September 24, 2015

روایتی از اتفاقات تاسف‌باری که به فاجعه منا منجر شد

جامعه > حوادث - سرزمنی تمنا ها در خون زوار غلتیده، بیش از هزار کشته. حجاجی که بی گناه در خون غلتیدند تا خاندان جدید سلطنتی عربستان در اولین سال برگزاری مناسک حج فاجعه آمیز عمل کرده باشد.
خبرگزاری خبرآنلاین- سرزمین منا: صبح با لباس احرام؛ آماده برای ادامه اعمال حج بیرون از مکه. می خواستند بروند تا شیطان را از خود برانند که مرگ برای شان نازل شد. می خواستند در راه معبود قربانی کنند که قربانی سوء مدیریت شاهزاده های آل سعود شدند. از میان 5 مسیر اصلی، سه تای شان بسته بود و این دو میلیون نفر را هل می دادند به سمت تنگه مرگ. راه های دیگری هم البته بود اما بسته بودند. تنها تک و توک زواری که سابقه قبلی سفر داشتند، سعی می کردند با تغییر مسیر از این ازدحام رهایی پیدا کنند اما آنها که بار اول شان بود، چاره ای غیر از طی تنها مسیر باز نداشتند.
شلوغی غیر قابل باور مسیر، این قدر بود که سوزن نمی شد روی زمین انداخت. پیر و جوان، زن و مرد، در هم آمیخته بودند و هر تعللی در فشار جمعیتی که پیش می آمدند مثل انفجار بشکه باروت بود. فقط اگر یک نفر می افتاد ، جوی خون جاری می شد.
این اولین سال برگزاری مناسک حج توسط خاندان جدید سلطنتی آل سعود بود. خانواده ای که به عکس گذشتگان تمایلی به برگزاری باشکوه حج ابراهیمی ندارند . هنوز حج امسال در سوگ سقوط جرثقیل روی زوار بود که فاجعه ای بزرگ زائران را در خون غلتاند.
دریغ از یک بطری آب
زواری که سابقه طولانی رفتن به حج دارند، کاروان دارها یا آنها که تعداد تشرف شان زیاد بوده می گویند فارغ از همه حوادث خونین حج امسال، نوع خدمت رسانی به زوار برای حج امسال حتی بدتر از حج خونین سال 1366 بود. جایی که آل سعود ناجوانمردانه زوار ایرانی را به گلوله بست. دریغ کردن حتی چند بطری آب از این همه زن و کودک و پیری که برای فریضه واجب حج شان از گوشه گوشه بلاد اسلامی به عربستان رفته بودند، تنها گوشه ای از ظلمی بود که به زائران حج امسال روا شده بود. تقریبا 24 ساعت با یک بطری آب، برای انجام عمل رمی.
در سال های قبل، در طول مسیر کانتینرهای مختلفی بودند که به زائران آب و غذا می دادند اما امسال خبری از این کامیونت ها نبود و هر زائر بطری آبی را که از چادر با خود برداشته بود باید طوری مدیریت می کرد که در تمام طول مسیر به همراهش باشد. یعنی از صبح که از منا به راه می افتاد تا زمانی که رمی را 3 کیلومتر دورتر انجام می داد ، همه آنچه داشت، در آن تراکم جمعیت، همان بطری آبی بود که با خود به همراه داشت و البته چند شرطه ای که در 2 یا سه ورودی با پمپ های دستی آبپاش ، به روی زوار آب یا گلاب می پاشیدند.
چند دستگاه آبپاش برای نزدیک به 2 میلیون زائر، شاید چیزی شبیه به شوخی. در روز غیرمعمولی که حجاج به راه افتاده برای مراسم رمی، از ساعت 9 که چادرها را ترک کردند، تا ساعت 2 ظهر موفق به انجام عمل نشده بودند، این تدارک برای پذیرایی از زوار خانه خدا چیزی بیشتر از یک شوخی نبود. در این هوای گرم نزدیک به 40 درجه عربستان، در فشردگی جمعیت که به جای مسیرهای 5 گانه باید از یک مسیر به سمت مقصد می رفتند. این تدارکی بود که دولت عربستان برای زوار دیده بود.؛راندن شان به سمت مسیر مرگ. زواری که کشورهای شان، تمام مسئولیت امنیتی شان را به دولت میزبان سپرده بودند اما انگار برای حج امسال تنها چیزی که چندان اهمیتی نداشت، جان زائران بود.
فشار جمعیت و گرمای صحرا و بی آبی ، این ها هر یک به تنهایی برای رخداد فاجعه انسانی کافی بودند اما همه شان یک جا اتفاق افتاده بودند. این اما تمام مشکل نبود که با تنگ و تنگ تر شدن راه های مسیر، آنها که با گرما، از پا می افتادند، هر لحظه مسیر را برای تبدیل شدن به قتلگاه آماده تر می کردند. آمبولانس ها به تعداد حادثه دیدگان و گرما زده ها نبود و هر لحظه بر تعداد جمعیت مسیر افزوده می شد. دقایق می گذشتند و فشار بیشتر و بیشتر می شد.
جمعیت که مسیری طولانی را در طبقات مختلف باید طی می کردند، همه در مسیرهای کمتری به راه افتادند و قبل از رسیدن به عمل رمی، تراژدی رقم خورد. جماعتی که به راه افتاده بودند اما نه راهنمایی داشتند، نه کسی بود که اگر گره ای در مسیر افتاد، راه را بگشاید، رفتند و رفتند و ناگهان این انفجار جمعیتی در خون غلتاندشان. جماعتی که یک به یک زیر دست و پا می ماندند و این سیل جمعیتی هم، پایانی نداشت و برای آنها که زیر مانده بودند ، مرگ شاید بهترین سرنوشت بود.
ساعتی بعد از حوادث خونین، حضرات شاهزاده با ژست های حق به جانب از عجله و اشتباه زوار می گفتند. آنها که خودخواهانه از روی زوار دیگر گذشته بودند . می گفتند تا شاید سرپوشی بگذارند روی خون بی گناه بیش از هزار زائر و هزاران نفری که شرایطی بهتر از مرگ نداشتند. آنها که کانتینر به کانتینر ، روی هم ریخته می شدند تا به مراکز درمانی منتقل شوند. کلیدداران خانه خدا ، زواری را که برای ادای فرایض دینی به بیت الله الحرام رفته بودند، در روز ذبح قربانی، ناجوانمردانه قربانی کردند و به خون نشاندند.
آنها که خیلی های شان درحالی مردند که بعد از حادثه هنوز جان داشتند، اما خبری از نیروهای امداد برای شان نشد. چند ساعتی گذشته از این کابوس ، جهان اسلام به سوگ نشسته و حالا می گویند تعدادی از راه های اصلی برای این بسته بودند تا شاهزاده عربستانی به جمع زوار برود.
و این حادثه‌ای تلخ بود در مناسک حج ابراهیمی امسال. هزاران سال بعد از روزی که ابراهیم چهره ابلیس را در صحرای منا دید و با سنگ او را از خود راند. حالا این قربانیان، در آن صحرا به خون نشستند و بی انکه رمی را ادا کرده باشند. روحشان شاد و یادشان گرامی.

دستور پادشاه عربستان برای گردن زدن مقصران فاجعه منا


جامعه > حوادث - پس از فاجعه منا که به کشته شدن بیش از هزار زائر منجر شد، پادشاه عربستان سعودی دستور داده تا سر ۲۸ مقصر این حادثه را بزنند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ روزنامه الدیار در گزارشی نوشت: ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان دستور داده روز جمعه (فردا) سر 28 نفر از کسانی که امروز دستورات را به خوبی اجرا نکردند، در همان محل (صحرای منا) قطع کنند. به عقیده پادشاه این ها باعث این اتفاق غم بار شدند که چهره بدی از عربستان نشان داده شود. 
این 28 نفر به اتهام تبعیت نکردن از دستورات لازم برای هدایت زائران و ترک محل خدمت در زمان وقوع حادثه به دستور پادشاه روز جمعه گردن زده می شوند.

واکنش وزیر بهداشت عربستان به مرگ زائران در منا: تقصیر خودشان بود


جامعه > حوادث - العالم نوشت: عربستان سعودی در اولین واکنش خود به حادثه دلخراش جان باختن 717 نفر از حجاج بیت الله الحرام در منا، با سلب مسئولیت از خود اعلام کرد که عدم پایبندی حجاج به دستورات باعث وقوع این حادثه شده است.
خالد الفالح وزیر بهداشت دولت سعودی در گفت وگو با شبکه تلویزیونی رسمی سعودی با سلب مسئولیت از دولت سعودی، تلاش کرد تا حجاج را مقصر قلمداد کند و گفت که علت وقوع حادثه منا، عدم پایبندی برخی حجاج به دستورات بوده است.
او گفت: "اگر همه به دستورات پایبند بودند، اینگونه حوادثی رخ نمی داد".
این درحالی است که براساس گزارشها، این حادثه تلخ در خیابان 204 منا و هنگام حرکت خیل عظیمی از حجاج به سوی جمرات رخ داد؛ در حالی که رمی جمرات به صورت عادی در حال انجام بود. بستن این خیابان توسط نیروهای امنیتی باعث افزایش شمار حجاج و تراکم بیش از حد شد که در نتیجه بر اثر گرما، فشار و هجوم بیش از حد، عدۀ زیادی دچار خفگی شدند، یا زیر پا افتادند و جان دادند.
با توجه به وجود خیابان های متعدد در منطقه منا که به پل های چند طبقه جمرات منتهی می شود، ورود بیش از حد حجاج به یک خیابان مشخص و وقوع چنین حادثه ای، به خوبی نشان می دهد که مأموران پرشمار امنیتی که در مشاعر حضور چشمگیر دارند؛ و نیز مقامات مافوق آنان به هیچ وجه تصور صحیح و درستی از نحوۀ حرکت حجاج به سوی جمرات نداشته و به تعبیری، آنان را به حال خود رها کرده اند

پسر پادشاه عربستان عامل اصلی حادثه منا بود؟

جامعه > حوادث - باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: روزنامه الدیار دلیل حادثه منا در مراسم حج را حضور جانشین ولیعهد عربستان در منطقه مشعر منا و بازگشت وی در خلاف مسیر عبور حجاج اعلام کرد.
پایگاه خبری روزنامه الدیار در گزارشی در خصوص حادثه امروز منا در مکه مکرمه که منجر به قربانی شدن بیش از 2500 نفر شد، نوشت: مقامات سعودی خبر عبور خودروی یکی از سران این کشور از منطقه مشعر منا را که به کشته شدن صدها تن از حجاج منجر شد رد می کنند اما واقعیت آن است که «محمد بن سلمان» پسر پادشاه، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان در زمان حضور شمار زیادی از حجاج در منا تصمیم گرفت در این منطقه حضور یابد.
در این گزارش آمده است: وی به همراه بیش از 200 نیروی ارتش و 150 مامور پلیس که او را از همه طرف محاصره کرده بودند وارد صفوف حجاج شده و به مرکز منا رسید. پس از این حضور، وی در جریان عکس حرکت حجاج قصد داشت محل را ترک کند که همین امر موجب تراکم جمعیت شد و حجاج دسته دسته بر روی یکدیگر افتادند و فاجعه ای بزرگ رخ داد. سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان بلافاصله لیست مسوولان برگزاری حج را درخواست کرد و آنها را مسوول این فاجعه معرفی کرد. گفته می شود 28 مسوول سعودی مجرم شناخته و حکم اعدام آنها را صادر کرد.

شاعر عاشقانه‌ها را کسی نشناخت/ بنیاد «حسین منزوی» ایجاد شود.

گزارش خبری مهر؛
شاعر عاشقانه‌ها را کسی نشناخت/ بنیاد «حسین منزوی» ایجاد شود.
زنجان- یکم مهرماه سالروز تولد سلطان غزل نو فارسی حسین منزوی است، شاعری همزاد پاییز که عشق را تفسیری عاشقانه کرد اما همچنان در دیار خود ناشناخته است.
خبرگزاری مهر-گروه استان‌ها: اگر زنجان به داشته‌هایش اهمیت می‌داد شاید امروز بسیاری از فرهیختگانش عزم دیار غربت نمی‌کردند و آنان که ماندند در حاشیه قرار نمی‌گرفتند هرچند این روزها آرام آرام وضع فرهنگ خوب می‌شود ولی فرصت‌هایی که از دست رفتند سخت به‌دست می‌آیند.
حسین منزوی ازجمله بزرگان فرهیخته زنجانی است که روزگارش با روزگار غربت فرهنگ در هم آمیخت و در پیچ‌وخم زندگی‌ها و مسائل متعدد فراموش شد.
متأسفانه نگاهی به زندگی و مقطع حیات حسین منزوی مصداق شعری است که می‌گوید«شهریار را مردمانش کردنش شهریار، منزوی را مردمانش منزوی».
خانه منزوی را که می‌توانست خانه شعر و فرهنگ زنجان باشد ویران کردند، تندیس را به انباری فرستاند و هر کاری برای منزوی کردنش بود انجام دادند و حال امروز به ابتکار مدیریت هنرستان هنرهای زیبا و دانشگاه فرهنگ و هنر استان زنجان اتاق درسی به نام حسینی منزوی نام‌گذاری شده و همچنین تندیسی در ورودی مجتمع مسکونی خبرنگاران زنجان نصب‌شده است.
راستی یک راننده تاکسی که شعرهای زیادی از شعرای بزرگ ایران و جهان می‌دانست وقتی تندیس حسین منزوی را دید همشهری شاعرش رانمی‌شناخت در حالی شعری از یکشاعر فرانسوی می‌خواند.
تولد منزوی در دامن شعر و ادبیات فارسی، تولدی است مبارک و تأثیرگذار
یک کارشناس ارشد ادبیات فارسی در خصوص منزوی و غزلش می‌گوید: تولد منزوی در دامن شعر و ادبیات فارسی، تولدی است مبارک و تأثیرگذار همچون تولد دیگر پیامبران بزرگ ادب ایرانی، که با معجزه‌هایشان، اعجازی در هنر و ادبیات آفریدند. معجزه‌گرانی چون نیما، شهریار، فروغ و شاملو که شعر را جانی دوپاربخشیدند.
عیسی قاسم پور در گفتگو با مهر ادامهمی‌دهد: شعر منزوی آیینهتمام‌قد ظرفیت تحول و نو شدن شعر فارسی است.
وی ادامه می‌دهد: منزوی سمبل تغییر، انعطاف، پویایی و حرکت با اقتضائات زمان و مکان، شعور و خواست مخاطب و سیر تطول و تطور شعر و ادب ایرانی و شاعری هوشمند و جریان شناس بود. شاعری زیرک و آینده بین که عمری به درازای غزل فارسی داشت و به تمام پستوها و دالان‌های آن سرک کشیده بود.
قاسم پور ادامه می‌دهد: منزوی گویی هم‌سفر سفرهای سعدی، هم‌سفره حضرهای حافظ و نظاره‌گر رقص و سماع مولانا بوده است. شاعری که عمری از دریچه غزل فارسی به جهان ادب نگریست.
منزوی نیمای غزل فارسی است
این شاعر زنجانی ادامه می‌دهد: منزوی بی‌شک نیمای غزل فارسی است. او غزل را از ورطه هلاک رهانید و با باز کردن دریچه‌های نوآوری جانی دوباره به غزل فارسی بخشید. بنابراین جایگاه او همان‌طور که پیشتر گفتم در کنار پیامبران تحول و نوآوری ادب فارسی است.
قاسم پور می‌گوید: در شناخت ماه غزل نو فارسی باید بگویم که حسین منزوی جز با پرداختن به تمام ابعاد هنری او به خوبی و به‌طور کامل شناخته نخواهد شد. امروزه‌ متأسفانه شناخت منزوی با بخشی نگری همراه شده است.
این کارشناس ارشد ادبیات بابیان اینکه نخست باید بدانیم که منزوی علاوه بر شاعری، منتقدی قابل‌توجه و مترجمی خوب و زبردست نیز هست افزود: کتاب دیدار در متن یک شعر منزوی، که در آن به بررسی و نقد ۳۶ شاعر معاصر ادب فارسی پرداخته و نیز کتابهای »تیغ زنگ‌زده» که برگردان ۱۸ افسانه آذربایجانی از ترکی به فارسی است و همچنین ترجمه نیمایی و شاعرانه و هنرمندانه حیدربابای شهریار، نمونه‌های خوبی برای شناخت وجه نقد ادبی و مترجمی منزوی است.
قاسم پور می‌افزاید: منزوی با سلطانی غزل شناخته‌شده، ولی منزوی تبحر خوب و قابل‌ستایشی در خلق اشعار سپید و نیمایی داشته است. بنابراین منزوی صرفاً محصور غزل نبوده است.
به گفته قاسم پور همچنین وجوه دیگری هم که در مطالعات شناختی وی دچار بخشی نگری و عدم توجه شده که وجه تعلق او و خلق آثار در زبان و ادبیات مادریش ترکی، و همچنین اشعار آیینی و مذهبی است.
این کارشناس ارشد ادبیات ادامه می دهد: به طور یقین آشنایی با اشعار ترکی منزوی در کتاب »دومان» و کتاب اشعار آیینی به نام »فانوس‌های آفتابی» ما را با وجوه دیگری از منزوی آشنا خواهد کرد.
قاسم پور همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا منزوی به خوبی به جامعه شناسانده نشده است می‌گوید: باید بگویم که این مسئله همچون درختی است که یک سر دارد و هزاران ریشه و تنه. یعنی در ریشه‌یابی این امر با دلایل مختلفی روبرو می‌شویم که حداقل می‌توان آنها را در دو گروه دلایل جزئی و استانی، و کلی و ملی تقسیم‌بندی کرد.
بزرگان زنجان و معضل شناسانده نشدن
به گفته قاسم پور اهم دلایل کلی و ملی ازاین‌قرار است که متأسفانه وضعیت نخبگان ادبی عموماً در مقایسه با ستارگان سینما و ورزشکاران و برخی هنرمندان خاص به لحاظ اشتهار و الگوسازی، وضعیت منصفانه و مطلوبی نیست.
وی ادامه می‌دهد: گاه فردی برای مردم به چهره تبدیل می‌شود که از جهاتی قابل‌قبول نیست درحالی‌که همان مردم ممکن از وجود یک هنرمند گران‌مایه قابل‌توجه حتی بی‌خبر باشند. و اینها همه نیاز به تحلیل‌های جامعه شناسانه دارد.
اسم پور می‌گوید: این وضعیت تقریباً در اکثر کشورهای جهان صادق است و این خود می‌رساند که در دنیای جدید ادبیات و شاعران و ادبایش که زمانی یکه تازان و نام‌آوران ملت‌ها بودند، امروزه در مقابل غول سینما و ورزش و غیره به حاشیه رانده‌شده و مخاطب خاص پیداکرده اند.
وی بابیان اینکه از ویژگی‌های جزئی و استانی اینکه ما تقریباً هیچ کار قابل‌توجهی برای شناساندن منزوی انجام نداده‌ایم! این سؤال را مطرح می‌کند که آیا منزوی اهل شیراز و تبریز و اصفهان بود بازهم منزوی بود؟
قاسم پور متذکر می‌شود: به‌طور مثال عرض می‌کنم که در بعضی کلان‌شهرهای ایران یک اثر بسیار حقیر تاریخی دارند ولی آن‌قدر آن را در بوق و کرنا می کنند که تمام مردم ایران آن را می‌شناسند و برای دیدنش به آنجا می‌روند، آنگاه ما با سلطانیه با آن عظمت و شکوهش چه کرده‌ایم؟ و این وضعیت برای مشاهیر و چهره‌هایمان هم صادق است.
وی ادامه می‌دهد: اما وظیفه فرهیختگان و مسئولان در قبال منزوی چیست؟ اولاً ما برای پیشرفت و توسعه استانمان به لحاظ فرهنگی و هنری و علمی و غیره نیاز به یک بنیاد زنجان شناسی داریم. بنیادی که در آن تاریخ، فرهنگ، آداب‌ورسوم، زبان، برنامه‌ها و چشم‌اندازها، مشاهیر و نخبگان، صنعت و جهانگردی و اقتصاد، وضعیت علمی و هنری، تحلیل‌های جامعه‌شناسی و غیره به مطالعه و تحقیق درآید تا ما برای توسعه و شناسایی استانمان مطالعاتی بنیادین، سیستماتیک و استراتژیک داشته باشیم.
این شاعر زنجانی می‌گوید: در کنار آن ما نیاز به مؤسسات و انجمن‌ها و بنیادهای دیگری هم نیاز داریم که کار تخصصی فرهنگی انجام بدهند، که بنیاد منزوی یکی از آن‌هاست.
قاسم پور می‌گوید: حفظ و نشر آثار منزوی، مطالعه و تحقیق بر روی آثار وی، برگزاری همایش‌ها، جایزه‌ها و کنگره‌ها در شناساندن آثار و اشعار او از مهم‌ترین وظایف ما در قبال منزوی است که از طریق یک چنین بنیادی به شیوه فرهنگی و معقول قابل‌اجرا و پیگیری است.
وی ادامه می‌دهد: مثلا در مورد حفظ و نشر آثار منزوی همین بس که سال‌هاست مجموعه اشعار ترکی منزوی به نام «دومان» به مه خاموشی‌ها و فراموشی‌ها سپرده‌شده است.
لزوم برگزاری «جایزه غزل منزوی» در ایران
این کارشناس ادبیات می گوید: به نظر من یکی از کارهای لازم و موثر دیگر این است که ما یک جایزه سالانه ادبی به نام حسین منزوی داشته باشیم به مانند چیزی که برای چهره های ادبی دیگر در استان های دیگر اتفاق افتاده است.
قاسمپور تاکید می کند: البته ما می توانستیم خانه منزوی را به موزه تبدیل کنیم که متاسفانه این خانه و میراث هنری ظاهرا تخریب و به آپارتمان تبدیل شده است. اما شاید بتوان به ایجاد مقبره الشعرا و قطعه هنرمندان بخشی از این درد را تسکین بخشید.
وی ادامه می دهد: اگر بخواهم قدری هم به اشعار منزوی بپردازم باید بگویم که منزوی جدای از همه جسارت ها و نوآوری هایش در غزل، یک وجه بسیار جالب و ممتاز دارد که تقریبا به آن پرداخته نشده است و آن درک و دریافت و سواد بصری او در اشعار و غزل هایش است.
قاسمپور می گوید: منزوی با تصویر و ویژگی های فنی آن به خوبی آشناست و با مهارت تمام از صحنه های غزل تصویر برداری کرده است.
بنیاد«حسین منزوی» در زنجان تشکیل شود
همچنین دبیر کارگروه کتاب و ادبیات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان زنجان در خصوص حسین منزوی می‌گوید: امروز دیگر تاریخ برای حسین منزوی آغازشده است و آنچه از میراث او باقی است نه حواشی و ظواهر بلکه اندیشه و ظرافت‌های تکنیکی و شگردهای منحصربه‌فرد شعری اوست.
مهدی جلیل خانی ادامه می‌دهد: اکنون نه برای پاسداشت خود حسین منزوی، بلکه برای الگوسازی و ترغیب نسل جدید برای اعتلای شعر و اندیشه بومی، ضروری است که حتماً متولیان فرهنگ و هنر استان به ترویج نام و یاد حسین منزوی و شعرهای او همت کنند.
ین منتقد ادبی می‌افزاید: باید که از نشر مقالات و پایان‌نامه تحصیلی و نشر کتاب پیرامون نقد و پژوهش شعر و ترجمه‌های او حمایت شده تا این روحیه در میان جوانان و عموم مردم تکثیر شود که حتماً با آثار بزرگان شعر و اندیشه مواجهه و سروکار داشته باشند.
جلیل خانی تأکید می‌کند: فرهنگ‌سازی یعنی همین‌که نسل امروز را متوجه سازیم که اندیشه متعالی از طریق یک همشهری و همسایه و هم‌جنس خود ما، به تاریخ ادبیات ایران عرضه‌شده و دست یافتن به این مقام با آموزش شگردهای شخصی شاعر کاملاً دست‌یافتنی است.
وی می‌گوید: به نظر بنده باید بنیاد حسین منزوی در این استان هر چه سریع‌تر شکل بگیرد تا با دقت و وسواس بیشتری آثار و اندیشه‌های متعالی شعری حسین منزوی تحت نظارت این بنیاد با پاکیزگی و به‌دوراز دستبرد منتشر شوند. چراکه آثاری از منزوی هنوز منتشرنشده است.
بنابراین گزارش حسین منزوی در اول مهر ۱۳۲۵ در زنجان در خانواده‌ای فرهنگی متولد شد. او از سنین جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۶ به عنوان شاعری مطرح و تاثیر گذار در جامعه مطرح شد و غزل‌های او مورد توجه غزل سرایان قرار گرفت.
او در سال ۱۳۴۶ وارد دانشگاه شد و در دانشکده ادبیات تهران ثبت نام کرد اما دیری نمی گذرد که در می یابد، این رشته نمی تواند انتظارات او را بر آورده کند، به همین دلیل در سال ۱۳۵۰ درس را نیمه کاره رها می کند.او در همان سال مجموعه شعر«حنجره زخمی تغزل» را منتشر می کند. این کتاب در بخش «شعر جهان‌»جایزه "فروغ فرخزاد" را که در آن دوران جزء معتبرترین جوایز ادبی ایران به شمار می رفت، دریافت می کند‌.
پس از انتشار این کتاب، منزوی تصمیم به ادامه تحصیل در رشته علوم اجتماعی می گیرد اما این این رشته را نیز نیمه کاره رها می کند و در صدا و سیما مشغول به کار می شود و در این دوران برنامه«یک شعر یک شاعر» را تهیه وکارگردانی می کند.
منزوی پس از مدتی به زنجان باز می گردد و تا پایان عمر در آنجا اقامت می کند. در دوران اقامت اش، در زنجان بیکار نمی نشیند و به ساختن ترانه و تصنیف می پردازد. او تا پایان عمر همچنان به کار خود ادامه داد.
منزوی پیشنهادهایی به غزل امروز داد. او همانند نیما که تحولی شگرف در شعر به وجود آورد، تحولی در غزل معاصر به وجود آورد.
او در دوره ای غزل سرود که همه منتقدان فکر می کردند عمر شعر کلاسیک و غزل به پایان رسیده است اما منزوی ثابت کرد که غزل از پتانسیل بالایی برخوردار است و نمی توان آن را نادیده گرفت.
منزوی در شعر سپید نیز دستی داشت، شعرهای سپید او گاهی حتی با شعر بزرگترین شاعران سپید سرا پهلو می زند.
سرانجام حسین منزوی که مدتها ازبیماری قلبی رنج می برد، در ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ زندگی را وداع گفت.


واقعا چرا؟

واقعا چرا؟
تصویر بالا صحنه ای از مرگ حداقل ۷۰۰ نفر در حاشیه مراسم حج امسال است. علت: شدت ازدحام و لابد بی توجهی عده ای به دیگران.
تصویر پایین، در مناسبتی کوچکتر، صدها هزار نفر برای دیدار پاپ به شهر دی.سی آمده اند.
هر دو رویداد مذهبی. هر دو با حضور صدها هزار. چرا باید ۷۱۹ نفر در رویداد اول کشته شوند؟
#مکه #واشنگتن
#PopeInDC #Mecca

ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪﮐﻪ...

ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ،

ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺏ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ 
ﺍﻣﺎ 
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻗﻠم هاﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻪ
ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ...

بمناسبت عید قربان:

ساپورت‌پوشی زنان باعث شده تا در اقتصاد مشکل پیدا کنیم! کاریکاتور از مانا نیستانی


علم‌الهدی نماینده مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه شهر مشهد:

ساپورت‌پوشی زنان باعث شده تا در اقتصاد مشکل پیدا کنیم!
کاریکاتور از مانا نیستانی

از مخالفت نهراسید!


بمناسبت عید قربان:اعراب پیش از اسلام به دینهای مختلفی گرایش داشتند

اعراب پیش از اسلام به دینهای مختلفی گرایش داشتند . اکثر آنها به چندین خدا ( polytheistic ) اعتقاد داشتند و نیز قبایلی بودند که به دین مسیحیت و یهودیت ایمان آورده بودند . قبایل مختلف شبه جزیره عرب ، سمبل هایی برای خدایان ، شیاطین ، جن ها ، آدم-خداسان ها ( نیمه انسان نیمه خدا ) و انواع و اقسام موجودات متفاوت ، ساخته بودند و این سمبل ها را در کعبه ( در مکه ) نگه داری می کردند . سمبل هایی برای مسیح و مریم ( برای قبایل مسیحی ) نیز در کعبه نگه داری می شده است . که در کتاب Freeman-Grenville , Islam : An Illustrated History نیز به آن اشاره شده است . تاریخ نگاران مسلمان از آن دوران به عنوان » دوران جاهلیت » یاد می کنند . عجبا که اینان بت خودشان را برتر متصور شده اند ! کارن آرمسترانگ ( Karen Armstrong ) در کتاب Islam : A Short History ادعا می کند که » کعبه به هبل ( یکی از بت ها/سمبل ها ) اختصاص داده شده بود و شامل 360 بت بود که احتمالا هر کدام یا نماد یک روز از سال بودند ، و یا تندیس های خدایان عرب بودند . قبایل شبه جزیره عرب ، چه مسیحی و چه چند – خدایی ها ، سالیانه یکبار در مکه برای مراسم عبادت (حج ) به هم ملحق می شدند .» اطلاعاتی که از متون مختلف بجا مانده است بر این تاکید دارند که کعبه محل نگه داری بت های گوناگون بوده است که هر کدام نشان مقدس قبیله ای بوده است که داخل کعبه و یا اطراف آن نگه داری می شده اند . اعراب در تمامی مسائل به این بت ها رجوع می کردند و حتی از اسامی بت ها در نام گذاری فرزندان شان استفاده می کردند . بعضی از این بت ها اهمیت ویژه ای داشتند که تاریخ نگاران به شرح آنها پرداختند که به ترتیب اهمیت، تعدادی از آنها را نام می بریم .
untitled
هبل : سالار (سرور) خدای خدایگان ، مهمترین خدا
لات : الهه ماه
عزی : الهه آفرینندگی که بعنوان » قویترین » و یا » با عظمت ترین » نیز شناخته می شده
منات : الهه سرنوشت که قدیمی ترین بت در بین این بت های عرب بوده است . حتی اعراب نام بچه های خود را با نام این بت نام گذاری می کردند. مانند : بنده منات ( عبد منات ) نام 4 بت فوق در کتابهای دینی مدارس جمهوری اسلامی آمده است.
بت های درخور توجه دیگری هم وجود داشتند که به شرح آنها پرداخته شده است اما یک بت اهمیت فراوانی دارد که اسلام و تاریخ نویسان مسلمان تلاش بسیاری کردند که هیچ اثری از آن بجا نماند . آن بت الله نام داشت که خدای » سازنده » ( آفریننده ) و اهدا کننده باران ، نزد عرب های پیش از اسلام بود . البته بت الله ، تنها نبود ، همکار و هم صحبت داشت ، پسر ها و دخترهایی داشت . ساکنان مکه بر این باور بودند الله و جن ها رابطه خویشاوندی دارند و بت های لات و عزی و منات ، دخترهای الله بودند . اعراب در شرایط نارحتی و درد و رنج به سراغ الله می رفتند . آنها در نام گذاری هم از کلمه الله استفاده می کردند . بطور مثال نام پدر محمد ، عبدالله بود . به معنای » بنده الله » و یا » خدمتگذار الله » . بنابراین بی جهت نبوده است که تاریخ نگاران مسلمان تلاش بسیاری برای مخفی کردن تاریخچه بت الله و اهمیت آن نزد اعراب پیش از اسلام ، داشته اند و البته همچنان دارند . در تاریخ اسلام آمده است که محمد بت های کعبه را می شکند اما تمامی مشخصات و ویژگیهای آنها را به الله خود ، نسبت می دهد . و البته یک بت دیگر به نام سنگ سیاه (حجر السود ) را باقی می گذارد و خود محمد این سنگ را مورد ستایش قرار می دهد و می بوسد ! محمد بر این اعتقاد بوده که این سنگ از بهشت آمده است . این سنگ که احتمالا بقایای یک شهاب سنگ است در طول زمان آسیب دیده است و به قطعات کوچک تر شکسته شده است . برای اینکه موضوع برای مسلمانان ایجاد سوال نکند که » ای بابا ، این الله هم که نتوانست یک سنگ را درست نگه داری کند ! » این قطعات را بوسیله میخ های نقره ای رنگ به یک قاب نقره ای وصل کردند و در کنار هم نگه داشتند . بهر حال اگر همچنان اعتقاد دارید که این سنگ از بهشت ( مکان تخیلی ) آمده است ، با یکسری آزمایش براحتی می توان خلاف این موضوع را ثابت کرد . کافیست که مسلمانان به این آزمایش رضایت دهند . این هم شواهد تاریخی که این خدا ، الله و یا هر نامی که شما می دانید، ساخته و پرداخته ذهن آدمی بوده است که حتی توان مراقبت از سنگ فرضی خود را نداشته است .
idol20of20allah
منابع:
1. خدایان اعراب پیش از اسلام
2. بت الله
3. سنگ سیاه

بدون شرح

مظهر العجایب

'برکات' جنگ ایران و عراق - ارتش، دولت، دانشگاه

  
یکی از نتایج جنگ هشت ساله ایران و عراق که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد تحول عمیقی است که در نگرش جمهوری اسلامی نسبت به نهادهای نوین (یا مدرن) سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایجاد کرد.
 
اگرچه در جریان اعتراضات سیاسی منجر به سقوط نظام سلطنتی، قشر نوین‌گرای جامعه ایران – کارمندان، روشنفکران و دانشجویان – و احزاب و گروه‌های مختلف وابسته به آنان نقشی بسیار مهم در تضعیف مبنای مشروعیت نظام حاکم ایفا کردند اما سازماندهی موثر، یکپارچگی عقیدتی و تاکتیک سیاسی قشر سنتی – روحانیون و بازاریان – باعث شد تا با سقوط نظام سلطنتی، این بخش از جامعه بتواند به سرعت مواضع قدرت و زمام حکومت را در دست بگیرد.
 
در این شرایط، مهمترین موضوعی که رهبران حکومت جدید پس از دستیابی به قدرت با آن مواجه شدند چالش احتمالی بخش نوین جامعه در برابر حکومتی بود که آشکارا با اهداف و مفاهیم قابل درک برای اعضا و کارگزاران این بخش در تضاد بود، مفاهیمی مانند دموکراسی، حاکمیت مردم، ملی‌گرایی، آزادی عقیده و بیان و توسعه اقتصادی و اجتماعی با هدف ایجاد جامعه‌ای مشابه جوامع پیشرفته غربی (یا برای برخی از آنان، سوسیالیستی).
 
در چنین شرایطی، برای حکومت اسلامی لازمه حفظ قدرت از یکسو مقابله با عقاید نوین‌گرا و از سوی دیگری، تضعیف و خنثی کردن فعالیت نهادهای نوین‌گرا و نوین‌ساز بود.
مقابله با ارتش
ارتش نخستین نهادی بود که هدف قرار گرفت. ارتش به عنوان عامل اجرای مقررات حکومت نظامی در شهرهای بزرگ، رو در روی معترضان قرار گرفته و دلیل کافی برای برخورد خصمانه را در اختیار نظام جدید قرار داده بود.
 
البته بدون تصمیم ارتش به قطع حمایت از آخرین نخست‌وزیر شاه و اعلام بی‌طرفی سیاسی، پیروزی انقلاب بسیار دشوارتر و پرهزینه‌تر می‌شد و ظاهرا برخی از نظامیان انتظار داشتند به خاطر "پیوستن" به ملت و گشودن در سربازخانه‌ها به روی انقلابیون، در حکومت انقلابی از امنیت جانی برخوردار شوند و در نهایت، در دادگاهی امروزی، فرصت دفاع از خود را بیابند.
 
آنچه در عمل روی داد "محاکمه انقلابی" و اعدام سریع نظامیان، از فرماندهان بلندپایه گرفته تا رده‌های پائین‌تر، از جمله سربازان وظیفه و حتی نظامیان بازنشسته، بود.
 
همزمان، این نظر که لازم است ارتش به طور کامل منحل شود توسط بسیاری از انقلابیون مطرح بود. ارتش ایران مانند دیگر نهادهای مدرن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران، ساخته و پرداخته حکومت پهلوی محسوب می‌شد و رهبران سالمندتر انقلاب قطعا نقش نظامیان در اجرای برنامه‌های رضاشاه مانند محدود کردن قدرت روحانیون و نظارت بر اجرای برخی آداب سنتی-مذهبی را فراموش نکرده بودند.
نظامیان از جمله نخستین کسانی بودند که هدف اقدامات تلافی‌جویانه حکومت انقلابی قرار گرفتندعلاوه بر این، در ایران، مانند سایر کشورهای در حال توسعه، ارتش نه تنها با معیارهای بخش نوین جامعه همسویی داشت، بلکه به عنوان یک نیروی برخوردار از قوه قهریه، همواره می‌توانست برای حفاظت و احیای این معیارها وارد عمل شود.
 
در مخالفت با ارتش، رهبران جدید از حمایت برخی گروه‌های چپگرا و چپ‌رو هم برخوردار بودند که از انحلال ارتش و به جای آن، مسلح کردن انقلابیون و تشکیل نیروی چند میلیونی سخن می‌گفتند.
 
استدلال این گروه‌ها این بود که حکومت انقلابی برخلاف رژیم سلطنتی که خود را در محاصره شوروی و متحدان آن می‌دید، از حمایت کشورهای "ضد امپریالیستی" و صلح‌دوست برخوردار است هر چند این واقعیت را هم نمی‌توان نادیده گرفت که برای بعضی از آنها، نبود یک نیروی نظامی منسجم در خدمت حکومت یک ضرورت تاکتیکی جهت کسب قدرت محسوب می‌شد. ظاهرا همین جنبه از اصرار چپگرایان بر انحلال ارتش در حمایت بعضی جناح‌های درون حکومت از حفظ ارتش موثر بود.
 
این جناح‌ها با تاکید بر اینکه نظامیان فرزندان "ملت انقلابی" هستند و وجودشان برای دفاع از مرزهای کشور و مقابله با خیزش احتمالی چپگرایان افراطی لازم است، با انحلال و تضعیف ارتش دست‌کم تا سازماندهی یک نیروی مسلح جدید مخالفت می‌ورزید و حفظ بدنه ارتش همراه با بازسازی تشکیلات فرماندهی تحت نظارت نزدیک سیاسی را توصیه می‌کردند. بعدها بعضی از مقامات دولت موقت از تلاش خود برای قانع کردن آیت‌الله خمینی در حمایت از حفظ ارتش سخن گفتند.
 
در حالیکه افزایش تنش‌های سیاسی و درگیری‌های مسلحانه در برخی نقاط ایران فشار بر نظامیان را به تدریج کاهش می‌داد، ماجرای "کودتای نوژه" که اخبار آن حدود دو ماه قبل از حمله عراق به ایران منتشر شده بود، بار دیگر بازداشت گسترده و اعدام ارتشیان و پاکسازی وسیع تشکیلات نظامی را در پی‌آورد و موضع مخالفان ارتش را تقویت کرد.
 
گفته می‌شود که در هفته‌های پیش از عبور نیروهای عراقی از مرز، برنامه‌ای برای "پاکسازی" اساسی ارتش شامل اخراج بخش عمده‌ای از نفرات تهیه شده و آماده اجرا بود.
دانشگاه، تشکیلات دولتی، صنایع
علاوه بر ارتش، دیگر نهادهای مدرن و نوین فعال در رژیم سابق نیز از خصومت پنهان و آشکار عوامل اصلی حکومت مصون نماندند.
در اوایل سال ١٣٥٩، آیت‌الله خمینی سخنانی را در باره "وابسته بودن" دانشگاه‌ها ایراد کرد و با اتهام اینکه دانشگاه غیراسلامی و وابسته به ابرقدرت‌هاست، خواستار اصلاح دانشگاه‌ها و "اسلامی شدن" آنها شد.
 
البته وی پیشتر در بیان نظرات خود پیرامون ولایت فقیه و حکومت اسلامی، صراحتا علوم حوزوی را برای اداره امور جامعه کافی و حتی مناسب‌تر از تحصیلات دانشگاهی دانسته و توصیه کرده بود که "روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند."
 
در اوایل سال ۱۳۵۹ و هشدار "شورای انقلاب فرهنگی" به گروه‌های سیاسی مستقر در دانشگاه‌ها برای تخلیه دفاتر خود و برخوردهای خشونت‌آمیزی که در پی آورد، مراکز آموزش عالی در ایران کلا بسته شدند و موج "پاکسازی" استادان و دانشجویان به جریان افتاد در حالیکه در مورد بازگشایی دانشگاه‌ها هیچ اطمینانی وجود نداشت.
کوتاه مدتی پیش از حمله عراق دانشگاه‌ها به جرم نفوذ افکار بیگانه تعطیل شدنددیکر نهاد مدرنی که از سوء‌ظن حکومتگران جدید و قشرهای مرتبط با آنان برکنار نماند، تشکیلات اداری دولتی بود. البته بسیاری از کارمندان دولت در حرکت انقلابی حضوری موثر داشتند و اعتصاب آنان در چند ماه منتهی به انقلاب، نه تنها فعالیت دولت وقت را عملا فلج کرد، بلکه روحیه مقاومت حکومت سلطنتی را نیز از میان برد زیرا این حکومت یکی از دستاوردهای مهم خود را گسترش و افزایش رفاه قشر متوسط می‌دانست و طبیعتا به وفاداری این قشر دل بسته بود.
 
با اینهمه، در همان هفته‌های اول پس از پیروزی انقلاب، تشکیلات دولت هدف انتقاد شدید برخی از نزدیکان آیت‌الله خمینی قرار گرفت در حالیکه متحدان اقتصادی حکومت جدید در بازار که از دیرباز وجود چنین تشکیلاتی را اساسا لازم نمی‌دیدند، تضعیف تشکیلات دولتی را زیانبار نمی‌دانستند.
 
واقعیت این است که در دوران پهلوی، قشرهای سنتی، "اداری‌ها" را وابستگان مرفه و "نوکران" رژیم می‌پنداشتند که با حقوق‌های گزاف، قادر به زندگی به شیوه‌ای غیراسلامی بودند، به مراسم و مناسک سنتی دینی اعتنایی نداشتند و به جای تادیه وجوه شرعی، به دولت مالیات می‌پرداختند. و با وجود ارتزاق از بیت‌المال، به قشرهای سنتی به دیده تحقیر می‌نگریستند.
 
طبیعی است که حکومت روحانیون و بازاریان به کارکنان دولت به عنوان افرادی ماهیتا مخالف نگاه کند و نبود آنها را به بودنشان ترجیح دهد.
به این ترتیب، با وقوع انقلاب، دستگاه دولت هم که نه مانند ارتش قدرت مداخله مسلحانه داشت و نه مانند دانشجویان امکان ایجاد تنش در جامعه، مورد سوء‌ظن و هدف حمله قرار گرفت. با وجود حمایت نسبی دولت موقت، که موجودیت خود را وابسته به بقای تشکیلات دولتی می‌دید، یکی از اولین نتایج انقلاب اسلامی، پاکسازی گسترده و ادامه‌دار کارکنان دولت، کاهش چشمگیر در حقوق و مزایای آنان و منع استخدام جدید بود. فشار بر کارمندان به خصوص رده‌های متخصص از جمله شامل تشکیل و مسلط کردن انجمن‌های اسلامی، احضار کارمندان به کمیته‌های پاکسازی و تهدید به اخراج به اتهام وابستگی به "طاغوت" بود. آیت‌الله خمینی نیز گاه به گاه مستقیما وارد عمل می‌شد و با متهم کردن ادارات دولتی به حفظ "فرهنگ طاغوتی" و حتی "وجود فحشا در ادارات" از فشار بر این تشکیلات حمایت به عمل می‌آورد.
 
در کنار نهادهای اجتماعی و حکومتی، بخش نوین اقتصادی هم از تهاجم مصون نماند و فعالیت‌های تولیدی و تجاری آن عملا مصادره و تعطیل شدند و اموال آنها در اختیار سازمان‌های جدید حکومتی از جمله "بنیادها" قرار گرفت.
"برکات" جنگ: ارتش
در چنین شرایطی بود که روز ٣١ شهریور سال ١٣٥٩ هواپیماهای عراقی ظاهرا برای انهدام نیروی هوایی ایران، در عملیاتی نه چندان موفقیت‌آمیز فرودگاه مهرآباد و چند فرودگاه دیگر در ایران را بمباران کردند و نیروهای زمینی عراق عازم عبور از مرزهای ایران شدند.
 
رهبر عراق که چند سال پیش، ناتوان از رویارویی نظامی با ایران، ناگزیر به مصالحه تن در داده بود، با مشاهده تضعیف ارتش ایران ظاهرا در صدد برآمده بود تا با اشغال و احتمالا انضمام بخش‌هایی از خاک ایران، به یک ابرقدرت منطقه‌ای تبدیل شود و اختلاف مرزی با ایران را هم یک بار و برای همیشه مرتفع کند.
 
پس از ساعاتی سکوت خبری، سرانجام پیام آیت الله خمینی و سپس سخنان او پخش شد که در مورد حمله هوایی عراق گفت که "دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده" و اطمینان داد که دیگر چنین کاری تکرار نخواهد شد.
رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود، به نقش ارتش و همچنین پاسداران در دفاع از کشور پرداخت و با مردود دانستن نگرش منفی که انقلابیون نسبت به ارتش داشتند، هشدار داد که "ممکن است کسانی که با اسلام مخالفند و با جمهوری اسلامی از اول مخالف بودند، حالا شایع کنند که خود لشکر ایران و ارتش ایران و ژاندارمری ایران دارند خرابکاری می‌کنند تا شما را وادار کنند که با آنها مقابله کنید. خیر، اینطور نیست. ارتش ایران و ژاندارمری ایران وفادارند به ما و مشغولند آنها به کوبیدن‌ عراق."
نیاز به مدیریت تخصصی اقتصاد جنگ توازن قدرت را به نفع تشکیلات نوین دولتی تغییر دادچند روز بعد، در حالیکه نیروی زمینی عراق از مرز عبور کرده بودند، آیت‌الله خمینی مخالفت قبلی خود با احساسات ملی‌گرایانه را که به خصوص در آموزه های نظامی بر آن تاکید می‌شد، کنار گذاشت و اظهار داشت "میهن از جان عزیزتر ما امروز منتظر است تا یکایک فرزندان خود را برای نبرد با باطل مهیا سازد."
 
با اینکه ارتش ایران به شدت تضعیف و بسیاری از فرماندهان آن برکنار یا زندانی شده بودند، واحدهایی به سرعت تشکیل شدند و همراه با افسرانی که بعضی از آنان به خدمت فراخوانده یا از زندان آزاد شده بودند، به مناطق مرزی اعزام شدند. در شرایطی که بر سر راه نیروهای عراقی هیچ مانعی جز مقاومت پراکنده معدودی جوانان مسلح وجود نداشت، ارتشیان پس از ماه‌ها تحمل ضربات سنگین روحی و تشکیلاتی، توانستند مانع از پیشروی نیروهای عراقی شوند و با ناکام گذاشتن وعده اشغال ایران ظرف چند روز، سرنوشت نهایی جنگ را رقم بزنند.
البته در تمامی طول جنگ، نیروهای داوطلب، هرچند با تلفاتی بسیار سنگین، نقشی قابل ستایش در عملیات رزمی ایفا کردند اما از دیدگاه نظامی، توانایی ارتش در مقابله با ماشین جنگی عراق، بازپس‌گیری و نگهداری نقاط حساس و البته برخورد هوایی و دریایی با نیروهای مهاجم عاملی عمده در تضعیف توان رزمی و سلامت روانی آنها بود.
 
جنگ با نشان دادن اهمیت و ضرورت ارتش به عنوان یک تشکیلات منسجم و منضبط نظامی، بعدها به الگویی برای سازماندهی سپاه پاسداران تبدیل شد که علاوه بر نقش حفاظت از تشکیلات حکومتی، اینک مسئولیت دفاع از کشور در برابر تهاجم خارجی را نیز به شرح وظایف خود افزود و تشکیلات نظامی مشابهی به موازات ارتش پدید آورد..
تشکیلات دولتی و دانشگاه
جنگ درس‌های دیگری را هم به همراه داشت.
اگرچه انقلاب به تضعیف و از کارافتادگی بخش نوین تولیدی و خدماتی منجر شد، اما کشور توانست با اتکای به عواید هرچند کاهش یافته نفتی به واردات کالا ادامه دهد در حالیکه بخش کشاورزی نیز همچنان بخشی از توان تولیدی خود را حفظ کرده و قادر به تامین بخشی از نیازهای داخلی بود.
 
آغاز و ادامه جنگ باعث کاهش قابل توجه عواید نفتی و در نتیجه، کمبودهای شدید انواع کالا شد و کشور را درمعرض خطر قحطی قرار داد. در چنین شرایطی، حتی تندروترین مخالفان تشکیلات دولتی نیز واگذاشتن امور اقتصادی کشور به کسبه و بازار را مناسب ندانستند و برای نخستین بار پس از انقلاب، حکومت جدید برای حفظ حیات اقتصادی کشور و تامین نیازهای جنگ، ناگزیر به دستگاه‌های برنامه‌ریزی و مدیریت اقتصادی دولت متوسل شد.
 
نقش این دستگاه‌ها در طول جنگ، از تدوین الگوهایی برای اقتصاد جنگی گرفته تا برنامه‌ریزی تهیه و توزیع کالا هرگز به طور کامل شناسایی نشد به خصوص اینکه بسیاری از این طرح‌ها به خاطر وجود علایق و منافع خاص، به درستی اجرا نشد و نتوانست از بروز پدیده‌هایی چون بازار سیاه، اقتصاد زیرزمینی و شکل‌گیری یک طبقه جدید واسطه جلوگیری کند.
 
در اثبات اینکه رهبری سیاسی سرانجام از نیاز به نهادهای نوین دولتی آگاهی یافت، کافی است به گسترش دامنه اختیارات "دولت زمان جنگ" توجه شود. همین اختیارات گسترده هم بود که ناخرسندی دست اندرکاران اقتصادی سنتی و بعد از درگذشت آیت‌الله خمینی، واکنش آنان به دولت قبلی را در پی آورد.
 
البته "احیای" نقش تشکیلات دولتی بدون تغییراتی اساسی در رده مدیریت و کارکنان ارشد آن صورت نگرفت. اگرچه جنگ شعارهای اولیه "تعهد به جای تخصص" را کمرنگ کرد، اما امکانات مالی دولت باعث شد این تشکیلات، به خصوص سمت‌های عالی آنها، به محلی جذاب برای اشتغال "افراد متعهد" تبدیل شود تا بتوانند از منافع مادی انقلاب برخوردار شوند.
 
تشکیلات اداری طبیعتا محتاج کارکنانی آموزش دیده و این به نوبه خود، نیازمند مراکز آموزش عالی با رشته‌های مناسب تحصیلی است.
اگرچه در سال‌های بعد از بازگشایی دانشگاه‌ها، تلاش نظام بر دستچین کردن دانشجویان و استادان و تاکید بر گنجاندن متون عقیدتی در دروس دانشگاهی متمرکز بود، اما گسترش نظام آموزش عالی از جمله در رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی، طبیعتا مجرایی را برای ارتباط با جهان امروز گشود.
 
شاید این نکته قابل توجه باشد که تشکیلات نوین آموزشی در ایران نه تنها از تهاجم اولیه انقلابی جان به در بردند، بلکه به جای گرته‌برداری از شیوه‌های حوزه‌های علمیه که برخی از متفکران انقلابی خواستار آن بودند، عملا برخی از شیوه‌های خود را در حوزه‌های علمیه رواج دادند.
در مجموع، جنگ هشت ساله در کنار خسارات جبران ناپذیر انسانی، صدمات اجتماعی و آسیب‌های وسیع اقتصادی توانست مانع از ادامه روند تخریب نهادهایی شود که برای ادامه حیات جامعه در شرایط امروز جهان ضرورت دارند. البته نمی‌توان گفت که بیست و چند سال پس از خاتمه جنگ، این نهادها به شکل مطلوب درآمده‌اند اما دست کم همچنان باقی مانده‌اند و همیشه امکان اصلاح و پیشرفت آنها وجود دارد.

گزارش تکان‌دهنده از سو استفاده‌ جنسی از پسران افغان

گرگوری باکلی جونیور، سرجوخه آمریکایی بود که در افغانستان خدمت می‌کرد. گرگوری به پدرش گفت: «شب‌ها صدای فریاد پسرها را می‌شنویم، اما اجازه نداریم کاری کنیم.»

پدر گرگوری باکلی (Gregory Buckley) این جملات را به خوبی به یاد دارد. پسرش در سال 2012 با شلیک گلوله کشته شد و این حرف‌ها را پیش از مرگش به او گفته بود. او به پسرش گفت که باید این مسئله را مافوق‌‎هایش در میان بگذارد. آقای باکلی می‌گوید: «پسرم گفت که مافوق‌هایش به او گفته‌اند که باید نوع نگاهت را به تغییر دهی، چرا که این مسئله در فرهنگشان است.»

سو استفاده جنسی از کودکان مشکلی ریشه‌دار در افغانستان و به ویژه در مناطق روستایی این کشور است. فرماندهان نظامی در مناطق روستایی بر مردم مسلط هستند. این عمل در افغانستان «بچه بازی» نامیده می‌شود. البته به نظامیان آمریکایی توصیه شده که به هیچ وجه در این موضوعات مداخله نکنند.
آقای باکلی (پدر) می‌گوید که سیاست «عدم توجه به سو استفاده‌های جنسی» یکی از دلایل کشته شدن پسرش بوده است

نیروهای آمریکایی از فرماندهان افغان برای مبارزه با طالبان استفاده کرده و همین مسئله به این سیاست دامن زده است. آن‌ها فرماندهان افغان را در مناطق روستایی به کار گرفته و در مقابل سو استفاده‌های جنسی اقدامی را صورت ندادند.

«دان کین» کاپیتان سابق نیروهای ویژه آمریکایی است که به دلیل ضرب و شتم یک فرمانده شبه نظامی افغان به آمریکا برگردانده شد. دلیل ضرب و شتم نیز این بود که دان کین پسری را دید که به عنوان «برده جنسی» با زنجیر به تخت آن فرمانده بسته شده بود. گفتنی است آن فرمانده افغان توسط نیروهای نظامی ایالات متحده حمایت می‌شد.
دان کین می‌گوید: «ما برای این به افغانستان آمدیم که جلوی کارهای غیرانسانیِ طالبان را بگیریم، اما افرادی را بر سر قدرت گذاشتیم که کارهایی را انجام دادند که حتی طالبان هم آن‌ها را انجام نمی‌داد. ریش‌سفیدهای چندین روستا این چیزها را محرمانه به من گفتند.»

پس از ماجرای ضرب و شتم، ارتش دان کین را به آمریکا برگرداند و سمتش را از او گرفت. او به همین دلیل از ارتش کناره گرفت.

چارلز مارتلند نیز عضوی دیگر از نیروهای ویژه است که در ضرب و شتم فرمانده افغان به دان کین کمک کرد. چهار سال از آن ماجرا می‌گذرد و حالا ارتش قصد دارد او را نیز برگرداند.

دانکن هانتر، یکی از نمایندگان جمهوری‌خواه کالیفرنیا که تلاش می‌کند چارلز مارتلند را در سمتش نگه دارد می‌گوید: «ارتش می‌گوید که مارتلند و دیگران باید از این مسئله چشم‌پوشی می‌کردند. شخصا به این مسئله اعتقادی ندارم.»

دان کین (Dan Quinn) به دلیل ضرب و شتم فرمانده افغان به کشورش برگردانده شد

ما حتی از کلنل برایان تریبوس، سخنگوی ارتش آمریکا در افغانستان، در مورد سیاست نظامیان آمریکایی پرسیدیم. او گفت: «به طور کلی، ادعاهای مربوط به سو استفاده جنسی از کودکان توسط نظامیان افغان و پلیس در حیطه حقوق کیفری افغانستان بررسی می‌شود. البته یک استثنا برای این مسئله وجود دارد و آن این است که تجاوز به عنوان سلاحی برای پیشبرد جنگ استفاده شود.»

ایالات متحده عدم پیگیری این موارد را برای برقراری روابط خوب با نظامیان افغان ضروری می‌داند. البته از طرف دیگر هم می‌توان به این مسئله نگاه کرد. لواط در افغانستان خصوصا بین برخی از مردان ثروتمند رایج است، زیرا جمع شدن پسران نوجوان به دور یک مرد پولدار به مثابه نشانی از طبقه اجتماعی او است.

برخی از سربازان آمریکایی فکر می‌کردند که این سیاست درست است و حتی اگر با دیدن یا شنیدن در مورد سو استفاده‌های جنسی اذیت می‌شدند هم کاری انجام نمی‌دادند.

یکی از سرجوخه‌های سابق ارتش آمریکا در افغانستان می‌گوید: «تصویر بزرگتر جنگ با طالبان بود؛ کسی با آزارهای این چنینی کاری نداشت.» این سرجوخه آمریکایی که برای عدم شناسایی نظامیان اطرافش نخواست نامش فاش شود، گفت: «یک روز فاجعه‌بار را به خاطر دارم؛ روزی که وارد اتاقی در پایگاه شدم و سه یا چهار مرد را دیدم که روی زمین دراز کشیده بودند و چند بچه نیز بین آن‌ها بود. من صد در صد مطمئن نیستم که چه می‌گذشت... اما می‌شد حدس زد.»

سیاست ایالات متحده در قبال کودک آزاری باعث شده تا مخالفانی را در روستاها پیدا کنند. مردم روستا می‌دانند که کودکانشان هدف اصلی فرماندهان افغان هستند و معتقدند که ایالات متحده نباید به عنوان یک مشکل فرهنگی به آن نگاه کنند. این مسئله زمانی اوج گرفت که نیروهای ویژه ارتش آمریکا در سال 2010 و 2011 میلادی مناطقی را از طالبان پس گرفت و از شبه‌نظامیان پلیس محلیِ افغان برای اداره آن روستاها کمک گرفت.
 
گرگوری باکلی توسط پسری در پایگاه استان هلمند افغانستان کشته شد

آقای کین چندین اتفاقات مشابه را تعریف می‌کند. روزی یک زن و پسر با بدنی کبود و لنگ لنگان پیش او رفتند. پسر آن خانم قربانی آزارهای جنسی شده بود و خودش نیز برای جلوگیری از این کار مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. او از چندین مورد تجاوز به دختر و پسر نوجوان نیز خبر دارد. آن خانم روزی به کین گفت: «پسرم ظاهر خوبی دارد و به همین دلیل به نمادی برای فرماندهان تبدیل شده است.»

عبدالرحمان یکی از فرماندهان افغان است که از پسر آن خانم سو استفاده جنسی کرده بود. دان کین عبدالرحمان را خواست تا در این باره توضیح دهد. عبدالرحمان نیز این مورد را تایید کرد، ولی از دادن توضیحات بیشتر امتناع ورزید. سپس کین به او گفت که اگر می‌خواهد با نیروهای آمریکایی همکاری کند، باید استانداردهای فکری خود را نیز بالا ببرد. عبدالرحمان اما در جواب خندید.

آقای کین می‌گوید: «عبدالرحمان را بلند کردم و روی زمین پرت کردم. مارتلند هم وارد درگیری شد. من این کار را کردم که به او حرفم را بفهمانم. بنابراین حواسش باشد که دوباره سراغ آن پسر یا شخص دیگری نرود.»

در آن درگیری، عبدالرحمان آسیب خاصی ندید. عبدالرحمان دو سال بعد در درگیری با طالبان کشته شد. برادرش در مصاحبه‌ای مدعی شد که او هیچ‌گاه به آن پسر تجاوز نکرده بود و این حرف‌ها اتهاماتی است که دشمنانش برای او در آوردند. آقای مارتلند به دلیل نشان دادن شجاعت در درگیری با طالبان یک «ستاره برنزی» دریافت کرد. او در نامه‌ای به ارتش نوشت که نباید اجازه دهیم نیروهای افغان مرتکب چنین کارهایی شوند.
آقای باکلی معتقد است که همین سیاست «عدم توجه به سو استفاده‌های جنسی» یکی از دلایل کشته شدن فرزندش بوده و قصد دارد شکایت خود را تنظیم کند. گرگوری باکلی جونیور و دو مامور آمریکایی دیگر توسط پسری در سال 2012 کشته شد. آن پسر همراه ده‌ها پسر دیگر در پایگاه آن‌ها زندگی می‌کرد و یک پلیس افغان به نام «سروار جان» مراقب آن‌ها بود.

آقای سروار جان از شهرت خوبی برخوردار نبود. دو سرباز آمریکایی در سال 2012 تلاش کردند تا مافوق خود را مجاب به دستگیری او کنند. اتهاماتی نظیر فساد، کمک به طالبان و کودک ربایی متوجه او بود. دو سال بعد اما سر و کله او دوباره پیدا شد و در پایگاه گرگوری باکلی مشغول به کار شد.

گرگوری متوجه اتفاقاتی بین سروار جان و آن پسرها شده بود. او در آخرین تماس‌های تلفنی همین نکته را به پدرش گفت.

خبر بازگشت سروار به پایگاه به گوش آن دو ماموری سال 2012 از او شکایت کرده بودند رسید. آن‌ها باز هم به مقامات خبر دادند که آن پرونده را پیگیری کنند. اما گوش کسی بدهکار نبود. حدود دو هفته بعد، یکی از پسرهای (حدودا 17 ساله) اسلحه را برداشت و گرگوری باکلی و مامورهای دیگر را کشت.

آقای باکلی هنوز داغدار مرگ پسرش است. این مسئله که مرگ پسرش به خاطر سو استفاده‌های جنسی متحدان آمریکا رخ داده، داغ او را تازه می‌کند. آن پسرها آمریکا را هم شریک این آزارها می‌دانند، در حالی که سربازهای آمریکایی حالشان از این مسئله به هم خورده است.

سروار جان هنوز فعال است و به درجه بالاتر نظامی نائل آمده است. او در مصاحبه‌ای نگه داشتن پسرها به عنوان برده جنسی و همچنین داشتن هرگونه رابطه با آن پسر (قاتل گرگوری و دو سرباز دیگر) را انکار کرده است. سروار گفت: «نه، هیچکدام از این حرف‌ها صحت ندارد.» اما کسانی که او را می‌شناسند، می‌گویند که او هنوز هم «دندان درد» دارد؛ دندان درد حسن تعبیری برای سو استفاده جنسی از کودکان در افغانستان است.

آیت الله مکارم شیرازی: برخی بی خبران می گویند حالا یک ذره موی زن پیدا باشد، آسمان به زمین نمی آید

انتخاب :  آیت الله مکارم شیرازی با تاکید بر این که دشمنان از طریق توافق هسته ای به دنبال نفوذ در کشور هستند، از همه جناح های سیاسی، دولتمردان و آحاد ملت خواست با هوشیاری به دشمن اجازه نفوذ ندهند و توطئه دشمن را خنثی کنند.
به گزارش «انتخاب»، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در جلسه درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم، نسبت به نقشه غرب برای نفوذ در ایران از طریق توافق هسته ای هشدار داد و توصیه هایی در این زمینه خطاب به دولتمران، جناح های سیاسی و عموم مردم بیان و تاکید کرد: مساله توافق هسته ای سبب شده که اینها طمعی پیدا کنند که بعد از اجرایی شدن آن راه نفوذ در ایران باز شود.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم تاکید کرد: آنها به دنبال نفوذ از طریق جنگ نرم و عوض کردن نظام هستند، این خیال خام برای آنان پیدا شده و به این موضوع نیز تصریح کرده اند.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: همه جناح ها بیدار شوند، نقشه دشمنان و غرب را بدانند، نقشه آنها این نیست که ما بمب اتم نسازیم، نقشه آنها براندازی است، مراقب باشیم.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی با تاکید بر این که در چنین شرایطی هوشیاری و بیداری فوق العاده لازم است، تصریح کرد: آنها برای ورود و نفوذ به دنبال گزینه نظامی نیستند، اینها بلوف و رجزخوانی بی محتوا است، عمده چیزی که به آن دل بسته اند متزلزل کردن پایه های اعتقادی و نشر مفاسد اخلاقی است.

این مرجع تقلید با تاکید بر این که پشتوانه انقلاب دین و مذهب است، بیان داشت: این که برخی بی خبران گفتند حالا یک ذره موی زن پیدا باشد، آسمان به زمین نمی آید؛ بحث این حرف ها نیست، سخن این است که دشمنان به دنبال متزلزل کردن اعتقادات مردم و براندازی نظام هستند و می خواهند ما را به جمعیتی سست و بی اراده تبدیل کنند که از هیهات من الذله در آنها خبری نباشد.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی بیان کرد: برخی اخیرا گفته اند حجاب مثل روزه است؛ اینها از نقشه های دشمنان غافل هستند و یا این که خود را به غفلت زده اند، نباید زمینه ساز این سیاست اجنبی باشیم.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی افزود: معلوم نیست غربی ها به همین توافقی هم که کرده اند پایبند باشند، اما به هر حال به دنبال نفوذ از طریق توافق هستند؛ دولتمردان، رسانه ها و صدا و سیما و حوزه های علمیه مراقب باشند، نقشه دشمن پیچیده است.

وی اضافه کرد: تمام ماهواره های خود را در همین مسیر به راه انداخته اند، باید مراقب باشیم خدا نکند یک وقت چشم باز کنیم و ببینیم کار از کار گذشته است؛ البته فرزندان انقلاب اجازه نخواهند داد آنها به این نقشه شوم شان برسند کما این که تا به حال اجازه نداده اند، اما به هر حال بیداری و هوشیاری کامل لازم است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پایان گفت: امیدواریم خداوند آنهایی که در خواب غفلت هستند و نقشه های دشمنان با این صراحت را نمی بییند از خواب غفلت بیدار کند و به ما وحدت، همدلی و همزبانی برای مقابله و محو نقشه های دشمنان عنایت بفرماید.
 
این مرجع تقلید در ادامه با گرامی داشت روز عرفه، از این روز به عنوان روز دعا و نیایش یاد کرد و گفت: خوشبختانه در سالیان اخیر در مساجد و اماکن مقدس مختلف مراسم معنوی دعای عرفه با شکوه بسیار خاصی برگزار می شود.
 
 وی با بیان این که دعای عرفه دعایی بسیار با محتوا است، تصریح کرد: ان شالله همه این دعا را می خوانند و در مضامین آن دقت و برای رفع مشکلات جهان اسلام دعا می کنند.
 
این مرجع تقلید یادآورشد: به برکت همین دعاها آتش جنگی که به دست دشمنان دانا و مسلمانان نمای بی خبر و نادان روشن شده خاموش شود.
 
وی در ادامه با استناد به روایتی از امام حسن عسکری به تبیین فلسفه بیماری ها و بلاها پرداخت و گفت: جنگ تحمیلی بلای بزرگی بود اما سبب شد که نیروی نظامی ما قوی ترین نیروی نظامی منطقه شود.
 
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: بسیج و سپاه و ارتش با این دامنه و قدرت مولود جنگ تحمیلی است؛ البته که جنگ تحمیلی بلایی بزرگ بود و مصائب و دشواری های زیادی برای کشور و مردم ما داشت اما سبب شد ما در عرصه های مختلف خود را توانمند کنیم.
 
وی به تحریم ها اشاره کرد و گفت: تحریم ها بلا است اما در کنار آن دستاوردهایی نیز ما به دست آوردیم، ما بر اثر تحریم ها ناچار شدیم در بسیاری از عرصه ها و مسائل به توانمندی خودمان اتکا کنیم و توانستیم به موفقیت نیز دست یابیم.
 
حضرت آیت الله مکارم شیرازی بیان داشت: البته در مواجهه با بلایا نباید مایوس و منفعل شد، بلکه باید به دلیل پیدایش مشکل به دنبال راه حل و چاره کار بود.

احمدی نژاد: دوره مال مردم‌خوری به پایان می رسد

محمود احمدی‌نژاد از سوی مخالفان و مقامات دولت حسن روحانی به ریخت و پاش درآمدهای نفتی ایران متهم است. (عکس: سایت دولت بهار)
محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهوری سابق ایران، روز چهارشنبه اول مهر در یک سخنرانی در تهران گفت که «دوره مال مردم‌خوری به سر خواهد آمد و همه جشن سقوط ظلم و استقرار حکومت عدل مهدوی را برپا خواهیم کرد».
 
به گزارش خبرگزاری ایسنا، وی تاکید کرد که «فطرت و ذات ملت ایران توانایی اداره و مدیریت جهانی و تکیه دادن بر مناصب تاثیرگذار دنیا را دارد».
آقای احمدی‌نژاد اضافه کرد: «تلاش همه و غایت آمال همه آزادگان دنیا استقرار نظام مهدوی است و... بی‌شک این موضوع محقق می‌شود و خیلی زود‌تر از آنچه ستمکاران فکر می‌کنند پایه‌های ظلم سقوط خواهد کرد».
 
همچنین به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، وابسته به رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی، وی در پایان سخنان خود نیز در دعایی گفت: «انشاالله ظلم، نامردی و مال مردم‌خوری ریشه‌کن شود».
 
گفته‌های آقای احمدی‌نژاد در حالی است که محمدرضا رحیمی، معاون اول وی در دوره ریاست جمهوری با اتهاماتی نظیر «دریافت رشوه» و نقش داشتن در پرونده اختلاس از بیمه ایران به پنج سال حبس و پرداخت جریمه محکوم شده و در زندان به سر می‌برد.
 
حمید بقایی، معاون اجرایی آقای احمدی‌نژاد، نیز خردادماه امسال به اتهام «اختلاس» بازداشت شده و تعداد دیگری از مسئولان دولت پیشین نیز در مظان اتهاماتی مشابه قرار دارند.
دو تن از هواداران محمود احمدی‌نژاد پلاکاردهایی در دست دارند که روی آن نوشته شده است: «دکتر، آقا تنهاست».از جمله مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری در دولت حسن روحانی و رییس سابق سازمان بازرسی در مرداد ماه از «نقش قابل‌توجه» اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر محمود احمدی‌نژاد، در اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی سخن گفته بود.
 
عبدالرضا داوری، یکی از نزدیکان آقای مشایی اعلام کرده است که وی قصد دارد از آقای پورمحمدی شکایت کند.
در همین حال طی هفته‌های گذشته رسانه‌های ایران انبوهی از اخبار مرتبط با شکایت آقای احمدی‌نژاد از اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت حسن روحانی، منتشر کردند.
 
دفتر معاون اول رییس جمهوری ایران ضمن استقبال از این «شکایت» اعلام کرده که آقای جهانگیری «مستندات تخلفات و سوء مدیریت‌های» آقای احمدی‌نژاد را به مرجع قضایی تسلیم خواهد کرد.
 
آقای احمدی‌نژاد از سوی مخالفان و مقامات دولت حسن روحانی به ریخت و پاش درآمدهای نفتی ایران، دنبال کردن برنامه بلندپروازانه هسته‌ای که قطعنامه‌های متعدد تحریمی سازمان ملل و اعمال مجازات‌های اقتصادی از سوی آمریکا و اروپا را به دنبال داشت، تشدید سرکوب‌های داخلی و فساد گسترده اقتصادی متهم شده است.
 
با این حال در ماه‌های گذشته گزارش‌هایی درباره احتمال حضور او در انتخابات آینده ریاست جمهوری و حضور حامیانش در انتخابات مجلس دهم منتشر شده است.
 
در همین حال، باشگاه خبرنگاران جوان در گزارش خود از حاشیه‌های سخنرانی آقای احمدی‌نژاد نوشت که شعارهای این مراسم «بوی انتخابات مجلس یا شاید ریاست‌جمهوری ۹۶ را می‌‌داد» و نشان از «عزم جزم هواداران» آقای احمدی‌نژاد برای حضور دوباره او در سیاست ایران داشت.
 
بر اساس این گزارش، در این مراسم شعارهایی چون «به جون هر چی مرده، احمدی برمی‌گرده» و «احمدی بیا؛ احمدی بیا» سر داده شده است.
 
آقای احمدی‌نژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «نظام شیطانی استکبار به دنبال تسلط کامل و بازکردن نه یک روزنه، بلکه دروازه نفوذ و اثر گذاری کامل بر سیاست‌های ملت‌ها به ویژه ملت ایران است».
 
به گزارش وب سایت «دولت بهار» وی اضافه کرد: «امید و باور به حتمی بودن حاکمیت نهایی و کامل ارزش‌های الهی و انسانی در سایه حاکمیت انسان کامل امام عصرخود هم انگیزه و هم هدف و هم راه است».
 
سخنان آقای احمدی‌نژاد درباره نقش داشتن امام دوازدهم شعیان در برخی از اتفاقات سیاسی دولت او از جمله جریان مشهور به «هاله نور» بار‌ها خبرساز شد.
 
وی در دوره ریاست جمهوری خود تاکید کرده بود که «دست هدایت امام زمان در همه امور کشور نمایان است».
این گفته‌های آقای احمدی‌نژاد بار‌ها انتقاد برخی از روحانیون و شخصیت‌های سیاسی را به دنبال داشت.