بخش نخست ترجمه گزارش دیلیبیست در مورد خانواده نمازی و راهاندازی نایاک را دیروز خواندید. ترجمه بخش دوم گزارش دیلیبیست را اینجا میخوانید:
خاندان نمازی، با طرفداری از جمهوری اسلامی کارشان را آغاز نکردند. بزرگ این خانواده یعنی محمد باقر نمازی که «باقر نمازی» هم خوانده شده، استاندار رژیم شاه در استان ثروتمند از نفت خوزستان بود. با وجود این رابطه، نمازی از آسیب محاکمههای اول انقلاب دور ماند و در سال ۱۳۶۲ اجازه یافت به همراه خانوادهاش از ایران به آمریکا مهاجرت کند، جایی که دو پسرش به خوبی تحصیل کردند و عملا آمریکایی شدند و دختر برادرش، پری نمازی نیز با یک ایرانی ساکن خارج به نام بیژن خواجهپور ازدواج کرد.
دهه ۶۰، دوران حکومت آیتالله خمینی با چشمانی آتشین بود و جنگی وحشتناک با عراق دوران صدام حسین. جمهوری اسلامی از عملیات تروریستی در لبنان علیه نیروهای آمریکایی و سفارت آمریکا حمایت میکرد و نیروهای ضربتش، مخالفانش را در خارج از کشور شکار میکرد و میکشت. حزبالله [لبنان] وابسته به جمهوری اسلامی آمریکاییها و اروپاییها را میربود و ریگان برای کمک به آزادی گروگانها مجبور به معامله تسلیحاتی با رژیم ایران شد و بحران «ایرانگیت» از دل آن بیرون آمد. ریگان بعدا در عمل با جمهوری اسلامی وارد جنگ شد و یکی از هواپیماهای مسافربری ایران با مسافرانش را سرنگون کرد. آن زمان هیچگونه راهی برای بهبود رابطه میان حکومت روحانیون در تهران و واشینگتن دیده نمیشد. اما با پایان جنگ در ۱۳۸۷ و مرگ آیتالله خمینی در ۱۳۸۸، فرصتهای جدید برای ایجاد روابط حسنه انجام معاملات بزرگ برای شرکتهای بین المللی، اندک اندک ایجاد میشد.
تجارت درست و حسابی در ایران، نیازمند نوعی حمایت سیاسی است. جمهوری اسلامی، شبکهای از گروههای رقیب با منافع اقتصادی است. به طور کلی، بزرگترین گروه وابسته به آیتالله خامنهای، جانشین خمینی است. گروه دیگر وابسته به سپاه پاسداران و نهایتا بخشی وابسته به رئیس جمهوری است که قاعدتا بالاترین مقام اجرایی را دارد اما در عمل، قدرتش محدود شده است. برای اینکه بتوانید از این باتلاق بوروکراسی بسیار بدنام عبور کنید، باید با یکی یا همه این گروهها در ارتباط باشید.
از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، رئیس جمهوری ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی معروف به «کوسه» بود، اصطلاحی که برای مردان بدون ریش به کار برده میشود. او البته مانند کوسه سفید معروف به از بین بردن یکبهیک رقبای سیاسیاش هم بود. شهرت رفسنجانی به خاطر فساد و سواستفاده از قدرت هم بود.
در چنین فضایی که تمایل تجارت با غرب بیشتر شده بود، فضا برای بازگشت نمازیها هم فراهم میشد. پری نمازی و همسرش بیژن خواجهپور، شرکتی مشاورهای را در تهران به نام آتیهبهار تاسیس کردند. این شرکت، فهرستی از خدمات حقوقی و صنعتی را به موسسات خارجی ارائه میکرد، از همه مهمتر، امکان نزدیکشدن و دسترسی بیشتر به رژیم و راهنمایی در مورد نحوه مدیریت خواست بخشهای تثبیت شده رژیم و بهرهبرداری از منافع رقابتی آنها.
آن زمان چنین احساس میشد که فضا برای شرکتهای بزرگ آمریکایی هم فراهم میشد که تحریم چندانی هم متوجه جمهوری اسلامی نشده بود، اما با اعلام خبر قرارداد توسعه میدان گازی در فلات قارهی خلیج فارس با شرکت کونوکو در سال ۱۳۷۴، موجی از اعتراض را در کنگرهی آمریکا ایجاد کرد و نهایتا دولت کلینتون، تحریمهای یکجانبهای را وضع کرد و شرکتهای آمریکایی از انجام معامله با جمهوری اسلامی منع شدند.
در نهایت، سیامک نمازی که از ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵با وزارت مسکن و شهرسازی ایران همکاری کرده بود، به آتیهبهار پیوست، همینطور برادرش بابک که وکیل بود. فهرست مشتریان آتیهبهار بزرگتر و بزرگتر میشد. وقتی ارتباطات درست بود، بسیاری از شرکتهای غیر آمریکایی از تجارت با ایران بسیار خوشحال هم میشدند. سیامک نمازی بعدها به روزنامهی دیلی ستار لبنان گفت: «اگر شرکتهای نفتی میخواهند در ایران فعال باشند، باید با یک شریک داخلی رابطه برقرار کند، و این همانجایی است که ما وارد میشویم تا شریک مناسبی را برایشان پیدا کنیم.»
با انتخاب شگفت انگیز کاندیدای «اصلاحطلب» محمد خاتمی، در سال ۱۳۷۶، و شور و شوق سیاسی و اقتصادی برای روابط بهتر ایران با غرب، رشد چشمگیری داشت. در همین حال، رفسنجانی «عملگرا» موقعیت مستحکم دیگری را در ساختار قدرت بهدست آورد[ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام]. در آن دوران پرامید، مشتریان غیر آمریکایی آتیهبهار که نگران تحریم هم نبودند، شامل شرکت عظیم مهندسی زیمنس آلمان، دایملر، کرایسلر و هوندا و غولهای مخابراتی نظیر MTN، نوکیا وبانکهای بینالمللی مثل HSBC میشد.
اما، بادهای سیاسی تغییر شکل میدادند و یک ابر هستهای افق را به تاریکی میکشاند و ایالات متحده، به آرامی اما با اطمینان، راههایی را برای گسترده کردن تحریمها علیه ایران و بیرون کشاندن شرکتهای بینالمللی و سرمایهگذاریهایشان، پیدا میکرد.
با این حال، نمازیها همه دلایل و توجیهها برای بازگرداندن مشتریهایشان به ایران را داشتند.
--
شرکت مشاورهای آتیهبهار با نزدیک شدن به پسر هاشمی رفسنجانی، مهدی، به جناح هاشمی رفسنجانی متمایل شد. مهدی هاشمی از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۴ در استخدام شرکت ملی نفت ایران بود؛ مجموعهای دولتی که کنترل بیشترین میزان تولید نفت و گاز کشوری با بزرگترین منابع گاز دنیا و سومین ذخایر نفت دنیا را در اختیار دارد.
اما رابطه با مهدی هاشمی، دردسرهای خودش را هم به همراه داشت. در سال ۱۳۸۳، مچ شرکت استات اویل* نروژ به خاطر پرداخت رشوه به به یک مقام رده بالای ایرانی باز شد؛ پرداخت رشوهای که از طریق شرکت هورتون، شرکتی که توسط یکی از نزدیکان مهدی هاشمی به عنوان واسطه اداره میشد انجام گرفته بود. مهدی هاشمی سالها بعد به خاطر نقشش در این رشوهخواری و دو اتهام دیگر به زندان افتاد و مجبور به بازپرداخت ۱۰.۴ میلیون دلار شد. ۵.۲ میلیون دلار مبلغ رشوه بود و ۵.۲ میلیون دلار دیگر، جریمه دریافت رشوه. گفته میشود که عباس یزدانپناه یزدی، مباشر مورد اعتماد مهدی هاشمی، در سال ۲۰۱۳ در امارات عربی متحده، ربوده شد و تا کنون اثری از او یافت نشده است.
این فاجعه درست زمانی اتفاق افتاد که اکبر هاشمی رفسنجانی به دنبال بازگشت به ریاست جمهوری در انتخابات ۱۳۸۴ بود و این پرونده، دلیل کافی برای شایعات و حرف و حدیث در مورد فساد او و پسرش به همراه میآورد.(البته مهدی هاشمی دریافت رشوه از استات اویل را تکذیب کرد و گفت که پروندهسازی برای آسیب رساندن به پدرش بوده است.) هاشمی رفسنجانی به دور دوم انتخابات رفت اما در نهایت به محمود احمدینژاد باخت که خود را با کمپین عوامگرایانهاش، پاک جلوه داده بود و به فقرا کمک میکرد و اهمیتی هم به منافع تجارت خارجی نمیداد.
با قدرت گرفتن احمدینژاد، ابر هستهای تیرهتر از پیش میشد.
No comments:
Post a Comment