October 30, 2017

فاتحه خوانی خامنه ای در پاسارگاد آن زمان که هنوز سوار منبر رهبری نشده بود!

عکس ‏‎Mahmud Maheri‎‏

جمهوری اسلامی جلوی تجمع در پاسارگاد را گرفت + تصویر

مقام‌های ایران روز یکشنبه جاده‌های منتهی به پاسارگاد در استان فارس را بستند. به گزارش میزان نیروهای بسیج قرار بوده است همزمان در آن منطقه رزمایش برگزار کنند.
هفتم آبان، که به عنوان روز ورود کورش به بابل شناخته می‌شود، به طور غیررسمی روز کورش نام گرفته است، اما در هیچ تقویمی ثبت نشده است.
با این حال، در سالهای اخیر در این روز جمعیت زیادی در اطراف آرامگاه او در پاسارگاد گردهم آمدند. تجمع سال گذشته که به هزاران نفر رسید حساسیت حکومت و روحانیون سنتی را برانگیخت.

دستگیری اعضای گروه مجازی به اتهام ایجاد کمپین روز کوروش و بازگشت شاهزاده

رادیوفردا - همزمان با روز کوروش، تعدادی از وب‌سایت‌ها و خبرگزاری‌های نزدیک به نهادهای امنیتی ایران خبر دادند که «وزارت اطلاعات اعضای یک گروه را به دلیل ایجاد کمپین مراسم روز کوروش و کمپین بازگشت شاهزاده در شبکه های مجازی»، دستگیر کرده است.
روز یکشنبه هفتم آبان در ایران، به طور غیررسمی «روز کوروش بزرگ» نامیده می‌شود و در روزهای گذشته گزارش‌هایی درباره تلاش نهادهای امنیتی برای جلوگیری از مراسم این روز در پاسارگاد در استان فارس منتشر شده است.
در همین حال، وب سایت« دیده بان»، از وب‌سایت‌های وابسته به نهادهای امنیتی ایران، روز یکشنبه اعلام کرد که وزارت اطلاعات اعضای یک گروه را که در فضای مجازی و با هدف بزرگداشت روز کوروش دعوت به برگزاری تجمع کرده بودند، دستگیر کرده است.
این وب‌سایت افراد دستگیر شده را متهم کرد که دراین روز قصد اقداماتی چون «آسیب به اموال عمومی» را داشته اند.

همزمان با روز کورش عکس‌هایی در شبکه‌های مجازی منتشر شده که از اردوی رزمی بسیجیان در پاسارگاد خبر می‌دهد:

_98510546_663a8f8d-3.jpg
_9851054.jpgدیده بان همچنین عنوان شد که «منابع خارجی» این افراد را «هدایت» می کردند.
این وب سایت و خبرگزاری فارس همچنین فیلمی از اعتراف‌های اجباری تعدادی از افراد دستگیر شده را منتشر کرده اند.
دراین فیلم، این افراد اعلام کردند که در فضای مجازی «کمپین بازگشت شاهزاده» و کمپینی را درباره روز کوروش تشکیل داده اند.
این فیلم درحالی پخش شده است که درسال‌های گذشته، تعدادی زیادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی اعلام کرده‌اند که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعترافات اجباری شده‌اند. مقام‌های جمهوری اسلامی ایران به طور معمول،‌ شکنجه در زندان‌ها را رد می‌کنند اما گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری حاکی از اعمال شکنجه علیه زندانیان است.
به گزارش رادیوزمانه یکی از شیوه‌هایی که حکومت برای مقابله با تجمع در پاسارگارد گرفته، بستن راه‌های دسترسی به محل به بهانه تعمیرات است. این روش برخورد واکنش بسیاری از فعالان و کارشناسان میراث‌فرهنگی و استادان دانشگاه را هم در پی آورده، به‌طوری که میرجلال‌الدین کزازی و علی‌اصغر دادبه استادان ادب پارسی، دکتر ناصر تکمیل‌ همایون استاد تاریخ و جامعه شناسی و دکتر حکمت‌الله ملاصالحی استاد باستان‌شناسی دانشگاه تهران در نامه‌ای از حسن روحانی، رئیس‌جمهور، خواسته‌اند به سازمان‌ها و نهادهای متولی توصیه کند یاری رسان مردمی باشند که هفتم آبان‌ماه به پاسارگاد می‌روند. این نامه هیچ پاسخی از سوی مسئولان دولتی نداشته است.
Cyrus-55552-450x600.jpg
گروهی از مردمی که به دلیل مسدود بودن راه‌های پاسارگاد در بیابان‌ها سرگردان شده‌اند (عکس: شبکه‌های اجتماعی):
pasargad011111.jpgنامه اداری مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس برای پیشگیری از حضور کارکنان در مراسم روز کوروش:
Cyrus-_3111111.jpgهادی پژوهش "معاون سیاسی-امنیتی-اجتماعی استانداری فارس" بعد از بستن تمام مسیرها و جاده‌های منتهی به پاسارگاد و ممانعت از برگزاری مراسم "روز کوروش"، در این مکان حاضر شد و در جمع خبرنگاران گفت: «در ۲۴ساعت گذشته هیچ مورد امنیتی در محدوده آرامگاه کوروش و پاسارگاد رخ نداده است. امسال به دلیل نبود مراجعات مردم٬ شاهد شکل‌گیری ترافیک نیز در محدوده‌ پاسارگاد و آرامگاه کوروش نبودیم.»

25333589012.jpg

عبور بانوی ایرانی از نرده های حفاظتی و پرتاب گل بسوی آرامگاه کوروش:

محمد نوری زاد: از هر طرف که رفتم جز وحشتش ندیدم! در میان راه های بسته ی پاسارگاد:

۳ کلیپ از مسافران مسیر شیراز - پاسارگاد:

شریعتمداری درباره تجمع «هفتم آبان»: این جماعت اگر در دوران کوروش بودند به خدمت امپراتوری روم درمی‌آمدند!
مدیر مسئول روزنامه کیهان با بیان اینکه مورخان برجسته و نیز مفسران بزرگ قرآن با ارائه اسناد و شواهد مستحکم نشان داده اند که کوروش همان ذوالقرنین پیامبر است، گفت: نشانه حمایت از کوروش شعار «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل» است.
به نوشته خبرگزاری فارس، حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان با توجه به‌روز هفتم آبان‌ماه که به سالروز تولد «کورش کبیر» شهرت یافته و با اشاره به تجمع برخی از غرب‌گرایان وطنی که باستان‌گرائی را بهانه تجلیل از کورش کرده‌اند، اظهار داشت: این جماعت اگر در دوران کوروش بودند برای مخالفت با او به خدمت امپراتوری روم که دشمن ایران بود درمی‌آمدند.
شریعتمداری افزود: یک مقایسه ساده می‌تواند به‌وضوح نشان دهد که حامیان آن روز کورش همین نیروهای حزب‌الله امروز بوده‌اند و دشمنان داخلی او دقیقاً آنانی بوده‌اند که امروزه سنگ آمریکا و غرب را به سینه می‌زنند.
وی با تأکید بر اینکه کورش یک پیامبر الهی بود، خاطرنشان کرد: کوروش برای گسترش آئین یکتاپرستی و نجات ملت‌های مظلوم از سلطه جباران به شرق، غرب و شمال لشکرکشی کرد یعنی همان کاری که امروزه جمهوری اسلامی با حضور خود در منطقه و برای حمایت از مقاومت و نجات محرومان و مستضعفان انجام می‌دهد که به‌شدت مورد اعتراض غرب باوران و شماری از مدعیان اصلاحات است.

هشدار درباره قتل ۲ روحانی در هفته اخیر/ مسیح مهاجری: تا دیرتر نشده ریشه های نارضایتی ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانید+۱۸


Related imageImage result for koshte shodan akhond dar iran




مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: زخم‌هائی که در مناظره‌ها و تبلیغات تهاجمی انتخابات ریاست جمهوری بر پیکر نظام جمهوری اسلامی ایران وارد شد، هنوز تازه است و این روزها اولین چرک‌های خود را بروز داده است.
هشدار درباره قتل 2 روحانی در هفته اخیر/ مسیح مهاجری: تا دیرتر نشده ریشه های نارضایتی ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانیدبه گزارش عصر ایران، روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: قتل دو روحانی در هفته گذشته به ویژه با توجه به اینکه میان قاتلان و مقتولان هیچ سابقه آشنائی یا خصومتی وجود نداشته و به گفته یکی از قاتلان، او به دلیل اینکه نتوانست برای حل مشکل خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی تماس برقرار کند پس از ناکامی از ورود به ساختمان مجلس، تصمیم گرفت یکی از مسئولین را به قتل برساند، اهمیت توجه به ریشه‌های این حوادث را بیشتر نمایان می‌کند.
هر چند این قاتل به جای آنکه به سراغ یکی از مسئولین برود به تصور اینکه هر کس ملبس به لباس روحانی باشد مسئول است کسی را به قتل رسانده که مسئولیتی در هیچیک از قوای سه گانه نداشته، ولی نکته مهم همین است که او و امثال او نظام حکومتی موجود را با روحانیت همسان می‌بینند و براساس همین تصور اشتباه مرتکب اقداماتی می‌شوند و یا مطالبی به زبان می‌آورند تا اعتراضشان به مسئولین را ابراز نمایند و نشان بدهند. نکته مهم‌تر این است که چرا بعضی افراد به نقطه‌ای می‌رسند که درصدد قتل بر می‌آیند و کاری از قبیل کشتن یک مسئول آنها را راضی می‌کند؟
وقتی افرادی که در سطح نامزدی ریاست جمهوری در برابر چشمان ده‌ها میلیون نفر طوری درباره عملکرد مسئولین نظام سخن می‌گویند که هر بیننده و شنونده‌ای احساس می‌کند در این کشور کاری به نفع مردم انجام نشده و همه جا را فساد گرفته و هر کس به قدرت می‌رسد درصدد چپاول ثروت کشور بر می‌آید، طبیعی است که افراد فاقد اطلاعات و تحلیل واقعی درباره مسائل جامعه از نظام تصوری منفی پیدا کنند و به همه مسئولین بدبین شوند. این بدبینی اگر با ناامیدی همراه شود و افرادی به دلیل مشکلات زندگی و مواجه شدن با درهای بسته در قوای سه گانه سرخورده شوند، طبیعی است مرتکب اقدامی غیرعادی شوند. بعضی افراد اقدام به خودسوزی می‌کنند، بعضی به جان نزدیک‌ترین افراد خود می‌افتند و بعضی دیگر به تصور انتقام از مسئولین درصدد جنایتی بر می‌آیند که نمونه‌هائی از آن را در هفته گذشته شاهد بودیم.
تبلیغات مسموم دشمنان به ویژه رسانه‌های بیگانه و همینطور فضای مجازی نیز به ناامیدی‌ها و بدبینی‌ها دامن می‌زند و شرایط حادی پدید می‌آید که نتیجه آن ارتکاب بعضی جنایات و اقدامات غیرمنطقی می‌شود. متاسفانه رسانه ملی و بعضی رسانه‌هائی که باید چهره‌ای واقعی از نظام و مسئولین آن ارائه نمایند و در کنار نواقص و نارسائی‌ها، خدمات و اقدامات مثبت را هم یادآور شوند، برعکس عمل می‌کنند. بعضی برنامه‌های رسانه ملی پر از منفی بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامید‌کننده از کشور است. دست اندرکاران این برنامه‌ها به دلیل مخالفتی که با بعضی مسئولین دارند،اساس را فراموش کرده و درصدد انتقام گرفتن بر می‌آیند و به این عارضه خطرناک توجه نمی‌کنند که محصول تبلیغات منفی آنها همین اقدامات خطرناکی است که این روزها شاهد آن هستیم.
در بعضی ادارات نیز پارتی بازی، رشوه و کارشکنی‌ها مردم را ناامید می‌کند و به ناراضی تراشی دامن می‌زند. در بخش‌هائی از قوه قضائیه نیز عواملی وجود دارند که به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و با ناراضی تراشی‌های خود حتی خدمات صادقانه قضات شریف و پاکدامن را نیز زیر سوال می‌برند. مجلس شورای اسلامی بعد از حمله داعش، با برج و باروهائی که به دور خود کشیده، راه را بر مراجعین بسته و افراد گرفتار را با درهای بسته مواجه می‌کند. این واقعیت تلخ را بپذیریم که بسیاری از مردم گرفتار، برای حل مشکلاتشان پناهگاهی ندارند. تاسف بارتر اینکه مسئولین ما به بهانه‌های مختلف از مردم فاصله گرفته‌اند و مردم در مواردی که مظلوم واقع می‌شوند و به حق قانونی خود نمی‌رسند، به آنها دسترسی ندارند تا مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند و راهی برای رفع ظلم پیدا کنند. فقر و محرومیت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است که بسیاری از مسئولین از آن بی‌خبرند.
در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند و به جای شنیدن درد دل‌های مردم و حل مشکلات آنان، به جنگ لفظی با همدیگر مشغولند و عده‌ای نیز با استفاده از این فرصت مشغول چپاول بیت المال هستند، طبیعی است که با پدیده‌های انحرافی خطرناکی از قبیل آنچه هفته گذشته رخ داد مواجه شویم. بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که برعهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند و از اینکه کسی به داد آنها نمی‌رسد و در عین حال مسئولان هر روز شعارهائی می‌دهند که گوئی همه چیز سر جای خود قرار دارد و هیچ مشکلی وجود ندارد، متعجب می‌شوند و به نتایجی می‌رسند که اقدامات انحرافی بخشی از عوارض آن است.
آیا این حوادث خطرناک، به اندازه کافی پیام با خود ندارند که مسئولین ما را به خود بیاورند؟ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست؟ آیا به عاقبت راهی که در پیش دارید اندیشیده اید؟ آیا می‌دانید اگر از کنار واقعیت‌های تلخ جامعه بی‌تفاوت عبور کنید، گرفتاران جامعه به این قبیل اقدامات بسنده نخواهند کرد و به کار دیگری دست خواهند زد که انتظارش را ندارید؟ تا دیرتر نشده ریشه‌های نارضایتی‌ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانید.
لذت تماشا 
علی کوچکپوریان
• «عمل تماشا» را میتوان نوعی رفتار اجتماعی دانست که در عین فاصله گرفتن از واقعه، سعی میکند به آن نزدیک شود. این "نزدیکی با فاصله" چیزی به نام «شبیه سازی احساسی» را سبب میشود که به موجب آن تماشاچیان در وضعیتی قرار می گیرند که میتوانند از نظر ذهنی سناریوی فاجعه را خود بازی کرده و حتی نسبت به آن موضع بگیرند ...
Related image
انظار عمومی در سیستم مجازات نقش مهمی را بازی میکنند. بسیاری از مجازاتها عمدتاً بر این اساس طراحی شده اند که عمومی باشند_ مجازاتهایی مانند تخته بند یا قاپوق، داغ کردن بوسیله ی میله و سایر مجازات های عمومی قرون وسطا که تنها با این شیوه عمل میکرده و تأثیرگذار بوده اند که کسی نظاره گر مجازات باشد. یک چوبه ی دار در میدان مرکزی، اما خالی از جمعیتِ شهر دیگر چوبه ی دار نیست، داغ و درفشی هم که کسی نبیند یا متوجه اش نشود در بدترین حالت، تنها آزاری دردناک است. حتی مجازاتهای شدیدتر که به رنج مداوم جسمانی یا مرگ منجر میشوند همواره یک بعد اجتماعی دارند؛ محکوم، به سادگی و در خفا کشته نمیشود، بلکه به قول شاملو "تشریفات در ذروه ی کمال است و بینقصی/ راست در خورِ انسانی که برآنند/ تا همچون فتیله ی پُردودِ شمعی بی بها/ به مقراضش بچینند."
اما بُعد اجتماعی مجازات هدف های متعددی را دنبال میکند: ایجاد ترس و وحشت، بازتولید سمبلیکِ نظم و قدرت، عینی و ملموس کردن وجود سیستم قضا در زندگی روزمره و البته کنترل.
در قرون وسطی حضور تماشاچیان برای اینکه محکوم در انظار عمومی تقاضای بخشش کرده و سیستم، آنها را به عنوان مثال خوبی از یک زندگی معصیت بار به عموم مردم ارائه کند، لازم بود. پس تجمع نظاره گران مجازات، همزمان یک کارکرد مهم مذهبی هم داشت: به محکوم این امکان داده میشد که به عنوان یک گناهکار نادم در "زندگی پس از مرگ" به بخشش امید داشته باشد؛ چیزی که در این دنیا محقق نشد. 

نظاره گران تماشا:
حال یک سوال اساسی: چرا انسان ها چنین چیزی را تماشا میکنند؟ چرا حتی آنها که خود در صحنه ی اعدام حضور نداشته اند عمدتاً در تکاپوی اطلاع از شرح ماوقع و جزییات دقیق مراحل اجرای حکم و جانسپاری محکوم هستند؟
برای پاسخ به این سوال شاید لازم باشد به عقب بازگردیم. اینکه «لذت تماشا» جزیی از تاریخ بشر و نه یک پدیدهی مدرن است را میتوان در شعری از لوکرتیو-شاعر و فیلسوف روم باستان- دریافت، که دومین کتاب از مجموعه ی شعر خود به نام «در طبیعت اشیا» را اینگونه آغاز میکند:
«خوش است و دلپذیر، هنگامی که دریای پهناور را بادها میافرازند، بر کرانه نشستن، آنگاه که دیگری در رنج و عذاب است و دست به گریبان با مرگ؛ نه از آن روی که دیدن رنج دیگران نیک مایه شادمانی است و خوشایند، از آن روی که میبینیم ما خود از چه بدیها و آزارهایی جانگزا برکنار مانده ایم.»
لوکرتویس اینجا نه تنها یکی از بزرگترین موضوعات جهان ادبیات را به دست میدهد، بلکه روشن میکند که لذت تماشای فاجعه در دوران آنتیک مسأله ای ذاتی پنداشته میشده است. لوکرتیوس همزمان توضیح روانشناختی ای نیز برای این استعداد ذاتی انسان ارائه میدهد: ما به تماشای رنج دیگران مینشینیم چون با نگاهی به فاجعه درمییابیم که وضع ما -در مقایسه- بهتر است. درمییابیم که ما از رنج مصون هستیم و نگاهی به فاجعه است که این را به ما اطمینان میدهد. انگیزه ی دیگری که لوکرتیوس به دست می دهد لذت است؛ لذت تماشای فاجعه، خطر و رنج از ساحلی امن.
اما حتی اگر این انگیزه، علاقه ی تماشاچیان به تماشای مرگ و رنج دیگری را توجیه کند، با مسأله ی دیگری روبه رو میشویم: برای اغلب تماشاچیان این مسأله پیش از اجرای حکم اعدام روشن است که وضع آنها در مقایسه با محکوم بهتر است، که آنها از مجازات مصون هستند.
واقعاً چه چیز صحنه هایی از قبیل اعدام، تصادف و یا ریزش ساختمانی چند طبقه را چنین جذاب و تماشایی میکند؟ یا باید طور دیگری پرسید! شاید اصلاً «علاقه» دلیل اصلی تماشا نباشد. شاید عامل سومی در کار است که خود علاقه به تماشا را سبب می شود. 
در جوامع و فرهنگ های اروپایی لذت تماشای رنج دیگری از لحاظ اخلاقی عمیقاً ممنوع و مذموم است. در چنین جوامعی، تماشاچی غالباً یک موجود عاری از اخلاق انسانی و تا حدی رقت انگیز انگاشته میشود؛ چراکه انسان شریف، رنج دیگری را به تماشا نمینشیند. برای او این عمل از احترام و عزت انسانی فاصله دارد. پس آن که رنج دیگری را دنبال میکند، عملی خلاف احترام و عرف انجام میدهد. چنین کسی عاری از عزت انسانی است. در مقابل اما افرادی به دلیل ملاحظه ی کرامت انسان از تماشای فاجعه روی برمیگردانند. 
تماشاچی اما ملاحظه و مراعت نمیکند. او از بی پناهی محکوم به مرگ یا از صحنه ی عریان و خونین یک تصادف رانندگی نهایت استفاده را می کند و به طور دقیق به تماشای جزئیات می نشیند. او شاید حتی بداند که عمل اش در نگاه دیگران عملی حقیر و مذموم پنداشته میشود اما با این وجود، گویی جز این نمیتواند. وقتی از تماشاچیان دلیل و انگیزه های تماشا را جویا میشویم غالباً به پاسخهای مبهمی از این دست برمیخوریم که: «چون همین حالا به صحنه رسیدم»، «چون جالب است»٬ «کاملاً اتفاقی» و یا «چون تا کنون چنین چیزی ندیده ام». چنین گزاره هایی از جانب آنها از طرفی مشخص میکند که خود حضار نیز به غیر قابل قبول بودن عملشان آگاه هستند و از طرف دیگر روشن می سازد که انگیزه ی اصلی آن ها تماشای رنج نیست. آنچه تجربه ی لذت تماشا را چنین غیر قابل مقاومت میکند چیزی نیست که تماشا می شود (سوژه ی تماشا)، بلکه یک «عمل جمعی» است.
عملِ «تماشا» در نظاره گران اعدام، تصادف و سوانح تنها یک تماشای ساده نیست، بلکه یک عمل فعال است که بیش از همه ریشه در رفتار دیگران دارد. تماشا منجر به پدید آمدن «جمع» می شود و تنها با حضور یک جمع است که چیزی چنین دقیق، تماشا و پیگیری میشود. پیش از همه این جمع است که تماشا را ممکن میسازد. اما نه فقط بدین طریق که جمع، سبب برقراری پیوندهای اجتماعی با تماشاگر میشود، بلکه همزمان عمل «تماشا» را نیز برای فرد آسان و قابل تحملتر میکند. بدین صورت که جمع در ناخودآگاه تماشاگر، اتفاقات صحنه را به چیزی خفیف تر از آنچه در حال وقوع است تقلیل میدهد. گروه تماشاگر به معنایی از ذات آنچه در حال وقوع است فاصله میگیرد و تجربه ی تماشای گروهی را به واقعه ای جالب، جذاب و در عین حال قابل هضم و تحمل تبدیل میکند. بدین وسیله جمع، تماشاگر را در نقطه ی مقابل سرنوشت قربانی یا قربانیان واقعه قرار میدهد. یکی از اِلمان های مهم در لذت تماشا، دوگانگی مفاهیم «فاصله» و «نزدیکی» است؛ روی برگرداندن یا تماشا کردن، صرف نظر یا مواجهه. بازیِ متناوبی که تنها توسط جمع امکان پذیر می شود. کارکرد این موضوع از منظر روانشناسی رشد در رفتاری نهفته است که بستر تمرینش را جمع و گروه فرا هم میکند. به بیانی دیگر، جمعِ تماشاچیان کنار آمدن با فاجعه را تمرینِ گروهی میکند. فاصله ای که گروه در مواجهه با قربانی ایجاد میکند، پیشنیازِ بازتولیدِ نظم و حاکمیت است. «عمل تماشا» را میتوان نوعی رفتار اجتماعی دانست که در عین فاصله گرفتن از واقعه، سعی میکند به آن نزدیک شود. این "نزدیکی با فاصله" چیزی به نام «شبیه سازی احساسی» را سبب میشود که به موجب آن تماشاچیان در وضعیتی قرار می گیرند که میتوانند از نظر ذهنی سناریوی فاجعه را خود بازی کرده و حتی نسبت به آن موضع بگیرند.
اما اگر به «عمل تماشا» از منظر روانشناسی انگیزه بپردازیم، نباید از «مکانیسمهای بازدارنده» غافل شویم. برای هر انگیزه یک ضدِ انگیزه نیز وجود دارد:
همه ی ما به تماشای صحنه ی اعدام نمی نشینیم. همه تماشاچی نیستیم و اصلاً خیلی از ما تماشای چیزی در حد مسابقات بکس را نیز تاب نمیآوریم. چرا؟
«عوامل بازدارنده» از فاکتورهای درونی و خارجی تشکیل میشوند. فاکتورهای بازدارنده ی درونی عموماً ریشه در خودِ علت و انگیزه دارند و بیش از همه به شدتِ محرک وابسته هستند. به این صورت که یک انسان بی پناه (محکوم به اعدام یا قربانی یک تصادف) ممکن است سوژه ی بسیار جالبی برای تماشا باشد. اما اگر صحنه با خون زیادی همراه باشد به یکباره سناریو به صحنه ای تهوع آور و مشمئزکننده تغییر کرده که تماشاچی آن را پس میزند. اینکه عوامل بازدارنده ی درونی چه زمانی فعال میشوند تا حد زیادی به عامل بازدارنده ی خارجی وابسته است که همان معیارهای تاریخی و فرهنگی یک جامعه میباشند. فاکتور تأثیرگذار سوم در مبحث «تماشا» که رفتار و موضع فرد را مشخص میکند، درک او از شرایط است: فرد چه میبیند؟ آیا میتواند از آنچه میبیند صرف نظر کند؟ آیا خود را نیز در خطر مییابد یا خیر؟ و در آخر اینکه درک خود از شرایط را چگونه ارزیابی میکند؟ و این دقیقاً جایی است که «رسانهها» وارد بازی میشوند. 
رسانه ها نسبت تنگاتنگی با فاجعه دارند. به بیانی اگر موضوع داغی در کار نباشد، رسانه های گروهی نیز وجود ندارند و اغلب موضوعات داغ احتمالاً به نوعی با فاجعه در ارتباط هستند. تا جایی که میتوان جنگ ها و بلایای طبیعی را پدران رسانه های گروهی نامید. این رسانه ها به مثابه گیرنده های نیازی عمیق و درونی در انسان (تماشا)، بیش از همه منجر به غلبه ی او بر زمان و مکان می شوند. به طور مثال یک روستا نشین نه فقط از اتفاقات و فجایع محل زندگی خود، بلکه از تمام حوادث و سوانحی که در هر گوشه ای از جهان اتفاق میافتند نیز مطلع میگردد. اما آنچه عملاً تعادل در میزان «فاصله» و «نزدیکی» فرد به فاجعه را برهم میزند، کارکرد همین رسانه ها است. به این صورت که رسانه خطر ایجاد نوعی تیپ شخصیتی خاص را بوجود میآورد. تیپی که نسبت به حوادث و رویدادهای پیرامون خود اعم از مسائل جهانی، سیاسی، و یا حتی پدیده های برآمده از جنجال رسانه ها می تواند واکنشی کاملاً احساسی، هیستریک و یا عاری از هرگونه همدردی و حس انسانی از خود بروز دهد. لذتِ ارضا شده ی حاصل از رسانه، تعادل مذکور در "فاصله و نزدیکی"، "تماشا و روی برگرداندن"، "مشارکت و صرف نظر کردن" را برهم میزند.

احمدی‌نژاد: نحوه رسیدگی به پرونده بقایی حاکی از عمق نابسامانی در قوه قضاییه است

«آمدنیوز»: «محمود احمدی‌نژاد» مقام‌های قوه قضاییه ایران را متهم کرد که به معاون سابق او «حمید بقایی» اتهام‌های کذب فراوانی وارد کرده‌اند. «احمدی‌نژاد» می‌گوید نحوه رسیدگی به پرونده «بقایی» حاکی از عمق وضعیت نابسامان قوه قضاییه است.
به گزارش «آمدنیوز»، «محمود احمدی‌نژاد» رئیس جمهورسابق در نامه سرگشاده‌ای که شامگاه پنجشنبه (۴ آبان/ ۲۶ اکتبر) در وب‌سایت «دولت بهار» منتشر شد، از قوه قضاییه ایران در ارتباط با پرونده «حمید بقایی» به شدت انتقاد کرده است.
«احمدی‌نژاد» نوشته است: «مقامات قوه قضاییه بدون هیچ سند و مدرک و دلیل و استناد قانونی بر اثبات مجرمیت آقای حمید بقایی معاون اجرایی رییس‌جمهور دولت دهم، طی دو مرحله ایشان را به صورت غیر قانونی بازداشت و در زندان انفرادی محبوس نموده و همزمان در رسانه‌ها، اتهامات کذب فراوانی را به ایشان منتسب کردند.»
به گفته رئیس جمهور سابق ایران: «در روند بازپرسی تمام موازین حقوقی و قانونی و حقوق شهروندی را زیر پا گذاشته‌اند. کیفرخواست صادره مملو از ایرادات حقوقی و تخلفات متعدد بازپرس و دادستانی و ضابطین و نشانه برخورد عامدانه برای محکومیت آقای بقایی و در واقع دولت‌های پاک و خدوم و انقلابی نهم و دهم است.»
«حمید بقایی» معاون سابق احمدی‌نژاد در دو سال گذشته دو باره بازداشت و زندانی شده است. بار نخست در خرداد ۱۳۹۴ بازداشت شد و پس از ۷ ماه به قید وثیقه آزاد شد. بار دوم در تیرماه ۱۳۹۶ بازداشت شد که ۱۸ روز طول کشید.
«غلامحسین محسنی اژه‌ای» اتهام‌های «حمید بقایی» را «تصرف غیرمجاز، اختلاس و تبانی در معاملات دولتی» اعلام کرده است. «اژه‌ای» همچنین گفته است: «در مرحله تحقیق مورد دیگری مطرح شد که دو میلیون یورو در اختیار متهم (حمید بقایی) بوده که این را باید به جای دیگری می‌داده ولی این در هیچ جایی ثبت و ضبط نشده است.»
«احمدی‌نژاد» همان زمان با انتشار بیانیه‌ای تمامی اتهام‌های مطرح شده درباره «بقایی» را «کذب محض» و او را «بی‌گناه» خواند.
وی هم‌چنین اظهارات «محسنی اژه‌ای» در طرح این اتهامات در مقابل رسانه‌ها را «قابل تعقیب» توصیف کرد.
رئیس جمهور سابق ایران در نامه روز پنج‌شنبه خود، جزئيات اتهام‌های معاون سابق را تشریح کرده است. «درخواست پرداخت پاداش جمعاً سیصد میلیون تومان به ۱۶ نفر از اعضاء دولت»، «کمک به دانشگاه بین‌المللی ایرانیان»، «کمک به سازمان مردم نهاد خانه ایرانیان»، «کمک به روزنامه دولتی ایران» و «کمک‌هایی که خانواده شهدا، هنرمندان، اصحاب رسانه، شخصیت‌ها، قاریان قرآن، ائمه جمعه و نیازمندان» برخی از این اتهام‌ها هستند.
«بقایی» هم‌چنین به «تبانی در عقد قرارداد و معاملات پنج شرکت عمدتاً دولتی» متهم شده، اما به گفته «احمدی‌نژاد»، «بقایی» در هیچ‌یک از این شرکت‌ها نه مسئول بوده و نه آمر و نه امضاء کننده و هیچ سندی نیز وجود ندارد. «بقایی» هم‌چنین به «تحویل مقداری ارز از یک نهاد انقلابی برای کمک به برخی مقامات آفریقایی» متهم است.
احمدی‌نژاد پس از برشمردن جزئیات اتهام‌های معاون سابق، همه این اتهام‌ها را «دروغین» خوانده و نوشته است: «حتی تمام این اتهامات دروغین نیز نمی‌تواند مستند قانونی برای بازداشت ۲۲۵ روزه و بازداشت مجدد ۱۸ روزه آن‌هم در زندان انفرادی باشد.»
«احمدی‌نژاد» در ادامه دفاع از معاون سابق خود تاکید کرده «بقایی فردی مومن، پاک، انقلابی، خدوم و صادق است و اتفاقاً کسانی که این پرونده را بر خلاف قانون ساخته و پرداخته کرده‌اند، کاری بسیار زشت و البته سیاسی می‌کنند. می‌خواهند در خفا سر افراد مومن را ببرند.»
رئیس جمهور سابق در پایان نامه خود نوشته است: «امروز نحوه رسیدگی به پرونده آقای بقایی حاکی از عمق وضعیت نابسامان جاری در قوه قضاییه است که این خود یکی از ریشه‌های اصلی مشکلات لاینحل کشور و فشار طاقت فرسا بر مردم محسوب می‌شود.»

↵ خبرهای مرتبط «آمدنیوز»:

 

تف به ذات خراب و مفت خورت

یک عمر از آخور جمهوری اسلامی خورد و چرید حالا رفته تو بغل محمد بن سلمان ولیعهد عربستان ! 
عکس ‏‎Amir Farshad Ebrahimi‎‏