حمله ارتش عراق به ایران در سال ۱۳۵۹ حکومت نوپای جمهوری اسلامی را در حوزه دفاعی به شدت غافلگیر کرد. نظام جدیدی که پس از انقلاب ۱۳۵۷ با دست زدن به اعدام سران و افسران ارتش و سایر نهادهای امنیتی شیرازه دفاعی ایران را به کلی به هم ریخته بود، ناگهان با جنگی روبرو شد که شبکه به هم ریخته نظامی کشور توان ارائه پاسخ فوری مناسب را نداشت و همین امر سبب شد ارتش عراق در آغاز جنگ به دستاوردهای فوری نظیر پیشروی در جبهه های جنوبی و میانی دست یابد.
تصرف نفت شهر، خرمشهر، محاصره آبادان و نقاط دیگر تایید کننده درجه غافلگیری و بهم ریختگی سیستم دفاعی جمهوری اسلامی بود.
با تقلید از تاکتیک هوایی موثر اسراییل در جنگ ۱۹۶۷ با اعراب که طی آن بخش اعظم توان هوایی دشمن روی زمین نابود شد، حملات میگ های عراقی به پایگاه های هوایی ایران در چندین شهر اصلی حکومت ایران را غافلگیر کرد.
بر اساس آمارها عراق در رسیدن به دستاوردی همانند اسراییل در جنگ ۱۹۶۷ ناکام ماند چون هواپیماهای جنگی ایران در درون آشیانه های مستحکم خود بودند و شمار ناچیزی از آنها در حملات اولیه آسیب دیدند. باند فرودگاه های مورد حمله نیز آسیب زیادی ندید و ایران توانست جنگنده های خود را از همین پایگاه ها به پرواز در آورده و پس از سازماندهی اولیه به نقاطی در عراق حمله کند.
اما در روی زمین، عراقی ها در آغاز جنگ موفق تر عمل کردند. ورود شش لشگر عراقی در سه جبهه، پیشروی تقریبا بدون مانعی برای عراقی ها بود چون نیروهای رزمی ایران به دلیل انقلاب آسیب جدی دیده بودند و برخی از واحدهای فعال هم در نقاطی غیر از خطوط مرزی مشغول مبارزه با جریانات ضدانقلابی بودند.
عراقی ها در همان روزها و هفته های اول جنگ حدود هشت تا ده کیلومتر در خاک ایران پیشروی کرده و منطقه ای به وسعت هزار کیلومتر مربع را در اختیار خود گرفتند چون تقریبا نیروی منظم و آموزش دیده ای در مقابل خود نمی دیدند و مقاومت های نیروهای پراکنده باقیمانده ارتش و نیروهای مردمی نیز به طور کامل موثر نبود هر چند همین مقاومت ها نقش قابل توجهی در توانایی ایران در ارائه پاسخ متقابل ایفا کرد.
عراقی ها ظرف مدت کوتاهی نواری به وسعت ۴۸ کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرده و برخی ناظران نظامی احتمال می دادند که سربازان صدام حسین بتوانند ظرف چند هفته به پیروزی دست یابند.
استراتژی دفاعی ایران در آغاز جنگ
ایران که تا قبل از شروع جنگ با عراق و در دوران رژیم گذشته با خریداری انواع سیستم های تسلیحاتی از آمریکا و غرب قدرت اصلی منطقه خلیج فارس محسوب می شد، از توانایی سخت افزاری مناسبی برخوردار بود. از سوی دیگر ایران با توجه به برتری جمعیتی بر عراق، در حوزه نیروی انسانی هم دست برتر را داشت. اما آنچه در صحنه نبرد تعیین کننده نتیجه است میزان آموزش و بهره گیری نیروها از ساختار قوی است.
توانایی ناچیز دفاعی جمهوری اسلامی به خاطر پایین بودن سطح آموزش نیروهای مردمی نظیر سپاه و بسیج و رقابت های موجود میان ارتش و نیروهای انقلابی باعث شد تا عراقی ها در اوایل جنگ ابتکار عمل را در دست داشته باشند.
ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر که فرماندهی کل قوا را هم در اختیار داشت، با اختلافات سیاسی در درون رژیم آمیخته شده و این امر به وضعیتی منجر شده بود که استمرار موفقیت های نظامی عراق نتیجه طبیعی آن بود.
ابوالحسن بنی صدر با اتکا به سازماندهی ارتش در سوسنگرد دست به عملیات زرهی بزرگی زد که طی آن بخش بزرگی از توان زرهی ایران در مقابل عراق شکست خورد. از این مقطع به بعد و با کنار رفتن بنی صدر از صحنه، نیروهای نظامی انقلابی در قالب سپاه پاسداران و بسیج با پشتگرمی روحانیون حاضر در حکومت صحنه گردانی نبرد با عراق را بدست گرفتند.
با آنکه توان نیروی هوایی ایران و برخورداری از تعداد قابل توجهی هلیکوپترهای تدارکاتی و تهاجمی توانست در مقابل حملات ارتش عراق به پاسخ گویی بپردازد، ضعف ایران در نبردهای زمینی و توان زرهی به قوت خود باقی بود.
با توجه به این مولفه ها، استراتژی رزمی ایران با بسیج نیروهای مردمی و انجام عملیات بستان و رشته عملیات بعدی که به بازپس گیری شهر بندری خرمشهر منجر شد، روی برتری نیروی پیاده و استفاده از تاکتیک "امواج انسانی" متمرکز شد.
نقاط قوت این استراتژی آن بود که با توجه به منابع موجود و بی تجربگی نیروها، عملا با دادن تلفات بیشتر در مقابل نیروهای زرهی و منظم عراقی به نتایجی دست می یافت اما نقطه ضعف اصلی این سیاست آن بود که حجم قابل توجهی از تلفات انسانی را بر جای می گذاشت.
ناظران و تحلیلگران نظامی در تحلیل های خود بر این نکته تاکید کرده اند که استراتژی امواج انسانی ایران در مقابل ارتش عراق که بشدت از دادن تلفات زیاد گریزان بود، ضمن تضعیف روحیه عراقی ها در نبرد، در نهایت باعث شد تا در سال ۱۹۸۲ میلادی صدام حسین به نیروهای عراقی دستور عقب نشینی به مرزهای بین المللی را بدهد.
صدام حسین که در عرصه نظامی هدف اصلی خود را تصرف شط العرب و استان نفت خیز خوزستان قرار داده بود، پس از حملات مکرر ایران و عدم همراهی اعراب خوزستان با نیروی مهاجم، عقب نشینی را بر ماندن و دادن تلفات ترجیح داد. از این مقطع به بعد، اگرچه استراتژی رزمی ایران در عمل تغییری نکرد، اما این بحثی جنجال برانگیز را بر سر ادامه یا خاتمه جنگ با عراق دامن زد؛ بحثی که تا به امروز ادامه دارد.
پیروی از شعار "راه قدس از کربلا می گذرد" عملا نشان داد که دولتمردان جمهوری اسلامی و نظامیان راه ادامه جنگ را انتخاب کرده و ورود به خاک عراق به سیاست رزمی اصلی ایران تا سالهای پایانی جنگ هشت ساله تبدیل شد. ظاهرا نکته اصلی مد نظر جمهوری اسلامی آن بود که درخواست های عراق و جامعه بین المللی برای پایان جنگ فاقد اصل معرفی و تنبیه متجاوز بود. با ادامه جنگ و در شرایطی که ایران در سایه تحریم تسلیحاتی آمریکا و متحدانش بار جنگ را بدوش می کشید، سپاه پاسداران و ارتش توجه خود را برای مدتی طولانی روی حفظ خطوط دفاعی از یک سو و کسب امتیاز برتر در مقابل عراق از طریق تصرف استان بصره در جنوب عراق متمرکز کردند.
بصره که دومین شهر بزرگ عراق با ترکیب جمعیتی شیعی است از چند زاویه برای استراتژیست های نظامی ایران قابل توجه بود. شیعه بودن اکثریت ساکنان بصره این امیدواری را ایجاد کرده بود که شورش از درون بصره به نیروهای مهاجم ایرانی کمک کند تا با تصرف این منطقه ارتباط آبی عراق با خلیج فارس قطع شود. ضربه روانی این پیروزی نیز می توانست عراق را در شرایط وخیمی قرار دهد.
چندین عملیات گسترده ایران در محور جنوب اگرچه به تصرف اهدافی چون شبه جزیره فاو و جزیره مجنون منجر شد، اما استفاده عراقی ها از تاکتیک های موثر دفاعی چند لایه و ایجاد موانع طبیعی مانند ایجاد دریاچه (موسوم به دریاچه ماهی) و وجود باتلاق ها و حورها همگی به عدم موفقیت ایران در تصرف این شهر استراتژیک منجر شدند، هرچند نیروهای ایرانی در یک مقطع به چند کیلومتری شاهراه مواصلاتی بغداد-بصره هم رسیدند.
اوج حملات ایران برای شکستن قفل بصره سلسله عملیات کربلاست که مشهورترین آن عملیات کربلای پنج بود. حجم تلفات انسانی و سخت افزاری وارده به ایران در این عملیات بسیار سنگین بود. در این عملیات نیروهای عراقی متحمل تلفات سنگینی شدند اما در نهایت نیروهای ایرانی موفق به تصرف بصره نشده و عقب نشستند.
از این مقطع به بعد، توجه برنامه ریزان رزمی ایران روی جبهه شمالی متمرکز شد که با همراهی کردهای شمال عراق، به پیشروی در جبهه شمالی منجر شد. استفاده مکرر عراق از تسلیحات شیمیایی در جبهه های جنوبی و شمالی (که با اعتراض رسمی سازمان ملل متحد همراه شد) پیشروی نیروهای ایرانی را دشوارتر از قبل کرده و برخورداری عراق از سیستم های روزآمد و خرید بی دردسر سلاح از شوروی سابق و سایر کشورها همچون فرانسه دست دفاعی برتری به نیروهای صدام حسین داده بود.
استراتژی ایران در سایر حوزه ها
صرفنظر از جبهه زمینی، جنگ ایران و عراق حوزه های دیگری را هم شامل می شد که در مقاطع مختلف در دستور کار قرار گرفتند. جنگ بنادر که در نهایت با ابتکار عراق به سایر شناورها در خلیج فارس هم کشیده شد و به اصطلاح جنگ نفت کش ها لقب گرفت، یکی از این حوزه ها بود. توسل عراق به حملات هوایی علیه شهرهای ایران هم فاز دیگری بود که با موشک پراکنی دو طرف جنگ شهرها لقب گرفت. از دید تحلیلگران امور نظامی، این ابتکار عمل ها همگی بدنبال اعمال فشار بر ایران برای رضایت دادن به خاتمه جنگ بود.
ایران در جنگ نفت کش ها و موشک باران شهرها استراتژی مقابله به مثل را در پیش گرفت چرا که عراق با حملات گسترده خود هم در دریا و هم در شهرها، علاوه بر آسیب زدن به روحیه مردم ایران، توان صدور نفت و مبادلات دریایی ایران را تحت تاثیر قرار می داد. ایران که در شروع جنگ از موشک های زمین به زمین بی بهره بود، بالاخره با کمک لیبی و سوریه به موشک های اسکاد دست یافته و شهرهای عراق نظیر بصره و بغداد را زیر آتش موشکی خود گرفت. البته مقایسه آمار موشک های پرتاب شده از سوی عراق و ایران نشان می دهد که در این حوزه عراق به لحاظ عددی برتری قابل توجهی داشت.
براساس آمار ارائه شده در منابع نظامی، ایران در سراسر جنگ هشت ساله ۱۱۷ فروند موشک اسکاد به سوی عراق شلیک کرد. اما عراق در فاصله سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۸ ۳۶۱ فروند اسکاد بی به سوی شهرهای ایرانی نزدیک شلیک کرد. با توجه به عمق استراتژیک ایران، تهران در تیررس موشک های اسکاد بی قرار نداشت.
عراقی ها با ایجاد تغییراتی در موشک روسی اسکاد بی، با کاستن از وزن کلاهک و مواد منفجره قابل حمل و افزایش سوخت به برد موشکهای اسکاد افزودند و نام "الحسین" روی موشک های نسل جدید گذاشتند. تنها در سال پایانی جنگ، عراق ۱۶۰ فروند موشک الحسین به سوی تهران روانه کرد که باعث شد حدود سی درصد جمعیت تهران از این شهر خارج شوند. این موشک ها از نظر نظامی ارزش خاصی نداشتند چون علاوه بر دقت بسیار ناچیز، قدرت تخریب آنها نیز ناچیز بود. تاثیر روانی این اقدامات البته قابل توجه بود.
استمرار بن بست و پذیرش آتش بس
در حالی که مقامات ایرانی از وارد کردن ضربه نهایی تا قبل از بهار سال پایانی جنگ سخن می گفتند، نیروهای عراقی موفق شدند تا در چند عملیات موفق منطقه فاو و سپس جزیره مجنون را بازپس بگیرند. بسیج نیروهای ایرانی در سال پایانی جنگ همچنان بر اساس استراتژی امواج انسانی از تصرف نقطه ای قابل توجه در عراق ناکام ماند. در مقابل عملیات بازپس گیری فاو و مجنون توسط عراقی ها با عملیات گسترده تهاجمی ایی همراه شد که می رفت تا رشته های ایران در طول هشت سال نبرد را پنبه کند.
نیروهای عراقی با بهره گیری مناسب از عملیات ترکیبی نیروهای پیاده، زرهی و پشتیبانی هوایی وارد خاک ایران شده و پیشروی قابل توجهی کردند. ناظران دفاعی معتقدند هدف صدام در یورش سال پایانی جنگ گرفتن تلفات و نابودی ادوات و سخت افزارهای رزمی ایران بود و نه اشغال سرزمین و حفظ آن.
در سال پایان جنگ، تضعیف روحیه و کاهش منابع رزمی (به عنوان مثال نامه محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، به آیت الله خمینی مبنی بر عدم توانایی برای ادامه جنگ در صورت تامین نشدن نیازها) در این مقطع باعث شد که فرماندهان نظامی جنگ در ایران با در پیش گرفتن واقع گرایی به سیاستمداران مشکلات ادامه نبرد را یادآور شوند. از سوی دیگر، ورود آمریکا و کشورهای غربی به حوزه جنگ که خود را در قالب جنگ نفت کش ها نشان داد و باز بودن دست عراق در تامین نیازها و همکاری های مالی و اطلاعاتی که با این کشور می شد، جمهوری اسلامی ایران را در موقعیتی قرار داد که آیت الله خمینی بنیانگذار انقلاب و خالق شعار "راه قدس از کربلا می گذرد" به گفته خودش "جام زهر" را سر بکشد و جنگ آغاز شده توسط عراق علیه ایران با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ پایان یابد.