اکبر گنجی ( روزنامه نگار و پژوهشگر)
قرار است در هفتم اسفند ماه انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی برگزار شود.
به همین مناسبت، آیت الله خامنهای بخش مهم سخنرانی ۱۳۹۴/۰۶/۱۸ خود را به این رویداد اختصاص داد. مدعیات او به شرح زیر بود:
- نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمسالار به معنای واقعی است.
- انتخابات «حق الناس» است و هیچ کس مجاز نیست کوچکترین کار خلافی- از جمله تقلب و تغییر رأی مردم - در آن صورت دهد.
- انتخاباتهایی که طی ۳۷ سال گذشته به وسیله جمهوری اسلامی برگزار شده، «برطبقِ معیارهای متعارف بینالمللی، یکی از بهترین و سالمترین انتخابات بوده است».
- عدهای با دروغ، از ماهها پیش از برگزاری هر انتخاباتی، از وقوع تقلب سخن میگویند و بدین وسیله میکوشند تا اعتماد مردم به نظام و انتخابات را مخدوش سازند.
- تقلب در انتخابات ایران فاقد معناست، برای اینکه مراقبتهای شدیدی توسط شورای نگهبان- که وجودش «یکی از بزرگترین برکات است» - صورت میگیرد.
- پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ عدهای قصد داشتند رأی چهل میلیونی مردم را باطل کنند و من در دفاع از «حق الناس» در برابر آنان ایستادم و از حق و رأی مردم دفاع کردم.
صدق و کذب این مدعیات خارج از موضوع نوشتار کنونی است.
شورای نگهبان و انتخابات
آیت الله خامنهای پس از این مقدمات به سراغ نظارت استصوابی رفت تا به سخنان حسن روحانی در این مورد پاسخ بگوید. «نظارت استصوابی» شورای نگهبان همیشه مورد حمایت اصول گرایان سنتی و افراطی بوده و دیگران نیز همیشه با آن مخالفت کردهاند.
اعضای شورای نگهبان که همیشه به دو گروه اصول گرایان سنتی و افراطی تعلق داشتهاند، در تمامی انتخاباتی که تاکنون برگزار شده است، رسما از کاندیداهای اصول گرایان حمایت به عمل آوردهاند. فقهای شورای نگهبان، علاوه بر این عمل، همیشه جزو تعیین کنندگان لیست انتخاباتی اصول گرایان بودهاند. از جمله در همین دوره که آیت الله محمد یزدی- عضو شورای نگهبان- به همراه آیت الله مصباح یزدی و آیت الله موحدی کرمانی، شورای حکم انتخاباتی اصول گرایان هستند.
نکته دیگر این است که اعضای شورای نگهبان عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بوده و هستند. آیت الله محمد یزدی اینک ریاست جامعه مدرسین را بر عهده دارد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همیشه لیست انتخاباتی داده و از اصول گرایان حمایت کرده است.
نظارت استصوابی شورای نگهبان
شورای نگهبان بهترین ابزار حذف مخالفان، منتقدان و رقبا است. آیت الله خامنهای نیز از این ابزار به بهترین نحو ممکن برای تحکیم قدرت خود استفاده کرده و میکند. شورای نگهبان که مفسر قانون اساسی است، لفظ «نظارت» را، نظارت استصوابی تفسیر کرد و بعدها اصول گرایان حاکم بر مجلس، آن را به قانون نیز تبدیل کردند.
با استناد به همین حیله و ترفند، شورای نگهبان در برخی از انتخابات مجلس شورای اسلامی در گذشته، بین ۲۵۰۰ تا ۳۵۰۰ نفر را رد صلاحیت کرده است. رد صلاحیت اصلاح طلبان هم امری عادی بوده و این بار با حربه «فتنه گران» به سراغ مخالفان و منتقدان و رقبا خواهند رفت. رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، شاید جالب توجهترین رد صلاحیتهای شورای نگهبان باشد.
آیت الله خامنهای همیشه در برابر مخالفان «نظارت استصوابی» ایستاده و از آن دفاع کرده است. به چهار نمونه زیر بنگرید:
الف- در ۱۳۷۸/۰۲/۲۸ در دیدار جمعی از ناشران خطاب به آنان گفت:
«این بحث» نظارت استصوابی «و این چیزهایی که باز هم رویش جنجال میکنند، از آن جنجالهای بسیار بیمبنا و بیریشهای است که هدفش تضعیف شورای نگهبان و در واقع نفوذ دادن عناصر مخالف با اسلام و مخالف با امام و مخالف با نظام جمهوری اسلامی در ارکان قانونگذاری است. مانعشان شورای نگهبان است.
فکر میکنند همان بلایی که یک روز [در دوران مشروطه] سر آن هیأت علمای طراز اول آوردند، به این وسیله میتوانند بر سر شورای نگهبان هم بیاورند، که البته نخواهند توانست و مطمئناً چنین چیزی تحقق پیدا نخواهد کرد. هدف این است؛ این قدم بعدی است. طراحان سیاسی و امنیتی و جنگ روانی دشمن، پیش خودشان چنین محاسبه میکنند که اگر این کار هم به نتیجه برسد، آن وقت قدم بعدی نفوذ در مجلس است و این به معنای نفوذ در دولت و نفوذ در ارکان نظام است. اینگونه میخواهند وارد شوند».
ب- در ۱۳۷۸/۰۹/۰۱ در دانشگاه صنعتی شریف، در پاسخ پرسش: «آیا محروم شدن شهروندان از حق طبیعی انتخاب شدن بهوسیله نظارت استصوابی، باعث بیاعتماد شدن مردم به پایههای نظام نمیشود؟» گفت:
«جواب من این است که نه، نمیشود؛ چون نظارت استصوابی یک قانون است و نبایستی کسی از عمل به قانون گلهای داشته باشد. این نظارت شورای نگهبان، طبق قانون و متکی به قانون اساسی است. پایهها و ریشههایش در قانون اساسی است و در قانون عادی هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم برای شهروندان عادی و معمولی نیست؛ این برای آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به این مرکزِ حساس وارد نشود. این نظارت استصوابی مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست جمهوری هم هست.
حالا شما ببینید یک آدم حرافِ پشتهماندازی که از خارج هم حمایت شود و پول فراوانی هم داشته باشد و خودش را به شکلهای گوناگونی بیاراید و اینجا بیاید و کاندیدا شود و اکثریتی را هم ببرد و رئیس جمهور شود، تکلیف مملکت چه میشود؟! نظارت استصوابی برای همین است که جلوِ آدمهایی که بر طبق قوانین کشور، صلاحیت آمدن به این منصبِ حساس را ندارند - چه مجلس، چه ریاست جمهوری و چه در بقیه جاهایی که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها - گرفته شود و اینها نتوانند وارد این مراکز حساس شوند. نظارت استصوابی چیز خوبی است؛ چیز بدی نیست».
سپس به یکی از اشکالهای منتقدان نظارت استصوابی پرداخت و بدان پاسخ گفت: «آنهایی که انتقاد میکنند و ایراد میگیرند، ادعایشان این است که شورای نگهبان رد و قبولش بر اساس گرایشهای سیاسی است. البته این واقعیت ندارد. خودِ آقایان شورای نگهبان هم همیشه انکار کردهاند؛ بنده هم تا آنجا که از نزدیک شاهد کار آنها بودهام، چنین احساسی نکردهام».
پ- در ۱۳۸۴/۰۳/۰۵ در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی گفت:
«امریکاییها - مثل یاوهگوییهای همیشگیشان - باز شروع کردهاند که فلانی باید بیاید، فلانی باید نیاید؛ به شما چه نادانها؟! نمیدانند که هرچه بگویند، مردم عکساش عمل میکنند. میگویند: چرا نظارت هست؟ چرا فلان دسته نتوانستهاند بیایند؟ چرا فلانکس نتوانست بیاید؟ در کشورهای خودشان انواع و اقسام نظارتهای استصوابىِ غلیظ به شکلهای پیچیده وجود دارد. در کشورهای غربی همهجا موانع حذفىِ فراوان وجود دارد. الان در امریکا یک نفر را نشان بدهند که در طول دویست سال گذشته بیرون از دو حزب معروف امریکا سر کار آمده و رئیسجمهور شده. این معنایش چیست؟».
آنگاه برای توجیه نظارت استصوابی این مدعا را مطرح کرد که اساساً همه کشورهای اروپایی فاقد اپوزیسیون قانونی هستند. نزاع احزاب اروپایی بر سر مسائل کوچکی چون مالیات، شرکت یا عدم شرکت در جنگ و مسائلی از این قبیل است. همه رسانهها و احزاب و قدرت دست خودشان است و به مخالفان- «که با نظام و قانون اساسی و حرکت کلی و سیاستهای کلی نظام مخالف باشند» - اصلاً حق هیچ گونه فعالیتی نمیدهند. در عین حال، همین آمریکاییها و اروپاییها به شورای نگهبان اشکال میگیرند.
سپس از منظر دیگری به دفاع از نظارت استصوابی پرداخت و گفت: «یقیناً ورودیهای میدان سیاست باید کنترل شود. میدانِ اداره کشور و مدیریت کشور است؛ مگر شوخی است؟ یک کشور را میخواهند دست یک نفر بسپرند؛ لذا باید ورودیهای این میدان کنترل شود و معلوم گردد کسی که دارد میآید، کیست؛ اصلاً عُرضه این کار را دارد یا ندارد؛ بعد، اعتقاد به این کار دارد یا ندارد؛ بعد، اصلاً میفهمد در کشور چه کار باید کرد یا نه».
ت- آخرین مورد سخنان وی در ۱۳۹۴/۰۶/۱۸ است که مخاطب اصلی آن حسن روحانی بود. اتفاقاً از تشبیهات حسن روحانی هم در پاسخش سود جست. او گفت:
«شورای نگهبان، چشم بینای نظام برای انتخابات است؛ در همه دنیا هم یک چنین چیزی وجود دارد -حالا اسمش چیز دیگر است؛ اینجا اسمش شورای نگهبان است- مراقبند، ببینند آن کسی که وارد میدان انتخابات میشود، نامزد انتخابات میشود، آیا صلاحیت دارد یا نه؛ و باید احراز کنند صلاحیت را؛ اگر دیدند که کوتاهی شده است و آدمی که صلاحیت ندارد وارد شده، جلویش را میگیرند؛ این حق آنها است، حق قانونی آنها است، حق عقلی و منطقی آنها است؛ بعض بیخود ایراد میکنند. بخشی از این حقالناس، همین حق رأی شورای نگهبان است؛ همین حق نظارت استصوابی و مؤثر شورای نگهبان است؛ این جزو حقالناس است، این را باید رعایت کرد، این را باید حفظ کرد».
درباره این سخنان چند نکته قابل ذکر است:
یکم- آیت الله خامنهای مدعی است که نظارت استصوابی و رد صلاحیت، «حق عقلی و منطقی» شورای نگهبان و نظام است. او از سه مفهوم مهم «حق»، «عقل» و «منطق» استفاده کرده است. «حق محروم کردن» مخالفان و منتقدان و رقبا از نامزدی در انتخابات توسط حاکمان، چگونه حقی است؟
برابری اساس حقوق بشر و دموکراسی است. بر این مبنا هر کس حق دارد در انتخابات نامزد شود. محروم کردن نامزدها و حذف آنان، پایمال کردن حق است، نه احقاق حق. در چارچوبهای پذیرفته شده و رایج جمهوری اسلامی، آیا رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی حق بود؟
دوم- اگر استدلالی به سود نظارت استصوابی وجود داشت، تاکنون عرضه شده بود. نه اینکه پس از سخنان حسن روحانی، فرمانده کل سپاه پاسداران و فرمانده کل بسیج و... او را تهدید کنند. عقل و منطق ایجاب میکند تا همه از حق نامزدی برخوردار شوند و مردم خود از میان نامزدها دست به انتخاب بزنند. نه اینکه ولی فقیه و منصوبانش به جای مردم تصمیم بگیرند و آن را حق عقلی و منطقی قلمداد کنند.
سوم- با اندکی همدلی فرض میکنیم که «حق الناس» همان «حقوق بشر» است. آیت الله خامنهای انتخابات را حق الناس میخواند و در عین حال آن را از محتوا خالی میسازد. انتخابات، یعنی انتخاب از میان شقوق متفاوت و متعارض. وقتی مخالفان و منتقدان و رقبا توسط شورای نگهبان حذف شدند، حق الناس پایمال شده است، نه اینکه این فرایند، فرایند اعمال حق الناس نام گیرد. این نکته میزان درک آیت الله خامنهای از حقوق بشر و حق الناس را نشان میدهد.
چهارم- آیت الله خامنهای در تمامی سخنانی که در این خصوص ایراد کرده، دائما گوشزد میکند که نگران «نفوذ» در ارکان نظام است. او مخالفان و منتقدان و رقبا را نیروهای «نفوذی» به شمار میآورد که قصد دارند از طریق انتخابات وارد قدرت شوند. این همه امری است که پیروان او پس از انتخابات خرداد ۸۸، آن را «کودتای نرم» نامیدند. در کودتا نرم، گروههای رقیب، کودتاگر نانیده میشوند تا حذفشان آسان شود. آیت الله خامنهای نیز آنان را «فتنه گر» نامیده است.
پنجم- زندانی کردن رقبایی که در انتخابات شرکت کردند- از جمله موسوی و رهنورد و کروبی- بخش دیگری از حق الناس به روایت آیت الله خامنهای است.
حقوق بشر به معنای به رسمیت شناختن حقوق تک تک افراد جامعه است. رهبر خودکامه جمهوری اسلامی، حذف بخش اعظم جامعه از انتخابات را حقوق بشر مینامد. چنین رویکردی از فردی که مطابق میل خودسرانه حکومت میکند، امری طبیعی است، اما دموکراتیک و عقلانی و منطقی قلمداد کردن آن غیر طبیعی است.
No comments:
Post a Comment