محمد جلالی (م. سحر) شاعر ایرانی ساکن پاریس خطاب به سید کامبیز حسینی: با همه آره ، با فردوسی هم آره؟ جوان بی سواد مواظب حرف زدنت باش. فردوسی آق ابوالقاسم نیست!
درباره گاف جدید کامبیز حسینی
اصطلاح مفهوم و موضوع نژاد پرستی مدرن است. در زمان فردوسی مسئله نژاد و نژاد پرستی به مفهومی که از قرن نوزدهم در اروپا پیدا شد و در قرن بیستم به اوج رسید مطلقا وجود نداشت اصولا این مفهوم هایی که بعضی ها برای رنگ و جلا دادن به دکان های به خیال خود روشنفکری و حقوق بشری و ژورنالیسم مبتذل عوام فریب اینور و آنور مثل نقل و نبات خرج می کنند ارتباط به روزگاری که شاهنامه سروده می شد ندارد قبل از فردوسی کار عظیم ثبت اسطوره و تاریخ و فرهنگ ایران را دیگران آغاز کرده بودند و شاهنامه یا خوتای نامک (خدای نامه) های پراکنده هم صورت نثر نوشته شده بود (شاهنامه ابومنصوری نمونه ای از آن ها بود) و هم شاعران بزرگ به دنبال نظم کامل آن بودند مثل دقیقی که کار را پیش از فردوسی شروع کرد. پرژه ای که فردوسی به سرانجام رساند در کادر مقاومت ایرانیان بر ضد هجوم وحشیانه عرب ها و همچنین غلامان ترک و ترکتازی های قبایل نیمه وحشی حواشی آسیای مرکزی به ایران (که از سوی خلفای عرب عباسی) زمینه سازی و تشویق می شد پا گرفت و در قامت شاعری پهلوان از توس به نام فردوسی نمادینه شد. فردوسی شد بزرگترین و توانا ترین و غیور ترین مرد این میدان.
هدف این پرژه حفظ هویت فرهنگی و تاریخی ایران بود در روزگاری بس شوم و خطیر. عرب گرسنه و تشنه و آفتاب خورده و حریص و بیابانی و خشن با شمشیر و کتاب دینی اش آمده بود اما برای غارت و به بوی جنات تجری من تحته الانهار و برای چپاول و بردن اموال و ثروت های مردم ایران به نام غنیمت و کنیز بود که می جنگید و می کشت. حتی کتاب دینی اش برای غنیمت و توجیه غارت دیگران سوره (انفال) آورده بود. . ایرانی ها که در مقاومت نظامی شکست خورده بودند و تبدیل به موالی عرب متکبر زورگوی خونخوار شده بودند و مدام تحقیر می شدند و زن و فرزندشان را به کنیزی می بردند و حق سوار شدن بر اسب نداشتند و البته بخش مهمی از آنان یا از ترس یا به خاطر گریز از جزیه یا به دلایل دیگر دین دشمنان مهاجم را پذیرفته و بخشی از آنان کاسه های داغ تر از آش شده بودند و کمر خدمت برای ترویج دین مهاجمان و دشمنان اشغالگر و ساختن فرهنگ به نام عرب و اسلام و بنیه دادن و اعتبار آوردن برای اشغالگران حریص خالی از ادب و فرهنگ آنان مشغول شده بودند (امثال غزالی طوسی همشهری فردوسی هم کم نبودند ازمیان چهار شاخه بزرگ فقهی در اسلام یعنی حنفی و حنبلی و شافعی و مالکی سه تن ایرانی الاصل بودند !! عرب بدون وجود این گونه ایرانیان کاسه داغ تر از آش که نمونه هایشان همین امروز کشور ما را تصرف کرده اند، می باید با شترش در بیابانش و زیر خیمه هایش می ماند). به هر حال ایرانیان در حوزه مبارزه فرهنگی می باید به هرقیمت به مهاجمان و اشغالگران که حالا صاحب امپراطوری عرب ( اموی و سپس عباسیان غدار و خیانتکار ) به نام اسلام شده بودند، می فهماندند که کشور آنها تاریخ و هویت خودش و فرهنگ دیرسال و تاریخ ریشه دار خودش و زبان و معنویت خودش را دارد برخلاف مهاجمان عرب بیابان گرد که با اقتباس از تورات و مخلوط کردن آن با سنت های کهن عرب جاهلی و آئین های بدویان صحرای عرب دینی ساخته بودند و آنرا وسیله غارت و جهانگشایی می کردند. باید به آنها می فهماندند که مردم ایران از جنس مهاجمان نیستند. فردوسی این برنامه بزرگ ایرانی را که انسان های شریف بسیاری پیگیر آن بودند دنبال کرد. جوان بی سواد مواظب حرف زدنت باش. فردوسی آق ابوالقاسم نیست. ضمنا آن موقع که فردوسی شاهنامه را می نوشت خاندان های ایرانی زیر تجاوز اقوام مهاجمی قرار داشتند که خود را برگزیده خدا و قوانین عصر حجری شان را بهترین دین می نامیدند و به زور شمشیر و جزیه و جنایت به مردم ایران تحمیل می کردند. (وچه بسا کس و کاران اجداد من و تو هم از تجاوز و جنایات آنها سالم نجسته اند. خون آنها با آن خونی که قرار بود آسیاب را بچرخاند و عبدالله عامر خونریز اسلام گستر عرب نان بپزد و بخورد قاطی ست. داعش پدیده ای جدید نیست و با ایرانیان به همان شیوه ای رفتار شده است که با ایزدی های امروز جلو چشم جهانیان شد. کسی که مزه آن روزگار را چشیده است اگر با عرب دشمنی کند نژاد پرست نیست دوستدار کشور و زادگاه خودش است برخلاف اسلامیست های معمم و مکلا و اصلاح طلب امروز) فردوسی فرزند بزرگ روزگار خودش بود سخن او را باید در زمانه و تاریخ خود او قضاوت کرد یاوه گویی و همزبان شدن با پان ترک های ضد ایرانی تجزیه طلب و پان عرب هات که کمپین ضد فردوسی به راه انداخته اند برای شما آبرو و اعتبار نمی آورد. شما دیده اید کسی در یونان کمپین ضد هومری راه بیندازد؟ یا در ایتالیا حزب ضد دانته و روزنامه نگار حقوق بشری ضد ویرژیل پیدا بشود یا در انگلیس برای ویران کردن قبر شکسپیر تبلیغ بکنند. حماقت هم اندازه ای دارد! ژست های ضد نژادپرستانه تان را جاهای دیگری خرج کنید به سراغ بزرگان تاریخ ایران نروید شما نردبان هم اگر بگذارید به پاشنه پای آنها نمی رسید. ضمنا این بیت از فردوسی نیست و بیت دومش را هم باید در کنتکست اثر حماسی بی مانند فردوسی و با درک اندیشه و هدف والای وی فهمید و فقط آدم های فهمیده می فهمند نه آنها که می خواهند پز مدرنیستی و بشر دوستی بگیرند و عوام فریبانه بلبل خوش لهجه این و آن محفل باشند و به این و آن باج بدهند و به به و چه چه بشنوند!
محمد جلالی (م. سحر)
۲۶ مهر
در روزهای گذشته کامبیز حسینی دشمنی خود را با تمدن ایرانی بیش از گذشته به نمایش گذاشت و در برنامه اش «فردوسی، شاهنامه وکوروش بزرگ» را مورد تمسخر قرار داده است!
دلقک کامبیز حسینی که برای "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" (یکی از شاخههای سازمان بدنام نایاک) کار میکند، «حکیم ابوالقاسم فردوسی» را هم طراز دلقک دیگری به نام اکبر عبدی قرار داده و این سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران را متهم به نژاد پرستی کرده است!
درباره گاف جدید کامبیز حسینی
اصطلاح مفهوم و موضوع نژاد پرستی مدرن است. در زمان فردوسی مسئله نژاد و نژاد پرستی به مفهومی که از قرن نوزدهم در اروپا پیدا شد و در قرن بیستم به اوج رسید مطلقا وجود نداشت اصولا این مفهوم هایی که بعضی ها برای رنگ و جلا دادن به دکان های به خیال خود روشنفکری و حقوق بشری و ژورنالیسم مبتذل عوام فریب اینور و آنور مثل نقل و نبات خرج می کنند ارتباط به روزگاری که شاهنامه سروده می شد ندارد قبل از فردوسی کار عظیم ثبت اسطوره و تاریخ و فرهنگ ایران را دیگران آغاز کرده بودند و شاهنامه یا خوتای نامک (خدای نامه) های پراکنده هم صورت نثر نوشته شده بود (شاهنامه ابومنصوری نمونه ای از آن ها بود) و هم شاعران بزرگ به دنبال نظم کامل آن بودند مثل دقیقی که کار را پیش از فردوسی شروع کرد. پرژه ای که فردوسی به سرانجام رساند در کادر مقاومت ایرانیان بر ضد هجوم وحشیانه عرب ها و همچنین غلامان ترک و ترکتازی های قبایل نیمه وحشی حواشی آسیای مرکزی به ایران (که از سوی خلفای عرب عباسی) زمینه سازی و تشویق می شد پا گرفت و در قامت شاعری پهلوان از توس به نام فردوسی نمادینه شد. فردوسی شد بزرگترین و توانا ترین و غیور ترین مرد این میدان.
هدف این پرژه حفظ هویت فرهنگی و تاریخی ایران بود در روزگاری بس شوم و خطیر. عرب گرسنه و تشنه و آفتاب خورده و حریص و بیابانی و خشن با شمشیر و کتاب دینی اش آمده بود اما برای غارت و به بوی جنات تجری من تحته الانهار و برای چپاول و بردن اموال و ثروت های مردم ایران به نام غنیمت و کنیز بود که می جنگید و می کشت. حتی کتاب دینی اش برای غنیمت و توجیه غارت دیگران سوره (انفال) آورده بود. . ایرانی ها که در مقاومت نظامی شکست خورده بودند و تبدیل به موالی عرب متکبر زورگوی خونخوار شده بودند و مدام تحقیر می شدند و زن و فرزندشان را به کنیزی می بردند و حق سوار شدن بر اسب نداشتند و البته بخش مهمی از آنان یا از ترس یا به خاطر گریز از جزیه یا به دلایل دیگر دین دشمنان مهاجم را پذیرفته و بخشی از آنان کاسه های داغ تر از آش شده بودند و کمر خدمت برای ترویج دین مهاجمان و دشمنان اشغالگر و ساختن فرهنگ به نام عرب و اسلام و بنیه دادن و اعتبار آوردن برای اشغالگران حریص خالی از ادب و فرهنگ آنان مشغول شده بودند (امثال غزالی طوسی همشهری فردوسی هم کم نبودند ازمیان چهار شاخه بزرگ فقهی در اسلام یعنی حنفی و حنبلی و شافعی و مالکی سه تن ایرانی الاصل بودند !! عرب بدون وجود این گونه ایرانیان کاسه داغ تر از آش که نمونه هایشان همین امروز کشور ما را تصرف کرده اند، می باید با شترش در بیابانش و زیر خیمه هایش می ماند). به هر حال ایرانیان در حوزه مبارزه فرهنگی می باید به هرقیمت به مهاجمان و اشغالگران که حالا صاحب امپراطوری عرب ( اموی و سپس عباسیان غدار و خیانتکار ) به نام اسلام شده بودند، می فهماندند که کشور آنها تاریخ و هویت خودش و فرهنگ دیرسال و تاریخ ریشه دار خودش و زبان و معنویت خودش را دارد برخلاف مهاجمان عرب بیابان گرد که با اقتباس از تورات و مخلوط کردن آن با سنت های کهن عرب جاهلی و آئین های بدویان صحرای عرب دینی ساخته بودند و آنرا وسیله غارت و جهانگشایی می کردند. باید به آنها می فهماندند که مردم ایران از جنس مهاجمان نیستند. فردوسی این برنامه بزرگ ایرانی را که انسان های شریف بسیاری پیگیر آن بودند دنبال کرد. جوان بی سواد مواظب حرف زدنت باش. فردوسی آق ابوالقاسم نیست. ضمنا آن موقع که فردوسی شاهنامه را می نوشت خاندان های ایرانی زیر تجاوز اقوام مهاجمی قرار داشتند که خود را برگزیده خدا و قوانین عصر حجری شان را بهترین دین می نامیدند و به زور شمشیر و جزیه و جنایت به مردم ایران تحمیل می کردند. (وچه بسا کس و کاران اجداد من و تو هم از تجاوز و جنایات آنها سالم نجسته اند. خون آنها با آن خونی که قرار بود آسیاب را بچرخاند و عبدالله عامر خونریز اسلام گستر عرب نان بپزد و بخورد قاطی ست. داعش پدیده ای جدید نیست و با ایرانیان به همان شیوه ای رفتار شده است که با ایزدی های امروز جلو چشم جهانیان شد. کسی که مزه آن روزگار را چشیده است اگر با عرب دشمنی کند نژاد پرست نیست دوستدار کشور و زادگاه خودش است برخلاف اسلامیست های معمم و مکلا و اصلاح طلب امروز) فردوسی فرزند بزرگ روزگار خودش بود سخن او را باید در زمانه و تاریخ خود او قضاوت کرد یاوه گویی و همزبان شدن با پان ترک های ضد ایرانی تجزیه طلب و پان عرب هات که کمپین ضد فردوسی به راه انداخته اند برای شما آبرو و اعتبار نمی آورد. شما دیده اید کسی در یونان کمپین ضد هومری راه بیندازد؟ یا در ایتالیا حزب ضد دانته و روزنامه نگار حقوق بشری ضد ویرژیل پیدا بشود یا در انگلیس برای ویران کردن قبر شکسپیر تبلیغ بکنند. حماقت هم اندازه ای دارد! ژست های ضد نژادپرستانه تان را جاهای دیگری خرج کنید به سراغ بزرگان تاریخ ایران نروید شما نردبان هم اگر بگذارید به پاشنه پای آنها نمی رسید. ضمنا این بیت از فردوسی نیست و بیت دومش را هم باید در کنتکست اثر حماسی بی مانند فردوسی و با درک اندیشه و هدف والای وی فهمید و فقط آدم های فهمیده می فهمند نه آنها که می خواهند پز مدرنیستی و بشر دوستی بگیرند و عوام فریبانه بلبل خوش لهجه این و آن محفل باشند و به این و آن باج بدهند و به به و چه چه بشنوند!
محمد جلالی (م. سحر)
۲۶ مهر
در روزهای گذشته کامبیز حسینی دشمنی خود را با تمدن ایرانی بیش از گذشته به نمایش گذاشت و در برنامه اش «فردوسی، شاهنامه وکوروش بزرگ» را مورد تمسخر قرار داده است!
دلقک کامبیز حسینی که برای "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" (یکی از شاخههای سازمان بدنام نایاک) کار میکند، «حکیم ابوالقاسم فردوسی» را هم طراز دلقک دیگری به نام اکبر عبدی قرار داده و این سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران را متهم به نژاد پرستی کرده است!
No comments:
Post a Comment