هرملین و خیام
ایرانی تر از ایرانی
تنها کسی که در دنیا، نیمی از زندگی و تمامی ثروتش را در جهت انتشار و ترجمه آثار ادبی ایران، سرمایه گذاری کرده و به خاطر این کار مجبور به تحمل، تنهایی، طرد از اجتماع و خانواده و پذیرش القابی مانند الکلی، خود آزار و دیوانه شده است، یک نفر سوئدی است و چرا همه اینها را تحمل کرده است؟ عشق به خیام.
اریک هرملین، نویسنده و سیاستمدار سوئدی بود نکه در ۱۴۰ سال پیش در جنوب سوئد در یک خانواه ثروتمند و اشرافی، به دنیا آمد.
هرملین در دوران جوانیش به هند سفر کرد و مدتی را در آنجا گذراند و در آنجا با یک ایرانی آشنا شد که بعدها به او زبان پارسی را آموخت.
در آن دوران زبان پارسی، زبان رسمی کشور هندستان بود، و بعدها انگلیسی ها زبان پارسی را در هندستان ممنوع کردند و زبان هر کسی که به زبان پارسی حرف میزد را می بریدند. و اگر انگلیس این دشمن قسم خورده، روانی و بیشرم، این کار را در حدود ۱۰۰ سال پیش نکرده بود، امروز زبان پارسی، زبان مادری حداقل ۱،۵ میلیارد آدم در دنیا بود.
ولی در آن زمان هنوز زبان پارسی، زبان رسمی هندستان بود. و هرملین پس از فرا گیری زبان پارسی و پس از بازگشت به سوئد به ترجمه آثار پارسی به سوئدی مشغول شد و حدود ۱۰ هزار صفحه از ادبیات پارسی را به سوئدی بگرداند. که از این میان میتوان از بوستان و گلستان سعدی، گلشن راز شبستری، رباعیات خیام، آثار سنائی و واعظ کاشفی، پند نامه و منطق الطیر، تذکرةالاولیا از عطّار، مثنوی از مولانا، برگزیده هایی از شاهنامه، اسکندر نامه نظامی و کلیله و دمنه را میتوان نام برد.
هرملین علاقه عجیبی به خیام پیدا کرد و بر اثر تاثیری که از خیام گرفت، زندگی عارفانهای را در پیش گرفت. و چون این روش زندگی برای یک فرد اشرفی در سوئد عجیب به نظر میرسید، وی را به عنوان بیمار روانی، مدتی تحت مداوا قرار دادند ولی او همچنان به وارستگی و دوری از تجملات ادامه داد و به دهکدهای در سوئد رفته و در آنجا ۴۰ سال آخر عمر خویش را تمام وقت صرف ترجمه ادبیات پارسی به سوئدی کرد.
هرملین آنچنان شیفتهٔ ادبیات ایران بود که در اروپا به عنوان، برجستهترین نماینده ادبیات ایران شناخته میشد. سفیر ایران در استکهلم در آن زمان از هرملین قدردانی کرد و مدال خورشید به او اهدا کرد.
هرملین در اواخر عمر، با جانی شیفته با مولانا همدم شد، و بدون دیوان اشعار مولانا در هیچ کجا ظاهر نمیشد و تمامی تلاشش این بود که انسان اروپایی را با پیام و عرفان مولانا آشنا سازد. وی به قدری تحت تاثیر ادبیات ایران قرار گرفته بود که تمامی آثار ترجمه شده ایرانی را با سرمایه شخصی خودش چاپ و منتشر کرد و تمامی ثروت خانودگیش و نیمی از زندگانیش را در این راه گذشت، و همین کارش باعث شد که دشمنان زیادی در بین دشمنان ایران پیدا کند و به او تهمتهای از قبیل دیوانه، خود آزار و الکلی بزنند. ولی در انتها، سبک زندگی که برای خودش انتخاب کرده بود، الگوی بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان غربی قرار گرفت و به خاطر این انسان بزرگ و شریف است که آثار ادبی ایران از سوئدی به دیگر زبانهای اروپایی ترجمه، و مورد تحسین و تقدیر قرار گرفته شده است، چرا که آثار پارسی که به وسیله وی به سوئدی ترجمه شده، از بی نقصترین و معتبر ترین، آثار ترجمه شده دنیا محسوب میشود.
En shaikh sade till en sköka: »Du är drucken;
Hvart ögonblick är du, fotbunden, liggande i ett nytt nät.«
Hon svarade: »O Shaihk! Jag är allt hvad du säger;
Men du, är du allt hvad du ger dig ut för (att vara)?«
شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی،
هر لحظه به دام دیگری پا بستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم،
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟
اریک هرملین از سال ١٩١٣ تا ١٩٤٣ جمعاً ٤٢ جلد ترجمه آثار عرفانی انتشار داد که از آن میان، ٢٨ جلد، مشتمل بر ده هزار صفحه، اشعار پارسی بودند.
نام و یادش گرامی و جاوید باد. به امید روزی که آنچنان که شایستهٔ این مرد بزرگ است، از او، قدردانی شود.
بارون اریک اکسل هرملین یکی از تاثیر گذارترین مترجمان شعر فیلسوفانه است. اریک هرملین یکی از پرکارترین و جدیترین معرفان آثار ادبی فارسی در اروپای شمالی است و بسیاری از فعالیتهای خود را هنگامی که در بیمارستان روانی در لوند میگذرانده انجام داده است.
اریک هرملین را دیوانهٔ اسکاندیناوی نیز خواندهاند، او به مدت ۳۵ سال در تیمارستان بستری بود و در این مدت بیش از ده هزار صفحه اشعار پارسی را در ۳۶ جلد به زبان سوئدی ترجمه کرد از جمله: بوستان سعدی، رباعیات خیام، شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی، آثار عطار، گلشن راز، حدیقه سنایی؛
اریک هرملین بیشتر در شهر لوند سوئد سکونت و زندگی مجنونواری داشته است. او شیفته زبان و ادبیات فارسی بوده و در گسترش و معرفی ادبیات فارسی نقش اساسی داشته است
اریک اکسل هرملین ( ۲۲، ژوئن، ۱۸۶۰ - ۸، نوامبر، ۱۹۴۴ )