ابراهیم یزدی که در میانه راه دولت موقت جایگزین کریم سنجابی در سمت وزیر امور خارجه شد، خبر از مخالفت اولیه خمینی با تسخیر سفارت آمریکا میدهد.
به گزارش پایگاه خبری «تیک»، او که در سال ۶۲ جایگزین مهدی بازرگان به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران شد، در این گفتوگو به تشریح تاثیر افکار عمومی و گروههای سیاسی بر سیاست خارجی دولت موقت میپردازد.
متن کامل گفتگوی قانون با ابراهیم یزدی را در ادامه میخوانید:
با توجه به اهمیت سیاست خارجی در کشورهای جهان سوم و ویژگیهای خاص روابط دیپلماتیک، به نظر شما مولفههای یک رویکرد دموکراتیک در عرصه سیاست خارجی چیست؟ و تفاوت آن با یک رویکرد پوپولیستی در آن عرصه چیست؟
سیاست خارجی ادامه سیاستهای داخلی است. روابط خارجی به طور اصولی در خدمت تحقق اهداف توسعه ملی است. هیچ کشوری بینیاز از رابطه با کشورهای خارجی نیست. اما رابطه برای رابطه معنا ندارد. در سیاست خارجی رویکرد پوپولیستی، یا عوامپسندانه نهتنها بیمعناست بلکه مضر هم است.
با این تفسیر، سیاست خارجی دولت موقت را تا چه میزان تحت تاثیر نظر افکار عمومی جامعه میدانید؟
سیاست خارجی دولت موقت بر اساس منافع ملی و آرمانهای انقلاب تعریف و تدوین شده بود. یکی از اهداف انقلاب، رهایی از سیطره استیلای سیاسی، اقتصادی و نظامی خارجی بود. با پیروزی انقلاب اگرچه سلطه سیاسی قدرتهای خارجی به کلی قطع شد اما در زمینههای اقتصادی و نظامی مسائلی بر جای مانده بود که تسویه و پاک کردن آثار آنها نیاز به زمان داشت. به عنوان مثال در زمان شاه، ایران قریب به ۵۰میلیارد دلار سلاحهای نظامی از آمریکا خریده بود. این سلاحها به لوازم یدکی نیاز داشتند که لاجرم باید تامین میشد.
نوع تعامل دولت موقت با گروههای مختلف داخلی از جمله دانشجویان مسلمان در این زمینه چگونه بود؟ آیا امکان پیشگیری از اتفاقاتی چون تسخیر سفارت آمریکا با تعامل یا آلترناتیو دیگری امکانپذیر نبود؟
در دولت موقت دو اقدام بسیار مهم در راستای همکاری نه فقط با دانشجویان بلکه با اساتید دانشگاه و متخصصان متعهد صورت گرفت. شادروان دکتر یدا… سحابی به عنوان وزیر مشاور در طرحهای انقلاب، بیش از ۵۰۰ نفر از اساتید را در رشتههای مختلف دعوت کرد و آنها طرحهای اساسیای را برای توسعه در زمینههای مختلف و اجرای برنامهها در کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت تدوین کردند که به صورت کتابی در همان زمان تکثیر شد. متاسفانه بعد از استعفای دولت موقت این کار بسیار مهم و ارزنده به بوته فراموشی سپرده شد. اقدام دیگر در دولت موقت تشکیل اتاق فکر بود. به عنوان معاون نخستوزیر در امور انقلاب، با موافقت مهندس بازرگان با دعوت از استادان و دانشجویان اتاق فکری را تشکیل دادم. انقلاب ایران فاقد سازماندهی کلاسیک بود. بنابراین رهبری انقلاب با نیروهای متخصص و متعهد ارتباط ارگانیک نداشت. اتاق فکر برای ایجاد ارتباط با متخصصان متعهد و جلب همکاری آنها با دولت بود. اساتید و دانشجویان روزهای جمعه در یکی از سالنهای ساختمان نخستوزیری گرد هم میآمدند و درباره چگونگی حل برخی مشکلات با هم شور میکردند و به دولت نظر میدادند. با رفتن من به وزارت امور خارجه، دکتر مصطفی چمران مسئولیت را پذیرفت و اتاق فکر ادامه پیدا کرد.
نظرات مختلفی درباره تاثیر واقعه ۱۳ آبان در استعفای دولت موقت وجود دارد. شما چه سهمی برای این رویداد قائل هستید؟
از حدود خرداد ۵۸ استعفای دولت موقت در شورای انقلاب مطرح شده بود. علت اصلی، وجود دو نهاد شورای انقلاب و دولت موقت بود. در برنامه سیاسی که تدوین کرده بودم و به تصویب خمینی رسیده بود، شورای انقلاب به عنوان مجلس مقننه موقت و دولت به عنوان قوه مجریه موقت پیشبینی شده بود. اما در شرایط ویژه پس از انقلاب و نقش روحانیان در فرآیند آن، شورای انقلاب برای خود شأن قوه مقننه را قائل نبود بلکه در تمام امور اجرایی نیز دخالت میکرد.
این دوگانگی در مدیریت بلافاصله از همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب تاثیر منفی خود را نشان داد. بنابراین چندین بار مهندس بازرگان آمادگی خود را برای استعفا هم در شورای انقلاب و هم با خمینی مطرح کرد. اما هر بار به دلایلی مسکوت میماند. راه حل این بود که دولت و شورای انقلاب در هم ادغام شوند و یک نهاد، مدیریت را به عهده بگیرد. حدود یک ماه قبل از گروگانگیری به اتفاق مهندس بازرگان در جلسه شورای انقلاب شرکت کردیم و پیشنهاد خود را ارائه دادیم، که تقریبا به اتفاق آرا تصویب شد و خمینی هم آن را تایید کردند اما بحث درباره یک موضوع ادامه داشت که آیا همه وزیران باید عضو شورا باشند و نیز آیا همه اعضای شورای انقلاب مسئولیت وزارتخانهای را داشته باشند یا خیر. تعداد اعضای شورای انقلاب ۱۵ نفر بود درحالی که تعداد وزیران بیش از ۲۰ نفر بودند. این موضوع در دستور بحث شورای انقلاب بود که سفر شاه به آمریکا و دعوت ما به الجزایر و سپس گروگانگیری پیش آمد.
دولت، نه فقط دولت موقت بلکه هیچ دولتی نمیتواند اقدامات اینچنین ۱۲،۱۰ دانشجو و اشغال سفارتخانه خارجی را بپذیرد و تحمل کند. خصوصا که اولین واکنش خمینی به خبر اشغال سفارت که روز یکشنبه بعد از ظهر در دیدار با ایشان و گزارش سفر به الجزایر به ایشان دادم این بود که «برو آنها را بریز بیرون» اما ۳۶ یا ۴۸ ساعت بعد، از این عمل حمایت کردند و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول دانستند. به این ترتیب گروگانگیری تصمیم دولت موقت به استعفا را جلو انداخت.
ارزیابی شما از نقش مولفه «اداره دولت از سوی میانهروها» در تسخیر سفارت آمریکا چیست؟ آیا میتوان حدس زد در صورتی که در دفعات پیشین استعفای دولت موقت مورد پذیرش قرار میگرفت، این حادثه رخ نمیداد یا از سوی دیگر در صورتی که دولت موقت استعفا نمیکرد، قائله گروگانگیری زودتر و با صرف هزینه کمتری جمع میشد؟
بسیاری از نیروهای تندرو و به اصطلاح انقلابی، هر یک به دلیلی با دولت بازرگان موافق نبودند. دلیل آن هم فقط این نبود که دولت را میانهرو میدانستند. جو انقلاب همه را گرفته بود و انتظار داشتند که تغییرات در زمینههای اقتصادی و اداری با همان شتاب دوران قبل از انقلاب صورت گیرد. درحالیکه از نظر ما در دولت موقت انقلاب دو مرحله داشت: مرحله سلبی و مرحله ایجابی. در مرحله سلبی که ویژگی تخریبی داشت حرکت میتوانست بسیار شتابمند باشد. اما مرحله ایجابی یا سازندگی نیازمند مطالعات گسترده و برنامهریزیهای حسابشده است و لاجرم بسیار کند و زمانبر است. در آموزههای قرآنی آمده است که هر زمان اراده خداوند بر نابودی قومی تعلق میگیرد، تخریب یا تغییر بسیار سریع است. اما آفرینش – اگرچه اراده کن فیکونی ا… نافذ است- تدریجی و مرحلهای است. حرکت گام به گام مهندس بازرگان در دوره سازندگی کاربرد آیات قرآن کریم بود. جوانان انقلابی صبر و تحمل لازم برای سازندگی را نداشتند.
اگر آمریکاییها شاه را به آمریکا نمیبردند یا مثلا دوماه بعد، پس از ادغام شورای انقلاب و دولت میبردند شاید گروگانگیری رخ نمیداد اما اگر به دنبال اشغال سفارت، دولت استعفا نمیداد با توجه به اینکه دانشجویان به کرات گفتهاند که یکی از اهداف اشغال ساقط کردن دولت موقت بود، ممکن بود حوادث دیگری رخ بدهد. ازجمله اینکه روز دوشنبه ۱۴ آبان در جلسه هیات دولت اغلب وزرا خبر دادند که قرار است به وزارتخانهها بریزند و جلوی ورود وزرا را بگیرند. بنابراین هیات وزیران دسته جمعی استعفا دادند. اگر چنان میشد و عدهای به نام مردم وزراتخانهها را اشغال میکردند، کنترل و مدیریت کشور از دست شورای انقلاب و حتی خمینی خارج میشد.
شما به عنوان وزیر امور خارجه سابق و فردی که سابقه رابطه نزدیک با رهبر فقید انقلاب اسلامی داشتید، آیا تلاشی برای رفع این بحران انجام دادید؟
همانطور که اشاره کردم در دیداری که همان روز یکشنبه ۱۳ آبان با خمینی داشتم وقتی خبر اشغال را دادم ایشان با ناراحتی گفتند: «اینها کیاند؟ برو بریزشان بیرون» اما من صبح آن روز از دفترم با آقای موسوی خوئینیها که در محل سفارت مستقر شده بود، صحبت کرده بودم و میدانستم که این بار اشغال سفارت توسط نیروهای ناشناس انجام نشده است و اخراج آنها به سادگی میسر نیست و من نباید در آن دخالت کنم. در مراحل بعدی دو پیشنهاد اساسی به خمینی دادم؛ اول اینکه به بهانه گروگانها یک دادگاه بینالمللی، نظیر دادگاه برتراند راسل و محاکمه جانسون، رئیس جمهور آمریکا به مناسبت دخالت نظامی در ویتنام، برای محاکمه عملکرد سیاست خارجی دولت آمریکا در ایران، از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا زمان انقلاب تشکیل شود. دوم با نزدیک شدن روز تولد عیسی مسیح در همان سال ۵۸ پیشنهاد کردم خمینی طی نامهای خطاب به مسیحیان جهان به مناسبت تولد پیامبر عشق و رحمت اعلام کنند که گروگانها آزاد میشوند. با این اقدام، کارتر مجبور میشد سرمایههای
بلوکه شده ایران را بیقید و شرط آزاد کند و قائله نه تنها با حداقل زیان و ضرر تمام شود بلکه تصویر رحمانی جدیدی برای انقلاب در دنیا ترسیم میکرد اما متاسفانه نشد و شاید هم نگذاشتند.
چه تلاشهای داخلی و خارجی دیگری و از سوی چه کسانی در این بحران صورت گرفت؟
تلاشهای متعددی از جانب نهادها، سازمانها و شخصیتهای بینالمللی از جمله دبیرکل سازمان ملل، یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین، اسقف ماکاریوس، نمایندگان کنگره آمریکا برای ختم بحران اشغال و گروگانگیری صورت گرفت که هیچیک موثر واقع نشدند.
امروز نیز دولت منتقدان سرسختی در حوزه سیاست خارجی دارد. چقدر شرایط امروز را با موقعیتی که شما در دولت موقت تجربه کردید، قابل مقایسه میدانید؟
شرایط امروز به هیچوجه با شرایط آن روز قابل مقایسه نیست. اولا مهندس بازرگان با حکم رهبر انقلاب نخستوزیر شده بود نه طی یک انتخابات آزاد. بیتردید اگر بازرگان با رای مردم رئیس جمهور میشد، رفتارش متفاوت بود. روحانی با رای سنگین مردم انتخاب شده است و باید به تناسب این رای عمل کند. ثانیا در آن روزها بسیاری از گروهها، سازمانها و شخصیتها تحت تاثیر جوپرالتهاب بعد از انقلاب قرار داشتند، اما این سازمانها و افراد سه دهه تجربه را پشت سر گذاشتهاند و تغییر فکر و نظر دادهاند. در آن روزها دولت موقت به خاطر «میانهرو» بودن ملامت میشد اما امروز دولت روحانی رسالت خود را میانهروی و اعتدال میداند. ثالثا در آن روزها همه نیروها تغییرات را یک شبه، زود و با زور میخواستند اما در شرایط کنونی همه پی بردهاند که با نگرش «کن فیکونی» نمیتوان تغییرات اساسی و زیربنایی را ایجاد کرد و سیاست تغییرات تدریجی و گام به گام را پذیرفتهاند. اینها همه تغییرات مثبت و مفیدی است که صورت گرفته و راه را برای تحولات اساسی هموار کرده است.