December 14, 2015

جهادی‌های اسلام‌گرا بعد از پایان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی به کجا رفتند و چه کردند؟ یادداشتی از توس تهماسبی



پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال 1989، حدود 25 هزار جنگجوی جهادی عرب در افغانستان حضور داشتند. این پدیده‌ای منحصر به فرد در تاریخ مدرن خاورمیانه بود. یک ارتش شبه نظامی که نه ملیت و نه تابعیت دولتی داشت. بسیاری از این جنگجویان وابسته به سازمان های اسلام گرایی بودند که در کشورهایی مانند اردن، لیبی، مصر، سوریه و...زیر فشار و سرکوب دولتی قرار داشتند. بخش دیگر جوانان مسلمان آرمان گرایی بودند که برای بیرون راندن قوای شوروی از یکی از سرزمین های اسلامی آمده بودند و افغانستان میدانی بود که آنها را صاحب تجربه نظامی، خط مشی سیاسی و اعتماد به نفس کرد. آنها دیگر جوانان بی تجربه دیروز نبودند، هر کدام از آنها می توانستند رهبری هسته‌ای کوچک را در گوشه و کنار خاورمیانه بر عهده گیرند.حوادث سال آخر حضور شوروی در افغانستان و ماه های پس از آن باعث یاس، سردرگمی و اضطراب جهادی های عرب شد. توافق مسکو و واشنگتن در ژنو و تمایل آمریکا به تضعیف گروه‌های جهادی تندرو که از طریق کاهش شدید کمک ها و کنار زدن آنان از روند تصمیم گیری ژنو خود را نشان داد، این احساس را در میان جهادی ها پدید آورد که آمریکا در آخرین لحظه پیروزی را از چنگ آنان ربوده است.
حوادث عجیب بعدی این تصور را تقویت کرد: کمی قبل از آغاز روند خروج سربازان شوروی ، کمپ تسلیحات مجاهدین در شهر راولپندی پاکستان با ده هزار تن سلاح منفجر شد. چند هفته بعد در نتیجه‌ی توطئه‌ای ماهرانه هواپیمای حامل ضیا الحق رئیس جمهور و ژنرال اختر عبدالرحمن رئیس قدرتمند سازمان اطلاعات پاکستان سرنگون شد و در نتیجه‌ی آن بزرگترین حامیان سیاسی مجاهدان جنگ افغانستان به قتل رسیدند و بالاخره در 24 نوامبر 1989 عبدالله عزام پیشوای جنگنجویان عرب و تئوریسین جهاد افغانستان در انفجار بمبی در مسجد تاسع‌الیل پیشاور کشته شد. اسامه بن لادن مرید عزام و سازمان دهنده و مدیر تدارکات مجاهدین عرب به این نتیجه رسید که افغانستان فعلا جای ماندن نیست. او علاقه‌ای به درگیر شدن در نبرد قدرت میان ربانی و مسعود از سویی و حکمتیار در سوی دیگر نداشت. اکثریت قاطع پیکارجویان عرب هم با او موافق بودند. تنها حدود 100 نفر از آنان به گروه حکمتیار پیوستند. از سوی دیگر بن‌لادن فهمیده بود که سازمان اطلاعات پاکستان در پس حمایت از جمهوری اسلامی پشتون مورد نظر حکمتیار انگیزه‌‌ای ناسیونالیستی و محدود به شبه قاره دارد ولی موضوع مورد علاقه‌ی بن‌لادن نبرد با قدرت های جهانی کافر و بیرون راندن آنان از تمام سرزمین های اسلامی بود.
بن‌لادن پیش از ترک افغانستان دست به اقدامی زد که بعدها اهمیتی بسیار یافت. بن لادن آرشیو دقیق و کاملی از سوابق و توانایی هایی پیکارجویان عرب نبرد افغانستان تهیه کرد. گرچه او در آن زمان نمی دانست که برنامه‌های آینده‌اش دقیقا کدامند اما این آرشیو کمک کرد تا میراث نبرد افغانستان حفظ شده و امکان ایجاد ارتباط میان جنگنجویان در آینده فراهم باشد. بن لادن به همراه هزاران جنگنجو به سرزمین های مختلف عربی بازگشتند. بن لادن به عربستان بازگشت. او در بازگشت با استقبال موج جدید اسلام‌گرایی در عربستان مواجه شد. مساجد، جلسات و میزگردهای اسلامی میزبان او شدند تا تجربه خود از نبرد افغانستان و نظراتش در مورد آینده را بازگو کند. در ابتدا روابط بن‌لادن با حکومت سعودی بد نبود اما با حضور نظامیان آمریکایی در اواسط سال 1990 برای مقابله با اشغال کویت توسط صدام وضعیت تغییر کرد. بن‌لادن با حضور نظامیان آمریکایی در عربستان مخالفت کرد. در مقابل حکومت عربستان برای او جلسات سخنرانی‌اش محدودیت های جدی وضع کرد. در این زمان به تازگی حکومت اسلام‌گرای عمرالبشیر-حسن‌ترابی در سودان مستقر شده بود. بن لادن به پیشنهاد برخی از دوستان مصری جنگ افغانستان در سودان اقامت گزید. بن‌لادن و دوستانش این احساس را داشتند که جهاد آنان در افغانستان دیوار برلین را فروریخته و ابرقدرت شوروی را از هم پاشیده است. این موضوع اعتماد به نفس زیادی به آنان می‌بخشید. آنان می‌دیدند که اکنون آمریکا و متحدانش به قدرت مسلط در جهان و خاورمیانه تبدیل شده‌اند. طبعا این فکر به ذهن آنان خطور کرد که چرا نتوانند آمریکا را هم از پا دراورند. البته در آن زمان بن‌لادن هنوز با بن‌لادن القاعده و یازده سپتامبر فاصله داشت. او هنوز تصمیم نهایی خود را نگرفته‌بود و نمی دانست از چه راه ها و وسایلی باید در راه تحقق هدف کلی خود بهره گیرد.
در دسامبر 1992 گروهی از یاران بن لادن در نبرد کوتاه ولی تاثیرگذاری با نیروهای آمریکایی در سومالی درگیر شدند. نیروهای آمریکایی برای وادار کردن ژنرال محمد فرح عیدید به توافق با رقیبش و پایان جنگ داخلی سومالی دخالت کرده بودند. جنگجویان بن لادن در نقش مربیان نظامی نیروهای عیدید، نقش خود را به خوبی ایفا کردند. دو هلیکوپتر بلک‌هاوک سرنگون و حدود 30 نفر از نیروهای آمریکایی کشته شدند. این نبرد کوتاه منجر به عقب نشینی و خروج آمریکا از سومالی گردید. دوستان بن‌لادن با هیجان ماجراهای نبرد را برای بن‌لادن تعریف کردند. او همانطور که بعدها بیان کرد به این نتیجه رسید که روحیه ی آمریکایی ها از روس‌ها بسیار ضعیف تر است.
بعد ماجرای جنگ داخلی بوسنی و خشونت های صرب‌ها علیه مسلمانان پیش آمد. بن‌لادن در این ماجرا یکی از محافلی بود که به تجهیز و تدارک کمتر از هزار نفر جنگنجوی عرب کمک کرد که در چند مرحله به بوسنی فرستاده شدند. جنگجویان عرب در بوسنی سرسختانه جنگیدند و پیروزی های کوچکی نیز بدست آوردند اما در نهایت حادثه ای رخ داد که در جهت‌گیری های بعدی القاعده بی‌تاثیر نبود. زمانی که خبر قرارداد صلح دیتون که با میانجیگری آمریکا امضا شده بود به جهادی‌ها رسید بر آشفته شدند و با آن مخالفت کرد. آنها که دست کشیدن از نبرد برایشان ناگوار بود، این مسئله را عنوان کردند که در قرارداد به مسلمانان بوسنی نسبت به جمعیت شان زمین کمتری اختصاص داده شده است. آنان همقطاران بوسنیایی‌شان را به شورش دعوت کرده و قرار گذاشتند تا فرماندهانشان را فردای آن روز به دیدار روسای ارتش بوسنی فرستاده تا آنان را نافرمانی نسبت به قرارداد صلح دیتون متقاعد کنند.ظهر روز 14 ژانویه 1995 در مسیر بازگشت در یک روستای کروات جبشه، یک ایست بازرسی اتومبیل فرماندهان عرب را متوقف می کند و پس از چند دقیقه یک کامیون پر از سرباز در آن نقطه توقف کرده، سربازان بیرون آمده و با رگبار بستن ماشین فرماندهان جهادی، هر چهار نفرشان را به قتل می رسانند. در این حادثه شیخ انور شعبان پیشوای دینی رزمندگان عرب بوسنی و نیز سه تن از جنگجویان کهنه‌کار جنگ افغانستان یعنی ابوحارث‌اللیبی، ابوانجشه، و ابوزیاد النجدی کشته‌می شوند. یک از اعضای القاعده که در آن جمع حضور داشت و بعدها به نفوذی انتلجنت سرویس در القاعده تبدیل شد و ما او را با نام مستعار "رمزی" می‌شناسیم، تعریف می‌کند که این حادثه چگونه مجاهدین عرب را از پا دراورده، به فغان می‌آورد: برخی فرماندهان مانند ابونعالی الجزایری و ابوایوب مغربی فرو ریختند و خالد شیخ محمد فریاد میزد "والله که از آمریکایی ها انتقام می گیریم." پیکارجویان عرب می ‌خواستند روستای کروات جبشه را با خاک یکسان کنند اما متوجه می شوند که این بار ارتش بوسنی در مقابل آنان خواهد ایستاد. آنان مجبور شدند بوسنی را با یاس و حسرت ترک کنند.
همزمان نبرد دیگری در چچن جریان داشت. در اینجا هم یکی از مجاهدین جنگ افغانستان که دوست و مرید بن لادن بود یعنی سیف‌الاسلام خطاب اهل جزیره‌العرب فرماندهی گروهی از جنگجویان عرب را بر عهده داشت که در کنار شامیل باسایف فرمانده چچنی و جنگجویانش با ارتش روسیه می‌جنگیدند.در اینجا هم برخلاف میل پیکارجویان در پایان جنگ اول چچن قراداد صلحی در سال 1995 امضا شد اما برخلاف بوسنی در چچن دست پیکارجویان بازتر بود و در نهایت توانستند صلح را برهم زده و جنگ دوم چچن را در سال 1999 رقم زنند. خطاب از طریق عضو گیری از جوانان مسلمان داغستان و آموزش آنان در چچن، حملاتی پی در پی را به نیروهای روسی در داغستان ترتیب داد. در یکی از این حملات در اواخر سال 1997 نیروهای خطاب با حمله به یک پایگاه ارتش روسیه در داغستان، 60 تانک و خودروی زرهی را منهدم و بیش از صد سرباز روسی را به قتل رساندند. روسیه در پاسخ به چند روستا در داغستان حمله هوایی کرد و فضا برای آغاز دوباره درگیری ها مساعد شد. بن‌لادن از طریق یک موسسه خیریه اسلامی موسوم به حرمین که دفتری در باکو مستقر کرده بود، بخش مهمی از نیازهای تدارکاتی خطاب را تامین می‌کرد. نمایندگان بن‌لادن برای حفظ این راه ارتباطی ماهانه چهل هزار دلار به مقامات دولت آذربایجان رشوه می‌دادند.
نقطه عطف در در تدوین استراتژی بن لادن و تاسیس سازمان القاعده، پیوستن ایمن‌الظواهری و گروه مصری های وابسته به جهاد اسلامی به بن‌لادن در سودان بود. تا آن زمان اقدامات بن‌لادن اتفاقی و واکنشی بودند نه در راستای یک هدف بزرگ سیاسی. او ویارانش تلاش می‌کردند در هر سرزمینی که مسلمانان با کفار در حال جنگ هستند، به یاری آنان بروند. بدون هماهنگی با بن لادن بسیاری از پیکارجویان عرب افغانستان در جنگ های داخلی تاجیکستان و الجزایر و یا نبرد میان آذربایجان و ارمنستان شرکت کرده بودند. عده دیگری نیز به کشورهایی نظیر اردن و مصر رفته تا در هسته‌های کوچک مخفی به مبارزه‌ی مسلحانه با حکومت مشغول شوند. بن‌لادن کم‌کم به این نتیجه می‌رسید که این نوع مبارزه پراکنده راه به جایی نمی‌برد. علاوه بر این تا اواسط دهه نود دیدگاه دینی-سیاسی بن‌لادن دیدگاهی محدود و محافظه‌کار نشات گرفته از فقه کهن جزیره‌العرب بود که همچون جریان غالب فقه اهل سنت در مورد برخورد یا مبارزه با حکومت‌های مستقر در کشورهای اسلامی بسیار محتاطانه برخورد می‌کرد. بن لادن تا قبل از استقرار نیروهای آمریکایی در عربستان رابطه بدی با حکومت سعودی نداشت. پس از آن هم او راه نقد و اصلاح حکومت را انتخاب کرد و کمیته‌ای تحت عنوان "کمیته نصیحت و اصلاح" تشکیل داد که دفتر آن در لندن قرار داشت. در این سال‌ها حملاتی علیه ایالات متحده صورت گرفته بود که گرچه در برخی موارد ردپای جنگنجویان عرب جنگ افغانستان وجود داشت اما این حملات ارتباطی به بن‌لادن و گروهش نداشتند، مهمترین حملات عبارت بودند از انفجار بمب در زیرزمین مرکز تجارت جهانی نیویورک در سال 1993 که تدارکش از سوی جنگجویان عرب مقیم پایگاه حکمتیار در جلال‌آباد صورت گرفته بود، انفجار ساختمان پلیس ملی سعودی در ریاض در 13 نوامبر 1995 که 14 کشته در پی داشت و بالاخره انفجارمجتمع مسکونی نیروهای آمریکایی در الخبر عربستان.
آغاز روابط نزدیک بن‌لادن با ایمن الظواهری و گروه مصری های وابسته به جهاد و جماعت اسلامی شرایط را تغییر داد. ظواهری و اطرافیانش به سنت اسلام‌گرایی رادیکال مصری تعلق داشتند که در امتداد جریان رادیکال انشعابی از اخوان در دهه‌ی شصت میلادی به پیشوایی فکری سید قطب و تلاش های سیاسی و تشکیلاتی رهبرانی چون صالح سریه، شکری مصطفی و عبدالسلام فرج در قالب گروه هایی نظیر جماعه التکفیر و الهجره، جماعت اسلامی و جهاد اسلامی خوانشی تکفیری-آرمانشهری از اسلام را پی ریختند که بر خلاف جو غالب فقه اهل سنت، تمام حکومتهای جوانع اسلامی را باطل و غاصب دانسته، به دنبال سرنگونی آنها بود. این گروه‌ها در دهه هشتاد و نود میلادی نبرد چریکی-تروریستی خونینی با حکومت مبارک داشتند که به هدف مورد نظر آنان منجر نشد.ایمن الظواهری در یک خانواده سرشناس مصری به دنیا آمده بود. پدربزرگش شیخ الاحمدی‌الظواهری در نیمه نخست قرن بیستم شیخ‌الازهر بود و پدربزرگ مادری‌اش عبدالوهاب عزام از برجسته‌ترین اندیشمندان و ادبای مصری و برادر عبدالرحمن عزام، نخستین دبیرکل اتحادیه عرب بوده‌است. ظواهری در دوران تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره به گروه جهاد اسلامی مصر پیوست و در جریان ترور سادات به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان برای ارائه خدمات پزشکی به آوارگان و مجاهدین افغان راهی پیشاور شد.
زمانی که او در اواسط دهه نود در سودان به بن‌لادن پیوست، از امکان تحقق ایده‌های عبدالسلام فرج بنیانگذار جهاد اسلامی در مورد سرنگونی رژیم مصر از طریق مبارزه مسلحانه مایوس شده بود. عبدالسلام فرج ایده‌ی سیاسی خود را در فضای یاس پس از جنگ 1967 و سرکوبی اخوان تدوین کرده بود. او به این نتیجه رسیده بود، بدون ازمیان بردن دشمن نزدیک یعنی حکومت مصر، امکان مبارزه موثر با دشمن دور که آن زمان بیشتر در مورد اسرائیل مصداق پیدا می‌کرد، وجود ندارد. اما اکنون پس از نزدیک به دو دهه مبارزه مسلحانه و ناکامی در سرنگونی حکومت مبارک، ظواهری به این نتیجه رسیده‌بود که منبع اصلی قدرت و توان رژیم‌های حاکم بر کشورهای اسلامی، حمایت آمریکا و کشورهای غربی است، بنابراین پیش از هر گونه تلاش برای برپایی حکومت اسلامی، باید با آمریکا وارد نبرد شد تا از سرزمین های اسلامی و عربی بیرون رانده شود. ظواهری پس از بحث های طولانی بن‌لادن را متقاعد کرد که لازم نیست، منتظر بماند تا آمریکا یکی از کشورهای اسلامی را اشغال کند تا فرصتی مناسب همچون افغانستان دهه هشتاد برای جهادی سرنوشت ساز فراهم گردد. به اعتقاد ظواهری مجاهدین مسلمان باید ابتکار عمل را به دست گیرند و به آمریکا و منافعش در سراسر جهان حمله کنند تا ناچار به رها کردن خاورمیانه گردد. این دیدگاه دو سال بعد از اتحاد بن لادن و ظواهری به این شکل تحول پیدا کرد که ضربه اصلی باید در خاک آمریکا و به قدری سنگین باشد که ارتش آمریکا را همچون شوروی در دهه‌ی هشتاد به خاورمیانه بکشاند و سپس در باتلاق یک جنگ چریکی بزرگ و طولانی به خروج نهایی از خاورمیانه وادار سازد.
.
ادامه دارد

No comments:

Post a Comment