سحر بهشتی خواهر شهید راه آزادی ستار بهشتی در فیسبوک خود نوشته اند :
امروزسه شنبه۲۹/دیماه/۹۴به اتفاق آرش صادقی وگلرخ ایرایی همسرمهربانش به دیدارزندانی تازه آزادشده امیدعلیشناس عزیزرفتیم.چقدرمهربان وصمیمی و نجیب هستند،مادرش چون اقیانوس آرام و پسرش چون دریا، به حقیقت که درکنارهم دنیایی هستند.
حوری فرج زاده خواهرکشته شده روزعاشوراشهرام فرج زاده باصدایی محزون و بغض آلودخبردادمادرش به سوی شهرام پروازکرده،عجیب اینکه خواهرهاچقدرخوب حال غمین همدیگررامیفهمند.ازپیش امید عزيز و مادرش سیمین بانو به سمت بیمارستان دیدارحوری نازنین خواهر همدرد ومهربانم رفتیم.مادرچقدرآرام بودوگویی به جایی غیرازاینجاتعلق داشت،آرام درگوشش نجواکردم یک درد دل ساده:به اوگفتم سلام من را به خدا برسان وپیشش تمام شکایتهایمان راببرهمانطور که به پدرم گفتم:بابا من شفاعت نمی خواهم شکایتهایم رابه خدابرسان.گفتم سلام مارابه شهرام٬ستارو......شایدسعیدبرسان به آنهابگوازماراضی باشنداین بغض سنگین درگلویم چه می خواست نمیدانم ،اماازآرامش مادرآرامش داشتم؛ازحوری نازنینم خداحافظی کردیم و به دیدارآقای عبدالفتاح سلطانی رفتیم٬ایشان بعدازمدت چهارسال و چهارماه به مرخصی آمده بودند عکسهايشان خیلی ازخودشان جوانتربود.دوستان به دیدارش آمده بودند.درراه بازگشت مامان گوهرم باخودش گفت:خدایااینجاکجاست که جوان میروندو اینقدرپیروشکسته برمیگردند؟
ومن مبهوت این صحبت مامان گوهرم هستم٬خدایا!اینجا کجاست؟؟؟
بامیدآزادی تمامی زندانیان سیاسی.
زنده باد ايران
حوری فرج زاده خواهرکشته شده روزعاشوراشهرام فرج زاده باصدایی محزون و بغض آلودخبردادمادرش به سوی شهرام پروازکرده،عجیب اینکه خواهرهاچقدرخوب حال غمین همدیگررامیفهمند.ازپیش امید عزيز و مادرش سیمین بانو به سمت بیمارستان دیدارحوری نازنین خواهر همدرد ومهربانم رفتیم.مادرچقدرآرام بودوگویی به جایی غیرازاینجاتعلق داشت،آرام درگوشش نجواکردم یک درد دل ساده:به اوگفتم سلام من را به خدا برسان وپیشش تمام شکایتهایمان راببرهمانطور که به پدرم گفتم:بابا من شفاعت نمی خواهم شکایتهایم رابه خدابرسان.گفتم سلام مارابه شهرام٬ستارو......شایدسعیدبرسان به آنهابگوازماراضی باشنداین بغض سنگین درگلویم چه می خواست نمیدانم ،اماازآرامش مادرآرامش داشتم؛ازحوری نازنینم خداحافظی کردیم و به دیدارآقای عبدالفتاح سلطانی رفتیم٬ایشان بعدازمدت چهارسال و چهارماه به مرخصی آمده بودند عکسهايشان خیلی ازخودشان جوانتربود.دوستان به دیدارش آمده بودند.درراه بازگشت مامان گوهرم باخودش گفت:خدایااینجاکجاست که جوان میروندو اینقدرپیروشکسته برمیگردند؟
ومن مبهوت این صحبت مامان گوهرم هستم٬خدایا!اینجا کجاست؟؟؟
بامیدآزادی تمامی زندانیان سیاسی.
زنده باد ايران
از فیسبوک سحر بهشتى
No comments:
Post a Comment