یکی از نتایج جنگ هشت ساله ایران و عراق که کمتر مورد توجه قرار میگیرد تحول عمیقی است که در نگرش جمهوری اسلامی نسبت به نهادهای نوین (یا مدرن) سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایجاد کرد.
اگرچه در جریان اعتراضات سیاسی منجر به سقوط نظام سلطنتی، قشر نوینگرای جامعه ایران – کارمندان، روشنفکران و دانشجویان – و احزاب و گروههای مختلف وابسته به آنان نقشی بسیار مهم در تضعیف مبنای مشروعیت نظام حاکم ایفا کردند اما سازماندهی موثر، یکپارچگی عقیدتی و تاکتیک سیاسی قشر سنتی – روحانیون و بازاریان – باعث شد تا با سقوط نظام سلطنتی، این بخش از جامعه بتواند به سرعت مواضع قدرت و زمام حکومت را در دست بگیرد.
در این شرایط، مهمترین موضوعی که رهبران حکومت جدید پس از دستیابی به قدرت با آن مواجه شدند چالش احتمالی بخش نوین جامعه در برابر حکومتی بود که آشکارا با اهداف و مفاهیم قابل درک برای اعضا و کارگزاران این بخش در تضاد بود، مفاهیمی مانند دموکراسی، حاکمیت مردم، ملیگرایی، آزادی عقیده و بیان و توسعه اقتصادی و اجتماعی با هدف ایجاد جامعهای مشابه جوامع پیشرفته غربی (یا برای برخی از آنان، سوسیالیستی).
در چنین شرایطی، برای حکومت اسلامی لازمه حفظ قدرت از یکسو مقابله با عقاید نوینگرا و از سوی دیگری، تضعیف و خنثی کردن فعالیت نهادهای نوینگرا و نوینساز بود.
مقابله با ارتش
مقابله با ارتش
ارتش نخستین نهادی بود که هدف قرار گرفت. ارتش به عنوان عامل اجرای مقررات حکومت نظامی در شهرهای بزرگ، رو در روی معترضان قرار گرفته و دلیل کافی برای برخورد خصمانه را در اختیار نظام جدید قرار داده بود.
البته بدون تصمیم ارتش به قطع حمایت از آخرین نخستوزیر شاه و اعلام بیطرفی سیاسی، پیروزی انقلاب بسیار دشوارتر و پرهزینهتر میشد و ظاهرا برخی از نظامیان انتظار داشتند به خاطر "پیوستن" به ملت و گشودن در سربازخانهها به روی انقلابیون، در حکومت انقلابی از امنیت جانی برخوردار شوند و در نهایت، در دادگاهی امروزی، فرصت دفاع از خود را بیابند.
آنچه در عمل روی داد "محاکمه انقلابی" و اعدام سریع نظامیان، از فرماندهان بلندپایه گرفته تا ردههای پائینتر، از جمله سربازان وظیفه و حتی نظامیان بازنشسته، بود.
همزمان، این نظر که لازم است ارتش به طور کامل منحل شود توسط بسیاری از انقلابیون مطرح بود. ارتش ایران مانند دیگر نهادهای مدرن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران، ساخته و پرداخته حکومت پهلوی محسوب میشد و رهبران سالمندتر انقلاب قطعا نقش نظامیان در اجرای برنامههای رضاشاه مانند محدود کردن قدرت روحانیون و نظارت بر اجرای برخی آداب سنتی-مذهبی را فراموش نکرده بودند.
نظامیان از جمله نخستین کسانی بودند که هدف اقدامات تلافیجویانه حکومت انقلابی قرار گرفتندعلاوه بر این، در ایران، مانند سایر کشورهای در حال توسعه، ارتش نه تنها با معیارهای بخش نوین جامعه همسویی داشت، بلکه به عنوان یک نیروی برخوردار از قوه قهریه، همواره میتوانست برای حفاظت و احیای این معیارها وارد عمل شود.
نظامیان از جمله نخستین کسانی بودند که هدف اقدامات تلافیجویانه حکومت انقلابی قرار گرفتندعلاوه بر این، در ایران، مانند سایر کشورهای در حال توسعه، ارتش نه تنها با معیارهای بخش نوین جامعه همسویی داشت، بلکه به عنوان یک نیروی برخوردار از قوه قهریه، همواره میتوانست برای حفاظت و احیای این معیارها وارد عمل شود.
در مخالفت با ارتش، رهبران جدید از حمایت برخی گروههای چپگرا و چپرو هم برخوردار بودند که از انحلال ارتش و به جای آن، مسلح کردن انقلابیون و تشکیل نیروی چند میلیونی سخن میگفتند.
استدلال این گروهها این بود که حکومت انقلابی برخلاف رژیم سلطنتی که خود را در محاصره شوروی و متحدان آن میدید، از حمایت کشورهای "ضد امپریالیستی" و صلحدوست برخوردار است هر چند این واقعیت را هم نمیتوان نادیده گرفت که برای بعضی از آنها، نبود یک نیروی نظامی منسجم در خدمت حکومت یک ضرورت تاکتیکی جهت کسب قدرت محسوب میشد. ظاهرا همین جنبه از اصرار چپگرایان بر انحلال ارتش در حمایت بعضی جناحهای درون حکومت از حفظ ارتش موثر بود.
این جناحها با تاکید بر اینکه نظامیان فرزندان "ملت انقلابی" هستند و وجودشان برای دفاع از مرزهای کشور و مقابله با خیزش احتمالی چپگرایان افراطی لازم است، با انحلال و تضعیف ارتش دستکم تا سازماندهی یک نیروی مسلح جدید مخالفت میورزید و حفظ بدنه ارتش همراه با بازسازی تشکیلات فرماندهی تحت نظارت نزدیک سیاسی را توصیه میکردند. بعدها بعضی از مقامات دولت موقت از تلاش خود برای قانع کردن آیتالله خمینی در حمایت از حفظ ارتش سخن گفتند.
در حالیکه افزایش تنشهای سیاسی و درگیریهای مسلحانه در برخی نقاط ایران فشار بر نظامیان را به تدریج کاهش میداد، ماجرای "کودتای نوژه" که اخبار آن حدود دو ماه قبل از حمله عراق به ایران منتشر شده بود، بار دیگر بازداشت گسترده و اعدام ارتشیان و پاکسازی وسیع تشکیلات نظامی را در پیآورد و موضع مخالفان ارتش را تقویت کرد.
گفته میشود که در هفتههای پیش از عبور نیروهای عراقی از مرز، برنامهای برای "پاکسازی" اساسی ارتش شامل اخراج بخش عمدهای از نفرات تهیه شده و آماده اجرا بود.
دانشگاه، تشکیلات دولتی، صنایع
دانشگاه، تشکیلات دولتی، صنایع
علاوه بر ارتش، دیگر نهادهای مدرن و نوین فعال در رژیم سابق نیز از خصومت پنهان و آشکار عوامل اصلی حکومت مصون نماندند.
در اوایل سال ١٣٥٩، آیتالله خمینی سخنانی را در باره "وابسته بودن" دانشگاهها ایراد کرد و با اتهام اینکه دانشگاه غیراسلامی و وابسته به ابرقدرتهاست، خواستار اصلاح دانشگاهها و "اسلامی شدن" آنها شد.
البته وی پیشتر در بیان نظرات خود پیرامون ولایت فقیه و حکومت اسلامی، صراحتا علوم حوزوی را برای اداره امور جامعه کافی و حتی مناسبتر از تحصیلات دانشگاهی دانسته و توصیه کرده بود که "روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند."
در اوایل سال ۱۳۵۹ و هشدار "شورای انقلاب فرهنگی" به گروههای سیاسی مستقر در دانشگاهها برای تخلیه دفاتر خود و برخوردهای خشونتآمیزی که در پی آورد، مراکز آموزش عالی در ایران کلا بسته شدند و موج "پاکسازی" استادان و دانشجویان به جریان افتاد در حالیکه در مورد بازگشایی دانشگاهها هیچ اطمینانی وجود نداشت.
کوتاه مدتی پیش از حمله عراق دانشگاهها به جرم نفوذ افکار بیگانه تعطیل شدنددیکر نهاد مدرنی که از سوءظن حکومتگران جدید و قشرهای مرتبط با آنان برکنار نماند، تشکیلات اداری دولتی بود. البته بسیاری از کارمندان دولت در حرکت انقلابی حضوری موثر داشتند و اعتصاب آنان در چند ماه منتهی به انقلاب، نه تنها فعالیت دولت وقت را عملا فلج کرد، بلکه روحیه مقاومت حکومت سلطنتی را نیز از میان برد زیرا این حکومت یکی از دستاوردهای مهم خود را گسترش و افزایش رفاه قشر متوسط میدانست و طبیعتا به وفاداری این قشر دل بسته بود.
کوتاه مدتی پیش از حمله عراق دانشگاهها به جرم نفوذ افکار بیگانه تعطیل شدنددیکر نهاد مدرنی که از سوءظن حکومتگران جدید و قشرهای مرتبط با آنان برکنار نماند، تشکیلات اداری دولتی بود. البته بسیاری از کارمندان دولت در حرکت انقلابی حضوری موثر داشتند و اعتصاب آنان در چند ماه منتهی به انقلاب، نه تنها فعالیت دولت وقت را عملا فلج کرد، بلکه روحیه مقاومت حکومت سلطنتی را نیز از میان برد زیرا این حکومت یکی از دستاوردهای مهم خود را گسترش و افزایش رفاه قشر متوسط میدانست و طبیعتا به وفاداری این قشر دل بسته بود.
با اینهمه، در همان هفتههای اول پس از پیروزی انقلاب، تشکیلات دولت هدف انتقاد شدید برخی از نزدیکان آیتالله خمینی قرار گرفت در حالیکه متحدان اقتصادی حکومت جدید در بازار که از دیرباز وجود چنین تشکیلاتی را اساسا لازم نمیدیدند، تضعیف تشکیلات دولتی را زیانبار نمیدانستند.
واقعیت این است که در دوران پهلوی، قشرهای سنتی، "اداریها" را وابستگان مرفه و "نوکران" رژیم میپنداشتند که با حقوقهای گزاف، قادر به زندگی به شیوهای غیراسلامی بودند، به مراسم و مناسک سنتی دینی اعتنایی نداشتند و به جای تادیه وجوه شرعی، به دولت مالیات میپرداختند. و با وجود ارتزاق از بیتالمال، به قشرهای سنتی به دیده تحقیر مینگریستند.
طبیعی است که حکومت روحانیون و بازاریان به کارکنان دولت به عنوان افرادی ماهیتا مخالف نگاه کند و نبود آنها را به بودنشان ترجیح دهد.
به این ترتیب، با وقوع انقلاب، دستگاه دولت هم که نه مانند ارتش قدرت مداخله مسلحانه داشت و نه مانند دانشجویان امکان ایجاد تنش در جامعه، مورد سوءظن و هدف حمله قرار گرفت. با وجود حمایت نسبی دولت موقت، که موجودیت خود را وابسته به بقای تشکیلات دولتی میدید، یکی از اولین نتایج انقلاب اسلامی، پاکسازی گسترده و ادامهدار کارکنان دولت، کاهش چشمگیر در حقوق و مزایای آنان و منع استخدام جدید بود. فشار بر کارمندان به خصوص ردههای متخصص از جمله شامل تشکیل و مسلط کردن انجمنهای اسلامی، احضار کارمندان به کمیتههای پاکسازی و تهدید به اخراج به اتهام وابستگی به "طاغوت" بود. آیتالله خمینی نیز گاه به گاه مستقیما وارد عمل میشد و با متهم کردن ادارات دولتی به حفظ "فرهنگ طاغوتی" و حتی "وجود فحشا در ادارات" از فشار بر این تشکیلات حمایت به عمل میآورد.
در کنار نهادهای اجتماعی و حکومتی، بخش نوین اقتصادی هم از تهاجم مصون نماند و فعالیتهای تولیدی و تجاری آن عملا مصادره و تعطیل شدند و اموال آنها در اختیار سازمانهای جدید حکومتی از جمله "بنیادها" قرار گرفت.
"برکات" جنگ: ارتش
"برکات" جنگ: ارتش
در چنین شرایطی بود که روز ٣١ شهریور سال ١٣٥٩ هواپیماهای عراقی ظاهرا برای انهدام نیروی هوایی ایران، در عملیاتی نه چندان موفقیتآمیز فرودگاه مهرآباد و چند فرودگاه دیگر در ایران را بمباران کردند و نیروهای زمینی عراق عازم عبور از مرزهای ایران شدند.
رهبر عراق که چند سال پیش، ناتوان از رویارویی نظامی با ایران، ناگزیر به مصالحه تن در داده بود، با مشاهده تضعیف ارتش ایران ظاهرا در صدد برآمده بود تا با اشغال و احتمالا انضمام بخشهایی از خاک ایران، به یک ابرقدرت منطقهای تبدیل شود و اختلاف مرزی با ایران را هم یک بار و برای همیشه مرتفع کند.
پس از ساعاتی سکوت خبری، سرانجام پیام آیت الله خمینی و سپس سخنان او پخش شد که در مورد حمله هوایی عراق گفت که "دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده" و اطمینان داد که دیگر چنین کاری تکرار نخواهد شد.
رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود، به نقش ارتش و همچنین پاسداران در دفاع از کشور پرداخت و با مردود دانستن نگرش منفی که انقلابیون نسبت به ارتش داشتند، هشدار داد که "ممکن است کسانی که با اسلام مخالفند و با جمهوری اسلامی از اول مخالف بودند، حالا شایع کنند که خود لشکر ایران و ارتش ایران و ژاندارمری ایران دارند خرابکاری میکنند تا شما را وادار کنند که با آنها مقابله کنید. خیر، اینطور نیست. ارتش ایران و ژاندارمری ایران وفادارند به ما و مشغولند آنها به کوبیدن عراق."
نیاز به مدیریت تخصصی اقتصاد جنگ توازن قدرت را به نفع تشکیلات نوین دولتی تغییر دادچند روز بعد، در حالیکه نیروی زمینی عراق از مرز عبور کرده بودند، آیتالله خمینی مخالفت قبلی خود با احساسات ملیگرایانه را که به خصوص در آموزه های نظامی بر آن تاکید میشد، کنار گذاشت و اظهار داشت "میهن از جان عزیزتر ما امروز منتظر است تا یکایک فرزندان خود را برای نبرد با باطل مهیا سازد."
نیاز به مدیریت تخصصی اقتصاد جنگ توازن قدرت را به نفع تشکیلات نوین دولتی تغییر دادچند روز بعد، در حالیکه نیروی زمینی عراق از مرز عبور کرده بودند، آیتالله خمینی مخالفت قبلی خود با احساسات ملیگرایانه را که به خصوص در آموزه های نظامی بر آن تاکید میشد، کنار گذاشت و اظهار داشت "میهن از جان عزیزتر ما امروز منتظر است تا یکایک فرزندان خود را برای نبرد با باطل مهیا سازد."
با اینکه ارتش ایران به شدت تضعیف و بسیاری از فرماندهان آن برکنار یا زندانی شده بودند، واحدهایی به سرعت تشکیل شدند و همراه با افسرانی که بعضی از آنان به خدمت فراخوانده یا از زندان آزاد شده بودند، به مناطق مرزی اعزام شدند. در شرایطی که بر سر راه نیروهای عراقی هیچ مانعی جز مقاومت پراکنده معدودی جوانان مسلح وجود نداشت، ارتشیان پس از ماهها تحمل ضربات سنگین روحی و تشکیلاتی، توانستند مانع از پیشروی نیروهای عراقی شوند و با ناکام گذاشتن وعده اشغال ایران ظرف چند روز، سرنوشت نهایی جنگ را رقم بزنند.
البته در تمامی طول جنگ، نیروهای داوطلب، هرچند با تلفاتی بسیار سنگین، نقشی قابل ستایش در عملیات رزمی ایفا کردند اما از دیدگاه نظامی، توانایی ارتش در مقابله با ماشین جنگی عراق، بازپسگیری و نگهداری نقاط حساس و البته برخورد هوایی و دریایی با نیروهای مهاجم عاملی عمده در تضعیف توان رزمی و سلامت روانی آنها بود.
جنگ با نشان دادن اهمیت و ضرورت ارتش به عنوان یک تشکیلات منسجم و منضبط نظامی، بعدها به الگویی برای سازماندهی سپاه پاسداران تبدیل شد که علاوه بر نقش حفاظت از تشکیلات حکومتی، اینک مسئولیت دفاع از کشور در برابر تهاجم خارجی را نیز به شرح وظایف خود افزود و تشکیلات نظامی مشابهی به موازات ارتش پدید آورد..
تشکیلات دولتی و دانشگاه
تشکیلات دولتی و دانشگاه
جنگ درسهای دیگری را هم به همراه داشت.
اگرچه انقلاب به تضعیف و از کارافتادگی بخش نوین تولیدی و خدماتی منجر شد، اما کشور توانست با اتکای به عواید هرچند کاهش یافته نفتی به واردات کالا ادامه دهد در حالیکه بخش کشاورزی نیز همچنان بخشی از توان تولیدی خود را حفظ کرده و قادر به تامین بخشی از نیازهای داخلی بود.
آغاز و ادامه جنگ باعث کاهش قابل توجه عواید نفتی و در نتیجه، کمبودهای شدید انواع کالا شد و کشور را درمعرض خطر قحطی قرار داد. در چنین شرایطی، حتی تندروترین مخالفان تشکیلات دولتی نیز واگذاشتن امور اقتصادی کشور به کسبه و بازار را مناسب ندانستند و برای نخستین بار پس از انقلاب، حکومت جدید برای حفظ حیات اقتصادی کشور و تامین نیازهای جنگ، ناگزیر به دستگاههای برنامهریزی و مدیریت اقتصادی دولت متوسل شد.
نقش این دستگاهها در طول جنگ، از تدوین الگوهایی برای اقتصاد جنگی گرفته تا برنامهریزی تهیه و توزیع کالا هرگز به طور کامل شناسایی نشد به خصوص اینکه بسیاری از این طرحها به خاطر وجود علایق و منافع خاص، به درستی اجرا نشد و نتوانست از بروز پدیدههایی چون بازار سیاه، اقتصاد زیرزمینی و شکلگیری یک طبقه جدید واسطه جلوگیری کند.
در اثبات اینکه رهبری سیاسی سرانجام از نیاز به نهادهای نوین دولتی آگاهی یافت، کافی است به گسترش دامنه اختیارات "دولت زمان جنگ" توجه شود. همین اختیارات گسترده هم بود که ناخرسندی دست اندرکاران اقتصادی سنتی و بعد از درگذشت آیتالله خمینی، واکنش آنان به دولت قبلی را در پی آورد.
البته "احیای" نقش تشکیلات دولتی بدون تغییراتی اساسی در رده مدیریت و کارکنان ارشد آن صورت نگرفت. اگرچه جنگ شعارهای اولیه "تعهد به جای تخصص" را کمرنگ کرد، اما امکانات مالی دولت باعث شد این تشکیلات، به خصوص سمتهای عالی آنها، به محلی جذاب برای اشتغال "افراد متعهد" تبدیل شود تا بتوانند از منافع مادی انقلاب برخوردار شوند.
تشکیلات اداری طبیعتا محتاج کارکنانی آموزش دیده و این به نوبه خود، نیازمند مراکز آموزش عالی با رشتههای مناسب تحصیلی است.
اگرچه در سالهای بعد از بازگشایی دانشگاهها، تلاش نظام بر دستچین کردن دانشجویان و استادان و تاکید بر گنجاندن متون عقیدتی در دروس دانشگاهی متمرکز بود، اما گسترش نظام آموزش عالی از جمله در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، طبیعتا مجرایی را برای ارتباط با جهان امروز گشود.
شاید این نکته قابل توجه باشد که تشکیلات نوین آموزشی در ایران نه تنها از تهاجم اولیه انقلابی جان به در بردند، بلکه به جای گرتهبرداری از شیوههای حوزههای علمیه که برخی از متفکران انقلابی خواستار آن بودند، عملا برخی از شیوههای خود را در حوزههای علمیه رواج دادند.
در مجموع، جنگ هشت ساله در کنار خسارات جبران ناپذیر انسانی، صدمات اجتماعی و آسیبهای وسیع اقتصادی توانست مانع از ادامه روند تخریب نهادهایی شود که برای ادامه حیات جامعه در شرایط امروز جهان ضرورت دارند. البته نمیتوان گفت که بیست و چند سال پس از خاتمه جنگ، این نهادها به شکل مطلوب درآمدهاند اما دست کم همچنان باقی ماندهاند و همیشه امکان اصلاح و پیشرفت آنها وجود دارد.
No comments:
Post a Comment