November 5, 2015

طبرزدی: نقش اراذل و اوباش در سپاه پاسداران


کافی است به آنها امتیازی بدهند و به ویژه اراذل نیز یکی دوبار نماز بخوانند و یا در عزاداری ها حسین، حسین کنند، تبدیل به همین مجاهدهای سردار همدانی شده و علیه زندانی سیاسی، عربده کشیده و مرگ بر منافق گفته و آلت خود را حواله زندانیان سیاسی و خواهر و مادر های آنها می کنند!؟

حشمت الله طبرزدی
نقش اراذل و اوباش (فیلم زیر) در سپاه اسلام و بر علیه کفار از زبان سردار مقتول، همدانی!؟
ابتدا این متن کوتاه از زبان سردار همدانی، منتشره توسط نشریه جوان همدان را بخوانید و سپس با هم به داوری بنشینیم!
...با کار اطلاعاتي اقدامي انجام داديم که در تهران صدا کرد. 5 هزار نفر از کساني که در آشوبها حضور داشتند ولي در احزاب و جريانات سياسي حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسايي کرديم و در منزلشان کنترلشان ميکرديم. روزي که فراخوان ميزدند اينها کنترل ميشدند و اجازه نداشتند از خانه بيرون بيايند. بعد اينها را عضو گردان کردم. بعداً اين سه گردان نشان دادند که اگر بخواهيم مجاهد تربيت کنيم بايد چنين افرادي که با تيغ و قمه سروکار دارند را پای کار بياوريم. يکي از اينها فردي بود به نام ستاري. اين ستاري وقتي به جمعيت زد جانباز 70 درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسيد....در روز عاشورا همين سه گردان غائله را جمع کردند....،،
من تا خودم این سخنان سردار اسلام را نخوانده بودم، باور نمی کردم. شنیده بودم در 25 خرداد 60 نیز اراذل و اوباش را از زندان بیرون آورده وبه جان مخالفین انداخته بودند، ولی باور نمی کردم.
اما اینک سردار اعتراف می کند 5 هزار از اراذل و اوباش تهران که اهل قمه زدن و تیغ کشیدن بودند را در سه گردان سازمان داده و البته از آنها مجاهد و نماز شب خوان تربیت کرده و به جان دختران و پسران معترص تهرانی انداخته تا آنها را لت و پار کنند ! برخی از آنها را نیز در کهریزک به جان جوانان انداختند تا درس فراموش ناشدنی به همگان بدهند! به راستی که این سرداران عابد و زاهد اسلام چقدر تدبیر و کرامت دارند!؟ نکند مالک اشتر و... نیز از همین تقوا و تدبیر ها برخوردار بوده اند و ما نمی دانستیم!
با چنین سرداران رشید و با چنین نیروهای مجاهدی، پس وای بر اسلام و ایران!؟
اینها برای حفظ قدرت دست به همه کار زده و می زنند.فقط باید نا آگاهان را هوشیار کرد تا از این قوم ستمگر فاصله بگیرند.

فراموش کردم این نکته را نیز بیاورم که در 16 سال گذشته بارها و بارها شاهد بوده ام، در زندان ها، زندانبانان از اراذل و اوباش برای سرکوب سایر زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی به خوبی استفاده می کنند. کافی است به آنها امتیازی بدهند و به ویژه اراذل نیز یکی دوبار نماز بخوانند و یا در عزاداری ها حسین، حسین کنند، تبدیل به همین مجاهدهای سردار همدانی شده و علیه زندانی سیاسی، عربده کشیده و مرگ بر منافق گفته و آلت خود را حواله زندانیان سیاسی و خواهر و مادر های آنها می کنند!؟

حمله تروریستهای سایبری سپاه به مقامات آمریکا


رادیو آلمان: روزنامه وال‌استریت ژورنال گزارش داده که در هفته‌های اخیر حملات سایبری از سوی سپاه پاسداران ایران علیه مقامات دولت اوباما صورت گرفته است. این حملات احتمالا با دستگیری سیامک نمازی شهروند ایرانی آمریکایی مرتبط هستند.
روزنامه وال‌استریت ژورنال روز چهارشنبه ۴ نوامبر (۱۳ آبان) گزارش داد که هکرهای سپاه پاسداران ایران ایمیل‌ها و شبکه‌های اجتماعی اعضای دولت اوباما را در هفته‌های اخیر هک کرده‌اند.
بر اساس این گزارش این حملات سایبری با دستگیری سیامک نمازی یکی از مدیران کمپانی نفتی کرسنت که اواسط اکتبر در تهران دستگیر شده، مرتبط هستند.
وال‌استریت به نقل از یک مقام آمریکایی که نامش فاش نشده نوشته که برخی از کارمندان وزارت امور خارجه آمریکا و نیز دفتر امور ایران و خاورمیانه این وزارت‌خانه در هفته‌های اخیر مورد حملات سایبری ایران قرار گرفته‌اند. روزنامه‌نگاران و اساتید دانشگاه اهداف دیگر این حملات بوده‌اند.
سپاه پاسداران ایران در سال‌های اخیر به طور مرتب حملات سایبری علیه اعضای دولت آمریکا انجام می‌داده اما موج جدید این حملات پس از حصول توافق اتمی میان ایران و شش کشور جهان در ماه ژوئیه امسال آغاز شده است.
مقام دولتی آمریکا به وال‌استریت گفته این حملات سایبری پس از دستگیری سیامک نمازی بیشتر شده است.
یک مقام رسمی دولت آمریکا نیز به خبرگزاری رویترز گفته درباره گزارش وال استریت نظری ندارد اما تصریح کرده که دولت آمریکا از هکرهایی در ایران و جاهای دیگر خبر دارد که سعی می‌کنند با حملات سایبری اطلاعات مورد نیاز برای اهداف خودشان را جمع‌آوری کنند.
سیامک نمازی، مدیر ایرانی آمریکایی دفتر برنامه‌ریزی استراتژیک کمپانی نفتی "کرسنت" است. خبرگزاری رویترز جمعه (۳۰ اکتبر/ ۸ جمعه) به نقل از منبعی که نامش فاش نشده، گزارش داد سیامک نمازی اواسط ماه اکتبر از سوی نیروهای امنیتی سپاه پاسداران بازداشت شده و اکنون در سلول انفرادی در زندان اوین به سر می‌برد.
این منبع آگاه گفته است سیامک نمازی برای دیدار با والدینش به ایران سفر کرده بوده و ماه ژوئیه هنگامی که قصد خروج از ایران را داشته، ممنوع‌الخروج شده است. به گفته این منبع آگاه،‌ او از ماه ژوئیه تا زمان دستگیری‌اش در اواسط ماه اکتبر به طور مرتب برای بازجویی احضار شده است.
برخی از مقامات آمریکایی معتقدند که حملات اخیر سایبری از سوی ایران به اعضای دولت اوباما با دستگیری نمازی ارتباط دارد.
دوستان و نزدیکان سیامک نمازی گفته‌اند که ماموران سپاه پاسداران پس از ورود به منزل خانواده او در تهران، کامپیوتر شخصی او را با خود برده‌اند.

یک سخنگوی هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل در نیویورک به وال استریت گفته که اتهام حملات سایبری از سوی ایران دروغ است.

زنان تن‌فروش ایرانی در عشرتکده‌های کشور..


.... در مواجهه با مردان و زنان تن‌فروش و روسپی شاهد ارایه مدارک معتبر و عالی تحصیلی از آنها هستیم. دیگر با قشر تحصیلکرده تن‌فروش ایرانی طرف هستیم...وضعیت بحرانی تن‌فروشان ایرانی در عشرتکده‌های کشور همسایه...در تفریحگاه‌های نزدیک ایران یعنی دوبی یا آنتالیا که تا چند دهه گذشته حتی نامشان در نقشه‌های مکمل و دقیق منطقه هم نبود، امروز زنان ایرانی را عاملان ورود و توزیع مواد مخدر صنعتی در این اماکن می‌دانند و تفحص و احراز هویت از ایرانی‌ها شرم‌آور شده است....
***

فراتر از یک گزارش، فراتر از تن‌فروشی
کافی است در برخی اماکن تهران از جمله خیابان‌های مشهور و بزرگ مرکزی و پرتردد پایتخت شبانه تردد داشته باشید تا از بانوان خیابانی علاوه بر قیمت روز مواد مخدر، از انواع و اقسام مختلف از رفتارهای پرخطر نامطلوب آنها در خیابان‌های خلوت، داخل خودروها و پارک‌های بزرگ و جنگلی تهران از جمله لویزان و طالقانی مطلع شوید. داوطلبانی که خود آگاهانه تن و سر به مسلخ اجتماع شهوتران و بی‌قید از همه تعهدات سپرده‌اند.
به گزارش روزنامه جهان صنعت، وقتی امری توصیف می‌شود یا رویداد و حادثه‌ای روایت می‌شود، رسم بر این است که بپذیریم و بدانیم که مخاطب این روایت توده‌های مردمی هستند. اقشار مختلف برپایه میزان سطح سواد، میزان درآمد اقتصادی و نوع شغل و سایر موارد می‌توانند بخشی از این توصیف‌گری ما باشند. در چنین شرایطی وقتی روایتی صورت می‌گیرد یا بیان می‌شود یا در وضعیتی دیگر خبری انعکاس می‌یابد، بالطبع توده‌های مردم جامعه نه تنها درگیر آن می‌شوند بلکه با توجه به مفهوم انعکاس و بازنمایی، روایت یا خبر می‌تواند در جامع تسری پیدا کند. مهم‌ترین مساله این است که این خبر از بین نمی‌رود. آرشیوی می‌شود ولی همچنان خبر است. اگر هم ضد خبری بر وی تحمیل شود باز هم از میان نمی‌رود بلکه تغییر ماهیت داده و به عنوان خبر کذب و نادرست به ادامه حیات خود می‌پردازد.
اما همه امور در حوزه اطلاع‌رسانی اجتماعی دارای این مولفه‌های کلی‌نگر نیستند. از این روی مخاطب‌های متفاوتی نیز دارند. برای مثال یگ گزارش آماری و تحلیلی مثلا در حوزه فکت‌های اجتماعی یا سیاسی اگرچه می‌تواند گونه‌ای آگاهی از وضعیت موجود را در ذهن توده و اقشار اجتماعی به وجود آورد ولی در همین وضعیت خلاصه نمی‌شود. گزارش‌هایی مبتنی بر این اصل مخاطبانی ورای این مرزها دارد. رجال سیاسی و اجتماعی، نخبگان تاثیرگذار و دولتمردان و مراکز تحقیقاتی می‌توانند در حوزه‌های منطقه‌ای و حتی جهانی مخاطبان این نوع گزارش‌ها باشند چراکه روند توسعه و پیشرفت در حوزه امور اجتماعی میسر نمی‌شود مگر توسل و آگاهی به این اصول و تحقیقات مداوم، دقیق و مستمر باشد.
اگر شرایط غیر از این باشد بی‌شک بحران در جامعه متولد می‌شود. ماهیت بحران اجتماعی نیز همچون یک سونامی چنین است که تا یک خرابی و خسارت عظیم ایجاد نکند، آرام نمی‌شود. چراکه تخریب، ذات بحران است.
مراد از طرح این مقدمه اشاره به گزارشی است که در روزهای اخیر به نقل از یک جامعه شناس برجسته کشورمان در سمیناری با عنوان «نشست مشکلات زنان و رفتارهای پرخطر با تمرکز بر تن‌فروشی» در مرکز مطالعات و تحقیقات زنان عنوان شده‌است. گزارشی آماری، اجتماعی و میدانی و در عین حال تمرکز‌گرا که در مورد وضعیت تن‌فروشی در کشور تهیه شده است. گزارشی تکان‌دهنده که ماهیت اهمیتش بیش از آنکه در موارد آماری و بیان گزارش و متعلقات شناسایی آن باشد، در بی‌توجهی مسوولان و دولتمردان ذی‌ربط به آن برجسته شده است.
در این گزارش که بیشتر شبیه به فاجعه‌ای رخ داده است؛ مشاهده می‌شود که نهاد خانواده چه مقدار در بروز معضل تن‌فروشی و روسپی‌گری در ایران نقش اساسی دارد و زبانه‌های شعله مرگ‌آور اعتیاد تا چه حد و اندازه‌ای در حال سوزاندن نسل‌های جوان و مستعد شکوفایی در کشور است و متاسفانه هیچ عکس‌العمل مناسبی از سوی مقامات اجتماعی و مسوولان دست‌اندرکاران در این خصوص صورت نگرفته و نمی‌گیرد. در جامعه‌ای که مدام فریاد ترس از تزلزل نهاد خانواده و تنزل شان آن از سوی مقامات و کارشناسان رسمی و غیررسمی همچون قصه‌ای مکرر در گوش مردم طنین‌انداز می‌شود و دیگرانی که غایت خدمتشان به این جامعه سر دادن شعار وااسفاست و می‌پندارند که سریال‌های ترکیه‌ای و کلمبیایی خانواده و انضباط و تقدسش را از ما گرفت و آن مهاجمان پلید فرهنگی در پی آن هستند که ایرانی بدون انسجام از موجودیت خانواده بسازند، یک بار هم که شده چشم‌هایشان را باز کنند و ببینند که این‌بار، سریال خود ما هستیم نه امواج ماهواره‌ها. درد خود ما هستیم نه دختران بزک کرده ترکیه‌ای یا کلمبیایی. این بار در سرزمین تمدن کهن و مهد اسلام عظیم، اعتیاد چنان ریشه‌ای دوانده که پدر برای تهیه خرج مواد مخدر به دختر جگرگوشه‌اش یا مرد برای فرار از خماری به فروش همسرش روی می‌آورد. می‌فروشد! آری می‌فروشد.
این امر پیش از آنکه نوعی رفتار برآمده از تاثیرات مخرب مواد مخدر باشد، یک درد عظیم اجتماعی است که خواب و آسایش را بر چشم هر شهروندی حرام می‌کند. درکش مشکل است. همان‌طور که می‌بینید در این فرآیند سقوط نه خرم‌سلطان نقش دارد و نه فاطماگل. از سوی دیگر باورش هم سخت است که بپذیریم رسانه‌های رسمی و ملی مدام از ارجحیت و شان و قداست خانواده و نقش مرد یا پدر در تکامل و پویایی و تعالی جامعه سخن بگویند، بعد نتیجه‌ای این‌چنین بالعکس نصیبمان شود. عمق فاجعه بیشتر از این وقتی پدیدار می‌شود که مشتریان و طرفداران این تن‌فروشی‌ها مشتریان هوس‌باز بین سنین 30 تا 50 سال و نیمی از آنها متاهل هستند، 25 درصد مشتریان مجرد، اغلب دارای تحصیلات عالی و80 درصد شاغل و جزو گروه‌های پردرآمد هستند. با آمارهایی اینچنینی قطعا جامعه، جامعه‌ای بیمار است.
قشر تحصیلکرده جامعه به جای اینکه در شرایط تحلیل اجتماعی و نهادینه کردن ارزش‌های اخلاقی خود را قرار دهد، خود بخش قابل توجهی از این فحشا و روسپی صفتی موجود در کشور است. پس باز گذاردن در دانشگاه‌ها و دادن مدرک به جوانان به هر قیمتی در این دو دهه اخیر نیز نه‌تنها در رشد سواد اجتماعی مفید نبود بلکه باید در جست‌وجوی مکانیسم‌های بازدارنده‌ای باشیم تا آنها را کنترل کنیم. یعنی شرایطی را ایجاد نماییم تا در مواجهه با مردان و زنان تن‌فروش و روسپی شاهد ارایه مدارک معتبر و عالی تحصیلی از آنها نباشیم! امری که به وضوح در حال رخ دادن است و دیگر با قشر تحصیلکرده تن‌فروش ایرانی طرف هستیم. تعریفی نو در بستر ریخت‌شناسی اخلاق اجتماعی در جامعه ایرانی! توجه داشته باشید که پذیرش تن‌فروشان از سوی این طبقه به اصطلاح آکادمیک دانشگاه‌رفته یک بعد از این داستان غمبار است اما سویه دیگر وضعیت، شکستن حرمت نهاد خانواده و شان همسر به مدد حضور تن‌فروشان در حریم مقدس خانه غمنامه‌ای دیگر است.
به راستی اعتیاد و فحشا تا چه حد و اندازه‌ای در جامعه‌ای مانند جامعه ایرانی که ملتزم به رعایت و پیروی از دستورات اخلاق عرفی و دینی و حتی میراث باستانی خود است، باید پیشرفت کنند و شیوع و عمومیت یابند تا خطر به طور جدی احساس شود و مدیران و برنامه‌ریزان اجتماعی و فرهنگی اقدامات اساسی در این خصوص شکل دهند. به راستی آستانه تحریک مسوولان اجتماعی ذی‌ربط در این خصوص تا چه حد و اندازه‌ای است که فجایعی از این دست حتی به کمترین میزان اهمیت محلی از اعراب ندارد و جامعه شاهد تکرار فجایع است؟
آیا اعتیاد زنان مهم نیست؟ به تبع آن تن‌فروشی برای تهیه و تامین مواد مخدر حسی را از نوع مسوولیت در ما ایجاد نمی‌کند؟ آیا بنا بر آن است که ایدز ناشی از مصرف مواد مخدر و همخوابگی‌های متعفن همچون سرماخوردگی در جامعه شیوع یابد تا فکری به حال آن کرد؟
بحران‌های اخلاقی و به‌طور کلی نابسامانی‌های اجتماعی همیشه در وضعیت بینابینی در تقابل با اجتماع مدنظر شکل گرفته‌اند. از یک طرف انگاره‌های اخلاقی و عرفیات مورد پسند و ارزشمدار جامعه، هم به لحاظ اخلاق اجتماعی و هم به لحاظ فردی از سوی افراد جامعه مورد کم‌مهری و سهل‌انگاری و عدم توجه قرار می‌گیرد و از سوی دیگر نهاد‌ها و نخبه‌های اجتماعی و فرهنگی و دولتمردان ذی‌ربط توجهات لازم را به مسایل پیرامون و درون اجتماع خود نمی‌کنند. در چنین وضعیتی است که بحران‌های اخلاقی، مفاسد اجتماعی و مشکلات دردآور اجتماعی رشد و بحران در جامعه ایجاد می‌کنند. این عدم توجهات می‌تواند از عدم توجه به فقر عمومی تا سستی و کوتاهی در انجام وظایف و حتی فقدان سواد و تخصص لازم در پرداختن به مسایل اجتماعی و توجه به امهات جامعه و فقدان درایت لازم به منظور گذار جامعه از ورطه بحران‌های اخلاقی و اجتماعی از سوی مدیران و مسوولان و حتی روشنفکران ایرانی باشد. یادش به خیر زمانی نه‌چندان دور روشنفکران جامعه ایرانی مدعای گذار و وضعیت گذار اجتماع ایرانی از سنت به وضعیت مدرن را داشتند، حالا تمام هم و غم آنها باید گذار و برون‌رفت از این وضعیت منحط اخلاقی و دردهای اجتماعی مبتلابه ایران امروز باشد.
بسیار دهشتناک و تاسف‌برانگیز است که آمار تن‌فروشی زنان در اجتماع امروز ایران، اعتیاد و زمینه‌های گرایش به تن‌فروشی از این راه، نه‌تنها انعکاس مناسبی برای هوشیاری اجتماعی و رسانه‌ای نمی‌یابد بلکه هشداری نیز به مسوولان دست‌اندرکار نمی‌شود. وضعیت نگران‌کننده درست بعد از برگزاری این سمینار بروز می‌کند چراکه در آن آمارهای سال 86 عنوان شده و نشان‌دهنده آن است که در طول مدت نزدیک به یک دهه هیچ آمار مناسب دیگری جایگزین این آمارها نشده است که بر پایه آن بتوان جامعه آماری مناسبی را برای حدود یک دهه زوال اخلاق و ترویج گسترش مواد مخدر در ایران ارایه داد که بشود زمینه‌های حصول به نتیجه‌گیری‌های موثر بر پایه حتی همین آمارهای غیرقطعی ارایه داد. به راستی می‌توان با کمی اغراق و از سر دردمندی عنوان کرد که زوال اینچنینی اخلاق و گسترش مواد مخدر برای مسوولان ذی‌ربط اهمیت زیادی ندارد. سمینارهایی از این قبیل یعنی نشست مشکلات زنان و رفتارهای پرخطر با تمرکز بر تن‌فروشی هم صرفا بر پایه گزارش‌دهی و توصیف اطلاعاتی استوار است نه درمان و برنامه‌ریزی‌های هدفمند به منظور ریشه‌کن کردن معضلات گریبانگیر جامعه ایرانی که هر روز نیز ابعاد جدیدی از آن رونمایی می‌شود.
حال پرسش اساسی این است که آیا موارد ذکرشده در این آمار موجود آن هم در یک وضعیت میدانی که از 300 فرم تهیه و در اختیار روسپیان و معتادان قرار داده شده و در مجموع 75 نفر خود را ملزم به پر کردن آن فرم‌ها کرده‌اند و مواردی از جمله:
- 9درصد زنان نخستین بار با اجبار همسر به تن‌فروشی روی آورده‌اند.
- 22 درصد شاغل بودند و 80 درصد عنوان کردند که قبل از تن‌فروشی هیچ شغلی نداشتند، 43 درصد بیکار و 15 درصد خانه‌دار بودند.
- 76 درصد زنان تن‌فروش سابقه فرار از منزل نداشتند.
- 12 درصد از زنان شرکت‌کننده در این آمارگیری سابقه بازداشت و زندان داشتند.
- 23 درصد قبل از تن‌فروشی، سابقه مصرف مواد مخدر داشتند.
حاصل شده است نباید به سایر موارد موجود در جامعه اهمیت داد؟ یادمان باشد که الگوهای مصرف مواد مخدر در ایران در طی این سال‌ها تغییرات و تنوعات اساسی به خود دیده است به طوری که حتی کارشناسان و محققان و مطلعان در این زمینه از نوع برخی از مواد موجود خطرناک و نحوه استعمال و مصرف در کشور اصلا اطلاعی ندارند! در طول این مدت به سبب وضعیت بحرانی اقتصادی در مقاطعی، فقر اقتصادی در حال درنوردیدن آفاق و مرزهای جدیدی از فقر در کشور است. فقر فرهنگی نیز روز به روز پیشرفت می‌کند. شاهد مثالش دست‌کم آمارهای شرم‌آور سرانه مطالعه کتاب، کاهش شرم‌آور تیراژ کتاب و تنزل ملموس سواد اجتماعی در کشور است. در چنین وضعیتی از سر اجبار باید خوشحال باشیم و غم زمانه خوریم که آمارهایمان برای هشت سال پیش است و به مخاطبان خود بگوییم که آمارها همین هستند و شاخص‌ها و مولفه‌هایشان هیچ تغییری نکرده‌اند! تا شاید برای مدتی از اصل بحران و گرداب برآمده از آسمان و زمین رهایی یابیم. اما این خواب خرگوشی دیر دوامی ندارد و به زودی خواهیم دید که در صورت عدم توجه صحیح به بحران‌های اخلاقی و گسترش اعتیاد در جامعه، کدام تنگناهای دهشتناک انتظار حضورمان را می‌کشد. شاهد مثال‌های فراوانی هم وجود دارد که در طی این هشت سال همه چیز تغییر کرده است. بر این اساس اجازه دهید صرفا به چند نمونه اشاره کنم:
- امروز شاهد حضور زن‌های معتادی هستیم که در پارک‌ها و زیر پل‌ها و خانه‌خرابه‌های شهری از جمله شهر تهران به همان تن‌فروشی مشغولند که هشت سال پیش در خانه‌ها و اتومبیل‌های شخصی صورت می‌گرفت. یعنی عینیت فحشا در حضور اذهان عمومی تا چه حد می‌خواهد گسترش یابد؟ - در مصاحبه‌های مطبوعاتی طی این چند سال به کرات به مواردی برخورده‌ام که زنان معتاد به مواد مخدر صنعتی، آلوده به ویروس ایدز نیز هستند و این مساله را در همبستر شدن با مردان تن‌فروش از آنها مخفی می‌کنند.
- کافی است در برخی بیمارستان‌های زنان حضور پیدا کنید و از پرستارها سراغ مادران معتاد به شیشه و کراک را بگیرید که کودکی نیز در راه دارند. اما از پدر خبری نیست!
- کافی است در برخی اماکن تهران از جمله خیابان‌های مشهور و بزرگ مرکزی و پرتردد پایتخت شبانه تردد داشته باشید تا از بانوان خیابانی علاوه بر قیمت روز مواد مخدر، از انواع و اقسام مختلف از رفتارهای پرخطر نامطلوب آنها در خیابان‌های خلوت، داخل خودروها و پارک‌های بزرگ و جنگلی تهران از جمله لویزان و طالقانی مطلع شوید. داوطلبانی که خود آگاهانه تن و سر به مسلخ اجتماع شهوتران و بی‌قید از همه تعهدات سپرده‌اند.
- حتی دیگر نیازی نیست که به رسانه‌ها و اخبار به منظور اطلاع یافتن از آمار و ارقام طلاق‌ها رجوع کنید. امروز هر کدام از ما در همسایگی یا در اقوام خودمان دست کم یک طلاق‌گرفته به علت اعتیاد مرد و حتی زن داریم. این رویت‌ها وقتی تاسف‌بار‌تر می‌شوند که خیانت مردها به همسران خود چنان رو به فزونی در حرکت است که بخشی از فیلم‌های تولیدشده در کشور و دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که عمدتا مخاطبشان خانواده‌هایی با سطح پایین فرهنگ و مسافران اتوبوس‌های بین‌شهری هستند به کرات مخاطب و بیننده فیلم‌هایی بوده‌اند که نقطه عطف داستان خیانت مرد به همسر و اعتیاد مرد یا زن بوده و هست.
- در تفریحگاه‌های نزدیک ایران یعنی دوبی یا آنتالیا که تا چند دهه گذشته حتی نامشان در نقشه‌های مکمل و دقیق منطقه هم نبود، امروز زنان ایرانی را عاملان ورود و توزیع مواد مخدر صنعتی در این اماکن می‌دانند و تفحص و احراز هویت از ایرانی‌ها شرم‌آور شده است.

آیا کافی نیست؟ اگر با همین رویکرد آرام پیش برویم، بدیهی است که هشت سال دیگر باید بنشینیم و آمارهای نه‌چندان درستی از وضعیت بحرانی تن‌فروشان ایرانی در عشرتکده‌های کشور همسایه بدهیم و شاهد آن باشیم که خانواده‌هایی تن‌فروش به تعاریف اجتماعی در جامعه ایران اضافه شده‌اند. آیا بیان همین مثال‌ها به انضمام آمارهایی که ارایه شده است، ضرورت وجود و درک این واقعیت را موجب نمی‌شود که طرحی مناسب و در عین حال هدفمند و الزام‌آوری را به لحاظ زمانی سرلوحه عملکردهایمان قرار بدهیم؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که تعهدی در وجودمان برای برون شدن از این بحران که دامان تک‌تک ایرانی‌ها را به نحوی گرفته، به وجود آید. انتخاب راه و تعهد به ایران با همه ما و وظیفه تک‌تک ما باید باشد تا شاید دست‌اندرکاران و روشنفکران اجتماعی تکانی بخورند!

پاسخ سپاه به روحانی در باره فعالیت تندرو‌ها


مشاور فرمانده سپاه با حمله به حسن روحانی و دولت یازدهم گفته «ما یک موی گندیده تندرو‌ها را به اعتدالیون و اصلاح‌طلبان هم نمی‌دهیم.»
به گزارش دیگریان، پاسدار صفارهرندی این مطلب را در جمع گروهی از مردم پیشوا در ورامین بیان و حملات تندی متوجه دولت حسن روحانی و سیاست‌های آن کرده است.
وی گفته «کسانی با کلمات قشنگی چون اعتدال و اصلاح به‌دنبال وابستگی کشور به بیگانگان هستند» اما «شورای نگهبان اجازه نمی‌دهد افراد مرتبط با بیگانگان به دولت و مجلس راه یابند»
مشاور فرمانده سپاه اضافه کرده «برخی‌ها براساس القائات غلط جاده‌صاف‌کن آمریکا شده‌اند که این نوع نگاه، نگاه خطرناکی است.»

به گفته وی «اکنون در کشور ما تحرکاتی سامان داده‌اند تا جای خادم و خائن و دوست و دشمن را تغییر دهند و به کسانی که مقابل زیاده خواهی‌های آمریکا مقاومت می‌کنند برچسب‌هایی مانند افراط بزنند.»

عکس ؛ جهان سوم

تفاوتها را پیدا کنید....راهنمای..تفاوتی وجود ندارد

شیخ پشمدین فرمودند +۱۸

کاریکاتور

خامنه‌ای: شعار "مرگ بر آمریکا" خطاب به مردم آمریکا نیست

رهبر جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد که منظور از شعار "مرگ بر آمریکا" مرگ بر "ملت آمریکا" نیست  بلکه به معنای مرگ بر "سیاست‌های آمریکا" است.تصویری از راهپیمایی ۱۳ آبان ۱۳۹۲ در وبسایت رهبر جمهوری اسلامی
آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه روز ۱۳ آبان که در ایران "روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" نام گرفته در جمع تعدادی از دانشجویان و دانش‌آموزان سخنرانی کرد.
رهبر جمهوری اسلامی گفت که "شعار مرگ بر آمریکای ملت ایران" دارای "پشتوانه قوی عقلانی" است و منظور از این شعار، "مرگ بر ملت آمریکا" نیست؛ بلکه این شعار یعنی "مرگ بر سیاست‌های آمریکا و مرگ بر استکبار".
او همچنین گفت که این شعار مطابق با قانون اساسی ایران است.
در نخستین ۱۳ آبان پس از توافق هسته‌ای، بحث شعار "مرگ بر آمریکا" در فضای سیاسی ایران جنجالی شده و روز یکشنبه نیز ۱۹۲ نماینده مجلس شورای اسلامی در بیانیه‌ای تاکید کردند که "شعار مرگ بر آمریکا" نماد جمهوری اسلامی ایران است و کنار گذاشته نخواهد شد.
از سوی دیگر حسین کاشانی‌پور، رئیس ستاد برگزاری مراسم ۱۳ آبان در یک نشست خبری عنوان کرد آن‌ها که برجام را آغازی بر "پایان مرگ برآمریکا" دانستند علم کافی ندارند.
او همچنین خطاب به رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا گفت که "شعار مرگ بر آمریکا" و "استکبارستیزی" باعث ایجاد شغل و امنیت می‌شود.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی امسال خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفته بود مردم ایران تاریخ پرافتخار و ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای دارند اما شعار "مرگ بر آمریکا" در ایران اشتغال‌زایی نمی کند و ایران را امن‌تر نمی‌کند.
پیش از این حسن روحانی، شهریور ماه در گفتگو با برنامه پرمخاطب ۶۰ دقیقه شبکه تلویزیونی سی بی اس آمریکا گفته بود که شعار "مرگ بر آمریکا" که در ایران سرداده می‌شود، خطاب به مردم آمریکا نیست و مردم ایران به مردم آمریکا احترام می‌گذارند.

نشریه فوربس: خامنه ای "قدرتمندتر" از بان کی مون و نتانیاهو است

نشریه فوربس در لیست "قدرتمندترین افراد جهان"خامنه ای را بالاتر از چهره هایی چون بان کی مون و نتانیاهو قرار داده است.
نشریه فوربس فهرست سال ۲۰۱۵ "قدرتمندترین افراد جهان" را از دید این نشریه آمریکایی منتشر کرد. در این فهرست که روز چهارشنبه منتشر شد، اسامی ۷۳ مرد و زن منتشر شده است که قدرتمندترین افراد جهان لقب گرفته اند و اقداماتشان دنیا را تحت تاثیر قرار می دهد.
فهرست سال ۲۰۱۵ "قدرتمندترین افراد جهان" را از دید این نشریه آمریکایی منتشر کرد. در این فهرست که روز چهارشنبه منتشر شد، اسامی ۷۳ مرد و زن منتشر شده است که قدرتمندترین افراد جهان لقب گرفته اند و اقداماتشان دنیا را تحت تاثیر قرار می دهد.
در فهرست امسال فوربس، بار دیگر نام ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه به عنوان قدرتمندترین فرد جهان به چشم می خورد و پس از او آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، و باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در رتبه های دوم و سوم قرار دارند.
شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین در رتبه پنجم، نارندرا مودی، رئیس جمهوری هند در رتبه نهم و آیت الله خامنه ای در رتبه هجدهم قرار دارند.
رهبر جمهوری اسلامی یک رتبه بالاتر از مارک زاکربرگ، بنیانگذار سایت اینترنتی فیس بوک قرار داد که سایتش در ایران فیلتر است اما رهبر ایران خود یکی از کاربران آن است.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در رتبه ۲۱ام و بان کی مون، رئیس سازمان ملل متحد یک رتبه پایین تر از رهبر امارات و در رتبه ۴۰ام قرار دارد.
در این فهرست، دونالد ترامپ در رتبه هفتاد و دوم قرار دارد. در آخر فهرست فوربس نیز نام مارگارت چان، رئیس سازمان بهداشت جهانی به چشم می خورد.
در فهرست فوربس اسامی رهبران کشورها، کارآفرین ها، سرمایه داران و افراد خیر نیز به چشم می خورد.
فوربس می گوید برای تهیه این فهرست، نام صدها نفر در سراسر جهان را بررسی کرده است. برای تهیه این فهرست فوربس چهار عامل را در نظر گرفته است، نخست اینکه آیا این افراد بر جمعیت بزرگی اعمال نفوذ دارند یا خیر که از این نظر پاپ فرانسیس مقام چهارم فهرست فوربس را کسب کرده است و مدیرعامل شرکت وال مارت که ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار کارمند دارد، رتبه سی و دوم را در اختیار دارد.
عامل دوم که در تهیه این فهرست در نظر گرفته شد، منابع مالی تحت کنترل هر کدام از این افراد بود که برای نمونه بیل گیتس را در رتبه ششم و ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی را در رتبه چهاردهم قرار می دهد.
عامل سومی که فوربس در نظر گرفت، این بود که اگر کاندیدای مورد نظر در حوزه های مختلف قدرت دارد یا خیر و قدرت او تنها به یک حوزه محدود نباشد و عامل چهارم نیز این بود که کاندیداها به طور فعالانه از قدرت خود استفاده کنند.

اولین راهپیمایی ۱۳ آبان بعد از توافق: شعارهای تکراری با طعم مک دونالد

راهپیمایی ۱۳ آبان در حالی در تهران و شهرستان‌های ایران برگزار شد که امسال غیر از پرچم آمریکا، این راهپیمایی مهمانان دیگری هم داشت. تابلوهایی که تاکید داشتند نباید برندهایی مثل "مک‌دونالد" در ایران شعبه داشته باشند.در تظاهرات دولتی در تهران، تابلوهای نه به مک‌دونالد دیده شد
به مناسبت روز سیزدهم آبان، سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران، هزاران نفر از شهروندان و مسئولان دولتی ایران، مقابل ساختمان سابق این سفارت تجمع کردند و همزمان در شهرهای دیگر ایران نیز تجمع های مشابهی برگزار شد.
۳۶ سال از اشغال سفارت آمریکا گذشته است. گروهی از دانشجویان موسوم به "خط امام" در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ با اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلمات ها، موجب قطع رابطه دیپلماتیک دو کشور و آغاز تحریم های آمریکا علیه ایران شد.
0:00:00
این اولین سالگرد گروگانگیری در ایران، بعد از توافق هسته ای ایران و کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک بود. با این که در دو سال اخیر آمریکا و ایران مذاکرات فشرده ای در قالب مذاکرات هسته ای داشتند، اما به نظر می رسد با اشاره های آیت الله خامنه ای، شعارهای حاضران در تجمع ۱۳ آبان تغییری نداشت.
یک ماه پیش، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران یک بار دیگر درباره آنچه "خطر نفوذ آمریکا" می نامد، هشدار داد و گفت توافق هسته ای ایران و غرب به معنی عادی سازی روابط ایران و آمریکا نیست.
مهمانان جدید ۱۳ آبان
در سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران معمولا تظاهرکنندگان دولتی، پرچم آمریکا را در اعتراض به سیاست های این کشور آتش می زنند اما امسال علاوه بر پرچم آمریکا، پرچم کشورهای اسرائیل و عربستان سعودی نیز به آتش کشیده شد.
مقام های ایران در ماه های اخیر و همزمان با افزایش تنش ها بین اسرائیل و فلسطینی ها، واکنش هایی نشان داده بودند. اما با روابط پرتنش ایران و عربستان در هفته های اخیر و پس از واقعه منا، امسال پرچم عربستان سعودی نیز به آتش کشیده شد.
در واقعه منا در جریان مناسک حج امسال صدها زائر ایرانی زیر دست و پا کشته شدند. ایران مقام های عربستان را به بی کفایتی متهم کرد و در مقابل عربستان، ایران را به دخالت در امور داخلی خود متهم کرد.
اختلاف اصلی ایران و عربستان بر سر نقش هر دو کشور در معادلات خاورمیانه است. ایران از حامیان بشار اسد رئیس جمهوری سوریه است و در مقابل عربستان از مخالفان او حمایت می کند. در یمن نیز ریاض حامی رئیس جمهور عبدربه منصور هادی است و شورشیان حوثی مخالف دولت تحت حمایت ایران هستند.
حتی در هفته گذشته که ایران برای اولین بار از سوی آمریکا به نشست مذاکرات درباره آینده سوریه دعوت شد، جنگ لفظی ایران و عربستان کاهش نیافت.
از کی‌اف‌سی تا مک‌دونالد
در تصاویر راهپیمایی روز چهارشنبه ۱۳ آبان، تظاهرکنندگانی با پلاکاردهایی در دست دیده می شوند که روی آرم برندهای محصولات آمریکایی از جمله مک دونالد، استارباکس، کی اف سی و کوکاکولا، خط قرمز کشیده بود.
در روزهای اخیر افتتاح و تعطیلی رستوران کی‌اف‌سی در تهران خبر ساز شده است.
رستوران کی‌اف‌سی که قدمتی حدود هفتاد سال دارد، در ۱۱۸ کشور جهان، بیش از هجده هزار شعبه دارد. معروفیت این رستوران برای مرغ سوخاری آن است که هرالد سندرز، اولین بار آن را عرضه کرد.
تعطیلی رستوران کی‌اف‌سی پس از آن صورت می گیرد که در ماههای اخیر، آیت الله خامنه ای تاکید کرده بعد از توافق هسته ای ایران و غرب، مقام های دولتی  باید احتیاط کنند که آمریکا به ایران نفوذ نکند. کی‌اف‌سی و رستوران زنجیره ای مک دونالد، برندهایی هستند که تاکنون مقام های ایران با بازگشایی شعبه های آنها مخالفت کرده اند.
در حالی کی‌اف‌سی تعطیل شده که علی فاضلی رئیس اتاق اصناف ایران با رد ارتباط این رستوران با کی‌اف‌سی آمریکا، اعلام کرد نه کی‌اف‌سی در ایران شعبه دارد و نه هیچ فست‌فود دیگری.
مواد غذایی کی اف سی ایرانیان هم‌اکنون در کشور دارای فعالیت است و این نیز هیچ ارتباطی با برند کی‌اف‌سی ندارد.

«شعارنویسی علیه دولت» در تهران

 روزنامه جوان، نزدیک به سپاه پاسداران، هم اتهام روزنامه‌نگاران بازداشت شده را «نفوذ فرهنگی» اعلام کرده و با استقبال از این بازداشت‌ها نوشته است: «پروژه نفوذ فرهنگی در مطبوعات لو رفت.»
این روزنامه اسامی سه روزنامه‌نگار بازداشت شده طی روزهای دوشنبه و سه‌شنبه را «احسان مازندرانی مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان، عیسی سحرخیز فعال رسانه‌ای و آفرین چیت‌ساز ستون‌نویس روزنامه ایران» اعلام کرده است.
روزنامه حمایت، وابسته به سازمان زندان‌های قوه قضائیه، هم نوشته است: «سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی هفته جاری، چند تن از اعضای شبکه نفوذی همکار با دولت‌های متخاصم غربی را که در فضای مجازی و مطبوعات کشور فعال بودند، بازداشت کرده است.»
با گذشت نزدیک به دو روز از بازداشت احسان مازندرانی مشاور هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی و مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان همچنان هیچ خبری از وی در دست نیست و وحید ابوالمعالی وکیل احسان مازندرانی به این روزنامه گفته است: «پیگیری‌های حضوری و تلفنی از دادسرای فرهنگ و رسانه نتیجه‌ای در بر نداشت و تا این لحظه همچنان از مکان بازداشت مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان بی‌خبر هستیم.»
روزنامه آرمان در تیتر یک شماره چهارشنبه خود از «تغییر فاز» برای «تخریب» دولت یازدهم و آغاز «شعارنویسی علیه دولت در تهران» خبر داده است.
سیمین کاظمی، پزشک و جامعه‌شناس، طی یادداشتی در روزنامه بهار از ایران به عنوان کشوری «در معرض بحران حذف جنین دختر» نام برده و نوشته است: «نسبت جنسی جمعیت در هنگام تولد که در سایت سازمان ثبت احوال ایران قابل دسترسی است نشان می‌دهد که در بعضی مناطق ایران نسبت جنسی جمعیت تغییر یافته و از حالت طبیعی خارج شده است.»
روزنامه اعتماد از تلاش سازمان امور مالیاتی برای لغو معافیت مالیاتی «نهادها و آستان‌ها» خبر داده و نوشته است: در اصلاحیه قانون مالیات‌های مستقیم «لغو معافیت مالیات بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی» دارای مجوز معافیت از طرف رهبران پیشین و فعلی جمهوری اسلامی پیش‌بینی شده است.
روزنامه شهروند با اشاره به پلمب «فست‌فود تازه افتتاح شده کی‌اف‌سی حلال» در تهران، در گزارشی «چالش ساندویچ‌فروش‌های شبه آمریکایی در تهران» را مورد بررسی قرار داده و نوشته است: همزمان با تصویب برجام و آغاز روند لغو تحریم‌ها «کی‌اف‌سی ایرانی بی‌سروصداتر از گذشته نخستین شعبه رستوران خود را در غرب تهران افتتاح کرد، اما سه روز پس از افتتاح این شعبه پلمب شد.»
این روزنامه با اشاره به این که حاشیه‌های «کی‌اف‌سی» ایرانی تمامی ندارد، نوشته است: «حالا سه سال از افتتاح جنجالی نخستین شعبه رستوران آمریکایی کی‌اف‌سی در کرج می‌گذرد رستورانی که با مشارکت بخش خصوصی و یک فوتبالیست سرشناس آغاز به کار کرد، اما درست یک روز پس از شروع کار با واکنش دولتی‌ها مواجه شد و خبر جعلی بودن و پلمب این نمایندگی روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت.»
روزنامه ابرار اقتصادی از قول محمدرضا فرهادی‌پور یکی از مشاوران طرح جامع مسکن نوشته است: «خط فقر مسکن در استان تهران برای هر نفر در سال جاری (میانگین یک سال) یک و نیم میلیون تومان نرخ‌گذاری و برای یک ماه ۱۳۳ هزار تومان تعیین شده است، بنابراین اگر فردی نتواند ماهیانه ۱۳۳ هزار تومان را برای پرداخت هزینه اقامت در مسکن در تهران تهیه کند، بدمسکن محسوب می‌شود.»
روزنامه ایران، نزدیک به دولت، اظهارات رهبر جمهوری اسلامی را منتشر کرده و از قول وی نوشته است: «اهداف آمریکا در قبال ایران تغییر نکرده است.»
روزنامه کیهان اما بخش دیگری از سخنان علی خامنه‌ای را در تیتر یک خود منتشر کرده و از قول رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: «مرگ بر آمریکا برگرفته از قانون اساسی جمهوری اسلامی است.»
ابراهیم اصغرزاده و از دانشجویانی که در اشغال سفارت آمریکا در تهران دخالت داشت در گفت‌وگو با «بهار» گفته است که بازگشایی سفارت آمریکا «به عمرما قد نمی‌دهد».
مهرداد لاهوتی نماینده مجلس شورای اسلاکی طی گفت‌وگویی با روزنامه بهار گفته است: «قانون گذرنامه به نفع زنان اصلاح می‌شود.»
روزنامه جهان صنعت عکس یک خود را به برج آزادی اختصاص داده و از «بی‌توجهی شورای شهر و شهرداری تهران در خصوص نگهداری نماد پایتخت» انتقاد کرده و نوشته است: این بی‌توجهی «برج آزادی را در خطر نابودی قرار داده است».
روزنامه نزدیک به سپاه: اتهام روزنامه‌نگاران بازداشت شده «نفوذ فرهنگی» است
روزنامه جوان، نزدیک به سپاه پاسداران، اتهام روزنامه‌نگاران بازداشت شده را «نفوذ فرهنگی» اعلام کرده و با استقبال از این بازداشت‌ها نوشته است: «پروژه نفوذ فرهنگی در مطبوعات لو رفت.»
این روزنامه اسامی سه روزنامه‌نگار بازداشت شده طی روزهای دوشنبه و سه‌شنبه را «احسان مازندرانی مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان، عیسی سحرخیز فعال رسانه‌ای و آفرین چیت‌ساز ستون‌نویس روزنامه ایران» اعلام کرده و نوشته است: «سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی هفته جاری، چند تن از اعضای شبکه نفوذی همکار با دولت‌های متخاصم غربی را که در فضای مجازی و مطبوعات کشور فعال بودند، بازداشت کرده است.»
این روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران بازداشت روزنامه‌نگاران را در پیوند مستقیم با اظهارات رهبر جمهوری اسلامی و فرمانده سپاه پاسداران دربارهٔ «نفوذ» پس از اجرای برجام عنوان کرده و نوشته است: «هنوز مدت زمان کوتاهی از هشدار مقام معظم رهبری [علی خامنه‌ای] و متعاقب آن هشدار صریح فرمانده کل سپاه در مورد نفوذ فرهنگی دشمن نگذشته است که خبر دستگیری برخی از عوامل مطبوعاتی شبکه نفوذ آمریکا منتشر شد.»
روزنامه جوان یادآوری کرده است که رهبر جمهوری اسلامی چندی پیش در «دیدار با اعضای مجمع جهانی اهل بیت» در خصوص «خطر نفوذ دشمن به کشور هشدار جدی» داده و گفته بود: «نیت آنها این بود که از این توافق راهی پیدا کنند برای نفوذ در کشور؛ ما این راه را بستیم. ما این راه را به طور قاطع خواهیم بست. نه نفوذ اقتصادی آمریکا را در کشور اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی. با همه توان که بحمدالله این توان، امروز زیاد هم هست با این نفوذ مقابله خواهیم کرد.»
این روزنامه همچنین به اظهارات فرمانده کل سپاه، پیش از آغاز موج تازه بازداشت روزنامه‌نگاران اشاره کرده و از قول محمد جعفری نوشته است: «آمریکایی‌ها بیشتر از ما خواهان اجرای برجام‌اند، چون به دنبال پس از برجام هستند» و «اگر این باور در فکر مردم ایجاد شود که در مسئله هسته‌ای توافق شد پس در مسائل دیگر هم می‌شود توافق کرد، این یک خطر و فتنه است».
روزنامه حمایت، وابسته به سازمان زندان‌های قوه قضائیه، نیز با تأکید بر این که «سپاه اعضای شبکه نفوذی را بازداشت کرد» نوشته است: «سازمان اطلاعات سپاه پاسداران طی هفته جاری، چند تن از اعضای شبکه نفوذی همکار با دولت‌های متخاصم غربی را که در فضای مجازی و مطبوعات کشور فعال بودند، بازداشت کرد.»
وکیل احسان مازندرانی، مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان: بد از بازداشت «از موکلم خبر ندارم»
وکیل احسان مازندرانی مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان با گذشت دو روز از بازداشت وی به این روزنامه گفته است که «از موکلم خبر ندارم».
با گذشت نزدیک به دو روز از بازداشت احسان مازندرانی مشاور هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی و مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان همچنان هیچ خبری از وی در دست نیست و وحید ابوالمعالی وکیل احسان مازندرانی گفته است: «پیگیری‌های حضوری و تلفنی از دادسرای فرهنگ و رسانه نتیجه‌ای در برنداشت و تا این لحظه همچنان از مکان بازداشت مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان بی‌خبر هستیم.»
وکیل احسان مازندرانی همچنین گفته است: «هنوز اطلاع ندارم که موکلم تفهیم اتهام شده است یا خیر؛ امیدواریم در ساعات آتی پیگیری‌ها به نتیجه برسد تا بتوانیم از دلایل و جزئیات بازداشت وی اطلاعات دقیقی به دست آوریم.»
روزنامه فرهیختگان نوشته است: «روز سه‌شنبه محمود علوی، وزیر اطلاعات، نیز درباره امنیتی کردن فضا و ایجاد رعب و وحشت در جامعه هشدار داده بود» و «پیگیری‌ها و مکاتبات دانشگاه آزاد اسلامی درباره اتهام، علت و محل بازداشت مدیر مسئول فرهیختگان نیز تاکنون نتیجه‌ای در بر نداشته است» و از سوی دیگر خانواده احسان مازندرانی خواستار «اجرای دقیق قانون» و «اطلاع‌رسانی» از روند بازداشت وی هستند.
شعارنویسی علیه دولت در تهران
روزنامه آرمان در تیتر یک شماره چهارشنبه خود از «تغییر فاز» برای «تخریب» دولت یازدهم و آغاز «شعارنویسی علیه دولت در تهران» خبر داده است.
این روزنامه نوشته است: «دلواپسان هر روز به نحوی دلواپسی خود را نمایان می‌کنند؛ روزی با تجمع مقابل مجلس و برپا کردن چادر مسافرتی در همان ‌جا و روز دیگر با تجمع در اصفهان» و اکنون که «دست‌شان برای تصویب و تأیید برجام به جایی نرسیده است شعار می‌نویسند بر در و دیوار»، تا آنجا که «به تازگی برخی افراد ناشناس در خیابان‌های تهران علیه سیاست‌ خارجی دولت اقدام به شعارنویسی می‌کنند».
به نوشته این روزنامه، «یکی از این شعارهای نوشته شده، شعار «دیپلماسی آمریکایی = گستاخی آل‌ سعود» است و شعارنویسان در این مورد سعی کرده‌اند تا« این‌ گونه القا کنند که رفتارهای جنگ‌طلبانه آل ‌سعود، نتیجه سیاست خارجی دولت یازدهم است که بر ارتباط با آمریکا تمرکز دارد».
روزنامه آرمان با تأکید بر این که «نکته تأمل‌برانگیز این است که معمولاً شعارنویسی‌ها به‌سرعت از دیوارها پاک می‌شود ولی این شعار که طی هفته‌های اخیر بر این دیوار نقش بسته، دست‌نخورده مانده»، نوشته است: «این شعارنویسان دلواپس، به پاک شدن شعارها از روی دیوار هم حساسیت دارند چنان‌ که روز ۱۱شهریور فردا نوشت: «شعارهای مرگ بر آمریکا از دیوارهای سفارت سابق آمریکا پاک شد» و پس از آن بود که «مجدداً شعارهای مرگ بر آمریکا با فونت جدیدی نوشته شد» و حتی سازمان بسیج دانشجویی نیز در دفاع از نوشتن چنین شعارهایی اطلاعیه هم صادر کرد.
این روزنامه با طرح این پرسش که «فارغ از ناپسند بودن شعارهایی که عملکرد دولت را زیر سوال می‌برند آیا تصور نمی‌کنند استفاده از املاک دیگران بدون اذن آنها گناه است و باید پاسخگو باشند؟»
«ایران در معرض بحران حذف جنین دختر»
سیمین کاظمی، پزشک و جامعه‌شناس، طی یادداشتی در روزنامه بهار از ایران به عنوان کشوری «در معرض بحران حذف جنین دختر» نام برده و نوشته است: «نسبت جنسی جمعیت در هنگام تولد که در سایت سازمان ثبت احوال ایران قابل دسترسی است نشان می‌دهد که در بعضی مناطق ایران هم نسبت جنسی جمعیت تغییر یافته و از حالت طبیعی خارج شده است.»
یادداشت‌نویس روزنامه بهار با اشاره به این که «نسبت جنسی طبیعی جمعیت در هنگام تولد معمولاً بین ۱۰۲ تا ۱۰۷ پسر به ۱۰۰ دختر و به طور میانگین ۱۰۵ پسر به ۱۰۰ دختر در نظر گرفته می‌شود» نوشته است: «در چین که توازن این نسبت از میان رفته نسبت جنسی تولد ۱۱۷ به ۱۰۰ است. در ایران نسبت جنسی تولد در سال ۸۳ حدود ۱۰۴٫۶ بوده و در سال ۹۳ به ۱۰۶ رسیده است. هرچند که ایران هنوز در محدوده نرمال قرار دارد و به نظر نمی‌رسد جای نگرانی باشد، اما وقتی به تفکیک به نسبت جنسی استان‌ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم که بعضی از استان‌ها یک افزایش غیرطبیعی در نسبت جنسی تولد از سال ۸۳ تاکنون داشته‌اند.»
به نوشته روزنامه بهار، این تغییر غیرطبیعی «مخصوصاً در استان کرمانشاه» مشاهده می‌شود که «این نسبت به ۱۱۰ پسر به صد دختر رسیده یا لرستان که ۱۰۸پسر در مقابل ۱۰۰ دختر است این دو استان هر دو در سال ۸۳ نسبت جنسی جمعیت در هنگام تولد در آنها طبیعی بوده است. همچنین در کهگیلویه و بویراحمد این نسبت از ۱۰۳ به ۱۰۷ و در سیستان و بلوچستان از ۱۰۲ به ۱۰۷رسیده است» و این نکته نیز قابل توجه است که «این تغییر نسبت جنسی جمعیت در مناطق شهری این استان‌ها بیشتر از مناطق روستایی‌شان دیده می‌شود».
سیمین کاظمی با تأکید بر این که «به هم خوردن توازن نسبت جنسی جمعیت در طی ده سال جای نگرانی دارد و می‌تواند مطرح‌کننده احتمال حذف جنین‌های دختر و سقط جنین مؤنث دراین مناطق باشد» نوشته است که «حذف جنین مؤنث به دلیل همگرایی سه عامل اتفاق می‌افتد: یکی همان ترجیح جنس مذکر است. دومین عامل تغییر سایز خانواده ایدئال است. در ایران دیگر داشتن تعداد بچه‌های زیاد مطلوب و امکان‌پذیر نیست و بعضی والدین ترجیح می‌دهند تعداد بچه‌های کمتری داشته باشند و در کنار این ترجیح، ترجیح جنسی مذکر هم وجود دارد. یعنی والدین مثل سال‌های گذشته به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نمی‌توانند به امید داشتن پسر بارداری‌های متعدد داشته باشند و تعداد زیاد دختران را برای داشتن پسر تحمل کنند».
سومین عامل حذف جنین مؤنث در ایران هم به نظر یادداشت‌نویس روزنامه بهار «گسترش ابزارهای تشخیص جنسیت جنین است»، چرا که «در حال حاضر با گسترش تکنولوژی‌های تشخیص جنسیت جنین می‌بینیم که خانواده‌ها از همان هفته‌های اول قادر به فهمیدن جنسیت جنین هستند و هرچه این تشخیص در ماه‌های ابتدایی‌تر انجام شود اختیار بیشتری برای حذف جنین به خانواده‌ها داده می‌شود»، ضمن این که «در ایران بدون آن که ضرورت پزشکی وجود داشته باشد یا پزشک معالج درخواست تشخیص جنس کرده باشد، در سونوگرافی‌ها جنس جنین گزارش می‌شود» و یکی از تبعات دانستن جنس جنین در مواردی که ضرورت پزشکی وجود ندارد «می‌تواند اقدام به سقط جنین به دلیل جنسیت باشد که این مسئله لازم است مورد توجه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قرار گیرد تا محدودیت‌هایی درباره تشخیص جنس جنین اعمال شود».
روزنامه بهار با اشاره به این که «پدیده انتخاب جنس جنین و ترجیح جنس مذکر بر مؤنث مسئله‌ای است که چندین کشور در جهان با آن روبه‌رو هستند و کشورهای چین و هند و کشورهای آسیای میانه و جنوب و شرق آسیا بیش از همه با این مشکل دست به گریبان هستند» نوشته است: «ابعاد پدیده انتخاب جنس و ترجیح جنسی مذکر تا آنجاست که در جهان سالانه یک و نیم میلیون جنین دختر قربانی می‌شوند» و به همین دلیل «اهمیت مسئله انتخاب جنس به عنوان یک مسئله جهانی به حدی است که در سازمان ملل هم چند دفتر ازجمله دفتر زنان سازمان ملل و دفتر مرجع جمعیت پیگیر این موضوع هستند و کشورهای مختلف را مانیتورینگ می‌کنند».
یادداشت‌نویس این روزنامه با اشاره به این که «طبق گزارش‌های مختلف هنوز ایران جزو کشورهایی نیست که از نظر سازمان ملل این پدیده در آن به بحران رسیده باشد» نوشته است: «اما نگاهی به نسبت جنسی جمعیت نشان می‌دهد که ما هم می‌توانیم در سال‌های آینده جزو کشورهای در معرض خطر باشیم»، و به‌رغم این که «شاید در حال حاضر این هشدارها چندان مهم به نظر نرسد اما قطعاً در بلندمدت شاهد بروز اتفاق‌هایی خواهیم بود که نیاز بوده قبل از بروز با آنها مقابله شود».
معافیت مالیاتی بنیادها و آستان‌ها لغو می‌شود
روزنامه اعتماد از تلاش سازمان امور مالیاتی برای لغو معافیت مالیاتی «نهادها و آستان‌ها» خبر داده و نوشته است: در اصلاحیه قانون مالیات‌های مستقیم «لغو معافیت مالیات بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی» دارای مجوز معافیت از طرف رهبران پیشین و فعلی جمهوری اسلامی پیش‌بینی شده است.
به نوشته این روزنامه، بر این اساس از سال ۹۵ «تمام بخش‌های زیرمجموعه نهادهای نام برده به جز ستاد اجرایی که محلی برای کسب درآمد ندارد مشمول پرداخت مالیات خواهند شد»، ضمن این که «در این بند از قانون لغو تمهیداتی برای اخذ مالیات از آستان‌ها نیز دیده شده که برای اجرا نیاز به استعلامات دارد که به گفته قاسم‌پناهی قائم‌مقام سازمان امور مالیاتی پس از مذاکرات لازم، ابلاغ خواهد شد».
روزنامه اعتماد با تأکید بر این که «معافیت مالیاتی نهادها همواره یکی از موارد مطروحه در مجلس و سازمان امور مالیاتی کشور جهت بررسی بود»، از قول قاسم پناهی قائم مقام سازمان امورمالیاتی نوشته است: «در لایحه اصلاحیه قانون مالیاتی آورده‌ایم که بنیادها، نهادهای انقلابی و استان‌های مقدس مشمول مالیات شوند، البته باید ببینیم سرنوشت لایحه اصلاح قانون مالیات در مجلس چه می‌شود.»
این روزنامه نوشته است: «حال پس از مدت‌ها بحث و بررسی در دو قوه کشور، اکنون در اصلاحیه قانون نظام مالیاتی تعیین تکلیف پرداخت مالیات این نهاد مورد بررسی مجدد قرار می‌گیرد.»
حاشیه‌های پلمب «کی‌اف‌سی حلال» در تهران
روزنامه شهروند با اشاره به پلمب «فست‌فود تازه افتتاح شده کی‌اف‌سی حلال» در تهران، در گزارشی «چالش ساندویچ‌فروش‌های شبه آمریکایی در تهران» را مورد بررسی قرار داده است.
این روزنامه با اشاره به این که حاشیه‌های «کی‌اف‌سی» ایرانی تمامی ندارد، نوشته است: «حالا سه سال از افتتاح جنجالی نخستین شعبه رستوران آمریکایی کی‌اف‌سی در کرج می‌گذرد، رستورانی که با مشارکت بخش خصوصی و یک فوتبالیست سرشناس آغاز به کار کرد، اما درست یک روز پس از شروع کار با واکنش دولتی‌ها مواجه شد و خبر جعلی بودن و پلمب این نمایندگی روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت.»
به نوشته روزنامه شهروند، این‌بار همزمان با تصویب برجام و آغاز روند لغو تحریم‌ها «کی‌اف‌سی ایرانی بی‌سروصداتر از گذشته نخستین شعبه رستوران خود را در غرب تهران افتتاح کرد، اما سه روز پس از افتتاح این شعبه پلمب شد» و حالا «عکس کی‌اف‌سی ایرانی با برگه پلمب اماکن، بین شهروندان ایرانی دست به دست می‌شود و دوباره اظهارنظرها درباره پلمب کی‌اف‌سی همان اظهارنظرهای سه سال پیش است».
به گزارش این روزنامه، عباس پازوکی مدیرعامل رستوران «کی‌اف‌سی حلال» در ایران با تأیید خبر پلمب این رستوران گفته است: «پلمب کی اف‌سی حلال ناشی از سوءتفاهم است و این رستوران هیچ ارتباطی با کی‌اف‌سی آمریکا ندارد و با برند «کی‌اف‌سی ایرانیان» به ثبت رسیده است.»
عباس پازوکی با تأکید بر این که «ما متعلق به برندی با عنوان کی‌اف‌سی حلال هستیم که مربوط به ترکیه می‌شود و متعلق به مسلمانان و بازار هدفش کشورهای اسلامی است و ایرانیان مسلمان و شیعه در آن سهامدار هستند» گفته است: «این برند در حقیقت رقیب کی‌اف‌سی آمریکاست و کی‌اف‌سی آمریکا هم از این رستوران شاکی است» اما «آن چه در رسانه‌های ایران مطرح شد، قلب واقعیت بود».
مدیرعامل رستوران «کی‌اف‌سی حلال» در ایران همچنین گفته است: «دفتر اصلی کی‌اف‌سی حلال در ترکیه است و ما به‌عنوان یک ایرانی که دوست نداشتیم با آمریکایی‌ها کار کنیم، با ترک‌ها همکاری کردیم. ما دنبال تبلیغ و ترویج سبک زندگی اسلامی هستیم و در شعبه خودمان حتی به اقدامات فرهنگی در زمینه مطالعه، بهینه‌سازی مصرف آب و فرهنگ ترافیک پرداختیم.»
روزنامه شهروند گزارش داده است که «اتحادیه‌های صنفی و متولیان بازار باز هم مدعی هستند که کی‌اف‌سی ایرانی هیچ سند و پروانه کسبی ندارد و این ادعا توسط کسانی مطرح شده است که سه سال پیش کی‌اف‌سی ایرانی را به جعل امضا پای پروانه کسب نیز متهم کرده بودند».
به نوشته این روزنامه، «صرف‌نظر از واکنش اتحادیه‌های صنفی و متولیان بازار، صبح سه‌شنبه ۱۶ نماینده مجلس نیز در صحن علنی به محمدرضا نعمت‌زاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت هشدار داده و از او خواستند از دایر کردن کافه و رستوران‌هایی به سبک غربی در ایران جلوگیری به عمل آورد. این نمایندگان ضمن اشاره به رستوران آمریکایی عرضه مرغ سوخاری گفته بودند که رستوران‌های به سبک غربی محلی برای مانور تجمل و رفاه‌زدگی و نمایش رفتارهایی خلاف فرهنگ ایرانی - اسلامی است».
روزنامه شهروند البته این را هم نوشته که در حالی که «کی‌اف‌سی ایرانی پلمب» شده و «بیشتر از سه سال است که خبرسازی‌های آن ادامه دارد، برخی شایعات نیز در شبکه‌های اجتماعی حاکی از آن است که یک آقازاده نیز به دنبال دریافت مجوز رسمی این رستوران و افتتاح آن در ایران است».

در روز دانش آموز نیز به گفته مقامات همه مشکلات مملکت به خاطر وجود دسیسه های امریکا;۱۳ آبان با هشدار نسبت به «نفوذ آمریکا» در ایران


در مراسم روز ۱۳ آبان امسال پرچم‌های آمریکا، بریتانیا و عربستان (پس از تغییر شکل آن) به آتش کشیده شدند.

روه‌های تندرو در ایران در نخستین راهپیمایی روز ۱۳ آبان پس از توافق اتمی وین، بهبود مناسبات ایران با غرب را محکوم کردند و درباره به گفته آنان «نفوذ» آمریکا در ایران هشدار دادند. 
در همین حال خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت که راهپیمایی امسال با توجه به توافق اتمی وین و بهبود مناسبات دولت میانه‌رو حسن روحانی با غرب توجه بیشتری به خود جلب کرد. 
به گفته این خبرگزاری، تندرو‌ها نگران هستند که تلاش‌های حسن روحانی برای بهبود مناسبات با غرب راه را برای «سلطه» آمریکا بر ایران و از بین بردن انقلاب اسلامی هموار کند. 
در مراسم روز ۱۳ آبان امسال پرچم‌های آمریکا، بریتانیا و عربستان (پس از تغییر شکل آن) به آتش کشیده شدند. 
شرکت کنندگان در راهپیمایی روز چهارشنبه پلاکاردهایی حمل می‌کردند که شعارهایی چون «نفوذ سیاسی و امنیتی ممنوع است»، «لعنت خدا بر کدخدا» و «چون مصدق به آمریکا اعتماد نکنیم» روی آن‌ها نوشته شده بود. 
بر اساس گزارش‌ها، شرکت کنندگان همچنین شعارهایی نظیر «لعنت بر آمریکا» و «نه توافق، نه تسلیم» سر می‌دادند. 
آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از توافق اتمی وین بار‌ها درباره به گفته او «نفوذ» آمریکا در ایران هشدار داده است. 
او روز سه‌شنبه نیز با تاکید بر «دشمن» بودن آمریکا، گفته بود که «اشتباه مصدق پس از ملی ‌شدن صنعت نفت، تکیه و اعتماد و امید به آمریکا بود». 
بر اساس گزارش‌ها، گروهی از شرکت‌کنندگان در تظاهرات ۱۳ آبان پلاکاردهایی در دست داشتند که تاسیس شعبه رستوران‌ها و مواد غذایی آمریکایی در ایران مانند کی‌اف‌سی، مک دونالد، استارباکس و کوکاکولا را محکوم می‌کرد. 
پیش از این برخی از نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی حضور شرکت‌های فست فود و سایر محصولات آمریکایی را بخشی از به گفته آنان پروژه «نفوذ» آمریکا برای ترویج سبک زندگی خود و نابود کردن ارزش‌های انقلاب اسلامی توصیف کرده‌ بودند. 
در همین حال، ابراهیم رییسی، دادستان کل ایران، در سخنرانی راهپیمایی روز چهارشنبه گفت: «ما تحت هیچ شرایطی به آمریکا اجازه نمی‌دهیم که در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور نفوذ کند». 
پس از توافق اتمی وین شرکت‌های اروپایی خود را برای بازگشت به بازار ایران پس از لغو تحریم‌ها آماده می‌کنند ولی هنوز مشخص نیست که به شرکت‌های آمریکایی نیز اجازه فعالیت در ایران داده شود. 
دادستان کل ایران در بخش دیگری از سخنان روز چهارشنبه خود با اشاره به بازداشت تعدادی از روزنامه‌نگاران در روزهای گذشته از آنان به عنوان «یک شبکه نفوذی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی» و همچنین «عناصر جاسوس و مزدوران قلم به دست آمریکایی» نام برد. 
سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز سه‌شنبه از بازداشت به گفته این نهاد «چند تن از اعضای شبکه نفوذی همکار با دولت‌های متخاصم غربی»، خبر داده بود. 
در همین زمینه، خبر بازداشت چهار روزنامه‌نگار به نام‌های عیسی سحرخیز، احسان مازندرانی، آفرین چیت‌ساز و سامان صفرزائی تایید شده است. 
حسن روحانی، رییس جمهوری ایران روز چهارشنبه ضمن اشاره‌ صریح به این بازداشت‌ها تاکید کرده است که «نباید عده‌ای با کلمه "نفوذ" بازی کنند». 
سپاه پاسداران از زمان روی کار آمدن دولت حس روحانی تعدادی از فعالان، هنرمندان و روزنامه نگاران را بازداشت کرده است. 
علاوه بر این، چهار شهروند ایرانی- آمریکایی از جمله جیسون رضائیان، خبرنگار روزنامه واشینگتن پست هم اکنون در ایران زندانی هستند. 
راهپیمایی روز ۱۳ آبان در ایران هر سال با مدیریت سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می‌شود. 
روز سیزده آبان ۱۳۵۸ گروهی از دانشجویان انجمن‌های اسلامی به ساختمان سفارت آمریکا در تهران حمله کرده و ۵۲ نفر از کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند. 
بهانه این اقدام تحویل ندادن شاه از سوی آمریکا برای محاکمه در ایران بود. کارکنان سفارت آمریکا به مدت ۴۴۴ روز در اسارت بودند و از آن زمان تاکنون مناسبات دیپلماتیک بین ایران و آمریکا قطع شده است.

مقامات ایران باید فوراً محمد رضا پورشجری، نویسنده و وبلاگ نویسی را که علیرغم به پایان رسیدن دوران حبسش، هنوز به طور غیر قانونی در زندان نگاه داشته شده است، آزاد نمایند.

ایران: نویسنده را آزاد کنید و حکم تبعید را لغو نمایید
با وجود آنکه دوران حبس برندۀ جایزه هلمن هَمِت به پایان رسیده اما وی هنوز در زندان به سر می‏برد


سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر امروز اعلام داشت مقامات ایران باید فوراً محمد رضا پورشجری را که علیرغم به پایان رسیدن دوران حبسش، هنوز به طور غیر قانونی در زندان نگاه داشته شده است، آزاد نمایند. محکومیت وی صرفاً به دلیل مقالاتی بود که وی بر روی وبلاگ خود منتشر کرده و در آنها مقامات ایران را مورد انتقاد قرار داده بود.(بیروت، ۳ نوامبر ۲۰۱۵) – سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر امروز اعلام داشت مقامات ایران باید فوراً محمد رضا پورشجری، نویسنده و وبلاگ نویسی را که علیرغم به پایان رسیدن دوران حبسش، هنوز به طور غیر قانونی در زندان نگاه داشته شده است، آزاد نمایند.
در روز ۱۱ مارس ۲۰۱۵ شعبه ۱ دادگاه انقلاب ایران در شهر کرج، پورشجری را به جرم «تبلیغ علیه نظام» به تحمل یک سال حبس و دو سال تبعید در شهر طبس محکوم کرد. محکومیت وی صرفاً به دلیل مقالاتی بود که وی بر روی وبلاگ خود ارسال کرده و در آنها مقامات ایران را مورد انتقاد قرار داده بود. مدارکی که توسط مقامات رسمی کشور به پورشجری ارائه شد نشان می‏داد که دوره حبس وی در روز ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۵ به اتمام خواهد رسید. اما علیرغم این موضوع، مقامات کماکان وی را در زندان مرکزی کرج نگاه داشته اند.
اریک گلداشتاین، معاون رئیس بخش خاورمیانه  در سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر اظهار داشت: «اینکه اصولاً مقامات ایران پورشجری را صرفاً به خاطر آنکه می‏خواست به طور مسالمت آمیز از حق خود برای آزادی بیان برخوردار باشد، به زندان انداختند ، خود، عملی شرم آور و باورنکردنی است. حال نگاه داشتن وی در زندان و سپس در صدد بودن برای تبعید وی ، صرفاً ادامۀ همان  اعمال آزار دهنده و غیر عادلانه آنها می‏باشد.»
دختر پورشجری به نام میترا پورشجری به سازدامان دیده‏بان‏ حقوق بشر گفت که مقامات به پدرش هیچگونه توضیحی در باره ادامه یافتن حبس وی نداده اند. در روز ۳ اکتبر خانواده پورشجری به شعبه ۷ دادگاه انقلاب کرج مراجعه نمودند تا از قاضی آصف حسینی که در ابتدا این حکم را برای وی صادر کرده بود، درخواست ملاقات نموده و توضیحاتی در این مورد دریافت کنند.
نه حسینی و نه هیچیک از مقامات دیگری که مستقیماً مسئول پرونده پورشجری بودند نپذیرفتند که با خانواده وی صحبت کنند، اما قاضی دیگری در دادگاه به نام محمد شهراوی به آنها اطلاع داد که طبس دیگر بیش از این تبعیدی نمی پذیرد و پرونده مجدداً به قاضی حسینی ارجاع شده تا شهر جدیدی را انتخاب نماید.
میترا پورشجری و نیز منبع دیگری که با مجازات‏های ‏تبعید در ایران آشنایی دارد به سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر گفتند که افراد تبعیدی معمولاً خود هزینه سفرشان را به شهر مورد نظر می‏پردازند و نیز خودشان مسئول پیدا کردن مسکن و شغل در آن محل می‏باشند. آنها باید مرتباً به پلیس محل مراجعه و خود را معرفی کنند و اجازه ندارند بدون اجازه رسمی، شهر را ترک کنند. پورشجری به سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر گفت که بر طبق حکم مجازات پدرش، او باید هر روز صبح خود را به پلیس معرفی نماید.
پورشجری که همچنین با نام مستعار سیامک مهر نیز شناخته شده است، وبلاگی را به نام «گزارش به خاک ایران» اداره می‏کرد که در آن نظرات انتقاد آمیز در باره جامعه و سیاست ایران مطرح می‏شد. مقامات کشور در دسامبر ۲۰۱۰ او را صرفاً به خاطر فعالیت‏های ‏وبلاگ نویسی اش، دستگیر و به «توهین به رهبر»، «اقدام علیه امنیت ملی»، «توهین به مقدسات مذهبی» و «کفر» متهم نمودند.
او به جرایم «اقدام علیه امنیت ملی» و« توهین به رهبر» محکوم شده و به تحمل چهار سال حبس مجازات گردید. پورشجری در ۲۳ اوت ۲۰۱۴ آزاد شد اما نیروهای امنیتی وی را مجدداً ۳۸ روز بعد در نزدیکی مرز ایران و ترکیه دستگیر نمودند. به گفته دخترش آنها در ابتدا وی را به مدت ۱۴ روز در بازداشتگاه وزارت اطلاعات شهر ارومیه  درحبس انفرادی نگاه داشتند و در آنجا در حالیکه وی چشم بند داشت و به دستش دستبند زده بودند، از او بازجوئی کردند.
وی به سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر گفت پدرش که ۵۵ سال دارد مبتلا به چند بیماری جدی از جمله ناراحتی قلبی و دیابت می‏باشد. وضعیت سلامت وی در زندان رو به وخامت گذاشته است. پورشجری در ماه اوت در نامه  سرگشاده‏ای که  از زندان به چند سازمان حقوق بشر، از جمله سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر نوشت، تأثیرات مخرب حبس بر روی وضعیت سلامتش را شرح داد و در باره امکان دریافت مراقبت‏های ‏پزشکی لازم در طی مدت تبعیدش در داخل کشور، اظهار نگرانی نمود.
سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر در نوامبر ۲۰۱۴ به پورشجری و ۳۴ نویسنده دیگر، جایزه معتبر هلمن – هَمِت را به دلیل شجاعت و استقامتی که  در برابر فشارهای سیاسی از خود نشان داده اند، اهدا نمود.

مقابله با «نفوذ»؛ اسم رمز دور جدید سرکوب‌ها

کلمه / چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴
همانگونه که از قبل پیش بینی می شد با پایان یافتن مذاکرات هسته ای و احتمال تمرکز دولت بر باز کردن فضای سیاسی و پرداختن به مطالبات مدنی مردم، بخشی از نیروهای امنیتی در پروژه ی تعریف شده ای برای امنیتی کردن بیشتر فضای سیاسی، اقدام به بازداشت تعدادی از روزنامه نگاران کشور کردند.
بازداشت روزنامه نگاران به بهانه وابستگی به رسانه های خارجی و ارتباط با سازمان های جاسوسی غرب مساله تازه ای نیست. طی سال های گذشته تاکنون بارها موج بازداشت روزنامه نگارانی که همسو با جریان اقتدارطلب نیستند، به راه افتاده است. تجارب گذشته حاکی از آن بود که در این موج ها جمعی از روزنامه نگاران در حبس می شدند اما هیچ گاه مدارک محکمه پسندی برای اثبات ادعای ماموران امنیتی ارائه نمی شد.
اما این بار بخش امنیتی سپاه پاسداران به طور علنی وارد صحنه شده و در حالی که هنوز ساعاتی از بازداشت روزنامه نگاران نگذشته بود، یک مقام امنیتی که در بازجویی های برخی از زندانیان سیاسی نیز نقش بارزی داشت، با حضور تلفنی در سیمای جمهوری اسلامی در صدد توجیه این اقدام محیرالعقول خود برآمده و ادعا کرد برای شناسایی و بازداشت این خبرنگاران دوسال است که برنامه ریزی کرده اند.
سه سال پیش، وقتی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه اقدام به دستگیری تعدادی از خبرنگاران کردند، دو تن از کارشناسان رسانه ای همراه با رسانه های اصولگرایان که دستی در روزنامه نگاری و مطبوعات داشتند، به سیمای جمهوری اسلامی دعوت شدند تا به معرفی ابعاد نفوذ رسانه های غربی به خصوص بی بی سی در میان برخی روزنامه نگاران بپردازند. آنها مدعی شدند که بی بی سی و صدای آمریکا رسانه نیستند بلکه یک سیستم امنیتی در پوشش رسانه هستند.
اما این بار گویی حتی کارشناسان رسانه ای اصولگرا هم حاضر به قبول این مسئولیت نشده اند که کارشناس امنیتی معاونت اطلاعات سپاه ناچار شده است برای اولین بار در یک گفت و گوی زنده تلویزیونی شرکت کند و درباره موج بازداشت های اخیر در جامعه روزنامه نگاران ایران توضیح دهد و مدعی شود که با این کار، با نفوذ فرهنگی بیگانگان مقابله شده است!
تهاجم فرهنگی، فتنه و نفوذ فرهنگی از کلیدواژه های تکراری رهبری برای حذف رقیب از صحنه سیاسی بوده است که هر از گاهی با تمسک به آنها تعدادی از فعالان سیاسی، مطبوعاتی و مدنی بازداشت و روانه زندان می شوند.
شب گذشته هم، در برنامه گفت و گوی ویژه خبری شبکه دو سیما، فردی که خود را عاصف می نامید، با عنوان کارشناس سازمان اطلاعات سپاه به صورت تلفنی در برنامه حاضر شد. او در این برنامه مبدع دو واژه جدید در اتهام زنی بود و با تکرار اصطلاحات “ادراک سازی” و “اولویت سازی” ادعا کرد که مجموعه ای از مجرب ترین فعالان رسانه ای اپوزیسیون خارجی و داخلی در یک فرآیند پیچیده هرمی! در تلاش برای شبکه سازی در میان رسانه های داخلی بوده اند.
این در حالی است که هر کسی با الفبای جامعه شناسی و فرهنگ آشنایی داشته باشد، می داند در جامعه ای که میزان مطالعه مردم به کمتر از سه دقیقه در روز هم نمی رسد، رسانه های مکتوب قادر به تغییر مهمی در ساختار فرهنگی و فکری جامعه نیستند. گسترش روزافزون شبکه های اجتماعی، دسترسی وسیع مردم به کانال های ماهواره ای، ارتباطات وسیع شهروندان با سایر کشورهای جهان و افزایش فزاینده ورود توریست به کشور همه از عواملی است که منجر به تغییر شیوه زندگی و تغییر اولویت های مردم و جامعه شده است و در این میان رسانه های مکتوب شاید کمترین نقش را داشته اند. اما این مامور امنیتی سپاه با استفاده از تریبونی به بزرگی سیمای جمهوری اسلامی مدعی شد که برخی نشریات تلاش می کردند سبک زندگی خانواده ها را تغییر دهند!
اینگونه کلی گویی ها و ادعاهای بدون سند و پشتوانه در میان مقامات امنیتی مساله تازه ای نیست. وقتی در سال ۸۸ طیف وسیعی از فعالان سیاسی با ادعای “انقلاب رنگی” و سپس اصطلاح جدید “کودتای مخملی” بازداشت و زندانی شدند، حتی برخی از بازجوها نمی دانستند انقلاب رنگی چیست و مربوط به کدام کشورهاست؛ تا آنجا که بعدها ناچار شدند به واژه “فتنه” پناه ببرند تا بتوانند سایر سناریوهای تخیلی خود را زیر چتر این اتهام پیگیری کنند.
در بخش خبری شب گذشته، مثل همیشه، این مقام امنیتی به پول های خیالی که از سال ۷۶ تاکنون از آن صحبت می شود پرداخت و مدعی شد که نوع دریافت مبالغ و پول ها از خارج از کشور، از طریق صرافی ها و عناصر محدود و برخی افراد خاص تزریق می شد تا توسط تئوریسین های امنیتی سرویس های اطلاعاتی غرب، این شبکه برای ادراک سازی افکار عمومی و تشکیل شبکه های سازماندهی شده داخل کشور ایجاد شود.
بر اساس این ادعا، این فرآیند با طراحی و بودجه ریزی پنهان از طریق سرویس های جاسوسی آمریکا و حمایت های دستگاه دیپلماسی انگلیس پشتیبانی می شد.
پول هایی که این مقام امنیتی به آن اشاره کرده، پیش از این هم بارها از سوی امامان جمعه، دبیر شورای نگهبان، روزنامه کیهان و برخی مقامات عالی رتبه نظام مورد اشاره قرار گرفته، ولی هیچ وقت مدرکی برای اثبات این ادعاها ارائه نشده است.
تکرار واژه نفوذ در میان اخبار و گزارش های دو روز گذشته در مورد بازداشت خبرنگاران از نکات قابل توجه دیگری است که از سوی کارشناسان امنیتی شب گذشته نیز بارها تکرار شد. البته با نگاهی به اظهارات انجام شده طی چند هفته گذشته می توان دید که انحصارطلبان و اقتدارگرایان به طور هماهنگ در سخنان خود از کلید واژه “نفوذ فکری، فرهنگی و سیاسی دشمن” استفاده کرده و با این ترفند در صدد حذف باقی مانده نیروهای اصیل و فعالان سیاسی و مدنی هستند.
شش سال پس از جنبش سبز و حوادث بعد از آن و شکست تمامی داستان های تخیلی اتاق فکر سعید امامی ها و سردار مشفق ها، اینک دوباره اتاق فکرهای سپاه علیه نیروهای غیر اقتدارگرا شروع به فعالیت کرده و با توجه در پیش بودن انتخابات اسفند ماه در تلاش اند تا طیف وسیع دیگری از فعالان سیاسی را با استفاده فیلتر شورای نگهبان و با اتهام واهی “نفوذی” حذف کنند. توپخانه اقتدارگرایان این بار اما علاوه بر آیت الله هاشمی رفسنجانی، دولت منتخب مردم را نیز هدف قرار داده است.
پس از مذاکرات هسته ای، آیت الله خامنه ای ضمن حمله مستقیم به روحانی و انتقاد صریح از سخنان و موضع گیری های وی، به مناسبت های مختلفی به مساله نفوذ پرداخت. وی مدعی شد که بیگانگان به دنبال نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری و اگر نشد، نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهت‌گیری‌ها، تصمیمات و حرکت عمومی کشور، بر اساس خواست و اراده بیگانگان، تنظیم و اجرایی شود.
رهبری همچنین در جمع اعضای سپاهیان در مورد نفوذ دشمن در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی و کسانی که زمینه این نفوذ را فراهم می کنند هشدار داده بود. وی مشخصا مطبوعات و روزنامه ها را هدف قرار داده و تاکید کرده بود که چنین افرادی فعال‌اند، می‌نویسند، می‌گویند، تکرار می‌کنند و دشمن هم به اینها کمک می‌کند.
پس از آنکه رهبری برای موج جدید برخوردها گرا داد، محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه از یک سو و حسین شریعتمداری نماینده رهبری در کیهان و امامان جمعه به عنوان منصوبان رهبری از سوی دیگر شروع به تکرار و استفاده از واژه نفوذ و جاسوسی برای دشمن کردند.
در همان زمان بود که تعدادی از نمایندگان عضو جبهه پایداری در مجلس با ادعای “نفوذ عوامل بیگانه در روزنامه های زنجیره ای” مدعی شدند: “لیست ۱۲ نفره ای از این افراد اعلام شده است که این مساله تحت پیگیری است و وزرای مربوطه نیز از این موضوع اطلاع دارند.” مساله ای که از سوی هیچ نهادی تایید نشد ولی بازداشت های روزهای گذشته موید این مساله است که پروژه “نفوذ” از قبل طراحی شده بود و اینک به مراحل اجرایی خود رسیده است و بی شک تا زمان انتخابات از مراحل دیگر این پروژه امنیتی پرده برداری خواهد شد.
شواهد همه حاکی از حرکت برنامه ریزی شده و منسجم نیروهای امنیتی برای محدود کردن فضای سیاسی و مطبوعاتی کشور در آستانه انتخابات از یک سو و دلسرد کردن مردم و جامعه روشنفکری و تحصیلکرده از سوی دیگر است. نگرانی از ورود نیروهای مردمی و تحول خواه به مجلس شورای اسلامی و خبرگان، خواب از چشم انحصارطلبان ربوده و آنها با تحمیل هزینه های بیشتر امنیتی بر کشور در تلاش اند تا با ناامید کردن فعالان سیاسی و مدنی، مشارکت آنان در انتخابات پیش رو را به حداقل برسانند؛ بلکه بتوانند نیروهای نزدیک به خود را راهی بهارستان کنند.

سناریو تکراری برای موج دستگیری روزنامه نگاران

اقدامات سپاه پاسداران در بازداشت و اذیت و آزار روزنامه نگاران، فعالان سیاسی، مدنی و مطبوعاتی و وارد آوردن اتهامات واهی علیه بازداشت شدگان، مغایر قوانین رسمی کشور بوده، اعترافات زیر شکنجه و تهدید، فاقد اعتبار حقوقی و مثل همۀ موارد تاکنونی، فقط بخشی از برنامه حکومت برای تعرض هرچه بیشتر به حقوق اولیه شهروندان هستند.گزارش‌گران بدون مرز قاطعانه موج تازه بازداشت روزنامه‌نگاران در ایران را محکوم می‌کند از تاریخ ١١ آبان ١٣٩٤ دست کم چهار روزنامه‌نگار بازداشت شده‌اند و شماری دیگر برای بازجویی احضار و یا با تلفن بازجویی و تهدید شده‌اند.
در نخستین ساعت روز ١١ آبان ١٣٩٤ در حالی که ماموران شخصی پوش اطلاعات سپاه پاسداران چهار روزنامه‌نگار را بازداشت و به محل نامعلومی منتقل می‌کردند، همزمان ارگان‌های مطبوعاتی سپاه پاسداران تسنیم، فارس‌نیوز و ... یک بار دیگر خبر «کشف باند نفوذ آمریکایی در مطبوعات کشور» را منتشر کردند.
این بازداشت‌ها پس از سخنرانی‌های علی خامنه‌ای، از جمله سخنرانی بیست و پنج شهریور وی برای فرماندهان سپاه پاسداران انجام گرفته‌اند. رهبر جمهوری اسلامی در این سخنرانی نسبت به «نفوذ سیاسی و فرهنگی آمریکا در کشور» هشدار داد.
آفرین چیت‌ساز، ستون‌نویس روزنامه‌ دولتی ایران، احسان مازندارنی مدیر مسئول روزنامه فرهیختگان, سامان صفرزایی همکاری بسیاری از رسانه‌ها و از این میان اندیشه‌پویا، و عیسی سحرخیز روزنامه‌نگار مستقل و مدیر مسئول چندین نشریه اطلاح‌طلب، پس از بارزسی منازل‌شان بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شده‌اند.
با آنکه اتهام‌های این روزنامه‌نگاران را مسئولان قضایی اعلام نکرده‌اند اما رسانه‌‌های سپاه پاسداران تسنیم و یا خبرگزاری فارس نیوز، و صدا وسیمای جمهوری اسلامی به شکلی هماهنگ، حتا پیش از تأیید خبر بازداشت از سوی خانواده‌ها، با انتشار سابقه بازداشت برخی از این روزنامه‌نگاران در سال ١٣٨٨و برخی مسائل زندگی خصوصی آنها، اتهام بازداشت‌شدگان را از جمله «اقدام علیه امنیت ملی و برخی ارتباطات با بیگانگان» اعلام کرده‌اند.
نخستین بار نیست که روزنامه‌نگاران در ایران قربانی توهم همه دشمن‌پنداری رهبر جمهوری اسلامی و تسویه‌حساب‌های جنگ قدرت جناح‌های گوناگون حکومت جمهوری اسلامی می‌شوند. علی خامنه‌ای در اردیبهشت ١٣٧٩دستور حمله به مطبوعات اصلاح‌طلبی را که در فردای انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران، در سال ١٣٧٦ منتشر می‌شدند، صادر کرد. از آن پس، بیش از ٣٠٠ رسانه که آن‌ها را « پایگاه دشمن خارجی در داخل کشور» نامیده بود، توقیف و ده‌ها هزاران صفحه بر روی اینترنت سانسور شد، بیش از ٥٠٠ روزنامه‌نگار و وب‌نگار خودسرانه بازداشت، شکنجه و ناعادلانه به حبس‌های سنگین محکوم شدند.
این سناریو‌های خیال‌پردازانه کشف پی در پی «جاسوس» و «شبکه‌های جاسوسی» در میان مطبوعات و در نزدیک شدن به موعد انتخابات دیگر به طنزی غم انگیزی تبدیل شده‌است. مسئولان جمهوری اسلامی و در راس آن‌ها علی خامنه‌ای باید به نقض فاحش آزادی اطلاع رسانی که ناقض اصل ١٩ اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق سیاسی و مدنی است، پایان دهند.


دلیل دستگیری سحر خیز چیست ؟

مقاله ای که بهانه دستگیری
سحر خیز و نمایش های تازه شد! 
 
 
 
 

در شرایطی که سانتریفیوژهای دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی هر روز شخصیت‌های حقیقی و حقوقی بیشتری را از چرخه ی نظام به بیرون پرتاب می کند تا عناصری با غلظت بالاتر برای ذوب در ولایت درون ساختار قدرت باقی بمانند، هنوز هستند کسانی که خوش خیالانه دل به توافق با “بالا” بسته اند و همدلانه هدف “وحدت ملی” را دنبال می کنند.
این گروه از فعالان سیاسی که در جریان جنبش سبز عافیت طلبی اختیار کرده و با فرار از هزینه دادن چشم انتظار اوضاع بهتر مانده بودند، در کنار تازه واردانی که در درون بعضی از احزاب تازه تاسیس جاخوش کرده اند، در اوضاع و احوال جدید، اغلب چون کبک سر درون برف فرو برده و غافل از تحولاتی هستند که پیرامونشان گذشته و می گذرد.
از آن جا که میزان الحراره ی آن ها با “بالا” تنظیم شده است دائم نگاه به بیت رهبری دارند و دلخوشند به گوشه ی چشمی از جانب آقای خامنه ای؛ حتی آن زمان که چشم نازک کردن ها را می بینند و طعنه ها را می شنوند.
داستان این گروه، به داستان آن خواستگار پر و پا قرص شبیه است که هر گاه از او سئوال می شود که بالاخره زمان عقد و عروسی کی فرامی رسد، خوش خیالانه در حالی که پیژامه ی راه راه را درون ساک سفری خود می چپاند تا برای مراسم شب جمعه ی خانه ی عروس آمادگی لازم را داشته باشد، دائم تکرار می کند: “پنجاه درصد ماجرا حل شده، تنها مانده است پنجاه درصد بقیه که آن هم انشاالله همین روزها حاصل می گردد”.
متاسفانه، هرچه به زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در اسفند ماه نزدیک می شویم، بر میزان این خوش خیالی ها نیز افزوده می شود و دل بستن ها به عنایت های ویژه آیت الله خامنه ای. آن هم در این هفته ها و روزها که نظامیان مقرب، احضارهای تلفنی را شدت بخشیده اند، برای بیان هشدارهای دوستانه یا تهدیدهای خصمانه در خیابانی که صابونچی ها مواد لازم را فراهم آورده اند برای لیف زدن ها و کیسه کشیدن های سیاسی و شاید مشت و مال جانانه!
طنز ماجرا آن جاست که افرادی هم که دستشان به بالایی ها نمی رسد، در خانه ی پائینی ها را می زنند و دست به دامان آن ها می شوند تا شاید مورد عنایت خاص دبیر شورای نگهبان قرار گیرند که مبادا احمد جنتی از برگ وتوی خود علیه آن ها استفاده کند. این دست افراد گمان می برند که این امامزاده ها مراد می دهند و در ماه های پایانی فصل زمستان، آبی توسط آنان گرم خواهد شد برای استفاده در استخر یا جکوزی سیاست تا با خیال راحت شیرجه بزنند به درون خزینه ی قدرت و خزانه ی مکنت.
شاید هم دل بسته اند به سازوکاری شبیه توافق هسته ای در خارج، برای نوشتن توافق نامه ی “برجام داخلی” تا با کاسته شدن از تعداد سانتریفیوژها و کاهش غلظت مواد مورد نیاز، چرخه ی پرتاب آرام و قرار گیرد و سرعت اخراج دلبستگان به قدرت، نه وابستگان به ملت، اندکی کاهش یابد.
برخی از این افراد حتی این شم سیاسی را ندارند که دریابند شورای نگهبان چه خوابی برایشان دیده است و چگونه با زیرپا گذاردن یا دور زدن قانون انتخابات می‌خواهد این بار نه تنها به بهانه های سیاسی، بلکه زدن اتهام های غیرقابل اثبات اخلاقی و مالی، اکثر آن ها را از لیست نامزدهای انتخاباتی بیرون بیندازد. شاید آن ها ندیده و نخوانده اند که نجات الله ابراهیمیان روز یکشنبه در نشست خبری خود چه گفته است: “شورای نگهبان، مراجع چهارگانه را برای احراز صلاحیت ها کافی نمی داند و از معتمدان محلی هم استفاده می کند… اگر قرار شد در مورد این که کسی سوء یا حسن شهرت دارد سئوال کنند، جزء وظایف نیروی انتظامی یا وزارت اطلاعات نیست؛ چون از نظر قانونی ارتباطی به آنها ندارد یا دادگستری هم کسی را به خاطر سوء شهرت محاکمه نمی کند که سوابقی داشته باشد. چاره ای نیست جز این که تحقیقات محلی صورت گیرد و از افراد مطلع سوال شده و اطلاعات جمع آوری شود”.
سخنگوی شورای نگهبان در جهت کنار گذاردن “مراجع چهارگانه” که اکنون دیگر نمی توانند مانند زمان روی کار بودن اقتدارگرایان و تمامیت خواهان چنان بفرموده عمل کند، حتی یک قدم جلوتر گذارده و اعلام کرده است: “از دیگر مواردی را که نمی توان از طریق مراجع چهارگانه احراز صلاحیت ها به نتیجه رسید، موضوع التزام به شرع و قانون اساسی است. از نظر حقوقی کسی را در ایران به خاطر عدم التزام به شرع و قانون اساسی محاکمه نمی کنند و یا پرونده تشکیل نمی دهند که سابقه ای در مراجع چهارگانه شود”.
به نظر می رسد که این سخنان قانونگریزانه برای هرچه بیشتر بستن دستان ماموران دولت – در مسیر دخالت مستقیم شورای نگهبان در موارد اجرایی انتخابات- حاصل آن مذاکرات علنی یا پشت پرده ی باشد یا نتیجه ی اقتدار افزونتر احمد جنتی با کسب “حق وتو” از جانب رهبری، برای تارومار کردن آن دسته از رقبای انتخاباتی که “عنصر نامطلوب” شناخته می شوند.
این حرف البته به معنای رد کامل هر گونه مذاکره و معامله ی منطقی و امتیاز دادن قانونی نیست. در این تحلیل این باور جایی ندارد که بد است هر دو سوی ماجرا شمشیرها را غلاف کنند و با خوبی و خوشی زیر تفاهمنامه ای منصفانه و توافقنامه ای عادلانه را امضا کنند و در برابر اهالی رسانه و دوربین ژست و عکس یادگاری بگیرند. البته تنها به این شرط که این توافق به بهای دادن چک سفید امضا از سوی نمایندگان جناح هایی منتسب به اصلاح طلبان یا اعتدالیون به تمامیت خواهان نباشد، به نیت حذف کامل به اصطلاح “اهل فتنه” و حتی”ساکتان فتنه”.
این اشارات مبهم و سخنان تاحدی سربسته، تنها تذکری است دوستانه که این جمع دست کم مراقبت کنند در پایان کار هم چوب را نخورده باشند و هم پیاز را،- همانگونه که در پی تحصن نمایندگان شجاع مجلس ششم، عده ای از حول حلیم در دیگ افتادند و تا چشم باز کردند تکه ی بزرگ بدن شان گوششان بود، آن هم زیر دندان های تیز اقتدارگرایان!
غیر از شاهدی که روز یکشنبه از غیب رسید، بیان دو مثال شاید بتواند اندکی از ابهام ها بکاهد و اشارات را روشن تر سازد تا بر اساس آن درک بیشتری از چیدمان کنونی صحنه ی سیاسی شطرنج ایران حاصل شود و از این طریق درک این موضوع که مسیر قدرت در ایران به کدام سمت است و ترکیب نیروهای سیاسی مطلوب و نامطلوب حاکمیت به کدام سو.
نگاهی به عاقبت صاحب منصبان گذشته ی نظام نشان می دهد که در حال حاضر کمتر شخصیت درقید حیاتی را می توان یافت که چون از مسند قدرت به زیر آمد، کم کم در حاشیه ی نظام قرار نگرفت و آفتاب بختش کم کم غروب نکرد – برای بیشتر “درخشیدن چهره ی یک شخص”. البته گذر زمان به گونه ای پیش رفت و کار به جایی کشیده شد که آنان ناخواسته از دید حاکمیت در جایگاه اپوزیسیون داخل نظام تعریف شدند تا بعد نوبت “فتنه گر” و “ضد انقلاب ” خواندن شان فرا رسد.
برای دوران رهبری آقای خامنه ای لیست بلند بالایی از این افراد می توان تنظیم کرد؛ لیستی که اگر اندک “خودی” ها را کنار بگذاریم، تقریبا همه یا “نخودی” هستند یا “بی خودی”. همان افراد که اکنون حق دیده شدن در رسانه ی میلی را ندارند و در مواردی حتی حق خروج از کشور- البته اگر در حبس و در حصر نباشند.
این لیست به گونه ای دربردارنده ی تمام نخست وزیران و بستگان نزدیکشان است و اغلب اعضای حاضر و غایب شورای انقلاب، به علاوه ی روسای پیشین قوای مجریه و مقننه و همچنین صدها وزیر و وکیل دوره های مختلف مجلس. به این لیست بالابلند می توان فرزندان و نوادگان بنیانگذار جمهوری اسلامی، معلمان انقلاب و… را هم افزود.
اما طنز روزگار این ست که روسای جمهور و مجلس کنونی هنوز از اریکه ی قدرت پا به زیر نگذارده نوبت حذفشان رسیده است. آنچه هفته ی پیش در جریان مراسم عزاداری محرم در حسینیه امام خمینی اتفاق افتاد و در حرم آیت الله خمینی تنها جلوه هایی از این بازی حذفی بوده است. در جایی، جلوی چشمان با بصیرت آقای خامنه ای، عده ای با “شعارهای خاص و کنایه دار”، به بهانه ی ایفای نقش رئیس جمهور و رئیس مجلس در به سرانجام رساندن کار برجام، آن ها را به فحش می گیرند، اما نه تنها خبری از حمایت رهبری از روسای قوا نمی شود، بلکه سکوتی توام با رضایت هم این فضای معنوی را پر می کند! در جایی دیگر، آنان که بر منبر می روند یا پشت تریبون خطابه قرار می گیرند- در شرایط مخلوع الید بودن نمایندگان سه قوه در شورای نظارت بر برنامه های صدا و سیما – در رسانه ی میلی ممنوع التصویر می شوند و از جانب رئیس منصوب ولی فقیه ممنوع البیان.
در این شرایط است که چهار ماه مانده به زمان برگزاری مشارکتی مردمی در صحنه ی سیاسی کشور، رئیس جمهور و دست اندرکاران انتخابات به همراه رهبریت جریان اصلاحات و اعتدال بیش از آن که خوش خیالانه در پی فرستادن نمایندگان بیشتری به خانه ملت باشند، لازم است به خواست ها و مطالبات مردم توجه کنند.
البته این درخواست چندان زیاد هم نیست و می توان خلاصه اش کرد در اجرای بدون تنازل قانون اساسی، حفظ آزادی های سیاسی و شهروندی و در دل آن برگزاری یک انتخابات آزاد، مستقل و منصفانه بدون نظارت استصوابی جهت دار با استفاده از کارت حق وتوی اعطایی رهبر جمهوری اسلامی.