مسافران خط سه و چهار متروی تهران، آنگاه که به چهارراه ولی عصر میرسند، صدای نازک خانمی را از بلندگوهای واگن میشنوند که میگوید: «ایستگاه حضرت ولی عصر عجّلالله تعالی فرجهالشّریف.»
پیداست که چنین خوانشی از نام ایستگاه، گزک به دست این و آن نخواهد داد. ضمن آنکه در ساز و کارهای اداری جمهوری اسلامی، وجاهت کاری مدیران ارشد شهرداری و مترو را تضمین خواهد کرد.
اما این نامگذاری آنچنان طولانی است که هر کسی در محاوره عمومی از تکرار آن پرهیز دارد، مگر آنکه کسانی برای شوخی و مزاح تمامی آن را بر زبان جاری کنند. حتی در تابلوهای شناسایی و جهتیابی مترو نیز نام ایستگاه را به شکلی خلاصه شده، “ولیعصر (عج)” نوشتهاند، اما در بستری از سردرگمی، در املای انگلیسی این نام، از “عج” هم صرفنظر کردهاند چون احتمالا مدیران فرهنگی مترو نتوانستهاند برای نوشتن آن با املایی انگلیسی، تدبیری بیندیشند.
حتی همین بیتدبیری در ایستگاه متروی مصلای امام خمینی (ره) هم گریبانشان را میگیرد. همچنان که ایستگاهِ مصلای امام خمینی (ره) نیز از این آسیب نوشتاری بینصیب نمیماند، چون آنان در ایستگاه مصلا، هم با املای امروزی مصلا مشکل پیدا میکنند و هم واماندهاند که ترجمه و نوشتن “ره” را چهگونه با مخاطبان انگلیسیزبان خویش در میان گذارند.
به هر حال شاید هم انگلیسیزبانان به اندازه کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی اهل نزاکت و ادب نباشند. همچنان که زبان غنی و فاخر دولتمردان جمهوری اسلامی، نمیتواند در تنگنای سازه خط و زبان انگلیسی جایی برای خویش بجوید!
مدیران شهری جمهوری اسلامی ضمن الگوبرداری از شیوه کتابت قدیم، چه بسا ولی عصر را نیز سر هم مینویسند، به صورت ولیعصر، آنچنان که مصلا را هم به صورت اصیل عربی “مصلی” ثبت میکنند. در تهران جمهوری اسلامی، جنگ دیروز و امروز را همه جا و در تمامی پدیدههای شهری میشود سراغ گرفت.
ایستگاه حضرت ولی عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف اما از شلوغترین ایستگاههای متروی تهران به شمار میآید. تا آنجا که دزدان و جیببران، آن را مکانی مناسب برای دزدی و جیببری خویش یافتهاند. جیببران حرفهای بهترین زمان برای دزدی را همان موقعی میدانند که مسافران برای پیاده شدن یا سوار شدن به درهای واگن یورش میبرند.
به طبع دزدان نیز از همین شلوغیها به هدف خویش دست مییابند و سپس حسابگرانه صحنه را به مالباختگان وامیگذارند. البته ایستگاه متروی حضرت ولی عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف، قرارگاه پلیس هم دارد. چنانکه هر مال باخته سادهدلی میتواند به پلیس مترو مراجعه کند و شکایت خود را از دزدان با پلیس در میان گذارد. ولی رهیدن شاکی از دام پلیس به همین آسانیها ممکن نخواهد بود. داستانی که هر ایرانی، بنا به تجربهای شخصی، کم و بیش با آن آشنایی دارد.
عدهای از شهروندان تهرانی هم ایستگاههای مترو را مکانی مناسب برای خودکشی یافتهاند. در همین راستا ایستگاه “ولیعصر عج” بیش از بقیه ایستگاهها نقش میآفریند. گویا کاربری خط مترو برای خودکشی، بخشی از حقوق شهروندی شهروندان تهرانی را برآورده خواهد کرد، اما کسی که برای خودکشی تصمیم میگیرد، باید برای اجرای تصمیم خویش برنامه عملی دقیقی در اختیار داشته باشد و گرنه در اجرای تمام و کمال برنامه خودکشی، با مشکل مواجه خواهد شد.
روی ایستگاههای خط سه و چهار مترو در عمق هفت متری زمین، زیرگذر چهارراه ولی عصر را احداث کردهاند. زیرگذری که هیچ عابر و رهگذری از مسیر ورود و خروج آن سر در نمیآورد. همه سرگردانند تا راهنمایی بجویند که مشکل ادامه مسیر خود را با او در میان بگذارند. حجم دیوار- نوشتهها آن قدر بالاست که کسی نمیتواند به آسانی به تابلوهای جهتیابی دست یابد. تازه اگر هم به تابلوی جهتیابی دست یابند از نشانههای آن سر در نمیآورند. ضمن آنکه در نهایت خواهند فهمید که همین تابلوها هم در جای مناسب خود نصب نشدهاند.
شهرداری تهران به تازگی به منظور درآمدزایی، فضای همین زیرگذر را به دستفروشان خانم اجاره میدهد. بازاری راه میافتد که نگو و نپرس، تا آنجا که زیرگذر، کارکرد تعریف شده خود را از دست میدهد و به بازاری عمومی برای رهگذارن تبدیل میشود.
به هر حال شکی نیست هر کسی باید بتواند نان خود را از همین بازار مکارهای که حکومت برای مردم میگستراند، دربیاورد.
روی سنگفرش زیرگذر دختران و پسران در همراهی با هم، محترمانه ولو میشوند تا برای شارژر موبایل خود پریزی بجویند. داستان شیرینی است، چون شارژ موبایل بهانه است تا خودشان را به همدیگر نزدیک کنند و به دور از چشم منکراتیها، به سر و کول همدیگر بیاویزند.
در همین شلوغی و وارفتگی، کار جیببران و دزدان نیز ارج و قرب مییابد. آنها هم به خوبی دریافتهاند که باید بتوانند از قِبل همین شلوغیها نان بخورند و همانند مدیران ارشد نظام به درآمدزایی شخصی اشتغال ورزند. البته شکی نیست دزدان حرفهای ایستگاه حضرت ولی عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف از عُرضه و توانمندی مدیران نظام برخوردار نیستند و گرنه جای ایشان را میگرفتند.
چهارراه ولی عصر را از هر طرف با موانع آهنی مسدود کردهاند. تا آنجا که برای رهگذران و عابران پیاده، به غیر از روی آوردن به زیرگذر مسیری باقی نمیماند. گویا در ذهن مدیران شهرداری و مترو، معلولان و کهنسالان جایی ندارند، چون برای دسترسی ایشان به طرفین چهارراه و همچنین خطوط مترو و اتوبوس شهری هنوز، تدبیری مناسب اندیشیده نشده است.
مدیران شهری تهران بر بستری از آمارسازیهای دولتی مدعیاند که روزانه سه میلیون نفر عابر پیاده و سواره از چهار راه ولی عصر عبور میکنند. همین آمارها حکایت از آن دارند که به طور متوسط هر ساعت ۲۵۷ دستگاه اتوبوس شهری مسیرشان را از همین چهارراه ادامه میدهند.
ایستگاه متروی حضرت ولی عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف در عمق ۳۰ متری زمین، خط سه و چهار مترو را به هم پیوند میدهد. در همین جا با احداث دیوارههای بتونی مترو، مسیر بسیاری از قناتهای زیر زمینی شهر تهران را بریدهاند و حتی حفرههای آبهای زیر سطحی را نادیده انگاشتهاند. مدیران مترو چنان میپندارند که با نادیده انگاشتن مشکلاتی از این دست، میتوان بر چند و چون آن در آینده فائق آمد، ولی عوارض آبهای زیرزمینی کمی آن سوتر و در متروی منیریه، بارها خود را نشان داده است، چنانکه بارها زمینهای حاشیه خط مترو در محله منیریه و جاهای دیگر فرونشستهاند. نشستی که موجب مرگ دهها شهروند تهرانی شده است.
تئاتر شهر نیز در ضلع جنوب شرقی همین ایستگاه کارزاری نابرابر را با مدیران سپاهی شهرداری تجربه میکند، اما معلوم نیست تئاتر شهر در این کارزار نابرابر سر آخر بتواند به زندگی خود به عنوان نمادی شهری و هنری ادامه دهد یا خیر، چون گودبرداری مترو در اعماق ۳۰ متری زمین، رمقی برایش نگذاشته است.
شهرداری تهران حتی یورش به حریم سازه تئاتر شهر را با ساخت مسجد در جنوب آن تعقیب کرد. مسجدی با نمایی غیر ایرانی و الگوبرداری از معماری ایتالیایی که ارتفاع آن بلندای ساختمان تئاتر شهر را نیز به چالش میکشد. با این همه هر چند بیش از یک سال است از تعمیر بنای تئاتر شهر سخن میگویند، اما پیداست که تعارفات دولتی هیچگاه راه به جایی نخواهد برد.
آنچه پیرامون ایستگاه متروی ولی عصر میگذرد، آدمی را یاد پیامی میاندازد که کارگزاران فرهنگی شهرداری با خط نستعلیق آن را بر دیوار همین ایستگاه نوشتهاند: «یا کاشفالبلایا/ ای از بین برنده بلاها!»
اما رندی، مبتکرانه “بلاها” را “ملاها” کرده تا ترجمه آن “ای از بین برنده ملاها” خوانده شود. آرزویی است هر چند عوامانه، ولی به سهم خود نیاز روانی بسیاری از تودههای مردم را بر میآورد.
No comments:
Post a Comment