[ رویش ناگزیر ]
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می کنید ؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمینِ پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که باد هرزه ی شبگرد
با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُرترانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید
گیرم که می بُرید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟
شهریار دادور ـ استکهلم
از کتاب : [ از ارتفاع قله ی نام و ننگ ]
انتشار : ژانویه ی 1990 ـ 1368
2
یک قطعه ی موزیک مربوط به سال 1785 که تمام زمان آن به بیش از 5 دقیقه نمی رسد از : موتزارت و آنتونیو سالیری ، دو موزیسین بزرگ اتریشی بعد از دویست سال پیدا شد و مجامع فرهنگی ، ادبی و هنری اروپا جشن گرفتند !
دو رقیب ، در یک جا به هم می آیند . نیمی موتزارت و نیمی آنتونیو سالیری ! هریک با تفاوت های خود ، اما رودررو و مقابله جو ، اینکه کدامیک سرتر است . بسته به نگاه ِ به نگاه ، دارد .
تفاوت ها را باید شناخت !
3
روز 18 فوریه ی 2016 در صدر خبرهای فرهنگی کشور سوئد ، افزایش چهاردرصدی فروش کتاب به نسبت مقایسه ی آن در سال های اخیر و به ویژه نسبت به سال 2007 است ، که تا این روز بیشترین نسبت مقایسه ی فروش را در بیست سال اخیر داشته است . این افزایش چهاردرصدی فروش کتاب دریک گزارش رادیویی خبر از رویکرد شهروندان سوئدی به [ کتاب ] به مثابه ی شیی فیزیکی ، که قابل لمس است ، عینی است و حسیت نوشتاری آن از طریق داشتنش به مثابه ی [ چیز] به فهم در می آید است . این درصد افزایش خبر از نسبت هر شهروند سوئدی با کتاب دارد . در گزارش رادیویی آمده است : این افزایش نشان می دهد که هر شهروند سوئدی درسال چیزی حدود سی کتاب می خواند ، که اگر این نسبت را فقط به کتاب خوان ها اختصاص بدهیم ، هر کتاب خوان حرفه ای سوئدی چهل کتاب در سال می خواند ! فارغ از اینکه موضوع کتاب چه باشد . رمان ، شعر بیوگرافی ، خاطره نویسی و یا هرشکل از نوشتار که به گونه ای به حس راه می برد ، شامل این افزایش است
توضیح : این آمار فقط شامل [ کتاب ] به گونه ی فیزیکی آن است . نه به شکل دیجیتال ، میکرو فیلم و غیره .
4
خسروگلسرخی ، مبارز عدالتجو و معترض ، در 29 بهمن سال 1352 محاکمه و اعدام می شود ! من در همان ماه و سال در شهر ساری دوره ی نظام وظیفه را می گذراندم . تلویزیون دولتی ایران صحنه ی دادگاه را نشان می داد . خسرو با آن چشم های براق و سبیل های آویخته و عزم بی بدیل ، از آرمانش دفاع می کرد . او چیزی را برای خود نمی خواست . از خلق اش دفاع می کرد و نفرتش را به [ امپریالیسم و سرمایه داری کُمپرادور] ابراز می داشت و سویسالیسم اش را هم از [ مولا علی ] می گرفت و از او به مارکس می رسید !
شرح چگونگی مبارزه اش با امپریالیسم هم به [ مولا حسین] ،"الگوی تمام آزادیخواهان خلق های خاورمیانه " می رسد و شجره ای از او در اذهان تاریخی ساخته می شود که بسیار سخت خواهد بود تا فرق ادعای او و دریافت های مارکسییسم از تاریخ و مبارزه ی طبقاتی را تبیین کرد !
5
خسرو گلسرخی جان باخت برسر تصورش از مارکسیسم . برسر دریافتش از جان دادن برای رهایی ، برای آزادی ! خسرو گلسرخی با فدای جان خود ، خود را بیمه کرد ! دریافت گنگ او از مارکسیسم و دریافت مارکسی از تاریخ ، دو روایت جداگانه اند از فهم دیالکتیک تاریخ !
6
سال 1357 انقلاب ایران رخ می دهد ! فاصله ی مرگ خسرو گلسرخی تا سال انقلاب 5 سال است ! پنج سال فرصت زیادی است تا آثار نوشته شده ، نیمه تمام ، طرح ها و دست نوشته ها و احیانأ خاک خورده های یک نفر ،آن هم در حد و تراز مبارزی که کل ِ جمعیت روشنفکری ایران ، از آن زمان تا اکنون ، پشت سرش صف کشیده اند ، برایش شعر نوشته اند ، مقاله و مدیحه و مرثیه هم حتی ، سر داده اند و هیچ از ستایش آنگونه جان فشانی ، که اواز خود بروز داد کم نگذاشته اند را به چشم کشند و حقیقت هرکس را ، آنگونه که بود و هست ، به نمایش بگذارند !
7
در شهریور ماه سال 1368 کمونیست مبارز [ غلام کشاورز ] در قبرس به قتل می رسد . یک روز پس از قتل او شعر [ رویش ناگزیر] را نوشتم . یک هفته بعد درمراسم خاکسپاری او این شعر را خواندم . درژانویه ی1990 ـ 1369 ، این شعر در کتاب [ ازارتفاع قله ی نام و ننگ ] در سوئد منتشر می شود !
8
آلبوم [ بچه های ایران ] از داریوش اقبالی در سال 1374 منتشر می شود . در این آلبوم یک ترانه از من با نام " به تکرار غم نیما " هست . همچنین در این آلبوم " ترانه ی بغض " با پیش درآمد و یا دکلمه ی شعر [ رویش ناگزیر ] با صدای داریوش اقبالی خوانده می شود . اگرچه کل شعر که شامل چهار بخش است خوانده نمی شود و اگرچه دکلمه ی داریوش اقبالی با سهل انگاری در مفهوم رسانی ِ محتوای شعر همراه است ، اما شعر" رویش ناگزیر" از این تاریخ است که به اذهان و حافظه ی مردم راه پیدا می کند .
9
فاصله ی مرگ خسروگلسرخی تا عمومی شدن شعر " رویش ناگزیر ، 22 سال زمان دربردارد . 22 سال وقت زیادی است تا کل زندگی ، اعم از : کرده ها ، یادها ، یادداشت ها ، خاک خورده و گم شده ها و جا پاهای یک آدم را چراغ انداخت و ناروشنی ها را روشن کرد !
10
خسور گلسرخی به مثابه ی یک مبارز سیاسی ، یک روزنامه نگار و یک روشنفکر ، طبعأ نمی توانست آدمی گم و گیج و گول باشد که آثار به جا مانده از او پنهان مانده باشد و یا درنزد کسی بوده باشد که به چشم نیامده باشد . با توجه به روحیه ، منش و رفتار روشفکری ایرانی هم بعید است که کاری از او نزد کسی بوده باشد و تا تاریخ 22 سال بعد از مرگ او رونکرده باشد ، تا از قبل مُرده نانی نخورده باشد ! چگونه است ، که اذهان جامعه از یاد می برد که او چگونه کسی بود ؟
10
شعر [ رویش ناگزیر ] شناسنامه ی خاص خودش را دارد . این شعر صاحب دارد . صاحب اش ، نه قهرمان مُرده است و نه " کمونیستی " که عدالتش را از " مولا علی " گرفته باشد و نه قهرمان مبارزش " حسین ین علی ، چهره ی شاخص مبارزان خلق های خاورمیانه است " . صاحب این شعر کمونیستی است که کمونیسم و عدالت و برابری و رهایی بشریت را از طریق دست یازی به هیچ اندیشه ی غیردیالکتیکی و غیر تاریخی و غیرطبقاتی متشبث نمی شود ، الا به آنچه که در صحنه و رودر رویی با مناسبات سرمایه دارانه موجود ، رقم می خورد . لازم است گفته شود که صاحب این شعر ، خود را نه منجی ، نه قهرمان ، نه مدافع خلق و نه آن جان فشان ـ ی می شناسد که جان را به بهای پیش آمد هر شرایطی قربانی کند .
11
شعر [ رویش ناگزیر ] وجهی به خود گرفته است که " نازمان مند " است . این شعر نگاهی تاریخی ، مُشرف و همه سویه دارد به هروجه از " قدرت مداری " درست به همانگونه که آفریننده ی آن می اندشید .
12
من [ شهریار دادور ] شاعر و کمونیست سراینده ی این شعر هستم !
شهریار دادور ـ استکهلم
19 فوریه ی 201630 بهمن 1394
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می کنید ؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمینِ پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که باد هرزه ی شبگرد
با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُرترانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید
گیرم که می بُرید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟
شهریار دادور ـ استکهلم
از کتاب : [ از ارتفاع قله ی نام و ننگ ]
انتشار : ژانویه ی 1990 ـ 1368
2
یک قطعه ی موزیک مربوط به سال 1785 که تمام زمان آن به بیش از 5 دقیقه نمی رسد از : موتزارت و آنتونیو سالیری ، دو موزیسین بزرگ اتریشی بعد از دویست سال پیدا شد و مجامع فرهنگی ، ادبی و هنری اروپا جشن گرفتند !
دو رقیب ، در یک جا به هم می آیند . نیمی موتزارت و نیمی آنتونیو سالیری ! هریک با تفاوت های خود ، اما رودررو و مقابله جو ، اینکه کدامیک سرتر است . بسته به نگاه ِ به نگاه ، دارد .
تفاوت ها را باید شناخت !
3
روز 18 فوریه ی 2016 در صدر خبرهای فرهنگی کشور سوئد ، افزایش چهاردرصدی فروش کتاب به نسبت مقایسه ی آن در سال های اخیر و به ویژه نسبت به سال 2007 است ، که تا این روز بیشترین نسبت مقایسه ی فروش را در بیست سال اخیر داشته است . این افزایش چهاردرصدی فروش کتاب دریک گزارش رادیویی خبر از رویکرد شهروندان سوئدی به [ کتاب ] به مثابه ی شیی فیزیکی ، که قابل لمس است ، عینی است و حسیت نوشتاری آن از طریق داشتنش به مثابه ی [ چیز] به فهم در می آید است . این درصد افزایش خبر از نسبت هر شهروند سوئدی با کتاب دارد . در گزارش رادیویی آمده است : این افزایش نشان می دهد که هر شهروند سوئدی درسال چیزی حدود سی کتاب می خواند ، که اگر این نسبت را فقط به کتاب خوان ها اختصاص بدهیم ، هر کتاب خوان حرفه ای سوئدی چهل کتاب در سال می خواند ! فارغ از اینکه موضوع کتاب چه باشد . رمان ، شعر بیوگرافی ، خاطره نویسی و یا هرشکل از نوشتار که به گونه ای به حس راه می برد ، شامل این افزایش است
توضیح : این آمار فقط شامل [ کتاب ] به گونه ی فیزیکی آن است . نه به شکل دیجیتال ، میکرو فیلم و غیره .
4
خسروگلسرخی ، مبارز عدالتجو و معترض ، در 29 بهمن سال 1352 محاکمه و اعدام می شود ! من در همان ماه و سال در شهر ساری دوره ی نظام وظیفه را می گذراندم . تلویزیون دولتی ایران صحنه ی دادگاه را نشان می داد . خسرو با آن چشم های براق و سبیل های آویخته و عزم بی بدیل ، از آرمانش دفاع می کرد . او چیزی را برای خود نمی خواست . از خلق اش دفاع می کرد و نفرتش را به [ امپریالیسم و سرمایه داری کُمپرادور] ابراز می داشت و سویسالیسم اش را هم از [ مولا علی ] می گرفت و از او به مارکس می رسید !
شرح چگونگی مبارزه اش با امپریالیسم هم به [ مولا حسین] ،"الگوی تمام آزادیخواهان خلق های خاورمیانه " می رسد و شجره ای از او در اذهان تاریخی ساخته می شود که بسیار سخت خواهد بود تا فرق ادعای او و دریافت های مارکسییسم از تاریخ و مبارزه ی طبقاتی را تبیین کرد !
5
خسرو گلسرخی جان باخت برسر تصورش از مارکسیسم . برسر دریافتش از جان دادن برای رهایی ، برای آزادی ! خسرو گلسرخی با فدای جان خود ، خود را بیمه کرد ! دریافت گنگ او از مارکسیسم و دریافت مارکسی از تاریخ ، دو روایت جداگانه اند از فهم دیالکتیک تاریخ !
6
سال 1357 انقلاب ایران رخ می دهد ! فاصله ی مرگ خسرو گلسرخی تا سال انقلاب 5 سال است ! پنج سال فرصت زیادی است تا آثار نوشته شده ، نیمه تمام ، طرح ها و دست نوشته ها و احیانأ خاک خورده های یک نفر ،آن هم در حد و تراز مبارزی که کل ِ جمعیت روشنفکری ایران ، از آن زمان تا اکنون ، پشت سرش صف کشیده اند ، برایش شعر نوشته اند ، مقاله و مدیحه و مرثیه هم حتی ، سر داده اند و هیچ از ستایش آنگونه جان فشانی ، که اواز خود بروز داد کم نگذاشته اند را به چشم کشند و حقیقت هرکس را ، آنگونه که بود و هست ، به نمایش بگذارند !
7
در شهریور ماه سال 1368 کمونیست مبارز [ غلام کشاورز ] در قبرس به قتل می رسد . یک روز پس از قتل او شعر [ رویش ناگزیر] را نوشتم . یک هفته بعد درمراسم خاکسپاری او این شعر را خواندم . درژانویه ی1990 ـ 1369 ، این شعر در کتاب [ ازارتفاع قله ی نام و ننگ ] در سوئد منتشر می شود !
8
آلبوم [ بچه های ایران ] از داریوش اقبالی در سال 1374 منتشر می شود . در این آلبوم یک ترانه از من با نام " به تکرار غم نیما " هست . همچنین در این آلبوم " ترانه ی بغض " با پیش درآمد و یا دکلمه ی شعر [ رویش ناگزیر ] با صدای داریوش اقبالی خوانده می شود . اگرچه کل شعر که شامل چهار بخش است خوانده نمی شود و اگرچه دکلمه ی داریوش اقبالی با سهل انگاری در مفهوم رسانی ِ محتوای شعر همراه است ، اما شعر" رویش ناگزیر" از این تاریخ است که به اذهان و حافظه ی مردم راه پیدا می کند .
9
فاصله ی مرگ خسروگلسرخی تا عمومی شدن شعر " رویش ناگزیر ، 22 سال زمان دربردارد . 22 سال وقت زیادی است تا کل زندگی ، اعم از : کرده ها ، یادها ، یادداشت ها ، خاک خورده و گم شده ها و جا پاهای یک آدم را چراغ انداخت و ناروشنی ها را روشن کرد !
10
خسور گلسرخی به مثابه ی یک مبارز سیاسی ، یک روزنامه نگار و یک روشنفکر ، طبعأ نمی توانست آدمی گم و گیج و گول باشد که آثار به جا مانده از او پنهان مانده باشد و یا درنزد کسی بوده باشد که به چشم نیامده باشد . با توجه به روحیه ، منش و رفتار روشفکری ایرانی هم بعید است که کاری از او نزد کسی بوده باشد و تا تاریخ 22 سال بعد از مرگ او رونکرده باشد ، تا از قبل مُرده نانی نخورده باشد ! چگونه است ، که اذهان جامعه از یاد می برد که او چگونه کسی بود ؟
10
شعر [ رویش ناگزیر ] شناسنامه ی خاص خودش را دارد . این شعر صاحب دارد . صاحب اش ، نه قهرمان مُرده است و نه " کمونیستی " که عدالتش را از " مولا علی " گرفته باشد و نه قهرمان مبارزش " حسین ین علی ، چهره ی شاخص مبارزان خلق های خاورمیانه است " . صاحب این شعر کمونیستی است که کمونیسم و عدالت و برابری و رهایی بشریت را از طریق دست یازی به هیچ اندیشه ی غیردیالکتیکی و غیر تاریخی و غیرطبقاتی متشبث نمی شود ، الا به آنچه که در صحنه و رودر رویی با مناسبات سرمایه دارانه موجود ، رقم می خورد . لازم است گفته شود که صاحب این شعر ، خود را نه منجی ، نه قهرمان ، نه مدافع خلق و نه آن جان فشان ـ ی می شناسد که جان را به بهای پیش آمد هر شرایطی قربانی کند .
11
شعر [ رویش ناگزیر ] وجهی به خود گرفته است که " نازمان مند " است . این شعر نگاهی تاریخی ، مُشرف و همه سویه دارد به هروجه از " قدرت مداری " درست به همانگونه که آفریننده ی آن می اندشید .
12
من [ شهریار دادور ] شاعر و کمونیست سراینده ی این شعر هستم !
شهریار دادور ـ استکهلم
19 فوریه ی 201630 بهمن 1394
No comments:
Post a Comment