November 24, 2015

پوتین: خط اعتباری ۵ میلیارد دلاری به ایران می‌دهیم

ایران و روسیه در حاشیه اجلاس مجمع کشورهای صادرکننده گاز هفت یادداشت همکاری و تفاهم امضا کردند. علی‌اکبر ولایتی در وصف مناسبات ایران و روسیه گفت که حسن روابط دو کشور از زمان شاه طهماسب صفوی به این سو بی‌سابقه است.
پوتین روحانی
اجلاس یک روزه GECF در تهران با صدور بیانیه‌ای ده ماده‌ای به پایان رسید. رئیس جمهوری ایران پس از پایان اجلاس، از پیوستن جمهوری آذربایجان به مجمع کشورهای صادرکننده گاز خبر داد. حس روحانی عنوان کرد که تولید گاز ایران تا دو سال آینده به هزار میلیون مترمکعب در روز خواهد رسید و دولت برنامه صادرات گاز به آسیا، اروپا و کشورهای همسایه را دنبال می‌کند. او برگزاری اولین اجلاس بین‌المللی در تهران بعد از برجام  و شرکت ۹ رئیس دولت در این اجلاس را نشانه تمایل کشورها به ارتباط با ایران در شرایط جدید دانست.
بیشترین توجه رسانه‌ای و تبلیغاتی در خلال این اجلاس، روی رئیس جمهور روسیه بود. ملاقات پوتین با خامنه‌ای و عزیمت مستقیم او از فرودگاه به بیت رهبری در سانه‌های داخلی با تبلیغات زیادی پوشش داده شد.
روحانی در نشست خبری مشترک، از ولادیمیر پوتین به خاطر سفر به تهران قدردانی کرد و گفت ایران و روسیه بر خلاف آنها که در زمینه مبارزه با تروریسم به “حرکات نمایشی” می‌پردازند، در  مبارزه با تروریسم جدی هستند.
پوتین گفت روسیه در نظر دارد لیستی از کالاهای مورد نیاز دو طرف را تهیه کند و  از ارزهای ملی در پرداخت‌های میان دو کشور استفاده شود. او گفت قصد داریم خط اعتباری ۵ میلیارد دلاری به ایران اختصاص دهیم.
در این نشست در مورد حجم مبادلات تجاری و طرح‌های اقتصادی چیزی گفته نشد. فایننشال تایمز پیش‌تر نوشته بود چشم‌انداز قراردادهای صادرات کالاهای صنعتی روسی به ارزش ۲۱ میلیارد دلار در دستور کار مقامات دو کشور است.
الکساندر نواک، وزیر انرژی روسیه قبلا گفته است حجم مبادلات اقتصادی سالانه ایران و روسیه در آینده از یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار کنونی به ده میلیارد دلار می‌رسد. ایران و روسیه به تازگی قرارداد معامله سامانه موشکی اس-۳۰۰ را نیز نهایی کرده‌اند.

رابطه کم‌سابقه از زمان شاه طهماسب

خامنه‌ای در ملاقات دو ساعته با پوتین از «حضور تاثیرگذار مسکو در مسائل منطقه‌ای به ویژه در سوریه» تمجید کرد و مواضع پوتین را به خصوص در یک سال و نیم گذشته “مبتکرانه” خواند. او در ستایش از پوتین گفت: «آمریکایی‌ها همیشه تلاش می‌کنند رقبای خود را در موضع انفعال قرار دهند اما شما این سیاست را خنثی کردید.»
علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی در امور بین‌الملل به خبرگزاری تسنیم گفته که مهم‌ترین نکته مطرح در سخنان خامنه‌ای به پوتین این بود که رهبر ایران خواهان روابط بلند مدت و همه‌جانبه با روسیه است.
پوتین نیز در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با روحانی از مذاکرات خوب و کلیدی در تهران یاد کرد. به نظر می‌رسد پیام‌های سیاسی سفر پوتین به تهران، اصلی‌ترین دستاورد اجلاس مجمع “اوپک گازی” باشد. دست‌کم روی مواضع مشترک دو کشور در بحران سوریه و اتحاد راهبردی در منطقه مانور زیادی داده شد.
ولایتی در وصف این دیدار، به بی‌سابقه بودن چنین رابطه‌ای بین ایران و روسیه از زمان شاه طهماسب صفوی و ایوان چهارم اشاره کرده و گفته است: «چنین دیداری با چنین کیفیت و کمیت دو ساعته و خارج از تشریفات در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌سابقه بوده و حکایت از اهمیت این روابط می‌کند.»

چرا ایستگاه حضرت ولی‌ عصر عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف؟

مسافران خط سه و چهار متروی تهران، آن‌گاه که به چهارراه ولی‌ عصر می‌رسند، صدای نازک خانمی را از بلندگوهای واگن می‌شنوند که می‌گوید: «ایستگاه حضرت ولی عصر عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف.»
1
پیداست که چنین خوانشی از نام ایستگاه، گزک به دست این و آن نخواهد داد. ضمن آن‌که در ساز و کارهای اداری جمهوری اسلامی، وجاهت کاری مدیران ارشد شهرداری و مترو را تضمین خواهد کرد.
اما این نام‌گذاری آن‌چنان طولانی است که هر کسی در محاوره‌ عمومی از تکرار آن پرهیز دارد، مگر آن‌که کسانی برای شوخی و مزاح تمامی آن را بر زبان جاری کنند. حتی در تابلوهای شناسایی و جهت‌یابی مترو نیز نام ایستگاه را به شکلی خلاصه شده، “ولیعصر (عج)” نوشته‌اند، اما در بستری از سردرگمی، در املای انگلیسی این نام، از “عج” هم صرف‌نظر کرده‌اند چون احتمالا مدیران فرهنگی مترو نتوانسته‌اند برای نوشتن آن با املایی انگلیسی، تدبیری بیندیشند.
حتی همین بی‌تدبیری در ایستگاه متروی مصلای امام خمینی (ره) هم گریبان‌شان را می‌گیرد. همچنان که ایستگاهِ مصلای امام خمینی (ره) نیز از این آسیب نوشتاری بی‌نصیب نمی‌ماند، چون آنان در ایستگاه مصلا، هم با املای امروزی مصلا مشکل پیدا می‌کنند و هم وامانده‌اند که ترجمه و نوشتن “ره” را چه‌گونه با مخاطبان انگلیسی‌زبان خویش در میان گذارند.
به هر حال شاید هم انگلیسی‌زبانان به اندازه‌ کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی اهل نزاکت و ادب نباشند. همچنان که زبان غنی و فاخر دولت‌مردان جمهوری اسلامی، نمی‌تواند در تنگنای سازه‌ خط و زبان انگلیسی جایی برای خویش بجوید!
مدیران شهری جمهوری اسلامی ضمن الگوبرداری از شیوه کتابت قدیم، چه بسا ولی عصر را نیز سر هم می‌نویسند، به صورت ولیعصر، آن‌چنان که مصلا را هم به صورت اصیل عربی “مصلی” ثبت می‌کنند. در تهران جمهوری اسلامی، جنگ دیروز و امروز را همه جا و در تمامی پدیده‌های شهری می‌شود سراغ گرفت.
2
ایستگاه حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف اما از شلوغ‌ترین ایستگاه‌های متروی تهران به شمار می‌آید. تا آن‌جا که دزدان و جیب‌بران، آن را مکانی مناسب برای دزدی و جیب‌بری خویش یافته‌اند. جیب‌بران حرفه‌ای بهترین زمان برای دزدی را همان موقعی می‌دانند که مسافران برای پیاده شدن یا سوار شدن به درهای واگن یورش می‌برند.
به طبع دزدان نیز از همین شلوغی‌ها به هدف خویش دست می‌یابند و سپس حساب‌گرانه صحنه را به مال‌باختگان وامی‌گذارند. البته ایستگاه متروی حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف، قرارگاه پلیس هم دارد. چنان‌که هر مال باخته‌ ساده‌دلی می‌تواند به پلیس مترو مراجعه کند و شکایت خود را از دزدان با پلیس در میان گذارد. ولی رهیدن شاکی از دام پلیس به همین آسانی‌ها ممکن نخواهد بود. داستانی که هر ایرانی، بنا به تجربه‌ای شخصی، کم و بیش با آن آشنایی دارد.
عده‌ای از شهروندان تهرانی هم ایستگاه‌های مترو را مکانی مناسب برای خودکشی یافته‌اند. در همین راستا ایستگاه “ولیعصر عج” بیش از بقیه‌ ایستگاه‌ها نقش می‌آفریند. گویا کاربری خط مترو برای خودکشی، بخشی از حقوق شهروندی شهروندان تهرانی را برآورده خواهد کرد، اما کسی که برای خودکشی تصمیم می‌گیرد، باید برای اجرای تصمیم خویش برنامه‌ عملی دقیقی در اختیار داشته باشد و گرنه در اجرای تمام و کمال برنامه‌ خودکشی، با مشکل مواجه خواهد شد.
روی ایستگاه‌های خط سه و چهار مترو در عمق هفت متری زمین، زیرگذر چهارراه ولی عصر را احداث کرده‌اند. زیرگذری که هیچ عابر و رهگذری از مسیر ورود و خروج آن سر در نمی‌آورد. همه سرگردانند تا راهنمایی بجویند که مشکل ادامه‌ مسیر خود را با او در میان بگذارند. حجم دیوار- نوشته‌ها آن قدر بالاست که کسی نمی‌تواند به آسانی به تابلوهای جهت‌یابی دست یابد. تازه اگر هم به تابلوی جهت‌یابی دست یابند از نشانه‌های آن سر در نمی‌آورند. ضمن آن‌که در نهایت خواهند فهمید که همین تابلوها هم در جای مناسب خود نصب نشده‌اند.
شهرداری تهران به تازگی به منظور درآمدزایی، فضای همین زیرگذر را به دستفروشان خانم اجاره می‌دهد. بازاری راه می‌افتد که نگو و نپرس، تا آن‌جا که زیرگذر، کارکرد تعریف شده‌ خود را از دست می‌دهد و به بازاری عمومی برای رهگذارن تبدیل می‌شود.
به هر حال شکی نیست هر کسی باید بتواند نان خود را از همین بازار مکاره‌ای که حکومت برای مردم می‌گستراند، دربیاورد.
روی سنگفرش زیر‌گذر دختران و پسران در همراهی با هم، محترمانه ولو می‌شوند تا برای شارژر موبایل خود پریزی بجویند. داستان شیرینی است، چون شارژ موبایل بهانه است تا خودشان را به همدیگر نزدیک کنند و به دور از چشم منکراتی‌ها، به سر و کول همدیگر بیاویزند.
در همین شلوغی و وارفتگی، کار جیب‌بران و دزدان نیز ارج و قرب می‌یابد. آن‌ها هم به خوبی دریافته‌اند که باید بتوانند از قِبل همین شلوغی‌ها نان بخورند و همانند مدیران ارشد نظام به درآمدزایی شخصی اشتغال ورزند. البته شکی نیست دزدان حرفه‌ای ایستگاه حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف از عُرضه و توانمندی مدیران نظام برخوردار نیستند و گرنه جای ایشان را می‌گرفتند.
چهارراه ولی عصر را از هر طرف با موانع آهنی مسدود کرده‌اند. تا آن‌جا که برای رهگذران و عابران پیاده، به غیر از روی آوردن به زیرگذر مسیری باقی نمی‌ماند. گویا در ذهن مدیران شهرداری و مترو، معلولان و کهنسالان جایی ندارند، چون برای دسترسی ایشان به طرفین چهارراه و همچنین خطوط مترو و اتوبوس شهری هنوز، تدبیری مناسب اندیشیده‌ نشده است.
مدیران شهری تهران بر بستری از آمارسازی‌های دولتی مدعی‌اند که روزانه سه میلیون نفر عابر پیاده و سواره از چهار راه ولی عصر عبور می‌کنند. همین آمارها حکایت از آن دارند که به طور متوسط هر ساعت ۲۵۷ دستگاه اتوبوس شهری مسیرشان را از همین چهارراه ادامه می‌دهند.
ایستگاه متروی حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف در عمق ۳۰ متری زمین، خط سه و چهار مترو را به هم پیوند می‌دهد. در همین جا با احداث دیواره‌های بتونی مترو، مسیر بسیاری از قنات‌های زیر زمینی شهر تهران را بریده‌اند و حتی حفره‌های آب‌های زیر سطحی را نادیده انگاشته‌اند. مدیران مترو چنان می‌پندارند که با نادیده انگاشتن مشکلاتی از این دست، می‌توان بر چند و چون آن در آینده فائق آمد، ولی عوارض آب‌های زیر‌زمینی کمی آن سوتر و در متروی منیریه، بارها خود را نشان داده است، چنان‌که بارها زمین‌های حاشیه‌ خط مترو در محله‌ منیریه و جاهای دیگر فرونشسته‌اند. نشستی که موجب مرگ ده‌ها شهروند تهرانی شده است.
تئاتر شهر نیز در ضلع جنوب شرقی همین ایستگاه کارزاری نابرابر را با مدیران سپاهی شهرداری تجربه می‌کند،‌ اما معلوم نیست تئاتر شهر در این کارزار نابرابر سر آخر بتواند به زندگی خود به عنوان نمادی شهری و هنری ادامه دهد یا خیر، چون گودبرداری مترو در اعماق ۳۰ متری زمین، رمقی برایش نگذاشته است.
شهرداری تهران حتی یورش به حریم سازه‌ تئاتر شهر را با ساخت مسجد در جنوب آن تعقیب کرد. مسجدی با نمایی غیر ایرانی و الگوبرداری از معماری ایتالیایی که ارتفاع آن بلندای ساختمان تئاتر شهر را نیز به چالش می‌کشد. با این همه هر چند بیش از یک سال است از تعمیر بنای تئاتر شهر سخن می‌گویند، اما پیداست که تعارفات دولتی هیچ‌گاه راه به جایی نخواهد برد.
آن‌چه پیرامون ایستگاه متروی ولی عصر می‌گذرد، آدمی را یاد پیامی می‌اندازد که کارگزاران فرهنگی شهرداری با خط نستعلیق آن را بر دیوار همین ایستگاه نوشته‌اند: «یا کاشف‌البلایا/ ای از بین برنده‌ بلاها!»
اما رندی، مبتکرانه “بلاها” را “ملاها” کرده تا ترجمه‌ آن “ای از بین برنده‌ ملاها” خوانده شود. آرزویی است هر چند عوامانه، ولی به سهم خود نیاز روانی بسیاری از توده‌‌‌های مردم را بر‌ می‌آورد.

برخوردهای آخرت‌گرایانه با ترور

ترور، دیگر عمل مخفی نیست. صحنه‌ی آیینی‌‌‌‌ـ‌نمایشی‌ای است که در آن تروریست و قربانی مکمل هم‌اند. قطع نظر از اینکه کارگردان و پشت صحنه‌ی ترور‌ها چه کسانی‌اند و عملیاتِ تروریستی با همکاری کدام دولت‌ها، گروه‌ها و شبکه‌های سیاسی روی صحنه می‌روند، نمایش ترور صحنه‌هایی را مجسم می‌کند که در قرآن، تفاسیر، احادیث و متون و تاریخی بارها تکرار شده‌اند.
ISIS_kuran
منزل و مقصود قهرمان نمایش ترور جهان آخرت تعریف می‌شود. باختن بی‌معناست. در هر صورت، چه در راه خدا بکشد یا کشته شود، برنده خواهد بود. از بین‌بردن میراثِ تاریخی چون بامیان و پالمیرا که در یونسکو به عنوان میراثِ فرهنگی بشر ثبت‌اند، چیزی بیش از فتح سنگر دشمن و در واقع مراسم وفاداری به آیین ابراهیم‌اند. آیینی که در آن خراب‌کردن دنیا را آبادساختن جهان آخرت می‌پندارد. جنگ‌جویی که آثار تاریخی آلمیرا را با تبر از پای در می‌آورد، ابراهیم معاصری است که از متن آموزه‌های دینی قد برافراشته است. رسالت دینی او ویران‌کردن گذشته و از بین‌بردن مظاهر کفر و شرک است. در هر صورت مظاهر شرک باید از بین برده شوند، حتا اگر چون پالمیرا روزی میدان خرام و عشوه‌گاه بلقیس، همسر سلیمان باشد، همان پیامبر عاشق‌پیشه‌ا‌ی که در وصف دخترکان هوش‌ربا و باکره‌ی اورشلیم شعر می‌سرود و در سوسن‌‌زارها و تاکستان‌ها از آن‌ها کام می‌گرفت.
با گذشت زمان و دست‌یابی تروریست‌ها به ابزارهای تسلیحاتیِ مدرن، ساحتِ آخرالزمانی نیز برجسته‌تر می‌گردد. حتا اگر تروریست را فرد هیچ‌انگاری تصور کنیم که پیوندش با جامعه و تاریخ دچار اشکال شده است، ترور نوعی خودکشیِ آیینی است که به خاطر پاک‌کردن جهان از بدی‌ها صورت می‌گیرد.
در پیام عبدالحمید اباعود که رسانه‌ها از او به عنوان وجدانِ آگاه و مغز متفکر ترور پاریس یاد می‌کند، ابهامی وجود ندارد: خدا پاک و منزه است، اسلام دین برتر و قرآن کلام خدا و راهمنای آدمی. آن‌هایی که وحدانیت خدا و رسالت محمد را انکار کنند، کفار و طاغوت‌اند و سزاوار کشتن. ما در راه خدا جهاد می‌کنیم و با طاغوت می‌جنگیم. پیامد کار نیز روشن است. کافران به جهنم می‌روند و در آتش می‌سوزند و مجاهدان پیش خدا و در بهشتی اسکان خواهند گزید که هر آن‌چه باب میل آدمی است، در آن وجود دارد[1]. در این پیام چیزی نیست که خلاف قرآن باشد. جهاد در راه خدا و ایجاد رعب و وحشت در قلبِ کافران، نه تنها بد نیست، بلکه ثواب نیز دارد. درست همان‌گونه که دولت‌های سکولار غرب برای نجات‌دادن جهان از خطرهای آینده جهان عرب را بمباران می‌کنند، اباعود نیز سرباز جنگ آخرالزمانی است که برای پاک‌کردن جهان از کفر و رسیدن و آینده‌ی بهتر در جهان آخرت می‌جنگد. داعشی‌ها نه نگران کشته‌شدن خویش‌اند، نه نگران ویرانی منطقه؛ و نه سربریدن انسان قلب آنان را به درد می‌آورد. اسلام‌گرایانی از گوشه و کنار جهان، در کنار هم گرد آمده‌‌اند و به گمان خود جنگ سرنوشت‌سازی را پیش می‌برند که به گمانشان پایانِ آن حاکمیتِ قرآن و استقرار خلافتِ اسلامی است.

داعش در صراط مستقیم محمد

هرچند برخی از روی نادانی و اغلب به خاطر مصحلت، بنیان‌های الاهیاتی ترور را نادیده می‌انگارند ولی واقعیت آن است که قرآن، الاهیاتِ ترور و حکمتِ نظری داعش و دیگر گروه‌ها و حکومت‌های اسلام‌گراست. اگر قرآن را کتاب حق و وعده‌های قرآن را واقعیت تلقی کنیم، در این صورت ترور دشمان قریب (منافقین) و بعید (کفار)، حتا به بهای انتحار نه تنها دینی، بل معقول نیز خواهد بود‌. اگر قرار است در راه دست‌یابی به لذت‌های مادی و زودگذری چون نفت و گاز و سلطه‌ بر بازار، لشکرکشی، کشتن و کشته‌شدن روا و مباح باشد، نامعقول خواهد بود اگر کشتن و کشته‌شدن برای رسیدن به بهشت و لذت ابدی تقبیح گردد.
داعش در صراط مستقیم محمد گام بر می‌بردارد. درست است که شکست ناسیونالیسم عرب و فروپاشی دولت‌های ملی به کمکِ قدرت‌های جهانی، در تشدید میل آخرت‌گرایی و بازگشت به کشتارهای نمایشی دوران محمد و خلفا بی‌نقش نیست ولی داعش مرتکب خشونتی نشده است که توجیه دینی و قرآنی نداشته باشد[2]. آگاهی دینی رهبران فکری داعش به اسلام و زبان و سنت عرب، به مراتب عمیق‌تر و ریشه‌ی تر از آگاهی سران دولت‌های ایران، عربستان، پاکستان، افغانستان و امیر‌نشین‌های حوزه‌ی خلیج است. مرجع باور و کردار داعش متخصصان دین و حدیث است. مفتی‌های دینی عربستان و امامان جمعه‌ی مسجدالنبی و کعبه‌ نیز مستقیم یا غیر مستقیم از داعش حمایت می‌کنند. تبلیغاتِ سیاسی آن‌ها سرشار از نقل‌ قول‌‌اند و با دقت و وسواس تمام، از قرآن، صحیح بخاری، صحیح مسند ابن‌حنبل، سنن ترمذی استنباط و استخراج می‌شود. داعش، جلوه‌ی آیینی و نمایش بصری قرآن و الاهیات اسلامی است. اسلام وفادار به قرآن و متون معتبر، ظرفیت تولید نیروی سیاسی بهتر از مجاهدین و طالب و داعش را ندارد و حتا می‌توان گفت از آن‌جا که مجاهدین و طالبان در گرایش‌های قومی استحاله‌ شدند، داعش نسخه‌ی حقیقی‌تر از اسلام است و با آموزه‌های دینی و قرآنی پیوند حقیقی‌تر دارد. گردن‌زدن، بریدن دستان و انگشتان، ایجاد رعب و وحشتِ همگانی به عنوان استراتژی جنگی نیز ریشه‌ی دینی و قرآنی دارد و دستِ کم تا آیات جنگِ بدر می‌توان دنبال کرد.

ترور و نمایش

ایجاد وحشت، نه تنها رخنه در حریم دشمن را آسان‌تر می‌کند، بلکه جنگ را زیباتر نیز می‌کند. جنگ‌جویان داعش فقط نمی‌جنگند، کوشش می‌کنند در جنگ هم‌چون قهرمانان فیلم‌های هالیوود، زیبا، رمانتیک و بی‌رحم ماجراجو ظاهر شوند. فقط در پی کشتن نیستند، خلق صحنه‌ی تماشایی را نیز مد نظر دارند. اباعود که با گذرنامه‌ی جعلی از مرزهای آهنین اروپا می‌گذرد تا در پاریس، پایتختِ روشنگری نمایش کشتار و وحشت راه‌اندازد، سویه‌ی شر روایت‌های هالیوودی از خشونت و جرایم شهری است؛ سویه‌ی شر و ضد دولتی که از قضا قهرمان مردمی است و برای تماشاچیان، به‌خصوص تماشاچیان جوان جذابیتِ تماشایی دارد. ترور و وحشت پیشا‌ـ‌پیش در متون دینی، ادبی و آثار هنری تماشایی شده است. تماشایی‌تر از ترور، اما، واکنش‌ها در برابر ترور است که با راه‌اندازی نمایش اجتماعی و دولتیِ همذات‌پنداری با قربانیانی ترور وجدان‌های داغدار و معذب را تسلی بخشد. سویه‌ی خیر و مشروع نمایش، باید نمایشی‌تر و شکوهمندتر از قطب خیر، خود را به رخ بکشد و با برخورد فرمالیستی و مناسکی با ترور اندیشدن در باب ترور را اگر نگوییم ناممکن، دشوار سازد. در یک طرف آیین نمایش صحنه‌ی ترور برقرار است، تروریستی از مخفی‌گاه خود بیرون می‌خزد و الله‌اکبرگویان جمعی را از پای در می‌آورد، در سوی دیگر رهبران قدرت‌های جهانی و شهروندان بهت‌زده‌ای که به خاطر ترس از ترور سرنوشت خود را به دولت‌های تروریست‌پرور واگذار کرده‌اند.
تروریست قهرمانِ بازی خویش است. قهرمانی که در کمتر از چند دقیقه جهان را به تماشا فرا می‌خواند و عکس‌ و فیلم‌ و صداش رسانه‌های صوتی، تصویری و صفحات موبایل‌ها و کامپیوترهای شخصی را تسخیر می‌کند. در یک طرف نیروی پلیس مجهز با به‌روزشده‌ترین تکنولوژیِ نظامی، در سوی دیگر تروریست که همچون قهرمان ژانر‌های هراس، با یک بمب کوچک یا کلاشنیکوف کهنه و زنگ‌خورده روند معمولِ زندگی را که معمولیتِ آن را دولت‌ها تعریف می‌کند، مختل کرده است. دوربین‌های خبری محو قهرمان شراند و سرنوشت قهرمان شریر روایت‌ها را جهت می‌بخشد. مردم نیز که از خشونت‌های ساختگی و سینمایی در خیابان‌های پاریس و نیورک و دیگر شهرهای مدرن خسته‌اند، از تماشای این صحنه لذتی می‌برند. چشمِ اجتماع و رسانه‌های جمعی، کنجکاوتر از رسانه‌های دولتی و شخصی، بی‌آن‌که یخه دولت‌ها را بگیرند، هم‌پای دولت در مراسم ردیابی، دست‌گیری و کشتن تروریست فعالانه سهم می‌گیرد. سکوتِ همگانی شهروندان نیورک و پاریس در برابر دولت‌ها فقط با لذتِ سادیستی لذتِ نگاه اجتماع از صحنه‌ی ترور توجیه‌پذیر است. در بهت زدگی و احساس تألم و اندوه مردم برای قربانیان نوعی لذتِ معنوی و آخرالزمانی وجود دارد.

دولت در مقام یک خدای دیگر

از پای درآوردن تروریست، اما پایان نمایش نیست. پس از به خاک سپردن قربانیان و از پای درآوردن تروریست، نمایش کشتار در میدان طبیعی خشونت راه می‌افتد. پاریس و نیورک گل‌باران شده‌اند. لب‌ریز از همدردی جهانی. فضایی برای نمایش باقی نمانده است. طیاره‌های جنگی، فرشتگانِ رستگاری این جنگ‌های آخرالزمانی آماده‌ی پرواز اَند. برخورد نمایشی با ترور باید در فضاهای طبیعی ترور انجام شوند: در زادگاه تروریست‌ها، در مزارع تریاک هلمند و قندهار، در صحراهای خشک و سراب‌گونه‌ی خاورمیانه که سال‌هاست صحنه‌های ترور و وحشت‌اند.
نمایش قدرت به هدف کورکردن اجتماع و ادغام چشم دولت در چشم مردم راه می‌افتد. چشم‌ها و دوربین‌ها به‌جای تروریست، هواپیماهای جنگی را دنبال می‌کند. همان‌گونه که تروریست دنیا را از چشم کور خدا می‌دید، شهروندان دنیای مدرن حوادث را از زاویه دید دولت‌ها دنبال می‌کند. شفقت و همدلی مردم با دولت‌ها از آن جهت که بازی ترور را در صحنه‌ی طبیعی آن به نمایش گذاشته است، چند برابر می‌شود. کشتارهای صدهاهزار برابر پاریس بی‌معنا می‌شود. حتا آنارشیست‌ها و منتقدین دولت‌ها، نیز به دولت‌ها پناه می‌برند. دولت در مقام خدای لایزال و قدرت‌مندتر از خدای تروریست، بر چشم مردم خاک می‌پاشد، مردم را بیش از پیش وابسته و فهم و درک ترور را ناممکن می‌کند.

تسلیم مسلمان‌وار

پیامد این نوع برخورد با ترور روشن است: تقدیرگرایی و تسلیم‌شدن در برابر یک نیروی فرافردی. برخورد شهروند با ترور انفعالی است. همه به نحوی مسلمان‌اند، پیرو کیش تسلیم‌اند: تسلیم مطلق به دولت‌ها. دقیقا همان‌گونه که تروریست، به رغم‌ تحقیر و شکست‌های بسیار، در حقانیتِ دین و خدای خود دچار تردید نمی‌شود، پس از حمله‌ی تروریستی به نیویورک و پاریس مردم در سوء مدیریت دولتِ آمریکا و فرانسه شکی به دل راه نداد و نپرسیدند که چرا قهرمانانِ پیشین رسانه‌های دولتی، ناگهان به ضدقهرمان بدل شدند. همه می‌دانیم که دو دهه‌پیش اسامه بن‌لادن، قهرمان رسانه‌های غرب بود و تخریب مکاتب و سربریدن معلمین و کشتن مردم تحت انقیاد حکومت‌های وابسته یا متمایل به شوروری، مقاومت اسلامی در برابر نیروهای اشغال‌گر به‌شمار می‌رفت. در عکسی مشهور عبدالحمید اباعود یونیفورمی افغانی بر تن دارد و این همان یونیفورمی است که بیش از هر رسانه‌ای، رسانه‌های فرانسه در جهانی‌سازی آن به عنوان نماد مقاومت اسلامی در برابر کفار متجاوز نقش دارند.
کنده‌شدن ترور از بستر تاریخی، ترور آگاهی تاریخی است. روایتِ رسمی دولت‌های غرب با ترجمه‌ و فروکاست ترور پاریس در نمایش و عزای مردمی، از یک‌سو بر روی نقشِ تاریخی خود در تمویل اقتصادی و مدیریتِ سیاسی خود سرپوش می‌گذارند و از سوی دیگر با تفکیک عمدی میان باورهای اسلامی و باورهای تروریستی، مشعل ترور و خشونت‌های دینی را روشن نگه دارند. تروریست گویا انسان بی‌ریشه و برکنده از تاریخ است، بلای آسمانی‌ای است که نه در سیاست‌های استعماری و کشتار الجزایر و از بین‌بردن دولت‌ها در خاورمیانه ریشه دارد، نه در خشونت‌های غیر انسانی و سلاخی‌های محمد و خلفا. امر غریب و بلای هولناکی است که دولت‌ها و شهروندان و حتا نهادهای کشفی و استخباراتی را گیج می‌کند.

ضرورت تحلیل ترور در بستر اعتقادی و تاریخی آن

چشم به‌چشم شدن با این بلای آخرالزمانی خطر رسوایی جهانی در پی دارد. برای دولت‌های غربی، به خاطر نقش شان در خلقِ نهادهای ترور، برای شهروندان غرب به خاطر ادغام نگاهِ شان در نگاه دولت و نهادهای امنیتی و برای مسلمانان به این دلیل که مرجعِ واقعی این بلا پیامبر و قرآن و خلفاست. تحلیل ترور در بستر اعتقادی و تاریخی، به همان میزان که برای اسلام و قرآن و آموزه‌های بدنامی دارد، دست‌داشتن سیاست‌مدارانِ غربی در سازمان‌دهی، مدیریت و مسلح‌سازیِ تروریست‌های اسلامی را رو می‌کند. در یک‌سو اسلام و قرآن است که به لحاظ نظری ترور و وحشت را جهت می‌دهد، در سوی دیگر قدرت‌های غربی و منطقه‌ای ترور که به عنوان مدیران ترور و توحش، دولت‌های سکولار را یکی پس از دیگری بر می‌اندازد.
وضعیت زمانی خطرناک می‌شود که ۱): دولت سکولار در کشورهای اسلامی قدرت گیرد، ۲): مدیریت ترور از دست قدرت‌های غربی خارج شود. قتل عام وسیع کردها، ایزدی‌ها، هزاره‌ها، بلوچ‌ها و دیگر اقلیت‌های دینی و مذهبی مسئله نیست، از لوازم برنامه‌های توسعه به‌شمار می‌رود، حمله به کافه‌نشین‌های پاریس اما حمله به اصل انسانیت است و خطر ترور جهان را تهدید می‌کند.

پاریس، یک نماد فراموش‌کاری تاریخی

مباحث اصلی و پشت‌ِ پرده‌ی نمایش اما مغفول می‌ماند. همه سرگرم مناسک‌اند و کسی وقت ندارد به ریشه‌های تاریخی و مبانی اعتقادی ترور برگردد. به قرآن و صحیح بخاری، مسند ابن‌حنبل و سنن ترمذی و یا گزارش‌های حماسی دولت فرانسه از جهاد افغانستان بازخوانی کند. دور از ادب و اخلاق شمرده می‌شود اگر کسی پرونده‌ی تاریخی خشونت فرانسه در الجزایر و کشورهای آفریقایی را ورق زند و سربریدن و تجاوزجنسی و خشونت‌های نمایشی نظامیان فرانسه را، آن هم در زمانی که شور و ماتم دارد، رو کند. پاریس بی‌گناه است. عروس زیبا، طناز و عشوه‌گری که به جهانیان شامپاین تعارف می‌کند، شعر می‌سراید، رمان می‌نویسد و علوم اجتماعی تولید می‌کند. پاریس شهر انقلاب است. اسلام دین صلح و دوستی است، زیرا در متن کنفرانس‌ خبری اوباما و اولانده و مرکل و گزارش‌های ژورنالیستی از آن به عنوان دین صلح و برابری یاد شده است. دگراندیشانی در جست‌وجوی فعل حرام در رفتار داعش بر می‌آیند. نقش اسلام و پاریس در تولید شر سیاسی از ریشه انکار می‌گردد. هرگز مهم نیست اگر پاریس از فقر و حاشیه‌نشینی و دربه‌دری سوژه‌ی هنری برای سرگرمی و لذت اغنیا می‌سازد. حتا چشمان گرسنه و پرسش‌برانگیز فقرا و گدایان که از گرسنگی کم‌نور و صورت‌ها شان از ضرب سیلی باد و سرما کبود شده، شاعرانه و هنرمندانه است. از آن‌جا که حاشیه‌نشینی و فقر در پاریس هنری است، حاشیه‌نشین و فقیر، برای ابد باید حاشیه‌نشین و فقیر باشد، در غیر این صورت سایه‌روشن صورتِ عروس ناموزون و هویت شهری پاریس مخدوش خواهد شد. درباره راسیسم دولتی و انحطاطِ سیاسی پاریس کسی لب نمی‌گشاید. اینکه نسل سوم و چهارم مهاجران، به عنوان افراد تصمیم‌گیرنده در ساختار سیاسی دولتِ فرانسه جایی ندارند و حد اکثر می‌تواند عضو کلوب‌های ورزشی باشند، نباید به عنوان بخشی از پرونده‌ی عملیات تروریستی بررسی شود[3]. پاریس، حتا اگر آن‌قدر منحط شود که مهاجران را عملا و علنا از ساختار سیاسی خود طرد کند، باز هم پایتختِ نوگرایی و عروس شهرهای جهان است. این حق طبیعی اوست که پیش از آن‌که تروری در آن رخ دهد، به سوریه لشکر روان کند و بی‌هیچ گناهی مردمانی را که با شعر و رمان و شامپاین و عشوه‌گری‌های پاریسی نسبت خوبی ندارند، بمباران و خانه‌های گلی و غیر هنری آن‌ها را بر سرشان آوار کند.
ساده‌لوحانه است اگر پاریس و دولت فرانسه بی‌گناه مطلق و مادام‌بواری قربانی تصور شود. فروکاست گناهان به گردنِ تروریست‌ ـ‌ نه اسلام و نظام تروریستی که دولت فرانسه یکی از کارگزار فعال آن است ‌ـ پنهان‌کاری نیت‌مندانه‌ی است که فقط با ترفند واکنش مناسکی و به خاک‌سپردن شکوهمند مردگان و فرش گل‌های قرمز در محل حادثه‌ی ترور ممکن است. جنگ با تروریستِ متمرد‌ یک واقعیت است، اما ادعای مقابله با نهادها و شبکه‌های ترور یک دروغ دولتی و سیاسی است. تروریست عمله‌ی دست و پاچلفتِ نهادهای ترور است. مبارزه با ترور زمانی واقعیت پیدا می‌کند که دامنه‌ی شبکه‌های اقتصادی‌ترور حد خورد و کمپانی‌های مافیایی خرید نفت و دولت‌های ایران و عربستان و پاکستان به عنوان منابع مالی و معنوی و فنی مورد بازخواست قرار گیرند.

عادی شدن شر و همراهی با خشونت

تسخیر محل سکونت تروریست و به خاک‌سپاری شکوهمند قربانیان از یک‌سو و همزمان همکاری با اسلام‌گرایان تندرو در خاورمیانه، پاک‌کردن صورتِ مسئله و کورکردن چشم مردم فرانسه است و به توسعه‌ی ترور می‌انجامد. رمانتیزه‌کردن فاجعه و اینکه مردم به جای آن‌که دولت را مورد بازخواست قرار دهند، بیش از پیش در دولت محو گشته و با خشونت‌ همراه می‌شوند، بسی خطرناک‌تر از آن وضعیتی است که هاناآرنت «عادی‌شدی شر» یاد می‌کند.
دنیا در وضعیتی به مراتب دهشت‌ناک‌تر از عادی‌شدن شر سقوط کرده است. شر و ترور فقط عادی نیست؛ استعلایی، شاعرانه، خواستنی و رمانتیک نیز هست، آن‌قدر خواستنی که فقط ادبیاتِ دینی و آخرت‌گرایانه‌ی چون طلب بخشایش برای مردگان و دعا برای پاریس حق مطلب را ادا می‌کند.
خطاست اگر تصور شود، پاریس هنوز شهر انقلاب است. پاریس پیر و تقدیرگرا شده است. مرز چشمِ دولت و مردم قابل تفکیک نیست. ادعای انتقام دولت از داعش نیز دولتی، الاهیاتی و آخرت‌گرایانه است. گزاره‌ی تروریستی “خدا انتقام ما را از کفار خواهد گرفت”، با گزاره‌ی مردمی “دولت انتقام ما را خواهد گرفت” جایگزین شده است. انتقام از چه کسی؟ چگونه و در چه زمانی؟ مجرم کیست؟ کارگزاران نظام ترور کیستند؟ نهادهای ترور کدام‌اند؟ پرونده‌های تاریخی ترور به کجا می‌رسد؟ نقش قدرت‌های غربی در مجموع و نقش دولت فرانسه و پاریس در پدیدآمدن نهادهای ترور چیست؟ پاسخ‌های این پرسش‌ها به هیچ رو روشن نیست.

تروریست در مقام شیطان

همان‌گونه که در کتاب‌های مقدس خدایان متولی انتقام‌اند و خدا در ادیان ابراهیمی انتقام از مجرمی را که مخلوق اوست به جهان آخرت حواله می‌کند، دولت‌های فرانسه و متحدانش نیز انتقام را به روز واپسین و به زمانی حواله می‌کنند که زمینه‌ی ظهور تروریست‌های بی‌رحم‌تر از داعش فراهم گردد. یک دجال و ضدمسیح باید باشد که سیاست‌های منجی‌گرایانه‌ و زورگویی دولت‌های غربی را جهت بخشد.
وجود قلمرو ترور و پادآرمان‌شهر سیاسی، در جهان پس از شوروی همان‌قدر ضروری است که وجود شیطان در کتاب‌های مقدس. همان‌گونه که خدا، وجود قایم به استثنای شیطان است، قدرت‌های غربی نیز بر استثنای ترور خود را قوام می‌بخشند. شیطان و تروریست اما ذات بیرون از خدا و دولت‌ها نیست. مخلوق پاک و عبادت‌گری است که پس از سرپیچی در برابر آفریدگار مقام معنوی‌اش را از دست می‌دهد و به موجود شر و اخلال‌گر نظم زندگی شناخته می‌شود.
خطر واکنش آخرت‌گرایانه به ترور آن است که شر و بدی را در حوزه‌ی امر لایزال می‌راند. امر لایزالی که در دادگاه واپسین ریشه‌کن خواهد شد. اما از آن‌جایی که روز واپسینی وجود ندارد، و اگر هست بستگی به خواست خدا و دولت دارد، شهروند چاره‌‌ای ندارد جز گردن نهادن به مشیتِ الاهی و تقدیر دولتی.
آخرالزمان در انقلاب فرانسه تعریف روشن و مشخص داشت: براندازی حکومتِ مطلقه‌ی درآمیخته با اقتدار دینی و استقراردولت سکولار. انقلاب‌های کمونیستی نیز آخرالزمان را نابودی نظام سرمایه‌داری تعریف می‌کردند. مولد ایده‌های انقلابی، در هردو انقلاب مردم و روشنفکران غیر دولتی بودند. هرچند پس از تسلط انحصاری دولت‌ها بر تولیدات فکری، مارکسیسم نیز فرم مذهبی گرفت و استالین جایگاه خدا یا مسیح را اشغال کرد، اما تعریف مشخص از آخرالزمان، خیزش‌های اجتماعی و انقلاب‌های مردمی علیه بدی را جهت می‌بخشید. تروریست، اما، در عین حالی که تعریف مشخصی ندارد، هم از نظر نهادی و هم از نظر فکری و ادبی، تولید دولتی برای دولت‌های سکولار در جهان اسلام است.
تضادهای درونی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام مشهودتر از آن است که بر زبان آوریم، اما بدون همکاری قدرت‌های غربی نه مجاهدین توان براندازی حکومت مرکزی در افغانستان را داشتند، نه طالبان و القاعده و داعش در کشورهای سکولار عرب پدید می‌آمدند. بحث براندازی نهادهای ترور، در سطح سیاست‌گذاری جهانی مطرح نیست، بحث بر سر جای‌گزین‌سازی یک گروه ترور با گروه ترور دیگر است. با کم‌رنگ شدن مرزهای ملی در اروپا و بحران ناسیونالیسم، ضرورت یک نیروی اهریمنی‌ـ‌تروریستی که اروپای واحد را معنا بخشد ضروری‌تر می‌گردد. ادغام شهروندان غربی در دولت‌ها تا این حد که نظارت بر اعمال بین‌المللی دولت‌ها را از یاد ببرند، وحشتناک است. اروپا، رنگ عزا و ماتم گرفته است. مردم با چشم رسانه‌های دولتی در عزای کشته‌شدگان اشک می‌ریزند و خشنودی روح قربانیان و کیفرهای سخت برای تروریست‌ها از خداوند خواستار می‌شوند و وجدان‌های معذبِ شان را تسکین می‌بخشند.

برخورد با آوارگی

برخورد با مهاجرین مسلمان، پس از ترور یکی از عینی‌ترین جلوه‌های برخورد آخرالزمانی با ترور است. به جز راسیست‌ها که آزار مهاجرین در دستور کار آن‌هاست، بدنه‌ی جامعه به‌جای بازخواست دولت‌های شان به خاطر سیاست‌های غلط در براندازی دولت‌های سکولار، به کام مرگ فرستادن و آواره‌سازی میلون‌ها انسان، در قامت منجی‌های آخرالزمانی ظاهر شده‌اند. این در حالی است که علاوه بر عوامل داخلی، اعتماد بیش از حد مردم اروپا به دولت‌هایشان در سیاست‌‌گذاری‌های بین‌المللی یکی از جدی‌ترین عوامل آوارگی و دربه‌دری مهاجرانِ سیاسی است.
روشن است که رفتار ریاکارانه و مسیحاوار یک‌سو و اعتماد بیش از حد به سیاست‌گذاری‌های بین‌المللی دولت‌های ترورپرور را قدرت‌مندتر خواهد کرد. تظاهرات در برابر کارخانه‌های اسلحه‌فروشی و نظارت مردمی بر استراتژی‌های امنیتی‌ـ‌اقتصادی دولت‌ها در سطح بین‌المللی است که به تضعیف نهادهای ترور می‌انجامد، نه تظاهر به انسان‌دوستی، خوش‌آمدگویی و شستن گرد و خاک از صورت آوارگان سوریه در ایستگاه‌های مرکزی پایتخت‌ها.

فاجعه اصلی

ادغام چشم مردم، در چشم دولت فاجعه است. در جهان اسلام، تروریست عقل و مغزش را تعطیل کرده است و با چشمِ خدا به جهان می‌نگرد، در غرب چشم دولت، یگانه چشم حقیقت‌بینی که محال است در تشخیص خیر و شر ملی و جهانی خطا کند. مخالفت با استراتژی‌های اروپا محور دولت‌ها، هرچند در ظاهر امر مباح و حتا پسندیده است، در مقام کاربرد اما نوعی انحرافِ اخلاقی و امر یهودایی پنداشته می‌شود.
هرچند غرب از خطر در امان نیست، قربانی اصلی این تقدیرگرایی و برخوردِ نمایشی در برابر ترور، کشورهای اسلامی است که هنوز قرآن را علم اولین و آخرین و یگانه نسخه‌ی نجات می‌پندارد. برخورد آخرت‌گرایانه در غرب، امر زیبایی‌شناسانه و تجربه‌ی آواتاری فرار از افسردگی و ملال ناشی از عقل روشنگری است، آخرت‌گرایی در جهان اسلام اما امر باور بنیادی است که پایه‌ی حقیقی و هستی‌شناختی دارد[4]. تشکیک در حقانیت اسلام و قرآن و سخن‌گفتن در نقد عدل خدا و پیامبر و خلفا نه از نظر اخلاقی مذموم و قبیح است، بلکه حتا مرگ و تکفیر و ارتداد در پی‌دارد. اما اگر خدا وجود دارد، قرآن حق است و پاداش جهاد در راه خدا بهشت، در این صورت احمقانه خواهد بود اگر کسی به‌جای بهشت، حاشیه‌نشینی در بروکسل و پاریس را انتخاب و یا زندگی مشقت‌بار در دره‌های سوات را تاب آورد.

اما اسلام

اگر قرار است نقدی صورت گیرد، اصول اسلام باید نقد شود: خدا، پیامبر و جهانِ پس از مرگ. خدای اسلامی، پیرتر و ضعیف‌تر از آن شده است که مسلمانان را پناه دهد. همان‌گونه که خدا و آخرت حلال مشکل اروپائیان نیست و پناه بردن به ویشنو و گایا و نشستن و مراقبت در جوار درخت بودگیا، فقر و گرسنگی را از فقیران جنوب آسیا دور نمی‌کند، از دست خدای اسلامی نیز کاری نمی‌آید و قرآن گرهی از مشکلاتِ معاصر نمی‌گشاید. بسیار مسخره‌ است اگر در دنیای امروز کسی مانند محمد همزمان نه تا زن در خانه نگهدارد و یا در پیرانه‌سری با دخترک خردسالی ازدواج کند. مطابق قانون سکولار، محمد نه تنها پیامبر نیست، بلکه به مرض روانی کودک‌خواهی گرفتار است و باید محاکمه و مجازات شود. بنا نهادن زندگی جمعی بر اساس دریافت‌های کسی که قادر به خواندن و نوشتن نیست، غیرمعقول و تباهی‌آور است. اگر محمد نتواند کاراکتر مناسب با زندگی معاصر باشد، قصه‌ی خلفا از پایه مفت می‌شود. اگر قرار است یک نسخه‌ی امروزی برای امام‌علی پیدا کنیم، فردی مناسب‌تر از ابوبکر بغدادی وجود ندارد. هردو سرگرم جنگِ داخلی و در پی براندازی «دشمن قریب»‌اند.
اینکه قرآن محمد برای مسلمانان گنگ تر از غیر مسلمانان است و برای ملاها گنگ‌تر از مردم عامی، دلیل بر حقانیت و عمق آن نیست، نشان انقضای تاریخی آن است. در عصر تکنولوژی‌های ردیاب، وحی و علم غیب کاربرد ندارد. آخرالزمانی وجود ندارد. بهشت و جهنمی. برخورد‌های آخرت‌گرایانه با زندگی را باید کنار گذاشت و اسلام و قرآن را خط زد. می‌دانیم که دل‌کندن از قرآن و اسلام دردناک است، دردناک‌تر از آن اما کشتار و آوارگی ملیون‌ها زن و مرد و کودکی که نه خدای اسلامی صدای آن‌ها را می‌شود و نه مانند کشورهای غربی دولتی دارند که از آن‌ها دفاع نماید. این همه تحقیر در برابر چشمان خدا، حتا اگر ساده‌لوحانه بپذیریم که خدایی وجود دارد، باید ما را به ناتوانی و ناکارآیی او آگاه و برای ابد از او دور کند.

پانویس‌ها

[1] یکی از رویکردهای رایج بررسی مسایل شخصی تروریست است. نتیجه، پیشا‌ـ‌پیش روشن است: مراجعه به سایت‌های پورنو، فقر، محرومیت عاطفی، عضویت در باندهای شهری، افراط در سکس و شادنوشی. بی‌هیچ تردیدی انسان تروریست، دچار بحران‌های روانی است ولی نفس بحران روانی ربطی به عمل تروریستی ندارد. به‌نظر نمی‌رسد مغز متفکر ترور پاریس در شادنوشی و سکس، افراطی‌تر از اولاند عمل کرده باشد. این تحلیل برای برخی، مبنای تفکیک اسلام و مسلمین و تبرئه‌ی محمد است. اما از آن‌جا که محمد هم فقر و محرومیت عاطفی را تجربه کرده است، هم خشونت و آدم‌کشی و هم افراط در سکس را، می‌شود این فرض را طرح کرد که اسلام به خاطر آن‌که بنیان‌گذارش دچار مسایل روانی بوده، یک باور مریض و برای تروریست‌ها جذاب‌ است و رفتار نابهنجار و ضد اجتماعی آن‌ها را توجیه می‌کند. بنابراین، مقصر اصلی نه تروریست‌ها، بلکه کسانی‌اند که آموزه‌های یک پیامبر روانی بر آن‌ها دیکته می‌کند.
[2] یک دلیل دسته‌بندی طالب و داعش به عنوان تروریست، نداشتن دولت است. ترورها و خشونت‌های جمهوری اسلامی و دولت سعودی، هرگز به عنوان ترور برجسته نمی‌شوند. تروریست و غیر تروریست، تقابل دولت و نادولت نیز هست. نبود دولت در جهان عرب، خشونت‌ها را مرئی‌تر و نمایشی کرده است. وقتی دولتی نیست که با دشمن بجنگد، حسنی مبارک، قذافی و صدامی وجود ندارد که فرستادن موشک‌های دوربرد را در رسانه‌ها به رخ بکشند، راهی نمی‌ماند جز آن‌که هر فردی صدام و حسن و مبارک و قذافی شود و هر گروه‌ سیاسی نمایش قدرت و اسلحه در خیابان‌ها راه‌اندازی کند.
[3] پاریس، به‌رغم جاذبه‌های رنگارنگش یکی از ناکام‌ترین شهرهای دنیای مدرن در حل مشکل شهروندانش است. گروه داعش پاریس را تحقیر کرد. برخلاف حمله به تجارت جهانی که در پاسخ به آن دولت آمریکا القاعده را نابود و روزگار طالبان را سیاه کرد، پاریس از همین اکنون به دولت آمریکا متوسل شده است و توان برخورد جدی با تروریست‌ها را ندارد. تحقیرکننده‌تر از حملات تروریستی ناتوانی پاریس در حل مسایل مهاجران است. فردی از دومین نسل یک مهاجر کنیایی در واشنگتن به کاخ سفید راه پیدا کرد. سوئد، فنلاند و کانادا نیز در جذب مهاجرین در ساختاردولت موفق بوده است. ترک‌های مهاجر در پارلمان آلمان نقش برجسته‌ای دارند. مسلمانان فرانسه، اما، به رغم جمعیت ۷٪ و حدود دو قرن سابقه‌ی تاریخی در ساختار سیاسی فرانسه نمود مشخصی ندارند. به‌حاشیه‌رانی مهاجرین، پیوستن آن‌ها به داعش و در نهایت انتقام‌ از پاریس عاملی اجتماعی است که نباید نادیده گرفته شود.
[4] اعلام جهاد دربرابر کفار، به معنای ضربه‌زدن به کفار نیست، از بین بردن دشمن قریب (مسلمان همکار کفر) است، زیرا جهاد اسلامی را نیز کفار مدیریت می‌کند. جهاد افغانستان، حضور کفار را دایمی‌تر کرد و جهاد اعراب نیز جز آوارگی، ویرانی و در نهایت پناه‌بردن به آغوش کفار پی‌آیند دیگری ندارد.

پوتین ترکیه را به پیامدهای جدی تهدید کرد

پس از شلیک موشک هوا به هوا به سوخو ۲۴ روسیه، پوتین ترکیه را به برخوردی جدی تهدید کرد. او گفت کشورش هرگز این خیانت را تحمل نخواهد کرد: «این اقدام فاجعه‌بار پیامدهای بسیار جدی بر مناسبات ترکیه و روسیه خواهد گذاشت.»
Suku
ولادیمیر پوتین گفت خنجر زدن از پشت به روسیه، کمک به تروریست‌هاست. او یادآوری کرد که سوخوی سرنگون شدن روسیه در ماموریت علیه تروریست‌ها در سوریه بود و خطری برای ترکیه نداشت.
پوتین افزود جنگنده سوخو در یک کیلومتری حریم هوایی سوریه مورد اصابت موشک هوا به هوا قرار گرفت و محل سقوط آن نیز در عمق چهار کیلومتری خاک سوریه قرار دارد. وزارت دفاع روسیه اعلام کرده که بمب‌افکن سوخو ۲۴ هنگام بازگشت به پایگاه هوایی “حمیمیم” در سوریه از پشت هدف گرفته شده است.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در واکنش به اقدام نیروی هوایی ترکیه، سفر خود به این کشور را که قرار بود چهارشنبه ۲۵ نوامبر انجام شود، لغو کرد.
شورای ناتو قرار است در ساعت ۱۷ به وقت اروپای مرکزی جلسه‌ای ویژه برای بررسی موضوع و پیامدهای احتمالی آن تشکیل دهد. این نشست به تقاضای ترکیه انجام می‌شود که عضو پیمان آتلانتیک شمالی است. یک سخنگوی ناتو گفت این جلسه برای تصمیم‌گیری در مورد ماده ۴ پیمان ناتو نیست. طبق این ماده، اعضای پیمان موظفند در صورت تهاجم یا حمله مسلحانه به یکی از کشورهای عضو، از آن حمایت نظامی کنند.
دونالد توسک، رئیس کمیسیون اروپا در توئیتر، هر دو طرف ماجرا را به حفظ خونسردی و آرامش دعوت کرده است. ارتش آمریکا نیز اعلام کرده که هیچ دخالتی در این موضوع نخواهد کرد. این در حالی است که نیروی هوایی آمریکا برای بمباران مواضع داعش در سوریه از پایگاه اینجرلیک در ترکیه استفاده می‌کند.
دولت ترکیه پیش از ظهر سه‌شنبه ۲۴ نوامبر اعلام کرد که یک جنگنده روسی، به دلیل نقض حریم هوایی این کشور در حوالی شهر یالان‌داغی سرنگون شد. نیروی هوایی ترکیه می‌گوید پیش از شلیک به این جنگنده و طی پنچ دقیقه‌، ده مرتبه به خلبان آن اخطار داده شد.
یک مقام دولتی ترکیه به خبرگزاری رویترز گفته است که شلیک به سوخوی روسی، در مقام دفاع از حق حاکمیت این کشور بود. ارتش ترکیه برای توجیه اقدام انجام شده، تصاویر راداری را منتشر کرده که نشان می‌دهند سوخوی روسیه در حال پرواز بر فراز خاک ترکیه بوده است.
آن چه در این میان ناروشن است، سرنوشت دو خلبان هواپیمای سوخوست که با چتر نجات از جنگنده بیرون پریدند.
یک گروه شورشی سوری با نام «بریگاد دهم» مدعی شده که هر دو خلبان را در زمان فرود روی زمین کشته است. این گروه در اینترنت ویدئویی منتشر کرده که جسد یک نظامی را نشان می‌دهد. در زیرنویس فیلم نوشته شده که این فرد به دست انقلابیون کشته شد. این فیلم و صحت مدعای گروه مزبور هنوز بررسی کارشناسی نشده است.
ترکیه مدت‌هاست که به عملیات روسیه در سوریه معترض است. یک روز پیش از سرنگونی سوخو، احمد داود اوغلو از شورای امنیت سازمان ملل خواسته بود در قبال عملیات روس،ها در سوریه موضع بگیرد زیرا حملات آنها اقلیتی در سوریه را نیز هدف می‌گیرد که تبار ترک دارند. منظور داود اوغلو، ترکمان‌های ساکن سوریه بودند. داود اوغلو گفته بود روسیه اجازه ندارد به بهانه بمباران مواضع داعش، سوری‌های بیگناه و یا ترکمان‌ها را بکشد.
دولت ترکیه روز جمعه ۱۹ نوامبر نیز به خاطر حمله‌ای به یک دهکده ترکمان‌نشین، سفیر روسیه در آنکارا را احضار کرده بود.

پوتین سرنگونی جت روسی توسط ترکیه را خیانت خواند


رئیس جمهور روسیه می‌گوید که اقدام ترکیه در سرنگونی هواپیمای سوخوی روسی "خنجر زدن از پشت است" و پیامدهای سختی خواهد داشت. همزمان ترکیه از ناتو خواسته است برای بررسی وضعیت، جلسه فوق‌العاده تشکیل دهد.
در پی سرنگون‌سازی یک جت سوخوی روسی توسط جنگنده‌های ترکیه در روز سه‌شنبه (۲۴ نوامبر) این کشور از ناتو (پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی) خواسته است که جلسه تشکیل دهد. این جلسه که قرار است روز سه‌شنبه ساعت ۱۷ به وقت اروپای مرکزی تشکیل شود برای تبادل اطلاعات خواهد بود و به مواد ۴ و ۵ پیمان ناتو ارتباط پیدا نمی‌کند.
جلساتی که با استناد به ماده ۴ پیمان ناتو تشکیل می‌شوند جنبه مشورتی دارند و زمانی تشکیل می‌شوند که یکی از اعضای ناتو قلمرو خود یا امنیت یا استقلال خود را در معرض تهدید ببیند. گرچه این جلسه بر خلاف جلساتی که زیر ماده ۵ تشکیل می‌شوند بیشتر جنبه مشورتی دارد، ولی تصمیم برای اقدام عملی هم در آن غیرممکن نیست.
پوتین: ترکیه از پشت خنجر زده است
در همین حال روسیه تاکید دارد که هواپیمای سرنگون‌شده‌اش در قلمرو سوریه بوده و مرز مشترک با ترکیه را نقض نکرده است. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه اقدام ترکیه در جریان دیدار با ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن در سوچی روسیه به سرنگون‌سازی هواپیمای سوخو در سوریه واکنش نشان داد و آن را "خنجر از پشت" ترکیه نامید.
پوتین افزود که جنگنده سرنگون‌شده در فاصله یک کیلومتری از مرز ترکیه در حال پرواز بوده است. او پیامدهای این اقدام ترکیه را "سخت" توصیف کرد.
سرنوشت دو خلبان
جنگنده روسی در خاک سوریه و در ارتفاعات لاذقیه در نزدیکی خاک ترکیه سقوط کرد. دو خلبان این هواپیما توانستند با استفاده از چتر نجات خود را به بیرون پرتاب کنند. ترکمن‌های سوریه که در محل سرنگونی هواپیما ساکن هستند، مدعی‌اند که هواپیما را آنها سرنگون کرده‌اند.
 روسیه تاکید دارد که هواپیمای سرنگون‌شده‌اش در قلمرو سوریه بوده و مرز مشترک با ترکیه را نقض نکرده است
روسیه تاکید دارد که هواپیمای سرنگون‌شده‌اش در قلمرو سوریه بوده و مرز مشترک با ترکیه را نقض نکرده است
ویدیویی هم از سوی گروهی که هویتش معلوم نیست در اینترنت انتشار یافته که بر اسیرشدن و احتمالا کشته‌شدن یکی از خلبان‌های روسی دلالت دارد. از سرنوشت خلبان دوم هنوز اطلاعی در دست نیست.
ترکمن‌های سوریه که تا حدود جنگ جهانی اول و در دوران خلافت عثمانی در مناطقی از سوریه اسکان داده شده‌اند عمدتا مقیم استان‌های حلب، لاذقیه و اطراف دمشق هستند. شمار این اقلیت به ۱۴۰ تا ۲۰۰ هزار نفر می‌رسد و به زبان ترکی استانبولی یا آذربایجانی صحبت می‌کنند.
در شمال لاذقیه هم ترکمن‌ها و هم گروه افراطی "جبهه نصرت" حضور دارند و با ارتش سوریه در حال جنگ هستند. ترکیه در روزهای اخیر روسیه و سوریه را متهم کرده است که به جای حمله به داعش در حال حمله به اقلیت ترکمن هستند. در همین رابطه چندین بار سفیر روسیه در ترکیه برای اعتراض به وزارت خارجه ترکیه فراخوانده شده است.
ارتش سوریه در روزهای اخیر با کمک هوایی روسیه نیروهای مسلح مخالف در استان ادلب و لاذقیه را به عقب‌نشینی واداشته است.
پنتاگون: جنگنده روسی در حریم هوایی ترکیه بوده است
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یک مقام وزارت دفاع آمریکا و یک دیپلمات ناتو گفته‌اند که جنگنده سرنگون‌شده روسی وارد حریم هوایی ترکیه شده است. مقام آمریکایی می‌گوید که این جنگنده دو مایل وارد منطقه ترکیه شده بود.
در این میان دبیرکل سازمان ملل متحد، باراک اوباما و مقام‌های آلمان توصیه کرده‌اند که مسئولان ترکیه و روسیه با یکدیگر وارد گفت‌وگو شوند و مانع از گسترش دامنه این اختلاف گردند.
لغو سفر لاوروف به ترکیه
در پی سرنگونی جنگنده روسی، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه سفر روز چهارشنبه ۲۵ نوامبر خود به ترکیه را لغو کرد. او گفت: «پرزیدنت پوتین گفته است که این رویداد برای مناسبات دوجانبه پیامدهایی خواهد داشت.»
سفر لاوروف به ترکیه قرار بوده است به منظور گفت‌وگوهای راهبردی با همتای ترک خود فریدون سینیرلی اوغلو صورت گیرد.
شماری سیاستمداران روس پیشنهاد کرده‌اند که تمام خطوط هواپیمایی به سوی ترکیه قطع شود. یک آژانس مسافرتی و گردشگری روس اعلام کرده که قصد دارد سفرهای گردشگری خود را متوقف کند. ترکیه همانند مصر یکی از کانون‌های گردشگری محبوب برای شهروندان روس است.

یادگار 37 سال انقلاب

خبر مسرت بخش:

کوچک‌زاده با تقدیم استعفای خود صحن علنی مجلس را ترک کرد .

مهدی کوچک‌زاده در گفتگو با فارس دلایل استعفای خود را این‌گونه تشریح کرد :هفته پیش استعفای خود را نوشته بودم، مجلسی که تمام بندهای آئین‌نامه را زیرپا می‌گذارد جای ماندن ندارد.

وقتی حقوق ملت نادیده گفته می‌شود برای چه نماینده باشیم. صدها هزار نفر در اثر گرسننگی به اعتیاد و فحشا کشیده می شوند آنوقت 1700 تن سیب زمینی دفن می شود، آیا این اسلامی است؟ فقط می‌توانم "عضو" مجلس شورای اسلامی باشم نه چیز دیگر.

والبته ایشون قرار بود تنهایی اسرائیل رو از روی کره زمین محو کنه امیدوارم زیر حرفش نزده باشه