Strategischen Vorausschau 2040) نام دارد و اواخر ماه فوریه ۲۰۱۷ از سوی مقامهای ارشد وزارت دفاع آلمان بهتصویب رسیده، اما از آن زمان تاکنون محرمانه مانده است.
این سند ۱۰۲ صحفهای که برای نخستینبار در تاریخ ارتش آلمان تهیه شده، به این موضوع میپردازد که روندهای اجتماعی و مناقشههای بینالمللی، چگونه میتوانند بر امنیت جمهوری فدرال آلمان در دهههای آینده اثر بگذارند.
این بررسی چارچوبی را تنظیم کرده که ارتش آلمان احتمالا در آینده در آن راستاها گام برخواهد داشت. با اینحال این سند هنوز فاقد نتیجهگیریها و پیشنهادهای مشخص درباره تجهیز و توان نظامی ارتش آلمان است.
یکی از شش سناریوی مطرح شده در این سند درباره احتمال "فروپاشی اتحادیه اروپا" و واکنش آلمان در برابر آن است. نویسندگان سند بر این عقیدهاند که در این صورت آلمان با چالشهای چندجانیه مواجه خواهد شد.
نویسندگان سند "چشمانداز راهبردی ۲۰۴۰" جهانی را ترسیم میکنند که در آن "نظم بینالمللی در پی دههها بیثباتی از بین میرود، نظام ارزشها در سراسر جهان بههم میریزد و فرایند جهانیشدن متوقف میشود".
طراحان راهبردی در وزارت دفاع آلمان میگویند «توسعه اتحادیه اروپا دیگر رها شده است و کشورهای دیگری خواستار ترک اتحادیه اروپا هستند. اروپا قابلیت رقابت جهانی خود را از دست داده است. بینظمی فزاینده جهانی و بخشا درهمریختگی و تنشآلود بودن جهان، محیط امنیتی آلمان و اروپا را بهطرز چشمگیری تغییر داده است.»
تهیهکنندگان سند در سناریویی دیگری در ارتاط با آینده اتحادیه اروپا با عنوان "غرب بر علیه شرق" مینویسند، برخی کشورهای شرق اتحادیه اروپا روند ادغام در اتحادیه اروپا را به حال تعلیق درآورده و همزمان به بلوکهای شرقی دیگر میپیوندند.
در سناریویی دیگری با عنوان "رقابت چند قطبی" گفته میشود، افراطگرایی در حال پیشروی است و برخی شرکای اتحادیه اروپا وجود دارند که بهنظر میرسد به دنبال رویکردی خاص مانند مدل "سرمایهداری دولتی روسیه" هستند.
نویسندگان سند تحلیلی و راهبردی وزارت دفاع آلمان میگویند بههیچوجه قصد پیشگویی ندارند، اما همه سناریوهای مورد اشاره در این سند، در افق زمانی ۲۰۴۰ قابلتصور و محتمل هستند.
کشتن ۸ تن از سربازان مرزبانی برای پوشش مواضع اشتباه سیاسی جنایتی است نابخشودنی
در پی درگیری نیروهای مرزبانی با اشرار مسلح در منطقه مرزی چالدران، ۸ مرزبان به شهادت رسیدند.
به گزارش مشرق، بعد از ظهر امروز، در پی درگیری نیروهای مرزبانی ناجا با گروهکهای تروریستی در منطقه مرزی چالدران، ضمن وارد شدن تلفات سنگین به گروهکهای تروریستی، ۸ تن از نیروهای هنگ مرزی چالدران به شهادت رسیدند. تعقیب اشرار مسلح در منطقه مرزی چالدران ادامه دارد.
رویش ناگزیر,شاعر این شعر کیست
[ رویش ناگزیر ]
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می کنید ؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمینِ پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که باد هرزه ی شبگرد
با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُرترانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید
گیرم که می بُرید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟
شهریار دادور ـ استکهلم
از کتاب : [ از ارتفاع قله ی نام و ننگ ]
انتشار : ژانویه ی 1990 ـ 1368
2
یک قطعه ی موزیک مربوط به سال 1785 که تمام زمان آن به بیش از 5 دقیقه نمی رسد از : موتزارت و آنتونیو سالیری ، دو موزیسین بزرگ اتریشی بعد از دویست سال پیدا شد و مجامع فرهنگی ، ادبی و هنری اروپا جشن گرفتند !
دو رقیب ، در یک جا به هم می آیند . نیمی موتزارت و نیمی آنتونیو سالیری ! هریک با تفاوت های خود ، اما رودررو و مقابله جو ، اینکه کدامیک سرتر است . بسته به نگاه ِ به نگاه ، دارد .
تفاوت ها را باید شناخت !
3
روز 18 فوریه ی 2016 در صدر خبرهای فرهنگی کشور سوئد ، افزایش چهاردرصدی فروش کتاب به نسبت مقایسه ی آن در سال های اخیر و به ویژه نسبت به سال 2007 است ، که تا این روز بیشترین نسبت مقایسه ی فروش را در بیست سال اخیر داشته است . این افزایش چهاردرصدی فروش کتاب دریک گزارش رادیویی خبر از رویکرد شهروندان سوئدی به [ کتاب ] به مثابه ی شیی فیزیکی ، که قابل لمس است ، عینی است و حسیت نوشتاری آن از طریق داشتنش به مثابه ی [ چیز] به فهم در می آید است . این درصد افزایش خبر از نسبت هر شهروند سوئدی با کتاب دارد . در گزارش رادیویی آمده است : این افزایش نشان می دهد که هر شهروند سوئدی درسال چیزی حدود سی کتاب می خواند ، که اگر این نسبت را فقط به کتاب خوان ها اختصاص بدهیم ، هر کتاب خوان حرفه ای سوئدی چهل کتاب در سال می خواند ! فارغ از اینکه موضوع کتاب چه باشد . رمان ، شعر بیوگرافی ، خاطره نویسی و یا هرشکل از نوشتار که به گونه ای به حس راه می برد ، شامل این افزایش است
توضیح : این آمار فقط شامل [ کتاب ] به گونه ی فیزیکی آن است . نه به شکل دیجیتال ، میکرو فیلم و غیره .
4
خسروگلسرخی ، مبارز عدالتجو و معترض ، در 29 بهمن سال 1352 محاکمه و اعدام می شود ! من در همان ماه و سال در شهر ساری دوره ی نظام وظیفه را می گذراندم . تلویزیون دولتی ایران صحنه ی دادگاه را نشان می داد . خسرو با آن چشم های براق و سبیل های آویخته و عزم بی بدیل ، از آرمانش دفاع می کرد . او چیزی را برای خود نمی خواست . از خلق اش دفاع می کرد و نفرتش را به [ امپریالیسم و سرمایه داری کُمپرادور] ابراز می داشت و سویسالیسم اش را هم از [ مولا علی ] می گرفت و از او به مارکس می رسید !
شرح چگونگی مبارزه اش با امپریالیسم هم به [ مولا حسین] ،"الگوی تمام آزادیخواهان خلق های خاورمیانه " می رسد و شجره ای از او در اذهان تاریخی ساخته می شود که بسیار سخت خواهد بود تا فرق ادعای او و دریافت های مارکسییسم از تاریخ و مبارزه ی طبقاتی را تبیین کرد !
5
خسرو گلسرخی جان باخت برسر تصورش از مارکسیسم . برسر دریافتش از جان دادن برای رهایی ، برای آزادی ! خسرو گلسرخی با فدای جان خود ، خود را بیمه کرد ! دریافت گنگ او از مارکسیسم و دریافت مارکسی از تاریخ ، دو روایت جداگانه اند از فهم دیالکتیک تاریخ !
6
سال 1357 انقلاب ایران رخ می دهد ! فاصله ی مرگ خسرو گلسرخی تا سال انقلاب 5 سال است ! پنج سال فرصت زیادی است تا آثار نوشته شده ، نیمه تمام ، طرح ها و دست نوشته ها و احیانأ خاک خورده های یک نفر ،آن هم در حد و تراز مبارزی که کل ِ جمعیت روشنفکری ایران ، از آن زمان تا اکنون ، پشت سرش صف کشیده اند ، برایش شعر نوشته اند ، مقاله و مدیحه و مرثیه هم حتی ، سر داده اند و هیچ از ستایش آنگونه جان فشانی ، که اواز خود بروز داد کم نگذاشته اند را به چشم کشند و حقیقت هرکس را ، آنگونه که بود و هست ، به نمایش بگذارند !
7
در شهریور ماه سال 1368 کمونیست مبارز [ غلام کشاورز ] در قبرس به قتل می رسد . یک روز پس از قتل او شعر [ رویش ناگزیر] را نوشتم . یک هفته بعد درمراسم خاکسپاری او این شعر را خواندم . درژانویه ی1990 ـ 1369 ، این شعر در کتاب [ ازارتفاع قله ی نام و ننگ ] در سوئد منتشر می شود !
8
آلبوم [ بچه های ایران ] از داریوش اقبالی در سال 1374 منتشر می شود . در این آلبوم یک ترانه از من با نام " به تکرار غم نیما " هست . همچنین در این آلبوم " ترانه ی بغض " با پیش درآمد و یا دکلمه ی شعر [ رویش ناگزیر ] با صدای داریوش اقبالی خوانده می شود . اگرچه کل شعر که شامل چهار بخش است خوانده نمی شود و اگرچه دکلمه ی داریوش اقبالی با سهل انگاری در مفهوم رسانی ِ محتوای شعر همراه است ، اما شعر" رویش ناگزیر" از این تاریخ است که به اذهان و حافظه ی مردم راه پیدا می کند .
9
فاصله ی مرگ خسروگلسرخی تا عمومی شدن شعر " رویش ناگزیر ، 22 سال زمان دربردارد . 22 سال وقت زیادی است تا کل زندگی ، اعم از : کرده ها ، یادها ، یادداشت ها ، خاک خورده و گم شده ها و جا پاهای یک آدم را چراغ انداخت و ناروشنی ها را روشن کرد !
10
خسور گلسرخی به مثابه ی یک مبارز سیاسی ، یک روزنامه نگار و یک روشنفکر ، طبعأ نمی توانست آدمی گم و گیج و گول باشد که آثار به جا مانده از او پنهان مانده باشد و یا درنزد کسی بوده باشد که به چشم نیامده باشد . با توجه به روحیه ، منش و رفتار روشفکری ایرانی هم بعید است که کاری از او نزد کسی بوده باشد و تا تاریخ 22 سال بعد از مرگ او رونکرده باشد ، تا از قبل مُرده نانی نخورده باشد ! چگونه است ، که اذهان جامعه از یاد می برد که او چگونه کسی بود ؟
10
شعر [ رویش ناگزیر ] شناسنامه ی خاص خودش را دارد . این شعر صاحب دارد . صاحب اش ، نه قهرمان مُرده است و نه " کمونیستی " که عدالتش را از " مولا علی " گرفته باشد و نه قهرمان مبارزش " حسین ین علی ، چهره ی شاخص مبارزان خلق های خاورمیانه است " . صاحب این شعر کمونیستی است که کمونیسم و عدالت و برابری و رهایی بشریت را از طریق دست یازی به هیچ اندیشه ی غیردیالکتیکی و غیر تاریخی و غیرطبقاتی متشبث نمی شود ، الا به آنچه که در صحنه و رودر رویی با مناسبات سرمایه دارانه موجود ، رقم می خورد . لازم است گفته شود که صاحب این شعر ، خود را نه منجی ، نه قهرمان ، نه مدافع خلق و نه آن جان فشان ـ ی می شناسد که جان را به بهای پیش آمد هر شرایطی قربانی کند .
11
شعر [ رویش ناگزیر ] وجهی به خود گرفته است که " نازمان مند " است . این شعر نگاهی تاریخی ، مُشرف و همه سویه دارد به هروجه از " قدرت مداری " درست به همانگونه که آفریننده ی آن می اندشید .
12
من [ شهریار دادور ] شاعر و کمونیست سراینده ی این شعر هستم !
شهریار دادور ـ استکهلم
19 فوریه ی 201630 بهمن 1394
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می کنید ؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمینِ پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که باد هرزه ی شبگرد
با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُرترانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید
گیرم که می بُرید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟
شهریار دادور ـ استکهلم
از کتاب : [ از ارتفاع قله ی نام و ننگ ]
انتشار : ژانویه ی 1990 ـ 1368
2
یک قطعه ی موزیک مربوط به سال 1785 که تمام زمان آن به بیش از 5 دقیقه نمی رسد از : موتزارت و آنتونیو سالیری ، دو موزیسین بزرگ اتریشی بعد از دویست سال پیدا شد و مجامع فرهنگی ، ادبی و هنری اروپا جشن گرفتند !
دو رقیب ، در یک جا به هم می آیند . نیمی موتزارت و نیمی آنتونیو سالیری ! هریک با تفاوت های خود ، اما رودررو و مقابله جو ، اینکه کدامیک سرتر است . بسته به نگاه ِ به نگاه ، دارد .
تفاوت ها را باید شناخت !
3
روز 18 فوریه ی 2016 در صدر خبرهای فرهنگی کشور سوئد ، افزایش چهاردرصدی فروش کتاب به نسبت مقایسه ی آن در سال های اخیر و به ویژه نسبت به سال 2007 است ، که تا این روز بیشترین نسبت مقایسه ی فروش را در بیست سال اخیر داشته است . این افزایش چهاردرصدی فروش کتاب دریک گزارش رادیویی خبر از رویکرد شهروندان سوئدی به [ کتاب ] به مثابه ی شیی فیزیکی ، که قابل لمس است ، عینی است و حسیت نوشتاری آن از طریق داشتنش به مثابه ی [ چیز] به فهم در می آید است . این درصد افزایش خبر از نسبت هر شهروند سوئدی با کتاب دارد . در گزارش رادیویی آمده است : این افزایش نشان می دهد که هر شهروند سوئدی درسال چیزی حدود سی کتاب می خواند ، که اگر این نسبت را فقط به کتاب خوان ها اختصاص بدهیم ، هر کتاب خوان حرفه ای سوئدی چهل کتاب در سال می خواند ! فارغ از اینکه موضوع کتاب چه باشد . رمان ، شعر بیوگرافی ، خاطره نویسی و یا هرشکل از نوشتار که به گونه ای به حس راه می برد ، شامل این افزایش است
توضیح : این آمار فقط شامل [ کتاب ] به گونه ی فیزیکی آن است . نه به شکل دیجیتال ، میکرو فیلم و غیره .
4
خسروگلسرخی ، مبارز عدالتجو و معترض ، در 29 بهمن سال 1352 محاکمه و اعدام می شود ! من در همان ماه و سال در شهر ساری دوره ی نظام وظیفه را می گذراندم . تلویزیون دولتی ایران صحنه ی دادگاه را نشان می داد . خسرو با آن چشم های براق و سبیل های آویخته و عزم بی بدیل ، از آرمانش دفاع می کرد . او چیزی را برای خود نمی خواست . از خلق اش دفاع می کرد و نفرتش را به [ امپریالیسم و سرمایه داری کُمپرادور] ابراز می داشت و سویسالیسم اش را هم از [ مولا علی ] می گرفت و از او به مارکس می رسید !
شرح چگونگی مبارزه اش با امپریالیسم هم به [ مولا حسین] ،"الگوی تمام آزادیخواهان خلق های خاورمیانه " می رسد و شجره ای از او در اذهان تاریخی ساخته می شود که بسیار سخت خواهد بود تا فرق ادعای او و دریافت های مارکسییسم از تاریخ و مبارزه ی طبقاتی را تبیین کرد !
5
خسرو گلسرخی جان باخت برسر تصورش از مارکسیسم . برسر دریافتش از جان دادن برای رهایی ، برای آزادی ! خسرو گلسرخی با فدای جان خود ، خود را بیمه کرد ! دریافت گنگ او از مارکسیسم و دریافت مارکسی از تاریخ ، دو روایت جداگانه اند از فهم دیالکتیک تاریخ !
6
سال 1357 انقلاب ایران رخ می دهد ! فاصله ی مرگ خسرو گلسرخی تا سال انقلاب 5 سال است ! پنج سال فرصت زیادی است تا آثار نوشته شده ، نیمه تمام ، طرح ها و دست نوشته ها و احیانأ خاک خورده های یک نفر ،آن هم در حد و تراز مبارزی که کل ِ جمعیت روشنفکری ایران ، از آن زمان تا اکنون ، پشت سرش صف کشیده اند ، برایش شعر نوشته اند ، مقاله و مدیحه و مرثیه هم حتی ، سر داده اند و هیچ از ستایش آنگونه جان فشانی ، که اواز خود بروز داد کم نگذاشته اند را به چشم کشند و حقیقت هرکس را ، آنگونه که بود و هست ، به نمایش بگذارند !
7
در شهریور ماه سال 1368 کمونیست مبارز [ غلام کشاورز ] در قبرس به قتل می رسد . یک روز پس از قتل او شعر [ رویش ناگزیر] را نوشتم . یک هفته بعد درمراسم خاکسپاری او این شعر را خواندم . درژانویه ی1990 ـ 1369 ، این شعر در کتاب [ ازارتفاع قله ی نام و ننگ ] در سوئد منتشر می شود !
8
آلبوم [ بچه های ایران ] از داریوش اقبالی در سال 1374 منتشر می شود . در این آلبوم یک ترانه از من با نام " به تکرار غم نیما " هست . همچنین در این آلبوم " ترانه ی بغض " با پیش درآمد و یا دکلمه ی شعر [ رویش ناگزیر ] با صدای داریوش اقبالی خوانده می شود . اگرچه کل شعر که شامل چهار بخش است خوانده نمی شود و اگرچه دکلمه ی داریوش اقبالی با سهل انگاری در مفهوم رسانی ِ محتوای شعر همراه است ، اما شعر" رویش ناگزیر" از این تاریخ است که به اذهان و حافظه ی مردم راه پیدا می کند .
9
فاصله ی مرگ خسروگلسرخی تا عمومی شدن شعر " رویش ناگزیر ، 22 سال زمان دربردارد . 22 سال وقت زیادی است تا کل زندگی ، اعم از : کرده ها ، یادها ، یادداشت ها ، خاک خورده و گم شده ها و جا پاهای یک آدم را چراغ انداخت و ناروشنی ها را روشن کرد !
10
خسور گلسرخی به مثابه ی یک مبارز سیاسی ، یک روزنامه نگار و یک روشنفکر ، طبعأ نمی توانست آدمی گم و گیج و گول باشد که آثار به جا مانده از او پنهان مانده باشد و یا درنزد کسی بوده باشد که به چشم نیامده باشد . با توجه به روحیه ، منش و رفتار روشفکری ایرانی هم بعید است که کاری از او نزد کسی بوده باشد و تا تاریخ 22 سال بعد از مرگ او رونکرده باشد ، تا از قبل مُرده نانی نخورده باشد ! چگونه است ، که اذهان جامعه از یاد می برد که او چگونه کسی بود ؟
10
شعر [ رویش ناگزیر ] شناسنامه ی خاص خودش را دارد . این شعر صاحب دارد . صاحب اش ، نه قهرمان مُرده است و نه " کمونیستی " که عدالتش را از " مولا علی " گرفته باشد و نه قهرمان مبارزش " حسین ین علی ، چهره ی شاخص مبارزان خلق های خاورمیانه است " . صاحب این شعر کمونیستی است که کمونیسم و عدالت و برابری و رهایی بشریت را از طریق دست یازی به هیچ اندیشه ی غیردیالکتیکی و غیر تاریخی و غیرطبقاتی متشبث نمی شود ، الا به آنچه که در صحنه و رودر رویی با مناسبات سرمایه دارانه موجود ، رقم می خورد . لازم است گفته شود که صاحب این شعر ، خود را نه منجی ، نه قهرمان ، نه مدافع خلق و نه آن جان فشان ـ ی می شناسد که جان را به بهای پیش آمد هر شرایطی قربانی کند .
11
شعر [ رویش ناگزیر ] وجهی به خود گرفته است که " نازمان مند " است . این شعر نگاهی تاریخی ، مُشرف و همه سویه دارد به هروجه از " قدرت مداری " درست به همانگونه که آفریننده ی آن می اندشید .
12
من [ شهریار دادور ] شاعر و کمونیست سراینده ی این شعر هستم !
شهریار دادور ـ استکهلم
19 فوریه ی 201630 بهمن 1394
Subscribe to:
Posts (Atom)